مطالعات اجرا در سال‌های اخیر، وارد محافل دانشگاهی ایران شده است و مقاله‌ها و کتاب‌های مهمی در این زمینه منتشر شده است. جالب است که همچنان، مطالعات تئاتر، جایگاه ویژه‌ای در ایران ندارد؛ ولی مطالعات اجرا، شور و شوق زایدالوصفی را ایجاد کرده است. دلیل این امر، وجود کارگردانانی است که علاقه زیادی به نظریه‌های اجرا دارند.

چارسو پرس: مطالعات اجرا در سال‌های اخیر، وارد محافل دانشگاهی ایران شده است و مقاله‌ها و کتاب‌های مهمی در این زمینه منتشر شده است. جالب است که همچنان، مطالعات تئاتر، جایگاه ویژه‌ای در ایران ندارد؛ ولی مطالعات اجرا، شور و شوق زایدالوصفی را ایجاد کرده است. دلیل این امر، وجود کارگردانانی است که علاقه زیادی به نظریه‌های اجرا دارند. آن‌ها به تئاتر، بیشتر به‌عنوان وسلیه‌ای به‌منظور کارگردانی و ایجاد شمایلی از کارگردان-مؤلف، نگاه می‌کنند و توجه چندانی نیز به «اصالت متن» ندارند؛ بنابراین، نگرش مذکور، «متن ادبی» را در برابر «متن اجرایی» قرار می‌دهد و ارجحیت را به «اصالت اجرا» می‌دهد؛ همان شکافی که ادوارد گوردون کریگ، سال‌ها پیش در انگلستان، مطرح کرده بود. ماروین کارلسن در مقاله «تئاتر پست‌دراماتیک و اجرای پست‌دراماتیک» نوشته است: «تعدادی از نظریه‌پردازان به‌ویژه «ادوارد گوردون کریگ» (۱۹۱۱)، بیشتر از یک قرن قبل، تلاش کردند تا نوعی تمایز آشکار میان تئاتر و درام برقرار کنند که در مفهوم پست‌دراماتیک، نقش اساسی دارد... ایده‌ تئاتر در وهله‌‌ اول؛ یعنی تحقق بصری متنی از پیش ‌‌موجود، در بیشتر قرن بیستم، ثابت باقی ماند و هنوز هم در بسیاری از فرهنگ‌های تئاتری غالب است به‌ویژه در تئاتر آمریکا که بر خلاف فرانسه و آلمان، در تئاترهای جریان اصلی‌اش، چیزی که پست‌مدرن نامیده شود، کم‌تر دیده شده‌ یا اصلاً وجود ندارد. اگرچه نظریه‌پردازان نشانه‌شناسی، تمایز روشنی میان «متن ادبی» و «متن اجرایی» در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ قائل بودند، تقریبا بیشتر آن‌ها فرض کردند که متن اجرایی از متن ادبی مشتق شده‌ است» (کارلسن، ۲۰۱۵). چیزی که عجیب است، این است که پس از گذشت سال‌ها، تازه چنین مباحثی در تئاتر ایران مطرح شده است و اکنون، کتاب جدیدی از اریکا فیشر-لیشته با عنوان «زیبایی‌شناسی کنش اجرایی؛ دگردیسی تماشاگر و اجراگر یک زیبایی‌شناسی نو» با ترجمه افسانه کمالی از سوی نشر نیماژ منتشر شده است که به‌طور اختصاصی به این مباحث، مربوط می‌شود. اریکا فیشر-لیشته، مدیر مرکز تحقیقات جهانی «فرهنگ‌های اجرای درهم‌تنیده» (Interweaving Performance Cultures) در دانشگاه برلین است. او رییس سابق فدراسیون جهانی پژوهش‌های تئاتر (IFTR) بود. دو کتاب مشهور او؛ یعنی «مقدمه راتلج بر مطالعات تئاتر و اجرا» (۲۰۱۴) و «زیبایی‌شناسی دگرگون‌کننده» (۲۰۱۸)، همچنان از منابع اصلی مطالعات اجرا هستند؛ اما مطالعات اجرا چیست و چرا ترجمه کتاب «زیبایی‌شناسی کنش اجرایی» از لیشته در ایران، اهمیت دارد؟

