چارسو پرس: «حلقههای قدرت، بینندگان را به دورانی بازمیگرداند که در آن قدرتهای بزرگ شکل گرفتند، پادشاهیها به شکوه رسیدند و سقوط کردند، قهرمانان باورنکردنی آزموده شدند، امید در آستانه نابودی بود و بزرگترین شروری که به قلم تالکین آمده بود دنیا را تهدید کرد که تمام دنیا را در سیاهی فرو خواهد برد. این سریال در دوران آرامش و صلح نسبی شروع میشود و مجموعهای شخصیتهای آشنا و جدید را دنبال میکند که با ظهور دوباره شر در سرزمین میانه،که از مدتها قبل بیم آن میرفت، مقابله میکنند. از اعماق تاریکترین کوهستانهای مهآلود، تا جنگلهای باشکوه لیندن پایتخت الفها، تا جزیره خیرهکننده پادشاهی نومنور، تا دورترین نقاط نقشه، این پادشاهی و شخصیتها میراثی را ایجاد میکنند که تا مدتها پس از ناپدید شدن آنها باقی میماند.»
این توضیح رسمی سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» است. گرانترین سریال ساختهشده در دنیا که هنوز انتظارات را برآورده نکرده و میلیونها فن دیوانه طرفدار تالکین و دنیای خیالیاش را به این فکر واداشته که من میتوانستم بهترش را بسازم!
آیا حلقههای قدرت سریال بدی است؟ نه! آیا سریال خوبی است؟ هنوز نه! بیایید کمی در مورد این سریال میلیارد دلاری صحبت کنیم و از خودمان همان سوالی را بپرسیم که ایرانیها در مواجهه با پروژههای گرانقیمت میپرسند: «با پولش دلار میخریدند، بعدا که گران شد میفروختند، بهتر نبود؟»
با چه چیزی طرفیم؟
حلقههای قدرت، سریال عجیبی است. چیزی بین سهگانه پیترجکسون و دنیایی که تالکین خلق کرد. داستان حتی مثل خاندان اژدها نیست که از قبل مکتوب شده باشد و نویسندگان تنها زحمت بازنویسیاش برای مدیوم تلویزیون را بردوش بکشند. سریال ادامه کار پیترجکسون نیست و از سوی دیگر، مثل سریال رقیبش، خاندان اژدها، فاصله کمی با سریال مادر ندارد. اگر فاصله رقم خوردن دو سریال بازی تاج و تخت و خاندان اژدها، سیصد سال است، اینجا با یک فاصله چندصدساله با داستان هابیت طرفیم. خود ارباب حلقهها به کنار!
این سریال از همان لحظه شروع کار، با شرط مهمی طرف بود؛ هیچ پیترجکسونی در کار نباشد! هیچ ایدهای از او گرفته نشود و ماجراهایی که او نشان داده، تکرار نشوند. سریال حلقههای قدرت، ضد پیترجکسون نیست اما دنبالهرو او هم نیست.
آنقدر پول برای ساخت این سریال خرج شده که بشود سفری شاهانه را به زیستبوم بزرگ و طولانی و عجیب و غریب ساخته تالکین ترتیب داد. سفری که پیترجکسون و ایدههایش به آن راه ندارند!
سریال اقتباس نیست بلکه داستانی بر مبنای کتاب ارباب حلقهها و بخشهای الحاقی کتاب را دارد و این کار را هم برای نویسندگان سخت میکند و هم شاید خشم هواداران افراطی تالکینها را به دنبال داشته باشد. این داستان اقتباس مستقیم نیست بلکه معجون عجیب و پیچیدهای است که نویسندگان امیدوارند اگر تالکین مرحوم زنده بود، پسندش میکرد. آنها صدالبته برای جلوگیری از تبلیغات منفی، نوه مرحوم را بهعنوان مشاور مورد استفاده قرار دادند تا در فضای شبکههای اجتماعی مورد حمله قرار نگیرند. صدالبته که پنج فصل سریال پیش روی آنهاست که تازه یک فصلش تمام شده و چهار فصل دیگر برای نوشتن و تست کردن و نزدیکتر شدن به دنیای تالکین وقت هست.
اما برای دادن یک پاسخ دقیق به شما، برای این سوال که قرار است هنگام تماشا کردن سریال حلقههای قدرت دقیقا با چه چیزی طرف شویم، بهتر است به شما این پاسخ داده شود. یک سریال پنج قسمتی، ساختهشده بر مبنای داستانهای تالکین پیرامون سرزمین میانه در عصر دوم که آمازون تعهد کرده برای ساختنش، دستکم یک میلیارد دلار هزینه کند تا گرانترین سریال جهان، خلق شود. اگر این تعهد نبود، حق پخش دویست و پنجاه میلیون دلاری این مجموعه، به بزوس و شرکت عظیمش داده نمیشد!
شباهتها و تفاوتهای دو دنیا
دنیایی که تالکین فقید، تعریف کرد، داستان عجیبی بود پیرامون یک زیستبوم جادویی با موجودات مختلفی که در کنار هم زندگی میکردند. الفها و انسانها و اورکها و نژادهای دیگری که درنهایت، در صفبندی آرماگدون نهایی باید در دو سپاه خیر و شر قرار میگرفتند. حلقههای قدرت، داستان همین موجودات و قرار گرفتنشان در دل یک بحران بزرگ است. درست عین بازی تاج و تخت، در وسط کشتارها و جنگها و لشکرکشیها و قلمروساختنهای اقوام و نژادها، خطر بزرگتر از راه میرسد و کسی از آن خبری ندارد. به تدریج است که دامنه خطر، کل دنیای شناختهشده را در بر میگیرد و بازماندگان تنازعات، مجبور به اتحاد نهایی میشوند.
