کمال تبریزی که این روزها فیلم «دست‌انداز» را روی پرده سینما دارد و آن را برای مخاطب عادی همذات‌پندارانه می‌داند، معتقد است: این روزها یک نگاه دلسوزانه و توأم با همفکری در سینما وجود ندارد.

چارسو پرس: سال ۱۳۹۸ بود که کمال تبریزی فیلمی را به نام «دست‌انداز» به تهیه‌کنندگی محمد آفریده جلوی دوربین برد. این فیلم در حالی که می‌توانست پیش‌تر به نمایش درآید، مثل بسیاری دیگر از فیلم‌های ساخته شده در سال‌های قبل، اسیر تعطیلی‌های ناشی از شیوع کرونا شد و بجز یک رویداد (جشنواره بین‌المللی فیلم شانگهای) فرصت حضور در محافل سینمایی خارج از ایران را هم از دست داد.

حالا پس از پنج سال، «دست‌انداز» که از آن به عنوان یک کمدی فانتزی نام برده می‌شود و ویژگی‌هایی دارد که برای این روزهای جامعه ناآشنا نیست، راهی اکران شده است. تبریزی به بهانه اکران آخرین ساخته‌اش مهمان خبرنگاران ایسنا شد و ضمن پاسخ به سوال‌هایی درباره این فیلم، با صراحت نکاتی را درباره وضعیت امروز سینما و پیش‌بینی‌اش از آینده مطرح کرد.  

مشروح این مصاحبه را در ادامه می‌خوانید:

 «دست‌انداز» را از معدود فیلم‌های شما می‌توان دانست که زنانه است و این اولین همکاری شما با فیلمنامه‌نویس آن آقای فخری زاده بود. چطور شد که این همکاری شکل گرفت؟

با آقای فخری‌زاده به عنوان جوانی آشنا شدم که مدتی سابقه روزنامه‌نگاری داشته و یادداشت‌های پراکنده و فیلمنامه می‌نویسد که یک روز فیلمنامه‌ای را برایم فرستاد و وقتی خواندم، دیدم عجب قلم خوبی دارد. در فیلمنامه‌اش موضوعات متنوعی طرح شده بود که البته در اجرا متفاوت شد و کارهای بیشتری را با حضور او روی فیلمنامه انجام دادیم. فیلمنامه‌ای که ایشان ابتدا به من داد، «آرزوی جهان» نام داشت ولی بعد با توجه به کانسپتی که به داستان فیلمنامه اضافه شد و داستانی زنانه پیدا کرد، نام اصلی فیلم به «داستان دست‌انداز» تغییر داده شد.

 اولین بار که فیلمنامه را خواندید چه نکته جذابی داشت که شما را ترغیب کرد آن را بسازید؟

محور اصلی فیلم جهان داستان بود که ما بر اساس آن وارد فضای تقدیر می‌شدیم و همین برایم جذابیت داشت. البته می‌دانید که فیلم قبل از دوران کرونا ساخته شد و بعد از آن با تعطیلی سینماها امکان اکران فراهم نشد و یک بار فقط در جشنواره شانگهای به نمایش درآمد و به دلیل همان شرایط کرونا در جاهای دیگری هم امکان نمایش پیدا نکرد. زمانی که تصمیم گرفتم فیلم را کار کنم شرایط اینطور نبود که بگویم چون شخصیت یا قهرمان داستان یک زن است، می‌تواند جذاب باشد، حتی تا جایی که در خاطرم است، اصلا کاراکتر اصلی متن آقای فخری‌زاده یک مرد بود که نام آن هم در اسم فیلمنامه بود یعنی «جهان»، ولی در گفت‌وگوهایی که داشتیم تصمیم گرفتیم این شخصیت را به زن تبدیل کنیم. ‌

تمام ماجراهای فیلم هم قاعدتاً قبل از اتفاق‌هایی بود که در یک سال گذشته رخ داده است، درواقع همان سال ۹۸-۱۳۹۷ و فکر می‌کردیم مظلومیتی که شخصیت فیلم درگیر آن می‌شود، در سیستم اجتماعی وجود دارد. اینکه فردی ‌با وجود توانایی‌های لازم نتواند به راحتی رشد کند، بیشتر به جنس مونث او برمی‌گردد تا جایی که در شرایط برابر ظلم بیشتری به او می‌شود؛ به همین دلیل پس از دورخوانی‌های مفصل با همفکری یکدیگر تصمیم گرفتیم قهرمان اصلی فیلم را یک زن انتخاب کنیم تا بتوانیم به این نکته هم اشاره کنیم. در مورد این مظلومیت به سینما هم می‌توان اشاره کرد؛ یعنی در سینمای ایران و نیز خارج از کشور دو بازیگر که به لحاظ توانایی و جذب مخاطب همتراز باشند اگر یکی از آن‌ها مرد باشد و دیگری زن، در همه جای دنیا دستمزد بازیگر زن کمتر است. دلیل آن را هم من واقعا متوجه نشدم که چیست در صورتی که در طول تاریخ شاید برعکس بوده و زمانی پادشاه یک مملکت، ملکه سبا بوده که قدرت زیادی هم داشته است اما بعدها همه چیز تأویل و تعریف مردانه پیدا کرده و جنس مذکر غالب شده است؛ در حالی که از یک زمان به بعد، بهره هوشی و استعداد زنان از مردان بیشتر شد. بنابراین مجموع تحلیل‌هایی که داشتیم سبب شد در فیلمنامه به این سمت حرکت کنیم که کاراکتر اصلی زن باشد و این تصمیم برای ما و  فیلم نوعی حس احترام به همراه داشت.

