بر صحنه آمدن این قبیل اجراها می‌تواند نشان آن باشد که فرآیند آموزش تئاتر در بخش خصوصی دستخوش بحران است. مخاطبان تئاتری حق دارند در ازای پرداخت بلیت تقریباً صد هزار تومانی، اجراهایی با کیفییت تماشا کنند و فی‌المثل به طنز وودی آلنی «مرگ در می‌زند» از ته دل بخندند.

چارسو پرس: وودی آلن فیگور جذاب و پر حاشیه‌ای در عالم هنر است. نمایشنامه‌ای دارد به نام «مرگ در می‌زند» که هر ساله اجراهای مختلفی از آن در سرتاسر جهان بر صحنه می‌آید و کشور عزیز ما ایران هم بی‌نصیب از آن نبوده و نخواهد بود. نمایشنامه‌ای کمیک و بازیگوشانه در مواجهه ناگزیر با تلخی و مهابت چهره مرگ. «حامی علیزاده» در مقام کارگردان، اقتباسی از این نمایشنامه را در سالن یکم عمارت ارغوان بر صحنه آورده که می‌تواند مستوجب شگفتی تماشاگران شود. اجرایی پر از شخصیت که بر خلاف فضای جمع و جور وودی آلن، مدام در حال گسترش است. در یک جمله خلاصه نمایش در رابطه با مردی است سرگردان در شهر که می‌خواهد هویت خویش را بازیابد.

درباره نمایش «مرگ»/ محصول کلاس‌های «از ایده تا اجرا»

نمایش «مرگ» به خوبی نشان می‌دهد که چرا باید به اقتباس‌هایی که این روزها از آثار چاپ‌شده می‌شود مشکوک و بدگمان بود. فی‌الواقع با اجرایی روبرو هستیم که چندان ربطی به وودی آلن ندارد و همچنین توانایی خلق یک جهان خودبسنده و مستقل را هم از خود بروز نمی‌دهد. گویا «مرگ» به مانند خیلی از اجراهای پر بازیگر این سال‌ها محصول کلاس‌های «از ایده تا اجرا» است. چه به لحاظ دراماتورژی نمایشنامه و چه دراماتورژی اجرا، با محصولی سردرگم طرف هستیم که روابط علت و معلولی را کنار گذاشته شده و با بازیگرانی کم تجربه می‌خواهد یک فضای شاد و تماشایی خلق کند و صد البته ناکام می‌ماند.

درباره نمایش «مرگ»/ محصول کلاس‌های «از ایده تا اجرا»

بر صحنه آمدن این قبیل اجراها می‌تواند نشان آن باشد که فرآیند آموزش تئاتر در بخش خصوصی دستخوش بحران است. باید از حامی علیزاده پرسید که با توجه به حضور در اجرای درخشانی چون شفیره مهدی شاه‌پیری، اجرای نمایشی چون «مرگ» چه ضرورتی داشته و این اجرا چه مازادی برای تماشاگران دارد. به هر حال مخاطبان تئاتری حق دارند در ازای پرداخت بلیت تقریباً صد هزار تومانی، اجراهایی با کیفییت تماشا کنند و فی‌المثل به طنز وودی آلنی «مرگ در می‌زند» از ته دل بخندند. سال پیش نادیا فرجی از این نمایشنامه اقتباسی آزاد انجام داده بود تحت عنوان «یک روز دیگه» که چنگی به دل نمی‌زد اما با اندکی مقایسه، بهتر از چیزی بود که در سالن ارغوان شاهد بودیم.



نویسنده: محمدحسن خدایی