ریزش در میان اجراکنندگان تئاتر و رویش نیروهایی که برخی‌شان به فرمان، روی صحنه آمدند بسیاری از اهالی پشت‌صحنه تئاتر را به صرافت ترک صحنه انداخت و در کنار آن جوانانی که هنوز مناسبات اجرایی حرفه‌ای را نیاموخته بودند، پیشنهادی پیش روی این هنرمندان گذاشتند که دلزده‌شان کرد. ریزش تماشاگران تئاتر هم که مستقیماً بر گیشه و به‌تبع‌آن دستمزد این هنرمندان که همواره اولین کسانی‌اند که حق و حقوق‌شان با کسورات مواجه می‌شود، تاثیرگذار بود تا درنهایت گسستی ایجاد شود که اگرچه ناخوشایند اما به‌ظاهر اجتناب‌ناپذیر است.

چارسو پرس: حتماً این تعریف را از تئاتر بسیار شنیده‌اید که نمایش یعنی «الف» در نقش «ب» درحالی‌که «جیم» مشغول تماشاست اما آن‌چه «جیم» تماشا می‌کند نه‌فقط «الف» در نقش «ب» که اتمسفری ساخته و پرداخته لباس، دکور، آکسسوار، نورپردازی، صدا، موسیقی، گریم و... نیز هست. اتمسفری که در کنار متن، کارگردانی و بازیگری، حاصل هنر طراحان صحنه و لباس، چهره‌پردازان، کارکنان فنی، نمایشگران حرکت، دستیاران کارگردان و برنامه‌ریزان، عکاسان، طراحان پوستر، آهنگسازان، روابط عمومی، تبلیغات و... است. کسانی که آن‌چه روی صحنه می‌رود وابستگی تام و تمام به کیفیت کارشان دارد اما فعال مایشاء نیستند و کار کردن‌‌شان وابسته به حضور کارگردانی است که تصمیم به روی صحنه بردن متنی گرفته باشد. آن‌چه پس از اعتراضات سال گذشته در ایران رخ داد، بر همه ارکان زندگی ایرانیان ازجمله بر فرهنگ، هنر و هنرمندان مؤثر بود و در این میان هنرمندان حوزه تئاتر به‌واسطه ارتباط تنگاتنگ و چهره‌به‌چهره‌شان با مخاطبی که تجربه‌ای تازه اما دردناک را در خیابان‌ها از سر گذرانده بود، وظیفه سنگین‌تری بر دوش خود احساس کردند. همین شد که عده‌ای‌شان تصمیم گرفتند به‌رغم آنکه تئاتر شغل‌شان بود و ممر درآمدشان، تا جایگزینی وضعیت موجود با وضعیت مطلوب، دست از کار بکشند. عده‌ای‌شان کوشیدند اگرچه با همان روال سابق اما تا جایی که خط‌قرمزهای شورای نظارت و ارزشیابی اداره‌کل هنرهای نمایشی اجازه می‌دهد، حرفی بزنند و پاره‌ای اجراهای بدون مجوز را ترجیح دادند. در این میان کسانی هم بودند که خالی‌ماندن صحنه را به چشم فرصتی برای عرض اندام دیدند و کوشیدند با جملاتی چون چراغ صحنه نباید خاموش شود، جای خالی به وجود آمده را پر کنند. طبیعتاً در این میان چشم عوامل پشت صحنه به بازی مهره‌های روی صحنه بود تا ببینند کی، کجا و با کدام گروه نمایشی دوباره می‌توانند به کار اصلی‌شان برگردند هرچند بسیاری‌شان نیز چشم امید از این بازی بریده و این روزها پشت به صحنه ایستاده‌اند.