نکته دیگری که در مورد خود قصه باید اشاره کنم، این است که همیشه برایم جذاب بود چرا بعضی‌ها در زندگی قله‌های زیادی را فتح می‌کنند و به پیشرفت می‌رسند و برخی دیگر در همان جایی که هستند، باقی می‌مانند. برایم سوال بوده آیا کسی که قله‌های پیشرفت را طی می‌کند لزوماً تیزهوشی بیشتری داشته است؟ آیا رسیدن به هر قله‌ صرفاً با تلاش و توان هر فرد میسر است یا چیز دیگری به اسم تقدیر هم وجود دارد؟ آیا ممکن است شرایط به گونه‌ای باشد که یک فرد برخوردار از استعداد و بهره هوشی نتواند به موفقیت بالایی برسد؟  این‌ها خیلی شبیهِ اتفاقی است که اکنون در جامعه تشدید شده و بسیاری از کسانی که اقدام به مهاجرت می‌کنند، دلیل اصلی و عمده‌ای که مطرح می‌کنند همین است که در اینجا نمی‌توانند رشد کافی را داشته باشند و اندازه توانایی آن‌ها با ظرفی که در اینجا وجود دارد، همخوان نیست.

بر اساس شرایط پیش آمده بعد از کرونا اگر می‌خواستید الان این فیلمنامه را بسازید، آن را چگونه تغییر می‌دادید؟ چون در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که این دست اتفاق‌ها را خیلی راحت‌ نمی‌توان به تقدیر نسبت داد.

قطعا اگر قرار بود این فیلمنامه الان ساخته شود تغییرات بسیار زیادی می‌داشت و برای مسئله فیلم و قصه زن داستان باید یکسری حوادث متفاوت‌تر طراحی می‌شد چون شرایط عوض شده است و حتما داستان، شکل دیگری پیدا می‌کرد. فکر می‌کنم همیشه هر اثری که خلق می‌شود، حتی اگر فلسفی باشد، بالاخره یک انعکاس از شرایط جامعه را در آن می‌توانیم ببینیم و «دست ‌انداز» هم در هر مقطعی از این قاعده مستثنی نیست.

مثل فیلم «خیابان‌های آرام»؟

بله، دقیقاً مثل «خیابان‌های آرام». آن فیلم اگر قرار بود امروز ساخته شود شکل کاملا متفاوتی پیدا می‌کرد چون آن زمان ماجراهای ۸۸ و بحث اعتراض و سکوت بود و سن و سال نسلی هم که در آن جریان حضور داشتند با کسانی که جریان اجتماعی اخیر را به وجود آورده‌اند، تفاوت بسیاری دارد. قطعاً هر فیلمی را که خارج از زمانه خودش دوباره تکرار کنیم تغییرات اساسی خواهد داشت. خیلی از فیلم‌های تاریخ سینما هم وقتی بعد از چند دهه دوباره بازسازی شدند تحت تاثیر زمانه بودند؛ مثل «ژاندارک» که نسخه دوم آن به کارگردانی لوک بسون با آنچه کارل تئودور درایر ساخت، ۱۸۰ درجه فرق دارد، آن هم در حالی که کاراکتر اصلی هر دو، یک زن است ولی دیدگاه‌ها و اعتقاد آن زن دو شخصیت متفاوت را نشان می‌دهد. با این وجود درباره سوالی که پرسیدید، فکر می‌کنم فیلم «دست انداز» به اندازه پنج سالی که از زمان ساخت آن گذشته، کهنه نشده است و هنوز حرف‌های روز را می‌توان در آن شنید.

به نظر می‌رسد که «دست ‌انداز» یک کمدی فانتزی نیست و وجه صرفاً فانتزی آن بیشتر است. آیا فیلمنامه‌ای که به دست شما رسید همین قدر فانتزی بود؟

بله، متن آقای فخری‌زاده کمدی محض نبود و فضای فانتزی آن غالب بود اما شوخ طبعی‌هایی هم داشت. درواقع جنس فیلمنامه اینطور نبود که فیلم کمدی بسازیم بلکه بیشتر می‌خواستیم یک فانتزی بسازیم و در آن حرفی را که می‌تواند هم فلسفی باشد و هم اجتماعی، بیان کنیم.

 فانتزی بودن فیلمنامه را در مرحله ساخت از این جهت ادامه دادید که دچار مسائلی همچون ممیزی نشوید؟ اصلاً «دست انداز» دچار ممیزی شده است؟

راستش می‌خواستند صحنه‌هایی را حذف کنند ولی خوشبختانه کوتاه آمدند؛ یعنی قرار بود دو پلان حذف شود ولی از آنجا که به نظر من ایرادهای بنی‌اسرائیلی گرفته بودند با صحبت و پیگیری ماجرا را حل کردیم. مثلا در یک مورد می‌خواستند پلانی را از یک بازی قدیمی خانم پروانه معصومی که در بخشی از فیلم نشان داده می‌شد بخاطر همان قدیمی بودنش درآوریم که خودم به خانم معصومی زنگ زدم و موضوع را توضیح دادم که صحنه‌هایی از فیلم «رگبار» در فیلمم نمایش داده شده و ایشان با خنده و تعجب گفتند هیچ مشکلی با نمایش آن ندارند و ایرادی نیست. در نهایت با همکاری شورای پروانه نمایش، فیلم بدون مسئله مجوز اکران گرفت. این اتفاق‌ها اگرچه برای فیلم پیش آمد اما بخاطر ممیزی و سانسور نبود که سراغ ساخت فیلم فانتزی رفتم چون همین داستان اگر یک رئال اجتماعی بود احتمالاً ساختش برایم جذاب نبود و همین فانتزی بودن مرا جذب کرد. برایم جالب بود که در چنین قالبی ‌حرف‌هایی را مطرح کنیم که احتیاج نباشد مستقیم گفته شوند. علاوه براین‌ها یک نکته جذاب دیگر برای ساخت «دست انداز» این بود که مشابه آن را در سینمای ایران ندیده بودم.