داستان همزمان چند قهرمان دارد که با آنها پیش میرود. از این منظر، میتوان تاکید کرد که منطق روایی کار، اگر چه در زیستبوم ساخته شده توسط جناب تالکین رقم میخورد، اما مخاطب را لحظه به لحظه به یاد بازی تاج و تخت میاندازد که در هر قسمت، چندین و چند شخصیت محبوب و منفور را بهعنوان نقطه و زاویه ورود به قصه انتخاب میکرد و داستانهای آنها را موازی با هم مطرح مینمود.
در حقیقت، در هر دو دنیا، ما با مفهوم مبارزه با شر بزرگتر طرفیم با این تفاوت که «جی. آر. آر. تالکین»، دنیایش را آرمانیتر و ایدهآلتر از «جرج. آر. آر. مارتین» بیان کرد. در دنیای تالکین، آدمها شرور نیستند. شاید راه گم کنند و به دام طمع بیفتند یا عهدی بشکنند اما شرور نیستند. در دنیای مارتین یعنی زیستبوم بازی تاج و تخت، آدمها حتی میتوانند شرورتر از هیولاهایی باشند که با آنها میجنگند.
بنابراین در دنیای تالکین شما با مفهوم اتحاد خیر علیه جمیع شر طرفید اما در دنیای مارتین، نبرد علیه شر بزرگتر است و نبردکنندگان عبارتند از طرفداران جبهه خیر و حتی اعضای جبهه شر کوچکتر! سرسی لنیستر در بازی تاج و تخت خودش خطری است به اندازه خطر شاه شب! حتی کالیسی یا مادر اژدهایان نیز در انتها به خطری بزرگتر از وایت واکرها تبدیل میشود و جان اسنو ناچار میشود فداکاری نهایی را انجام دهد. به این ترتیب دنیای تالکین، دنیای اخلاقیتری است که انسانها و الفها و کوتولهها حاضرند برای هدفی خیر با هم متحد شوند و بعد از نبرد نهایی هم در کنار یکدیگر به زندگی بپردازند یا دستکم دور از تنازع زندگی کنند. در بازی تاج و تخت و دنیایش، وایتواکرها انگار یک مساله فرعیاند در میانه نبرد و آدمکشی انسانها برای رسیدن به تخت پادشاهی آهنین!
عصر دوم یعنی چه؟
داستان تالکین در چندین عصر روایت میشود که هر کدام از این عصرها، هزاران سال به طول میانجامند. عصر دوم که مجموعه حلقههای قدرت به آن مربوط است، یک دوره سههزار ساله را روایت میکند. این سریال وارد عصر سوم نخواهد شد. عصر سوم، عصری است که داستان ارباب حلقهها در آن رقم خورد. به این ترتیب، تنها تعداد کمی از شخصیتهایی که در این سریال میبینید، در فیلمهای ساختهشده توسط پیتر جکسون حضور داشتهاند. یادتان باشد ما در مورد دنیایی صحبت میکنیم که چند صد سال زندگی کردن در آن، چیز عجیبی نیست. شاید فقط انسانها هستند که فانی و میرا به حساب میآیند و عمرشان خیلی طولانی نیست. الفها و هابیتها و کوتولهها سن و سال بیشتری دارند.
طبیعتا من تسلطی به دنیای تالکین ندارم اما حدس من این است که قیام تاریکی علیه روشنایی، در هر سه عصر صورت گرفته و هر بار نیز شکست خورده. ما اینجا با قیام دوم کار داریم یعنی بعد از شکست سائورون و یارانش در نبرد اول و پناه بردنشان به زیرزمین برای تجدید قوا و کشیدن نقشهای دیگر برای فتح دنیای روی زمین! این مجموعه پنج قسمتی به این نبرد دوم اختصاص دارد.
نقاط ضعف سریال چیست؟
داستان سریال کند پیش میرود. پیتر جکسون حواسش بود که ضمن اقتباس از کتاب، ضرورتهای فیلمنامهنویسی را هم رعایت کند و کار را بهگونهای پیش ببرد که بشود مخاطب را هم راضی نگه داشت. این سریال اینگونه نیست. داستانی که قرار است در پنج فصل تعریف شود، آنقدر بزرگ است که نویسندگان کار مجبور شدهاند قواره ابتدایی داستان را بزرگ بگیرند. بزرگ و خیلی کند. در نتیجه شما همزمان ناچارید چند داستان فرعی را با یکدیگر تحمل کنید. داستانهایی که کند پیش میروند و بهتدریج، به هم متصل میشوند. گره کار تنها زمانی باز میشود که داستانها یکی شوند و تا آنموقع، کار بینندگان دشوار و سخت خواهد بود.
سریال ارزش دیدن را دارد؟ صد البته؛ خاصه برای طرفداران تالکین و هابیتها در ایران. منتهی باید صبر کنید تا داستان روی دور بیفتد. از این منظر، خاندان اژدها کمی جلوتر است اگرچه درنهایت سریال ارباب حلقهها بیشتر دیده شد و بیشتر مورد استقبال قرار گرفت.
در ایام عید میتوانید از تماشا کردن این مجموعه لذت ببرید و منتظر فصلهای بعدی باشید.
///.
منبع: روزنامه فرهیختگان
نویسنده: هومن جعفری