چارسو پرس: در سالهای اخیر فیلمهای کمدی همواره موفقترین فیلمهای گیشه سینماها بودهاند و به همین دلیل این گونه سینمایی به یکی از مهمترین گونههای سینما تبدیل شده و سینماگران بسیاری به ساخت فیلمهای کمدی روی آوردهاند.
به دلیل موفقیت این سینما در گیشه و تا حدی کمهزینه بودن تولید فیلمهای کمدی، بخش خصوصی همواره به این سینما توجه بیشتری دارد و همواره سرمایهگذاریهای مستقل بیشتری در تولید فیلمهای کمدی را شاهد هستیم. به همین دلیل سینمای کمدی را میتوان یکی از مهمترین گونههای سینمایی ایران دانست.
بسیاری؛ فیلمهای کمدی را در تزریق نشاط در جامعه موثر میدانند و به همین دلیل معتقد هستند که تولید و نمایش این آثار نوعی الزام برای جامعه ایران است و از طرفی انتقادهای بسیاری بر فیلمهای کمدی که در سالهای اخیر در سینمای ایران تولید شدهاند، مطرح شده که شاید در اکثر این انتقادها؛ تکرار شدن کلمه ابتذال جالب توجه باشد. در گفتگویی با پیمان عباسی (فیلمنامه نویس) سینمای کمدی ایران را مورد بررسی قرار دادیم که در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید:
وضعیت سینمای کمدی را در ایران چطور ارزیابی میکنید؟
به نظر من در سینمای کمدی امروز در یک وضعیت گذار هستیم و هویت جدیدی برای سینمای کمدی ایران در حال شکلگیری است. اگر سالهای گذشته را مرور کنیم، میبینیم کمدیهایی مثل «آدم برفی» و دیگر آثاری که اکبر عبدی در آنها ایفای نقش میکرد، سینما را قبضه کرده بود و اتفاقاً کمدیهای فاخر و باکیفیتی هم بودند و بعد از این دوران شاهد ظهور کمدیهای متفاوتتری با کمدینهایی مثل جواد رضویان، مجید صالحی، علی صادقی و... بودیم که کمکم دیگر جنس این کمدیها هم جوابگو نیست و امروز باز وارد مرحله جدیدتری شدهایم که بازیگرانی چون بهرام افشاری در این حیطه فعالیت میکنند.
شاید بتوان آخرین جریان کمدی شکلگرفته در سینمای ایران را با پژمان جمشیدی مرتبط دانست اما او هم به نظر میرسد که هر آنچه باید در کمدی عرضه میکرد را عرضه کرده و ما به یک پوستاندازی در این ژانر رسیدهایم. درنهایت به نظر من مرحله جدیدی که در سینمای کمدی ما شکل گرفته هنوز به ثباتی نرسیده که بخواهیم تعریف دقیقی از آن داشته باشیم.
این جریان جدید چه ویژگیهایی دارد؟
طبق قواعد جهانی سینمای کمدی معمولاً بر سه ستون پایدار است؛ شوخی با سیاست، مذهب و مسائل جنسی. اما در کشور ما با هیچ یک از این موارد نمیتوان به طور مستقیم شوخی کرد و به همین دلیل ناگزیر به ساخت یک کمدی جدید بودیم که زبان سمبلیک دارد به این معنا که ما در فیلمهایمان به صورت غیرمستقیم مسائلی را مطرح میکنیم و چیزهایی میگوییم که مخاطب خودش باید از آنها به برداشتی درباره موضوع مورد نظر فیلمساز برسد.
کمکم با کمک سامان مقدم ما به جنس دیگری از کمدی رسیدیم و آن این بود که به سراغ گذشته رفتیم؛ گویا شوخی با گذشته امکانپذیرتر بود و فیلمسازان بسیاری به سراغ این زمان و موضوع رفتند. از طرفی رفتن به سراغ نوستالژی برای همه ما بامزه است و در قالب کمدی میتواند جذاب باشد اما همین نوستالژی ظرف محدود کوچکی است که نمیتوان انتظار داشت تا سالیان سال بتوان با رجوع به گذشته فیلم ساخت و مورد استقبال قرار گرفت. این روند قطعا عمر چندانی نخواهد داشت و ما مجبور هستیم که به زمان حال برگردیم و قصههایمان را امروز روایت کنیم.