شما سال‌ها قبل گفته بودید که در فیلمسازی نوعی بازیگوشی دارید و کارهایی را دوست دارید انجام دهید که شاید خیلی‌ها در اوایل ورودشان به سینما انجام می‌دهند. این بازیگوشی را همچنان در فیلمسازی خود دارید؟

بله، خیلی هم زیاد. معمولا بسیاری از فیلمنامه‌هایی را که من دوست دارم، همکاران و اطرافیانم اصلاً دوست ندارند و کمتر پیش می‌آید که وقتی نسبت به فیلمنامه یا طرح موضوعی ابراز علاقه می‌کنم همه دوستان و رفقا و همکارانم آنطور که من نسبت به آن حساسیت پیدا می‌کنم و علاقه‌مندی نشان می‌دهم تحت‌تاثیر قرار بگیرند. «دست انداز» هم ممکن است برای خیلی از تماشاگران جذاب نباشد ولی خودم فکر می‌کنم ما در جهانی زندگی می‌کنیم که تخیل در آن باعث می‌شود شخصیت ما شکل بگیرد یا تصمیم‌های خاص بگیریم و روند مشخصی را دنبال کنیم. این تخیل می‌تواند نسبت قابل توجهی با واقعیت داشته باشد. در کنار این جهانی که هر کسی برای خود دارد، کار هنر هم اصولاً با تخیل است و در ترکیب تخیل با واقعیت است که شکل تازه‌ای به وجود می‌آید. این موضوع خیلی اهمیت دارد که شما در چه جهانی زندگی می‌کنید. چه چیزهایی برایتان مهم است. چه چیزهایی بی‌اهمیت. چطور به زندگی و آدم‌های اطراف نگاه می‌کنید. تمام این‌ها باعث می‌شود آن اثر نهایی که خلق می‌کنید به نوعی منعکس کننده افکار شما باشد. یاد فیلم‌های آقای کیارستمی افتادم که از یک زاویه، ممکن است فکر کنید هیچ چیز خاصی ندارند. مثلا «طعم گیلاس» که در مجموع شاید ۱۰۰ پلان بیشتر نباشد و زوایای متفاوتی هم ندارد. فیلمبرداری و تدوین و صدابرداری آنچنان خاصی هم در آن نمی‌بینید ولی وقتی کلیت فیلم را نگاه می‌کنید جذب آن خواهید شد. پس می‌توان گفت که در سینما دو وجه سرگرم‌کننده وجود دارد. یکی فیلم‌های پرفروش مثل «مارمولک» که سرگرمی در آن تعیین‌کننده است و دیگری فیلم‌هایی مثل «گاهی به آسمان نگاه کن» یا همین «دست انداز» که جنس دیگری دارند و از زاویه دیگری باید آن‌ها را نگاه کرد. اگر از آن منظر با این فیلم‌ها ارتباط بگیرید آن وقت خیلی جذاب خواهد بود.

از داستان فیلم که بگذریم، شما در «دست انداز» با پسرتان هم به عنوان فیلمبردار همکاری داشتید. این نسبت پدر و پسری برای شما سخت نیست؟ البته شاید برای علی تبریزی سخت‌تر باشد.

 سخت نیست ولی درجه حساسیت علی بالاست و اگرچه این حساسیت را از من گرفته اما گاهی سختی‌هایی پیش آمده است. ما در فیلم «طبقه حساس» با هم کار می‌کردیم که سر یک صحنه به اختلاف شدیدی برخوردیم ولی الان دیگر قلق همدیگر را پیدا کرده‌ایم و خیلی راحت‌تر با هم کار می‌کنیم. البته وقتی فیلمبرداری شروع می‌شود رابطه پدر و پسری ما هم کاملاً پاک می‌شود. من دورانی که هم سن و سال علی بودم، آموزش‌هایی دیدم که الان از آن‌ها بسیار کمک می‌گیرم. سال‌ها قبل من و چند دوست دیگر  مثلا ابراهیم حاتمی‌کیا و احمدرضا درویش به دنبال آموزش‌های تازه بودیم. جمعی بودیم که آنقدر تشنه یاد گرفتن بود که یک بار پول‌مان را روی هم گذاشتیم و وقتی به مبلغ مناسبی رسید، سراغ نادر ابراهیمی رفتیم و به او گفتیم ما فلان قدر پول داریم، شما به ما درام نویسی در تئاتر و سینما را یاد دهید. درواقع اصلا منتظر نمی‌شدیم که یک آموزشگاه یا دانشگاه یا استاد برای ما این کار را بکند بلکه خودمان آدم‌ها را انتخاب می‌کردیم و می‌خواستیم که به ما آموزش دهند تا یاد بگیریم چطور فیلم تولید کنیم یا روند ارتباطاتی که در حوزه سینما وجود داشت را برای ما بگویند. همان زمان آقای ابراهیمی به ما می‌گفت وقتی وارد عرصه تولید فیلم می‌شوید تمام دوستی‌ها و رفاقت‌هایی را که احیاناً با عوامل دارید باید کنار بگذارید و مثل دو آدم غریبه شوید تا اگر اعتراضی یا مسئله‌ای در کار وجود داشت، به دور از دوستی و خویشاوندی بتوانید مطرح کنید. من و پسرم، علی هم رابطه کاری خود را همینطور تعریف کرده‌ایم.