 

تغییر جهت در کنش اجرایی

تا آنجا که من می‌دانم، ریچارد شکنر برای اولین بار در ایران، با اسم اشتباه ریچارد اسکراچنر در کتاب «تئاتر تجربی»، معرفی شده است. او شخصیتی کلیدی در مطالعات اجرا است؛ اما لیشته شخصیت دیگری را در برابر او قرار می‌دهد. او ادعا می‌کند که «تغییر جهت در کنش اجرایی... به‌واسطه فعالیت مکس هرمن... در آلمان به‌دست آمده بود» (فیشر-لیشه، ۱۴۰۲، ۱۹)؛ البته این موضوع از نظر اجرا، زیاد مهم نیست؛ ولی از نظر پژوهش تاریخی، اهمیت دارد؛ به هر حال، کتاب‌ها و مقاله‌های زیادی درباره شکنر و بنیان‌گذاری مطالعات اجرا، منتشر شده است. نظریه او بسیار مهم بوده؛ زیرا بر اهمیت اجرا از منظر نظری و دانشگاهی، تأکید کرده است. او در کتاب نظریه اجرا نوشته است: «من در به وجود آمدن مفهوم «مطالعات اجرا» (performance studies) و سپس در اواخر دهه ۱۹۷۰ در تشکیل نخستین گروه دانشگاهی ویژه مطالعات اجرا در جهان، نقش کلیدی و مؤثر داشتم؛ این گروه برای اولین بار به شکل غیر رسمی در دانشگاه نیویورک تشکیل شد و بعدش در سال ۱۹۸۰ رسمی شد» (شکنر، ۱۳۸۶: ۴). کتاب مذکور توسط مهدی نصرالله‌زاده در سال ۱۳۸۶ در ایران ترجمه شد؛ ولی متأسفانه چاپ اصلی آن مربوط به سال ۱۹۸۸ می‌شود. شکنر، اجرا را چنین تعریف می‌کند: «اجرا لفظ واحدی است که از آن در اشاره به فعالیت‌های سه‌گانه‌ موسیقی، رقص و تئاتر استفاده می‌شود و این سه از یکدیگر جدا نیستند. موضوع مورد اشاره من در این زمینه، تنها اپرا یا کمدی‌های موزیکال نیست؛ بلکه مناسک آیینی، رژه‌ها، جشنواره‌ها و حتی ورزش‌ها را نیز شامل می‌شود». فکر می‌کنم اصطلاح مطالعات اجرا، آنچنان هم که نشان می‌دهد، پیچیده نباشد و به‌سادگی می‌توان آن را به هر نوع اجرایی که تماشاگری به تماشای آن بنشیند، ارجاع داد، حتی به تعزیه و معرکه‌گیری؛ بنابراین، اصالت اجرا، اهمیت ویژه‌ای دارد. شاید این روزها باورش سخت باشد که زمانی نویسندگان یا درام‌نویسان، نقش اصلی را در تئاتر داشتند. مثلاً اکبر رادی، در یکی از مصاحبه‌های خودش تأکید می‌کند که کسی نام کارگردانان آثار ساموئل بکت را به خاطر نمی‌آورد؛ اما در سال‌های اخیر، پیتر هال که برای اولین بار، متن‌های ابسورد بکت و هارولد پینتر را در بریتانیا اجرا کرده بود، تبدیل به شخصیتی ویژه شده است. برخی از منتقدان انگلیسی، به او لقب «غول تئاتر» داده‌اند. خبرگزاری بی‌بی‌سی درباره‌ی او چنین تیتر زده است: «سر پیتر هال: غول تئاتر بریتانیا». فارغ از این بحث، نکته‌های مهم در نظریه لیشته، عبارتند از: ۱. دگردیسی تماشاگر اجرا و ۲. زیبایی‌شناسی اجرا. او نظریه اجرا به مثابه «کنش تجسدیافته» از مکس هرمن را در این کتاب دنبال می‌کند و میان متن ادبی و متن اجرایی، تمایزی اساسی برقرار می‌کند.

