چارسو پرس: کتاب «۱٨/۲۸/۲» که دربرگیرندهی مجموعهنمایشنامههای زندهیاد «عزتالله مهرآوران» ـ نمایشنامهنویس و بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ـ است، از سوی نشر «آواژ» منتشر شد. ویراستاری این کتاب را شاهین غمگسار و فرشته فرشاد بر عهده داشتهاند.
کتاب «۱٨/۲۸/۲» یا «هجده/ دو/ بیستوهشت» مجموعهنمایشنامههای هنرمند معاصر ایران، عزتالله مهرآوران، است که عنوان کتاب، از تاریخ تولد این هنرمندِ درگذشته گرفته شده. این برای نخستینبار است که مجموعهای کامل از نمایشنامههای مهرآوران به همت نشر آواژ به چاپ میرسد.
محمدرضا قلیپور (مدیر نشر آواژ و نویسنده و کارگردان تئاتر) در بخشی از پیشگفتار کتاب آورده:«این مجموعه شامل نمایشنامههایی است که از سالها دور پدید آمدهاند و رسیدهاند تا همان حوالی که خالقاش از این دنیا رفت که رفت. برخی بازنوشته شدهاند و برخی نه. همگی حالوهوایی دارند ویژه خودشان و گویی روحی در آنهاست که ردش میرسد به مردی متولد ١٨ اردیبهشت ١٣٢٨ در مسجد سلیمان. مردی شوخ و لبخندین. همه را رفیقبودن آسان نیست، ولی او بلد بود. به وقتِ بودنش «ابریشمبانو» را به سرانجام رساندیم و دلش رفت.کاش چاپ این مجموعه که از خواستههای همیشگیاش بود، زودتر اتفاق میافتاد».
همچنین از فرشته فرشاد یادداشت کوتاهی در این مجموعه منتشر شده که در مقدمهی آن آمده:«تو را در راهپله تئاترشهر میبینم. صدایت میکنم. میایستی.گپ میزنیم. برایم مقدمه مینویسی و من آغاز میشوم به معرفتی که همه از تو نشأت میگیرد. دوستی ما مدتدار میشود. طبع شیرین و دلشنین و صدای گیرایت معمولاً زمان را از من میگیرد، میدهد به عمری که بر باد میرود و رو برمیگردانم، میبینم نیستی. نشان به آن نشان که روز رفتنت آفتاب در شرق غروب کرد، چون تو دیگر نبودی. رفته بودی تا خورشید را آرام کنی و برای من و خویش چشمانی آرزو کردی که چراغها و نشانهها را در ظلماتمان ببیند و رفتی...».
در این کتاب، ۱۴ نمایشنامه به قلم عزتالله مهرآوران گنجانده شده که عبارتند از: مروارید (۱۳۵۱)، خطر مجسمه عبید جدی است (۱۳۵۳)، طومار حیرت به خط غبار (۱۳۵۳)، لال بهیگ (عروس گنگ) (۱۳۵۳)، غربت (۱۳۶۱)، هنرپیشهی هملت (۱۳۸۰)، لیدیمکبث من (۱۳۸۳)، رکاب، نفت و شقایق، این عروسک (۱۳۹۶)،کپر، من برای جنگ آرشه نمیکشم (۱۳۹۸)، من دوربین عکاسی، در گنبد صندلی.
طراحی جلد این کتاب را هژیر مهرآوران (فرزند عزتالله مهرآوران) انجام داده و در پشت جلد، متن کوتاهی به خط و قلم زندهیاد مهرآوران آمده که از این قرار است:«باور کن گرامی، این هم گونهای از زیستن است. تو کجایی عزیزجانم؟».