شما معمولا چند بازیگر ثابت در فیلم‌هایتان دارید مثل حبیب رضایی که در این فیلم هم حضور دارد. اما یک نکته این است که بعضی بازیگران «دست انداز» مثل هدی زین‌العابدین دو نقش بازی می‌کنند. با توجه به سختی‌های این کار آیا از ابتدا همین بازیگران را در نظر داشتید؟

بازیگر ثابت بله، در بعضی فیلم‌هایم دیده می‌شود ولی این لزوما همیشگی نیست و به فیلم بستگی دارد، مثلا در «طبقه حساس» یا «همه با هم هستیم» این موضوع را نمی‌بینید. برای «دست انداز» هم وقتی هدی زین‌العابدین را انتخاب کردیم به اندازه امروز شناخته شده نبود و فکر می‌کنم فیلم «عرق سرد» یا فیلمی دیگر را از او دیده بودم که بازی‌اش را دوست داشتم. به نظرم آمد استعداد و توانایی خوبی دارد و الان هم وقتی بازی او را می‌بینیم متوجه می‌شویم که هم باهوش است و هم استعداد لازم را برای بازیگری دارد. البته من مجموعه‌ای از بازیگرها را برای این نقش داشتم که پس از پیگیری‌ها و بررسی‌هایی به هدی زین‌العابدین رسیدیم. درباره حبیب رضایی و همایون ارشادی هم بر اساس ویژگی‌هایی که کاراکتر آن‌ها داشت انتخاب شدند هرچند حبیب رضایی مقاومت زیادی داشت که نقش دوم را خودش بازی نکند و حتی جستجوی زیادی انجام داد تا بازیگر دیگری را جایگزین کند ولی در نهایت خودش آن را بازی کرد.

من فکر می‌کنم اساساً باید کار کنیم، یعنی اصلا به این ایده که اگر کار کنیم به عادی‌سازی شرایط کمک می‌شود، معتقد نیستم. اینکه همه ما دست از کار بکشیم تا اعتراض خود را اعلام کنیم را قبول ندارم چون اصلاً این مدل را هیچ وقت دوست نداشتم

در کارنامه کاری شما تنوعی از فیلم‌های مختلف با تم‌های سیاسی، کمدی، دینی و حتی فیلم کاملا گیشه‌ای را می‌توان پیدا کرد. بر اساس آنچه در یک سال گذشته پشت سر گذاشته شده، چه رویکردی را برای انتخاب فیلم بعدی خود در نظر دارید؟آیا اصلا قصد ساخت فیلم دارید؟

من فکر می‌کنم اساساً باید کار کنیم، یعنی اصلا به این ایده که اگر کار کنیم به عادی‌سازی شرایط کمک می‌شود، معتقد نیستم. اینکه همه ما دست از کار بکشیم تا اعتراض خود را اعلام کنیم را قبول ندارم چون اصلاً این مدل را هیچ وقت دوست نداشتم. من در زمان آقای احمدی‌نژاد سه سال نتوانستم کار کنم؛ اینطور نبود که خودم نخواهم کار کنم بلکه اصلاً امکان کار کردن به من نمی‌دادند، ولی با این حال می‌گویم باید تلاش کنیم تا در یک ارتباط متقابل و در بحث و گفت‌وگوهایی که پیش می‌آید تا حد ممکن دیدگاه خود را مطرح کنیم. حال یک زمان برای طرح این دیدگاه، آزادی عمل وجود دارد و راحت‌تر می‌توانیم فیلم بسازیم و یک زمان ممکن است فیلم به توقیف دائمی منجر شود مثل «خیابان‌های آرام». شاید هم با کسانی که قرار است ممیزی روی فیلم انجام دهند به تعامل برسیم. بنابراین فکر می‌کنم ما همیشه باید بخاطر جامعه، وطن، نسل آینده و آگاهی در حال کار کردن و طرح نقدهایی باشیم که می‌توانیم به شکل فیلم ارائه کنیم. در این زمینه معتقدم اگر واقعه‌ای در جامعه رخ می‌دهد یا یک حرکت اجتماعی پیش می‌آید نباید نسبت به آن بی‌تفاوت باشیم بلکه باید بتوانیم اثرات آن را در فیلم‌های خود و کاراکترها ببینیم؛ به همین دلیل الان تلاش می‌کنم فیلم بعدی خود را بسازم. البته متاسفانه شرایط طوری شده که آن‌هایی که باید پروانه ساخت و بعد هم پروانه نمایش دهند، آنقدر قیف را تنگ کرده‌اند که حتی یک نفر هم  نمی‌تواند از آن گذر کند یعنی باید با یک چکش آنقدر ضربه زد تا یک نفر بالاخره از آن قیف عبور کند. البته منظورم درباره تمام فیلمنامه‌ها نیست. اگر یک کمدی صرفاً خنده‌دار مثل مدلی که الان ساخته می‌شود را بسازیم یا فیلمی که هیچ عنایتی به موضوعات اجتماعی نداشته باشد، طبیعتاً راه باز است ولی برای فیلم‌های دیگر کار خیلی سخت شده است. من از دوران جوانی فکر می‌کردم زمان کوتاهی برای کار کردن و بیان حرف‌هایی که دوست دارم گفته شود، دارم پس باید بیشتر فیلم بسازم؛ اما در دوره‌های مختلف به واسطه افرادی که اداره جامعه را در دست می‌گیرند و قوانینی را وضع می‌کنند، سرعت انجام کارها تند یا کند می‌شود. من هم الان سه فیلمنامه آماده دارم ولی شرایط ساخت آن‌ها وجود ندارد و قطعاً اجازه کار نمی‌دهند چون هر سه متاثر از اتفاق‌های اجتماعی هستند.