 

متن اجرا و تئاتریکالیته

اهمیت اجرا و تماشاگر در سال‌های اخیر، در کنار اصالت متن و مؤلف ادبی، رشد کرده است. اجرای «انیشتین در ساحل» از رابرت ویلسون، اجرایی مهم در حیطه آثار پست‌دراماتیک، شمرده می‌شود که نوع جدیدی از شیوه کارگردانی را معرفی کرد؛ ولی به هر حال، نشانه‌شناسی فرانسوی، تأثیر زیادی در نظریه اجرا گذاشته است. ماروین کارلسن در مقدمه کتاب «زیبایی‌شناسی کنش اجرایی» نوشته است: «از حدود ۱۹۸۰، نظریه تئاتر آمریکا، عمیقاً تحت تأثیر ورود نظریه نشانه‌شناسی از اروپا قرار گرفت... برای مدتی رویکردی جایگزین به‌شکلی نامحسوس؛ اما به همان اندازه مهم، تئاتر را نه با ابزار هنرهایی مانند ادبیات؛ بلکه با درک اهمیت اجرا به‌عنوان یک اجرا مورد مطالعه قرار داد» (لیشته، ۱۴۰۲: ۲۱). تا اینجا مشخص شد که انگلیسی‌ها، کریگ را بنیان‌گذار مطالعات اجرا می‌دانند؛ آلمانی‌ها مکس هرمن و آمریکایی‌ها نیز ریچارد شکنر را؛ اما پاتریس پاوی در مقاله «وضعیت تئاترپژوهی کنونی» تأکید می‌کند که ابتدا باید به سنت تحلیل دراماتورژیک توجه کنیم که اولین افراد در این زمینه هم دیدرو با رساله «در باب شعر دراماتیک» و لسینگ با «دراماتورژی هامبورگ» هستند (پاوی، ۱۳۹۵: ۲۱۸). برگردیم به کتاب لیشته، او دو نوع زیبایی‌شناسی را در مطالعات اجرا وارد می‌کند. او با تحلیل پرفورمنس خشن و خونین مارینا آبراموویچ با عنوان «لب‌های توماس» (۱۹۷۵) می‌نویسد: «به این ترتیب، این اجرا دو رابطه با مفهومی بنیادین را برای زیبایی‌شناسی هرمنوتیک و همچنین زیبایی‌شناسی نشانه‌شناختی، بازتعریف کرد: اول، رابطه بین سوژه و ابژه‌ها، مشاهده‌گر و مشاهده‌شده، و تماشاگر و اجراگر. دوم، رابطه بین مادیت و نشانه‌شناسی عناصر اجرا، بین دال و مدلول» (همان: ۴۷). نکته در اینجاست که لیشته می‌خواهد روی تغییر نقش تماشاگر تأکید کند؛ زیرا او اعتقاد دارد که دخالت تماشاگر در اجرای «لب‌های توماس» اثر آبراموویچ، او را از وضعیت تماشاگر خارج می‌کند؛ زیرا در اجرا دخالت می‌کند و در نهایت تبدیل به اجراگر می‌شود. کلیت نظریه او در این بخش خلاصه می‌شود. لیشته در این زمینه با تأکید بر بدن خونین آبراموویچ می‌نویسد: «تماشاگران به مصائب این هنرمند، پایان دادند و این به معنای پایان اجرا نیز بود. اجرا، تماشاگران درگیرشده را به بازیگران اجرا دگرگون کرد» (همان: ۳۹). به‌طور کلی، دگرگون‌شدن ساختار تئاتریکالیته و جایگاه تماشاگر، محور اساسی کتاب‌های لیشته است. او در یک سخنرانی با عنوان «تئاتریکالیته» می‌گوید: «تئاتریکالیته چیزی بیش از یک دال شناور در یک فرایند ارتباطی بی‌پایان نیست. این بدان معناست که اصطلاح تئاتریکالیته لزوماً مبهم، غیرمتمرکز و پراکنده باقی می‌ماند. تئاتریکالیته به‌عنوان یک مفهوم، اگر پوچ نباشد، نامشخص است» (لیشته، ۱۹۹۵).

