پرویز مشکاتیان هنرمند فقید و نام‌آشنای موسیقی ایران که ۶۸ سال قبل در چنین روزهایی به دنیا آمد، از همان آهنگسازانی است که بخشی از آبرو و افتخار موسیقی کشور به حساب می‌آید. هنرمندی که گوش دادن به آثارش مخاطب را خسته نمی‌کند و هر بار در هر اثر، حرفی برای گفتن دارد.

چارسو پرس: مشکاتیان آهنگسازی است که نه تنها در ساخت آثار باکلام تبحر داشت، بلکه آثار بی‌کلام را هم به همان قدرت می‌ساخت؛ نمونه‌اش هم آلبوم مشترک او با محمدرضا شجریان به نام «دود عود» است؛ آلبومی که هر قطعه‌ از آن به تنهایی می‌توانست کارنامه‌ای موفق را برای این هنرمند موسیقی ایران رقم بزند؛ اثری که در کنار سایر آثار او فضای موسیقی ایرانی را در چنان ابهت و در عین حال فضای جذابی به تصویر کشیده که شاید کمتر نمونه‌اش را شنیده باشیم.

به هر حال از هنرمندی با نبوغ مشکاتیان که در نواختن سازهایی مانند ویولن و سنتور تبحر داشت و عمری را به پای عشق خود ـ یعنی موسیقی ـ گذارده است، جز این انتظاری نیست.

البته شاید بتوان دلیل بخشی از اثرپذیری آثار مشکاتیان را در این عقیده‌ی او استوار دانست که به رغم علاقه هنرمند به مخاطبانش نباید برای خوشایند آنها، اثر خلق کند. در حقیقت او در مصاحبه‌ای درباره این نقطه نظر خود گفته است: «من هیچ‌وقت بخاطر خوشامد یا پسند شنونده نه کوتاه آمده‌ام نه کاری را کرده‌ام. البته من از این مردمم، دوستشان دارم، عاشقشانم، گاهی هم دلگیرم از آنها. ولی قرار است پیام خود را به مردم بدهم و به هیچ روی به خاطر خوشایند شنوندگانم هیچ تمهیدی را به خرج نمی‌دهم، نداده‌ام و نخواهم داد. من حرف خودم را می‌زنم و امیدوارم که مردم خوششان بیاید.»

مشکاتیان همچنین بر این باور بود که اگر شرایط موسیقی در مقطعی خاص و متفاوت است، قرار نیست ختم شود، بلکه هنر همان‌طور که طی تاریخ همیشه جان سالم به در برده، در هر برهه زمانی هم همین‌طور خواهد بود.

 او درباره این مسئله طی یک گفت‌وگوی تصویری گفته است: «زمانی پاسداران باغ بوده و بوستان که اساتید موسیقی ایران با درشکه به آنجا می‌رفتند و ساز می‌زدند. امروز ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که برای ضبط یک اثر، افراد زیادی به استودیو می‌روند ولی آن موقع هم نوازی و هم نوایی نبوده است. شهر به این صورت شلوغ نبوده است.»

«علاوه بر این تأثیر اقلیم و جغرافیا را بر هنرمند نمی‌توان نادیده گرفت. امروز اگر کسی بخواهد برای دیدن من بیاید باید دو ساعت زمان بگذارد و در مسیرش از دود، تعفن، سیمان و بتن بگذرد.»

«رنه دکارت (فیلسوف فرانسوی) یک زمانی می‌گفت «شک می‌کنم پس هستم» ولی امروز باید گفت که من دود گازوئیل می‌خورم پس هستم. زمانه خیلی فرق کرده است، نباید آن را با پرش‌های فکری، عاطفی، احساسی و حتی عاشقی گذشته مقایسه کرد. آن زمان اگر عاشق می‌شدند زیر پنجره معشوق ساز می‌زدند و در نور مهتاب معشوق خود را نگاه می‌کردند ولی امروز اگر زیر پنجره معشوق بروید صورتتان حتما از دود سیاه می‌شود و دیگر حالی برای ساز زدن نمی‌ماند.»

«ولی من ناامید نیستم یعنی نباید گمان ببریم چون بداهه نوازی به آن نشأت و بالندگی پیش نیست بنابراین یک چیزی کم شده است؛ نه به نظر من انسان موجود بسیار پیچیده و پوست کلفتی است و شکل نهایی ابراز عشق خود را البته اگر عاشق باشد پیدا می‌کند. اگر قرار باشد به این سادگی جریان بداهه‌سرایی، آفرینندگی و خلاقیت در هنرمند رخت برببندد، با وجود همه اتفاقاتی که طی تاریخ برای هنرمندان رخ داده، امروز دیگر هنر نداشتیم.»

مشکاتیان همچنین برای سنت‌ها و آنچه گذشتگان برایمان به جای گذاشته‌اند، ارزش بسیاری قائل و معتقد بود که زمانی می‌توان در فرهنگ و هنر خوب عمل کرد که به پیشینه خود آگاه باشیم.

او در همین راستا گفته است: «دانستن امر بسیار ساده‌ای است. یک شاعر نوپرداز ما که بخواهد معاصر باشد و با زبان، ضربان و دل مردم زمانه خودش صحبت کند، اگر بر شانه پیشینیان خود بالا رود موجب خواهد شد که در گستره زمانه خود جلوتر برود. به گمان من اگر شعرایی مانند نیما پیشنه خود؛ یعنی شعر کهن را نمی‌شناختند، آثارشان جان مایه‌ای بدان قوی نداشت.»

«درحقیقت شناخت پیشینه، خود پیش‌زمینه‌ای است برای چیدن ذهنیت حال و حرکت برای آینده. برای همین است که گاندی می‌گوید: «نوآوری که ریشه در سنت نداشته باشد مبتذل است». ولی من به جمله گاندی اضافه می‌کنم که کسی که سنت‌ گذار است اولین نوآور است. بنابراین باید به سنت‌ها به دیده احترام نگریست؛ زیرا به این سادگی نبوده که یک ملت و قومیت امری را به عنوان سنت برای خود برگزیده‌اند.»


منبع: خبرگزاری ایسنا