شما یک زمان گفته بودید دوست دارید درباره تسخیر لانه جاسوسی هم فیلم بسازید. آیا این هم جزء همان فیلمنامه‌هاست؟

نه، برای آن فیلمنامه باید شرایط مشخصی فراهم شود و هنوز نوشته نشده است اما بعد از دوران کرونا سه فیلمنامه نوشتم که مربوط به شرایط اجتماعی روز است و امکان ساخت آن‌ها هم انگار سخت‌تر می‌شود در حالی که همیشه معتقد بودم طرف مقابل ما با تحلیل درست، باید استقبال کند که در سینمای امروز ما تصویری از شرایط اجتماعی روز را داشته باشیم ولی واقعیت این است که اجازه چنین کاری داده نمی‌شود پس یا باید زیرزمینی و بدون مجوز فیلم بسازم و به جشنواره‌های خارجی بدهم یا اینکه هیچ کاری نکنم. متاسفانه الان اگر بخواهید از مسیر قانونی جلو بروید، شدنی نیست. آنقدر تلاش می‌شود که همه چیز گل و بلبل جلوه داده شود کار کردن سخت می‌شود به همین دلیل است که امکان ساخت فیلم‌های طنز بیشتر فراهم می‌شود. با این شرایط من هم فکر نمی‌کنم اصلاً موقعیتی پیش آید که بتوانم کاری کنم بدون آنکه روی آن حساسیتی به وجود بیاید.

البته شما در خیلی از محافل سینمایی با این عنوان شناخته می‌شوید که امکان راحت‌تری برای ساخت فیلم دارید.

بله این را به من هم می‌گویند ولی واقعیت اینطور نیست!

به دلیل همین شرایط از شورای پروانه نمایش بیرون آمدید؟

نه، من در دولت قبل عضو شورای پروانه نمایش بودم و بعد از اینکه دولت تغییر کرد محترمانه از شورا اخراج شدیم که شاید طبیعی هم بود چون حکم اعضای شورای پروانه نمایش را وزیر ارشاد امضا می‌کند. من زمانی که در شورای پروانه نمایش بودم پیشنهادم این بود که به تهیه‌کننده و کارگردان فیلم‌هایی که ایرادی به آن‌ها وارد می‌شود اعلام کنیم تا اگر ایرادها را قبول نکردند، از آن‌ها دعوت کنیم که حضوری با هم صحبت کنیم چون ممکن است آن کارگردان بینوا یا تهیه‌کننده‌ای که سرمایه خود را آورده، مسئله‌ای را مطرح کنند که قابل پذیرش باشد، شاید حتی برعکس هم بشود و آن‌ها نظر شورا را بپذیرند. من معتقد بودم بخشنامه‌ای عمل کردن در بحث ممیزی کارکردی ندارد. یادم می‌آید سر فیلم «سه کام حبس» چنین ماجرایی داشتیم و وقتی سازندگان فیلم آمدند بخش قابل توجهی از حذفیات به سرانجام بهتری رسید. اگر این مدل برای سانسور وجود داشته باشد شرایط خیلی بهتر است اما الان اصلاً چنین چیزی نیست و کاملاً فرمایشی شده و هیچ کدام از اعضای شورای پروانه ساخت و نمایش حاضر نیستند ریخت ما فیلم‌سازان را ببینند. درواقع الان شکل بسیار نازلی از مدیریت اعمال می‌شود و به همین دلیل رشدی که سینمای ایران باید داشته متوقف شده است. نباید انتظار داشته باشیم در آینده فیلم‌هایی که درخور تحسین باشند را ببینیم. این شرایط را از این جهت نازل می‌بینم که اولین بار است پروانه نمایش فیلمی صادر شده است و بعد به تیزر آن ایراد می‌گیرند. این اتفاق برای فیلم «دست انداز» رخ داده و در حالی که به فیلم من مجوز اکران دادند تیزر آن را که از همان صدا و تصاویر فیلم ساخته شده، قبول نکردند. واقعا برای من سوال است که چرا اصلاً باید به خودتان اجازه بدهید به این تیزر بگویید نه!؟ اصلاً چرا باید برای تیزر فیلم پروانه بگیریم؟ مگر به خود فیلم پروانه نمایش نداده‌اید؟ اگر پلان دیگری در تیزر بود حق داشتید.

اولین بار است پروانه نمایش فیلمی صادر شده بعد به تیزر آن ایراد می‌گیرند. این اتفاق برای فیلم «دست انداز» رخ داده و در حالی که به فیلم من مجوز اکران دادند تیزر آن را که از همان صدا و تصاویر فیلم ساخته شده، قبول نکردند. واقعا برای من سوال است که چرا اصلاً باید به خودتان اجازه بدهید به این تیزر بگویید نه!؟ مگر به خود فیلم پروانه نمایش نداده‌اید؟این تیزر برای پخش از صدا و سیماست؟

خیر! برای پخش در سالن‌های سینما. این روزها تیزر دادن به تلویزیون کاملاً به ضرر فیلم است.  