در این میان اگرچه اداره‌کل هنرهای نمایشی روز جمعه، سوم شهریورماه ۱۴۰۲ و در آستانه هفته دولت در دومین سال دولت سیزدهم از اعدادی چهار، پنج و هفت رقمی به‌عنوان تعداد نمایش‌های تولیدشده، دفعات اجرا و تعداد تماشاگران در طول یک‌سال گذشته رونمایی کرد اما نگاهی به نام نمایش‌هایی که پس از تعطیلی طولانی‌مدت تئاتر در پی اعتراضات سال گذشته روی صحنه تئاترشهر تهران، به عنوان نمونه، رفت ضمن نشان‌دادن تسلط سویه‌ای خاص بر آثار، خبر از تغییر و تفاوت و شنیده‌شدن نام‌هایی می‌دهد که شاید برخی‌شان در رویای‌شان هم، این‌گونه به یک‌باره، خود را روی صحنه تئاترشهر نمی‌دیدند. این تعطیلی، سپس تغییر و تفاوت‌ها بی‌شک بر وضعیت کاری عوامل پشت صحنه از دستیاران کارگردان و برنامه‌ریزان تا طراحان لباس، دکور، چهره‌پردازان، آهنگسازان، عکاسان و... نیز اثرگذار بود و عده بسیاری‌شان را خانه‌نشین کرد. آن‌چه در ادامه می‌خوانید حاصل گپ‌وگفتی با برخی از این هنرمندان است ضمن اینکه کسانی هم بودند که اگرچه گلایه‌های‌شان بسیار بود، اما ترجیح دادند نام‌شان در این گزارش ذکر نشود.

خودی‌ها و غیرخودی‌ها

اگر کمی به عقب‌تر برگردیم تئاتری‌ها خوب به‌خاطر دارند که شیوع کرونا، چطور موجب به تعویق افتادن بسیاری از تمرین‌ها و اجراها و عدم حضور تماشاگران ناگزیر از رعایت پروتکل‌های بهداشتی در سالن‌های تئاتر شد. تعطیلی‌های پی‌درپی، شکافی عظیم میان اجراگران و تماشاگران ایجاد کرد. شکافی که اگرچه به‌نظر می‌رسید به مرور زمان ترمیم خواهد شد اما با اتفاقات شهریورماه سال گذشته و التهابات ناشی از آن، عمیق‌تر شد؛ التهاباتی که موجب شد روی صحنه بردن نمایش و تماشای آن، دیگر اولویت بسیاری از افراد نباشد. مهدی آشنا، عکاس تئاتر، سینما و تلویزیون و رئیس هیئت‌مدیره انجمن صنفی سراسری عکاسان تئاتر ایران، با تاکید بر اینکه آن‌چه می‌گوید از زاویه دید شخصیت حقیقی‌اش و نه در جایگاه رئیس هیئت‌مدیره انجمن مذکور است، صحبت‌های خود را در توضیح وضعیت به وجود آمده این‌گونه آغاز می‌کند و ادامه می‌دهد: «همان‌طور که می‌دانید هنگامی که کارگردان اثر تمایلی به روی صحنه بردن نمایش‌اش نداشته باشد، به‌تبع‌آن نمایشنامه‌نویس هم نمی‌تواند شاهد اجرای متنش روی صحنه باشد و بازیگر هم روی صحنه نخواهد بود و طبعاً طراحان صحنه، لباس، نور، دکور، عکاسان، طراحان پوستر و... نیز کاری برای انجام نخواهند داشت. این اتفاقی بود که رخ داد  و در نتیجه آن تعدادی از این افراد مهاجرت کردند، تعدادی اگرچه مهاجرت نکردند اما به ناچار دست از کار کشیدند و تعدادی دیگر که مایل به کار کردن بودند اما ملاحظات اداره‌کل هنرهای نمایشی و دیگر دست‌اندرکاران هنر نمایش اجازه روی صحنه رفتن را به آن‌ها نداد و در این میان عده‌ای هم روی صحنه رفتند. ضمن اینکه آن‌چه اکنون با عنوان تئاتر بدون مجوز یا زیرزمینی شدت گرفته است، بسیار پیش‌ازاین نیز در قالب تمرین‌هایی که کارگردان‌ها برای اطرافیان‌شان اجرا می‌کردند، وجود داشت و اگرچه نه خودش که شدت و حدتش تازه است.»