عزتالله مهرآوران، روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۲۸ به دنیا آمد و در ۱۶ مهرماه ۱۴۰۰ درگذشت. او بازیگر و نمایشنامهنویسی ایرانی و دارای نشان درجهیک هنری از سوی وزارت علوم و وزارت فرهنگ بود. مهرآوران در کلاس ششم دبستان درس میخواند که از او خواسته شد در نمایشی مدرسهای نقش پسری یتیم را بازی بکند. او با همین نمایش پا به صحنه بازیگری نمایش گذاشت. تمرین نمایشنامهنویسی او نیز از دوره دبستان آغاز شد. مهرآوران،که دانشآموخته رشته تئاتر از دانشگاه خوزستان بود، فعالیت حرفهای خود را در سینما با فیلم «میفروش» (۱۳۵۳) به کارگردانی «ولی محمدی» آغاز کرد و سپس در فیلمهایی مانند «آژانس شیشهای»،«مرد عوضی» و «خوابم میآد» به ایفای نقش پرداخت. این هنرمند محبوب و نامدار، با آثارش در چند دوره جشنواره تئاتر فجر حضور داشت که از آن میان میتوان به جشنواره فجر سال ۱۳۷۰ اشاره کرد. در این دوره، مهرآوران نمایش «مالکنون» را به صورت مشترک با مریم معترف و در کنار آثاری مثل «سایه ماه» به کارگردانی انوشیروان ارجمند،«مرگ یزدگرد» به نویسندگی بهرام بیضایی و کارگردانی گلاب آدینه،«دلدار» به نویسندگی و کارگردانی حسین نوری و «واقعهخوانی جهاز جادو» به نویسندگی محمد چرمشیر و کارگردانی آتیلا پسیانی روی صحنه برد.
در نمایشنامهای از کتاب «۱٨/۲۸/۲» میخوانید:
«اینجا بیمارستان اعصاب و روان است. بیماران قرص و داروهاشان را خوردهاند و خوابیدهاند. تنها سهراب بیدار است تا فرصتی به دست بیاورد و خود را به سالن کنفرانس برساند و روی صحنهاش هملت بازی کند؛کاری که در این مدت بارها انجام داده است.کسی نمیداند یا میداند و به روی خود نمیآورد، اِلا پرستار که او را همراهی میکند. فضا تاریک است. سکوت. صدای باز و بستهشدن در،گوشخراش شنیده میشود و تیغه نوری شتابان میآید و میرود. چندی در سکون و سکوت میگذرد. سپس برخورد کسی با شیای فضای ساکت را میشکند. بیتردید سهراب است که در پی کلید برق میگردد و نمییابد یا تعمداً پیدایش نمیکند تا لحظاتی دوتایی سرخوش، ادای هملت و نگهبان را نمایش دهد.
هملت: کیستی؟
نگهبان: (صدایش را کلفت میکند.) اِهه! من کیستم؟! تو کیستی؟
هملت: زندهباد من.
در همین موقع در باز و بسته میشود. تیغه نوری شتابان میآید و میرود. بیتردید پرستار است که خود را پشت صحنه پنهان کرده است. همان لحظهای که سهراب در انتظارش کلید برق را پیدا نکرد.
هملت: ببینم. باز اون چیز، شبح، امشب هم ظاهر شد؟
پرستار (صدایش را کلفت میکند): هیس! ساکت. وای خدای من. دوباره داره از اونجا میآد. آره خودشه. چه صلابتِ وحشتناکی.
هملت: درست به همان هیئت شاه مقتول.
پرستار: آره دیگه، خیلی شباهت به شاه تازه درگذشته داره. خدا بیامرزدش. چه شاهی بود هملت بزرگ.
هملت: پدرم، آه.
پرستار: خب دیگه، حالا بگو تو کیستی؟
هملت: دِ،گفتم زندهباد من.
پرستار: خیلی احمقی. جُرمتو سنگینتر نکن. بگو زندهباد شاه.
هملت: خیلی احمقی. شاه که مرده.
پرستار: پس تو کیستی؟
هملت: من هملت هستم.
گفتنی است کتاب «18/2/28» به قلم «عزتالله مهرآوران»، در ۳۲۸ صفحه توسط نشر آواژ منتشر شده است.
///.