«دست انداز» با اینکه بعد از پنج سال به اکران رسیده اما گویا بی‌دردسر هم نبوده است. البته شاید هیچکدام از فیلم‌های شما مثل «مارمولک» سخت نشده باشد. اگر یادتان باشد  زمان اکران «مارمولک» به ساختمان قدیمی ایسنا آمده بودید و مشغول مصاحبه بودیم که همکاران ما خبر دادند فیلم شما از پرده سینما سپیده پایین کشیده شده است؛ فیلمی که سال ها بعد بارها از شبکه‌های ماهواره‌ای و حتی تلویزیون پخش شد. هنوز هم «مارمولک» سخت‌ترین فیلم شما است یا «خیابان‌های آرام» که در توقیف مانده.

«خیابان‌های آرام» که به نظر می‌رسد توقیف دائمی شده اما بیشترین سختی را در "ساخت" برای فیلم «لیلی با من است» تجربه کردم و عذاب کشیدم تا توانستم آن را بسازم چون فیلم اولم بود. این سخت‌ترین فیلمی است که ساخته‌ام و حتی یادم می‌آید یک روحانی به وزارت ارشاد می‌آمد و می‌گفت من نمی‌گذارم تو این فیلم را بسازی. اما در بخش اکران و نمایش، «مارمولک» سخت‌ترین فیلمم تا به حال است.

آخرین پیگیری شما برای پروانه نمایش «خیابان‌های آرام» به کجا رسیده؟

از آقای رضوی (تهیه‌کننده) شنیدم که فیلم را واگذار کرده و هزینه‌های ساخت آن را گرفته است. الان هم فیلم در آرشیوی رفته که دیگر امکان نمایش آن نیست در صورتی که به نظرم به راحتی می‌توان آن را اکران کرد اما دیگر راه آن را بسته‌اند و به نظر می‌رسد بایگانی شده است. البته تا جایی که اطلاع دارم بجز «خیابان‌های آرام»، «گزارش‌ یک جشن» ابراهیم حاتمی‌کیا هم همین وضعیت را دارد و هزینه‌هایش به تهیه‌کننده بازگشت داده شد.

حالا که به کارهای توقیفی رسیدیم از آخرین وضعیت «سرزمین کهن» هم بگویید.

هیچ خبری نیست و فقط اعلام می‌کنند که می‌خواهیم آن را پخش کنیم اما با من صحبتی نشده است.

 شما زمانی که در شورای پروانه نمایش بودید به یکسری فیلم‌ مجوز دادید که بعد توقیف شد مثل «شیشلیک». نظرتان درباره آن فیلم‌ها چیست؟

چقدر «شیشلیک» فیلم خوبی بود و چقدر در حق آن ظلم شد. من به مهدویان هم گفتم که ای کاش این فیلمنامه به دست من می‌رسید و خودم آن را می‌ساختم. آن وقت کاری می‌کردم که با فیلم اینطور برخورد نکنند چون «شیشلیک» به لحاظ ساخت و مدل تکنیک و کانسپت‌اش خطاهایی دارد که همان‌ها سبب شدند فیلم اینطور مهجور بماند وگرنه بسیار موضوع جذابی دارد و برای اینکه اکران شود خیلی به روز است. اما متاسفانه انگار کسی به این فکر نمی‌کند که برای یک کشور خیلی بد است که فیلمی توقیف شود و در توقیف بماند! اصلا چطور یک سیستم می‌تواند از نمایش یک فیلم سینمایی بترسد و آن را نمایش ندهد؟ می‌گویند آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است. اگر واقعاً ما اینطوری (که در فیلم نشان داده می‌شود) نیستیم چه اشکالی دارد یک نفر فیلم منتقدانه هم بسازد؟ وقتی یک فیلم سینمایی را توقیف می‌کنید بیشتر این معنا برداشت می‌شود که حرف آن‌ فیلم درست است یا حرفی می‌زند که امکان بروز آن در جامعه وجود دارد درغیر اینصورت دلیلی برای توقیف آن وجود ندارد.

چقدر «شیشلیک» فیلم خوبی بود اما متاسفانه انگار کسی به این فکر نمی‌کند که برای یک کشور خیلی بد است که فیلمی توقیف شود و در توقیف بماند! اصلا چطور یک سیستم می‌تواند از نمایش یک فیلم سینمایی بترسد و آن را نمایش ندهد؟

در ادامه آثار توقیفی شما به «تاک‌شو طناز» هم می‌رسیم. چه شد که اجرای آن برنامه را پذیرفتید؟