آن‌چه مهدی آشنا روایت می‌کند اتفاقی نیست که تنها در حوزه عکاسی تئاتر رخ داده باشد. سعید ذهنی، آهنگساز باسابقه تئاتر، سینما و تلویزیون، مؤلف و مدرس دانشگاه و رئیس هیئت‌مدیره انجمن صنفی موسیقی خانه تئاتر در روایتی مشابه می‌گوید: «اتفاقاتی که از نیمه دوم سال گذشته رخ داد، در شکل ظاهری موجب ایجاد وقفه‌ای طولانی در روند فعالیت‌های معمول ازجمله فعالیت‌های فرهنگی و هنری شد اما وجه تراژیک این اتفاق برای آهنگسازان نه‌فقط فراموشی شورت‌کات‌های نرم‌افزارهای آهنگسازی که تهی‌شدن‌شان از درون بود چراکه احساس کردند در سیستمی زندگی و کار می‌کنند که صاحبان آن تنها به‌دنبال دسته‌بندی آدم‌ها به خودی و غیرخودی هستند. درحالی‌که بزرگ‌ترین اشتباه یک سیستم، حذف کردن کسانی است که دیگرگونه می‌اندیشند بی‌آنکه در تضاد و تقابل با آن باشند و همین حذف کردن‌ها موجب بی‌اعتمادی مزمنی ‌شد که هم‌اکنون شاهدش هستیم.» 

او که بعد از  ۱۰سال دوری از فعالیت‌های صنفی، از آبان‌ماه ۱۴۰۰ ریاست هیئت‌مدیره انجمن صنفی موسیقی خانه تئاتر را بنا به توصیه استادانش و اهالی موسیقی تئاتر بر عهده گرفت، ادامه می‌دهد: «ورود من به انجمن با شیوع ویروس کرونا و عواقب و تاثیرات آن، سپس اتفاقات شهریورماه سال گذشته همراه بود و در پی این اتفاقات، بخش عمده‌ای از انرژی‌مان صرف تحقیق پیرامون شرایط دوستان آهنگساز بازداشت‌شده و در ادامه، آزادی‌شان شد. بیکاری حاصل از این دو اتفاق موجب شد به‌شخصه شاهد وضعیت ناگوار آهنگسازان جوان و مستعدی باشم که از سر ناچاری و برای امرارمعاش، به ساز زدن در رستوران‌ها ‌پرداختند و هنگامی که مشتریان رستوران‌ها در حال غذا خوردن و خلال کردن دندان‌های‌شان بودند آ‌ن‌ها سازی می‌زدند که کسی نمی‌شنید. بخشی از دوستان‌مان نیز اجراهای خیابانی را انتخاب کردند که همگی از مشکلات آن‌ آگاهیم.»

ریزش نیروهای پیشین و جایگزین‌‌شدن‌شان با نیروهای بی‌تجربه تازه‌وارد راضی به دستمزدهای حداقلی، نکته برجسته صحبت‌های آرش فصیح، دستیار کارگردان، برنامه‌ریز، مجری طرح و رئیس هیئت‌مدیره انجمن صنفی سراسری دستیاران کارگردان و برنامه‌ریزان تئاتر است که گفت‌وگو را با ارائه آماری مربوط به فروردین‌ماه ۱۴۰۲ شروع می‌کند و می‌گوید، از کل ایران ۲۱۸نفر منشی صحنه، مدیر صحنه و دستیار کارگردان عضو انجمن صنفی سراسری دستیاران کارگردان و برنامه‌ریزان خانه تئاتر هستند که از این تعداد ۱۰۸نفر فعال و مشغول به کارند. از این ۱۰۸نفر، ۸۰نفر به‌صورت پیوسته و ۲۸نفر به‌صورت پراکنده مشغولند و برای دیگران به‌خصوص در برخی شهرستان‌ها کاری وجود ندارد چون نمایشی تولید نمی‌شود. درنتیجه همه‌شان بلااستثنا به شغل دوم و سوم روی آورده‌اند‌.