چرا سینمای کمدی ما به گذشته و نوستالژی رجوع کرده است؟
اولین و اصلیترین دلیل این اتفاق این است که جنسهای کمدی که ما میتوانیم کار کنیم به شدت محدود است و در گذشته میتوان با پدیدهای شوخی کرد و گفت که حال آن زمان گذشته و چنین مسئلهای وجود ندارد. در واقع بستر نوستالژی کمترین خطر توقیف و حذف را دارد.
علاقه ما ایرانیان به گذشته نمیتواند عاملی برای موفقیت اینگونه فیلمها باشد؟
کسانی که به گذشته ایران علاقه دارند امروز اکثرشان بالای پنجاه سال سن دارند و جزو مخاطبان اصلی سینمای ایران به حساب نمیآیند. نسل امروز برداشت مشخص و دقیقی از آن دوران ندارد. شکل زندگی ایرانیان در گذشته برای این نسل ممکن است جذاب باشد و شاید تا حدی بتوان علاقه به گذشته را در موفقیت این فیلمها تأثیرگذار دانست اما این دلیل کافی برای موفقیت نیست.
در انتقادهایی که به فیلمهای کمدی میشود، کلمه ابتذال را زیاد میشنویم. مرز بین کمدی و ابتذال کجاست و چقدر این مسئله را در سینمای کمدی ایران میتوان جدی دانست؟
ابتذال تنها مختص ژانر کمدی نمیشود و در همه ژانرها وجود دارد. تأثیر گذاشتن بر مخاطب به هر قیمتی یا خنداندن آن به هر قیمتی را میتوان ابتذال گفت، میتوان با انجام یک عمل ناهنجار در خیابان همه را خنداند اما این نوعی ابتذال است. ما در برخی فیلمهای کمدی میتوانیم چنین صحنههایی را ببینیم. با توجه به اینکه ما مردمی به شدت بامزهای هستیم، کمدینهای ما برای خنداندن مردم کار بسیار سختی دارند.
فضای مجازی در فضای سینمای کمدی ما چقدر تأثیرگذار بوده است؟
بسیاری از شوخیهایی که در فیلمهای کمدی امروزمان میبینیم مجموعهای از شوخیهای توییتری است و حتی برخی مواقع در فیلمها شاهد سکانسی هستیم که متعلق به فیلم نیست اما فیلمساز از آنجا که میداند این شوخی به تازگی در فضای مجازی وایرال شده آن را در فیلمش گنجانده است و متأسفانه حجم این شوخیها بسیار زیاد شده است و فیلمسازان ما باید بدانند که این شوخیها تاریخ مصرف دارند و چند سال بعد کسی به آنها نمیخندد.
در برابر این فیلمها ما فیلمهایی مثل «آدم برفی» داریم که دیالوگنویسی مختص جهان خود را دارد و حتی همین امروز هم آن را ببینید برایتان بامزه و خندهدار است. اما بسیاری از شوخیهای رایج خود نوعی ابتذال است و سطح فیلم را در حد یک شوی تاریخمصرفدار کاهش میدهند. متأسفانه این شوخینویسی امروز در سینمایمان رایج است.
چرا این شوخیها در فضای مجازی مورد استقبال قرار میگیرند و در فیلمهای سینمایی نشانه ضعف اثر هستند؟
برخی مواقع شوخیهایی که افراد در فضای مجازی انجام میدهند بسیار بامزهتر و خلاقانهتر از فیلمهای سینمایی ما است چراکه این شوخیها معمولاً زاییده اتفاقات روز هستند. نکته دیگر این است که در فضای مجازی محدودیت سینما وجود ندارد و افراد دستشان برای پرداختن به مسائل مختلف بازتر است. سینما مطمئناً در گرتهبرداری از این شوخیها نمیتواند به اندازه خودشان موفق عمل کند و از آنها عقبتر است.