به نظرم جذاب آمد و وقتی پیشنهاد شد فکر کردم گفت‌وگوهایی متفاوت می‌تواند در آن شکل بگیرد، بخصوص که در آن مقطع (اواخر سال ۱۴۰۱) در شرایطی بودیم که هر کسی پای صحبت نمی‌آمد ولی آن‌هایی که آمدند جذاب شد. اما در نهایت باز هم تنگ‌نظری اتفاق افتاد و فکر کردند اگر برنامه ادامه پیدا کند ممکن است مباحثی را مطرح کند که بهتر است به آن‌ها پرداخته نشود. نمی‌دانم چرا در یک جاهایی اینقدر سخت گرفته می‌شود و چرا عده‌ای حتی نمی‌خواهند یا پیش قدم نمی‌شوند که درباره شعارهایی که در جامعه مطرح است گفتگو شود! فکر می‌کنم کمبود یا عدم توانایی در پاسخگویی گروه مرجع نسبت به آثار صوتی و تصویری برای تولید و پخش چنین برنامه‌هایی مشکل اصلی باشد، چون حتی نمی‌بینیم یک «هارد تاک» جدی داشته باشیم که وارد حیطه‌هایی شود که ممکن است حرف‌های مگو در آن‌ها زده شود. به نظرم یک نگاه اشتباه، سهل انگارانه و سطحی‌نگر نسبت به این نوع موضوع‌ها وجود دارد که مانع ساخت برنامه‌ هم می‌شود و تا جایی که می‌دانم در این زمینه هم ساترا مانع ادامه تولید برنامه شد؛ هر چند آن ۶ قسمتی که تولید و پخش شد، به جای خاصی نرسیده بود که مشکل ساز شود ولی نمی‌دانم چرا ادامه پیدا نکرد.

آیا قرار بود برنامه به سمتی برود که با سیاستمداران هم گفت‌وگو کنید؟

بله، من حتی پیشنهاد داده بودم که یک جلسه با آقای اژه‌ای داشته باشیم و اگر اتفاق می‌افتاد خیلی جذاب می‌شد چون اول چراغ سبز نشان دادند ولی موضوع منتفی و بعد هم کلاً پرونده برنامه بسته شد.

شما هیچ وقت نخواستید مثل بسیاری دیگر از همکاران‌تان سراغ ساخت سریال در شبکه نمایش خانگی بروید؟  

فعلاً نه، چون اگر بخواهم کار کنم ترجیح میدهم اول فیلم سینمایی بسازم. ولی اینطور نیست که بگویم اصلاً نمی‌خواهم سریال کار کنم. در بخش سینمایی هم که از من فیلمنامه می‌خواهند اما وقتی فیلمنامه را می‌فرستم، می‌روند و در افق گم می‌شوند!

فرصتی برای تماشای فیلم و سریال هم دارید؟

معمولاً سریال‌های خارجی را نگاه می‌کنم ولی بیشتر فیلم‌های سینمایی روز یا فیلم‌های خوب تاریخ سینما را. البته فیلم‌های ایرانی را بخصوص آن‌هایی که کارگردان، تهیه‌کننده یا نویسنده‌شان را بشناسم حتماً می‌بینم.

با توجه به اینکه بسیاری از اهالی سینما در سریال‌سازی‌های شبکه نمایش خانگی فعال شده‌اند چه پیش‌بینی از آینده این حوزه دارید؟

ظاهر امر نشان می‌دهد که سرنوشت شبکه نمایش خانگی هم به سرنوشت سینما دچار می‌شود. این مدلی که متاسفانه الان در سریال‌ها سرمایه‌گذاری می‌شود چون بیشتر با نگاه تجاری و صنعتی است، منجر به کیفیت خیلی پایین برخی سریال‌ها شده. علت اصلی آن هم این است که به این حوزه مثل سرمایه‌گذاری در بورس نگاه می‌شود در نتیجه می‌گویند در مدت سه، چهار ماه فیلمبرداری باید تمام شود یا از یک گروه خاص بازیگر و عوامل پشت صحنه استفاده شود. این‌ مدل کار کردن با روحیه من سازگار نیست. در مجموع با بررسی تولیدات این شبکه‌ به نظر می‌رسد که پلتفرم‌ها به سمتی نمی‌روند که در آن‌ها یک «گیم آف ترونز» ایرانی ببینیم و به نظرم آینده روشنی ندارند هرچند یکی، دو حرکت خوب مثل «خاتون» تینا پاکروان یا «شهرزاد» آقای فتحی اتفاق افتاد ولی بعد دیگر ادامه پیدا نکرد. الان خیلی از سریال‌ها اینطور شده که چند نفر دور هم جمع می‌شوند، پلان‌هایی را می‌گیرند، کنار هم می‌گذارند و به خورد مردم می‌دهند. این اتفاق را در سینما هم شاهد هستیم و آثاری را که رگه‌هایی از تعمق در آن‌ها وجود داشته باشد کمتر می‌بینیم.

البته در این جریان،آنچه در یک سال اخیر رخ داده خیلی تاثیرگذار است چون یکسری بازیگران خوب ما به همین دلیل از حیطه کار خارج شدند یعنی یا خودخواسته کنار رفتند یا آن‌ها را کنار گذاشتند. همین الان اگر من بخواهم فیلمی بسازم سراغ یک گروهی از بازیگران نمی‌توانم بروم چون اجازه کار ندارند. از طرف دیگر این را هم اطلاع داریم که جشنواره‌های سینمایی رده الف دنیا تصمیم گرفته‌اند هیچ فیلمی را از سینمای ایران، حتی اگر بهترین و خوش ساخت‌ترین اثر باشد یا حتی کسی مثل اصغر فرهادی آن را ساخته باشد، با حضور زنان باحجاب (بدون حضور زنان بی حجاب) در فیلم قبول نکنند. این دعوا به هر حال جلوی حرکت سینما را می‌گیرد ولی به نظرم سرانجام در جایی همه باید بپذیرند که این اتفاق به یک "نقطه تعادل" رسیده است. تا وقتی آن نقطه مشخص نشود حرکت سینما هم دستخوش چنین شرایطی خواهد بود.