او با اشاره به اینکه بعد از دوران دشوار شیوع کرونا که منجر به تعطیلی تئاتر شد، اتفاقاتی که سال گذشته رخ داد نیز تاثیری غیرقابل انکار بر این حوزه گذاشت. او می‌افزاید: «ما از یک سو شاهد ریزش تماشاگر و از سوی دیگر روی صحنه رفتن نمایش‌هایی بودیم که برخی‌شان از سطح کیفی قابل دفاعی برخوردار نبودند و در غیاب کسانی فرصت اجرا یافتند که نمی‌خواستند به صحنه برگردند. خود این نمایش‌ها نیز موجب بریدن پای تماشاگران از سالن‌های تئاتر شدند و هنگامی که تماشاگری نیست، در نبود هیچ‌گونه حمایتی از سوی اداره‌کل هنرهای نمایشی، پولی هم در کار نیست. وقتی پولی وجود ندارد نهایت اتفاقی که به‌عنوان مثال برای بازیگران رخ می‌دهد، عدم پرداخت قسط آخرشان است، درحالی‌که همان یک قسط برابر با همه پولی است که ما به‌عنوان عوامل پشت صحنه دریافت می‌کنیم و وقتی توان پرداخت تمام و کمال دستمزد بازیگر وجود ندارد، طبیعتاً پیش از او، دستمزد عوامل پشت صحنه پرداخت نشده است. مجموع این اتفاقات موجب ریزش شدید عوامل پشت صحنه؛ دستیاران کارگردانان، مدیر صحنه‌ها، منشی‌صحنه‌ها و جایگزینی آن‌ها با نیروهای بی‌تجربه‌ای شده است که پیشنهادهای کاری با دستمزدهای بسیار کم را نیز می‌پذیرند هرچند عملکردشان موجب آسیب‌های بسیار برای گروه‌های تئاتری می‌شود.»

در این میان شاید تفاوت وضعیت اعضای انجمن کارکنان فنی هنری خانه تئاتر که در حال حاضر شامل ۱۶۲عضو است، در کارمند وزارت ارشاد بودن برخی از آن‌هاست که دست‌کم اندکی وضعیت دشوار اقتصادی را برای‌شان آسان‌تر می‌کند. حسین طاهربخش، مدیرفنی مجموعه تئاترشهر و رئیس هیئت‌مدیره انجمن کارکنان فنی هنری خانه تئاتر با اشاره به تعداد اعضای انجمن مذکور می‌گوید: «این انجمن در حال حاضر شامل ۱۷۲نفر است که از این ۱۷۲نفر، حدود ۱۰نفر یا مهاجرت یا فوت کرده‌اند و اکنون ۱۶۲عضو فعال در انجمن کارکنان فنی هنری خانه تئاتر حضور دارند. انجمن ما شامل طراحان نور و نورپردازان، طراحان صدا و صدابرداران، آکسسوار، نقاش، دکورساز آهنگر، دکورساز نجار، کلاه‌دوزان و خیاطان است که تعدادی از آن‌ها کارمند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اداره کل هنرهای نمایشی هستند و تعدادی به‌صورت آزاد به همکاری با گروه‌های نمایشی می‌پردازند. کسانی که کارمند هستند طبیعتاً از بیمه تامین اجتماعی برخوردارند و کسانی که به‌صورت آزاد به فعالیت می‌پردازند اکثراً عضو خانه تئاتر هستند و تحت پوشش بیمه صندوق اعتباری هنر قرار دارند، اما اصلی‌ترین مسئله‌شان ارتباطی است که باید با گروه‌های نمایشی برقرار کنند. به‌عنوان مثال دکورسازی که کارمند وزارتخانه نیست، باید بتواند با طراحان صحنه ارتباط برقرار کند تا پیشنهاد کار داشته باشد؛ که میزان دستمزدش نیز به رزومه‌اش و بودجه گروه بستگی دارد. ضمن اینکه این افراد به‌واسطه تعطیلی سالن‌های تئاتر و نبود اجرا، برخلاف کسانی که کارمند هستند، مستقیماً متضرر می‌شوند و برای همین ناچارند به کارهایی مشغول شوند که هیچ ارتباطی با تخصص‌شان ندارد. ضمن اینکه دکورساز تئاتر نمی‌تواند در مواقع بیکاری به ساخت در و پنجره و پل روی جوی آب بپردازد، همان‌طور که آهنگرها نمی‌توانند دکور تئاتر بسازند.»    