بسیاری بر این عقیدهاند که عامل موفقیت فیلمهای کمدی در سالهای اخیر، مشکلات اقتصادی و معضلات مختلف است که باعث شده تا مردم به بهانهای برای خندیدن بیشتر فکر کنند و به همین دلیل به دیدن فیلمهای کمدی بروند. آیا سینمای کمدی میتواند کارکردی اینچنین برای جامعه داشته باشد؟
قطعاً سینما و رسانههای تصویری این قدرت را دارند که به جامعه خود نشاط تزریق کنند. مشکلات و معضلاتی که جامعه ما با آن دست و پنجه نرم میکند مربوط به امروز و دیروز نمیشود؛ سالهاست که هر روز معضلات بیشتری گریبانگیر ما شده و هر روز بیشتر در تلاش هستیم که بتوانیم به بهانهای خود را شاد کنیم.
قطعاً بسیاری از مردم با این تفکر به دیدن فیلمهای کمدی میروند که حداقل دو ساعت مشکلات را کنار بگذارند و بخندند. قطعاً کمدی تأثیری در نشاط بخشیدن به افراد دارد اما نمیتوان از آن انتظار داشت که درد جامعه را کاهش دهد، این در واقع یک مسکن لحظهای است که کمک میکند لحظاتی مشکلات و دغدغههای ذهنی را کنار بگذارید.
آیا میتوان از سینمای کمدی انتظار داشت که آوردهای غیر از خنده برای مخاطبش داشته باشد؟
مطمئناً میتوان چنین انتظاری از سینمای کمدی داشت اما باید واقعیتها را هم ببینیم. روز به روز محدودیتها در سینمای ما بیشتر میشود و گرفتن پروانه ساخت هر روز سختتر از دیروز است. به همین دلیل معبری که فیلمسازان باید از آن عبور کنند هر روز تنگتر میشود و گویا هر حرفی برای مسئولان ما موجب سوءتفاهم است. وقتی دست و پای فیلمساز بستهتر میشود کارکرد اجتماعی فیلمها هم کمتر میشود ولی همانطور که گفتم ما در مرحله گذار هستیم و به ثبات نرسیدهایم و نمیدانم در نهایت چه اتفاقی رخ میدهد.
بسترهای زیادی وجود دارد که هنوز ما سراغشان نرفتهایم؛ به عنوان مثال کمدی وحشت گزینهای است که ما به سراغش نرفتهایم اما در دنیا بسیار مورد توجه قرار گرفته و ژانر موفقی است. مثلاً من در «توفیق اجباری» با سینما شوخی کردم و نتیجه خوبی هم داشت و فکر میکنم این بستر هنوز وجود دارد که خودمان با خودمان شوخی کنیم. حتی اگر قرار است به گذشته برویم در یک زمان محدود نشویم، هنوز دورههای تاریخی بسیاری هستند که ما در فیلمهای کمدیمان به سراغشان نرفتهایم و میتوانند گزینههای جذاب و مخاطبپسندی باشند. ما حتی میتوانیم آیندهای خندهدار پیشبینی کنیم و به آینده برویم و قصهمان را در آن زمان روایت کنیم. به طور کل بسترهای زیادی وجود دارند که هنوز نویسندهها و کارگردانها به سراغش نرفتهاند.
چرا فیلمسازان ما به سراغ این بسترها نرفتهاند و سینمای کمدی محدود به موضوعاتی خاص شده است؟
دلیلش این است که سینمای کمدی یک سینمای مطلق خصوصی است و سرمایهگذار باید از سرمایه خودش برای ساخت فیلم هزینه کند و مشخص است که او در شرایط اقتصادی امروز کشور حاضر به ریسک کردن نیست و به سراغ فضاهای امتحانپسداده میرود. کشف مسیرهای جدید و به سراغ آنها رفتن ریسکی دارد که سرمایهگذارهای خصوصی از آن پرهیز میکنند اما به نظر من این فیلمها میتوانند موفق باشند و کاش سرمایهگذارها کمی ریسکپذیرتر شوند.
منبع: خبرگزاری ایلنا