 شما در مقاطع مختلف سیاسی و اجتماعی حضوری پررنگ داشتید. آیا این را قبول دارید که سینمای ایران الان از نبود یک نگاه پدرانه رنج می‌برد؟

بله، کاملا درست است. البته شاید لفظ "نگاه پدرانه" را بخاطر افرادی که مسئولیت‌های فعلی را قبول کرده‌اند نتوانیم بکار ببریم، ولی به نظرم حتی یک نگاه دلسوزانه و توأم با همفکری هم وجود ندارد. نیاز  همیشگی ما این است که سینماگران بتوانند کنار مسئولان بنشینند و با هم به نتایجی برای پیشبرد امور برسند. یک زمان در سینما شورای عالی وجود داشت ولی الان خبری ندارم که به کجا رسیده. این شورا می‌توانست جایی باشد که همه به راحتی حرف بزنند ولی چون ممکن است دو طرف نسبت به یکدیگر نوعی عدم مقبولیت داشته باشند، جلسه‌ای هم نمی‌تواند شکل بگیرد.

یک واقعیت تاسف‌بار دیگر هم وجود دارد و آن هم اینکه فکر می‌کنم در حال حاضر به هر دلیلی، تصمیم گیرنده نهایی در سینما آقای خزاعی (رییس سازمان سینمایی) نیست، در صورتی که باید باشد. در دوره‌ای اختلاف‌هایی در سینما وجود داشت، مثلاً می‌گفتند اصلاح طلب‌ها بر سر کار هستند و به اصولگرایان اجازه کار نمی‌دهند اما الان که دیگر همه یک دست هستند و غریبه و غیرخودی وجود ندارد! تمام مجموعه دولت که خودی است، پس چرا باز هم آقای خزاعی نمی‌تواند با مشورت بدنه سینما یک تصمیم مشخص را بگیرد و به مرحله اجرا بگذارد؟ قاعده این است که رییس سازمان سینمایی هرچه بگوید همان باشد و کسی در آن دخالت نکند. یا باید به آن فرد اعتماد کامل داشته باشید یا اگر نه، او را عوض کنید و کسی را که به او اعتماد دارید جایگزینش کنید. این روزها طرح و ایده‌های زیادی درباره فیلم‌هایی که ساخته می‌شوند و موضوع‌هایی که باید در سینما با توجه به شرایط جامعه مطرح شوند، وجود دارد ولی کاملا مشخص است که قدرت تحمل و پذیرش آن وجود ندارد. مادامی که این اتفاق نیفتد و کسی که مسئول سینماست، خودش تصمیم‌گیرنده نباشد ما نمی‌توانیم به نتیجه برسیم.

شما اعتقاد دارید که عده‌ای در هر حوزه‌ای کاسه داغ‌تر از آش شده‌اند؟

بله متاسفانه خیلی زیاد می‌بینیم. انگار یک میدان برای کسانی فراهم شده که بتوانند سختگیری و تندی‌های خود را بیشتر و حتی آن‌ را تحمیل کنند. فکر می‌کنند به نتایجی می‌رسند ولی جامعه نشان داده که هرچه فشار را بیشتر کنید نتیجه برعکس می‌گیرید؛ بنابراین تا وقتی چنین شرایطی وجود دارد نمی‌توان کاری جدی در سینما انجام داد. شاید نهایتا کارهایی مثل همین جشنواره اقوام را که در تدارک برگزاری آن هستیم بتوانیم پیش ببریم تا کمکی باشد برای جوان‌هایی که دوست دارند قدمی بردارند. هرچند از همین ابتدای کار عده‌ای سنگ‌اندازی می‌کنند و می‌گویند ما تفرقه ایجاد می‌کنیم به همین دلیل باید کمک کنیم اتفاق خوبی در این جشنواره رخ دهد و فیلم‌هایی که به زبان اقوام با فرهنگ‌ قومیت‌های مختلف ساخته شده‌اند جایی را به صورت تخصصی داشته باشند تا از این طریق فعالان و علاقمندان این حوزه هم متمرکز کار کنند. ایران از معدود کشورهایی است که این چنین تنوع قومیتی دارد و مردم با زبان‌های مختلف در کنار یکدیگر همزیستی می‌کنند.

شما یک بار گفته بودید که همیشه خیلی خوب فیلم‌ها را تعریف می‌کردید. حالا در پایان این مصاحبه اگر بخواهید «دست انداز» را تعریف کنید تا دعوتی برای مردم در سینما باشد چه می‌گویید؟

«دست انداز» برای تماشاگر عادی سینما به شرط آنکه درک متقابل ایجاد شود، بیشترین همذات پنداری را خواهد داشت چون ما عموماً خود را شکست خورده می‌دانیم و حسرت‌هایی داریم که به آن‌ها نرسیدیم. در نتیجه خیلی وقت‌هاآدم‌ها یک جور احساس نارضایتی از شرایط دارند بنابراین فکر می‌کنم «دست انداز» برای چنین افرادی فیلم جذابی باشد که حرف برای گفتن دارد. اینکه تو بتوانی مدارجی را طی کنی فقط به تو بستگی ندارد، بلکه شرایط دیگری هم وجود دارد که همه این‌ها باید در کنار هم قرار گیرند. از این منظر فکر می‌کنم همذات پنداری مخاطب با قهرمان فیلم، خیلی بیشتر از مدل‌های معمول دیگر در سینماست و اگر دنیا را یک کلاس تصور کنیم در «دست انداز» تلاش شده بیشتر نگاه‌ها به شاگردان ته کلاس باشد.

///.


منبع: خبرگزاری ایسنا
نویسنده: شیما غفاری و پرستو فرهادی