 

نتیجه‌گیری: زیبایی‌شناسی اجرا در برابر مطالعات فرهنگی

لیشته در کتاب ۴۴۲ صفحه‌ای «زیبایی‌شناسی کنش اجرایی» موفق می‌شود تا بحث خود را بر اساس زیبایی‌شناسی، نشانه‌شناسی و مطالعات اجرا پیش ببرد و مثال‌های بسیار خوبی هم می‌زند؛ اما کمی بحث را طولانی می‌کند. نظریه او با فیلیپ ب.زاریلی تفاوت دارد؛ زیرا زاریلی روی مسائل بینافرهنگی در کتاب «بازیگری روان‌تنی»، تأکید ویژه‌ای می‌کند (زاریلی، ۱۴۰۲: ۴۵) و در مقاله‌ای با عنوان «پادشاه برای چه کسی پادشاه است؟» که در چند کتاب دانشگاهی تدریس مطالعات اجرا منتشر شده است، اجرا را «شیوه‌ای از کنش فرهنگی» می‌داند (راینالت و روچ، ۱۹۹۲:  ۸۵). او در مقاله‌ای دیگر با عنوان «وقتی مارکس روی صحنه‌ی کاتاکالی با امپریالیسم مواجه شد» اشاره می‌کند که «کاتاکالی‌های پیروزی مردم و پیام عشق، به‌وضوح نشان می‌دهند که چقدر مهم است که تولیدات را درون زمینه‌های تاریخی و سیاسی-اجتماعی خودشان قرار دهیم، به‌طوری که بتوان انواع مواضعی را که گفتمان‌های اجرا، تفسیر و دریافت تئاتریکال از آن‌ها را می‌سازند، به وضوح شناسایی کرد و ایدئولوژی‌های ضمنی هر موضع را مورد بحث و گفت‌وگو قرار داد» (این مقاله به زودی در کتاب متن در دراماتورژی معاصر با ترجمه اینجانب منتشر خواهد شد). رویکردهای ماروین کارلسن، جیل دولَن و فیشر-لیشته، بسیار به هم شبیه هستند؛ اما با کریگ و زاریلی فرق دارند. گروه اول، بیشتر تحت تأثیر نشانه‌شناسی هستند؛ اما اَئوجنیو باربا، زاریلی و شکنر، رویکرد بینافرهنگی انتقادی دارند. کتاب «زیبایی‌شناسی کنش اجرایی» با قیمت ۳۸۰ هزار تومان از سوی نشر نیماژ، عرضه شده است که قطعاً ارزش مطالعه را دارد. مباحثی هم که به تحلیل ترجمه مربوط می‌شود، سلیقه‌ای است؛ زیرا به قول والتر بنیامین، ترجمه نوعی خیانت است و به قول پل ریکور، نوعی تفسیر هرمنوتیک. البته ترجمه‌ی این کتاب روان و استاندارد است.

 

منابع

پاوی، پاتریس (۱۳۹۵). وضعیت تئاترپژوهی کنونی، در بوطیقای صحنه: مقالاتی در مطالعات تئاتر، گردآوری علی تدین، تهران: آگه.

زاریلی، فیلیپ ب. (۱۴۰۲) بازیگری روان‌تنی؛ رویکردی بینافرهنگی پس از استانیسلاوسکی، ترجمه: سید حسین رسولی، تهران: نیماژ.

شکنر، ریچارد (۱۳۸۶). نظریه اجرا، ترجمه: مهدی نصرالله‌زاده، تهران: سمت.

فیشر-لیشته، اریکا (۱۴۰۲). زیبایی‌شناسی کنش اجرایی؛ دگردیسی تماشاگر و اجراگر یک زیبایی‌شناسی نو، ترجمه: افسانه کمالی، تهران: نیماژ.

 

Carlson, Marvin (2015). Postdramatic Theatre and Postdramatic Performance Rev. Bras. Estud. Presença, Porto Alegre, v. 5, n. 3, p. 577-595.

Fischer-Lichte, Erika (1995). Theatricality: A Key Concept in Theatre and Cultural Studies, Theatre Research International Vol. 20 No. 2 pp 85-89.

Zarrilli, Phillip B. (1992). For Whom is the King a King?, in Reinelt, Janelle G. &. Roachm, Joseph R Critical Theory and Performance, Michigan: The University of Michigan Press.



نویسنده: سید حسین رسولی