تازه‌واردانی که به فرمان آمدند

نکته حائز اهمیت در این میان آن است که نسلی از دست‌اندرکاران پشت صحنه تئاتر از طراحان تا عکاسان با کارگردانانی که پیش‌ازاین روی صحنه می‌رفتند خو گرفته و اخت شده بودند، به‌گونه‌ای‌که میان این افراد و گروه‌های تئاتری، علقه‌ای پدید آمده بود اما هنگامی که این کارگردانان تصمیم گرفتند تا اطلاع ثانوی روی صحنه نروند هرچند تعداد معدودی از آن‌ها روی صحنه‌اند طبیعتاً کسانی مثل مهدی آشنا که مناسبات حاکم بر گروه‌های تئاتری جوان‌تر برای‌شان غریبه است نیز از صحنه دور ماندند. آشنا با اشاره به این موضوع می‌افزاید: «در این میان به‌رغم شنیدن تک و توک نام‌های آشنا فضای غالب اجراهای صحنه‌ای توسط جوانانی شکل گرفت که این موقعیت را فرصتی برای عرضه اندام تلقی کردند و همین ناآشنا بودن‌شان برای مخاطب و بعضاً فضای یک‌سویه حاکم بر آثارشان و عدم توانایی در اغنای تماشاگر، ریزش مخاطب را نیز به همراه داشت. به‌گونه‌ای‌که دست کم در ظاهر امر نتوانستند از موقعیت پیش‌آمده در غیاب کسانی که مهاجرت کردند، کسانی که ماندند اما دیگر نخواستند به روال سابق روی صحنه بروند و کسانی که خواستند روی صحنه بروند اما خطوط‌قرمز مانع‌شان شد، استفاده کنند.»

آشنا ادامه می‌دهد: «فضای شکل‌گرفته موجب شد به‌عنوان مثال برای من، کار کردن با کارگردانی که خلق‌وخو و شیوه کارشان را نمی‌شناسم، غریب بنماید؛ احساسی که حین کار کردن با من، احتمالاً برای آن کارگردان هم شکل می‌گیرد. این گسست، فاصله‌ای را ایجاد کرد که برای منِ نوعی ناخوشایند اما اجتناب‌ناپذیر بود. مجموع این شرایط موجب شد آخرین نمایشی که به‌عنوان عکاس در تمرینش حضور پیدا کردم «گالیله»، به کارگردانی شهاب‌الدین حسین‌پور باشد که به‌خاطر اتفاقاتی که نیمه دوم سال گذشته رخ داد، نیمه‌کاره رها شد و اگرچه پس از آن با پیشنهادات کاری بسیاری مواجه شدم اما کتمان نمی‌کنم که ضمن مشغولیت‌های صنفی، نبود حال و احوالی خوش برای کار کردن، موجب عدم‌پذیرش آن‌ها شد. ضمن اینکه به‌شخصه پیشنهادی برای عکاسی از نمایش‌های زیرزمینی نداشتم.»

سعید ذهنی هم با تاکید بر اینکه هیچ‌گاه از کار کردن با جوانان تازه‌وارد به عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون گریزان نبوده‌ و معتقد است هر نسلی موظف به واگذاری این فرصت به نسل پس از خود است، می‌افزاید: «من ایرادی نمی‌گیرم که شرایط به‌گونه‌ای رقم خورده است که کسانی که پیش‌ازاین نمی‌شناختیم‌شان، پا به عرصه گذاشتند و به‌شرطی‌که این دوستان نه برحسب فرمایش که به‌مدد جوهر ذاتی خود پیش آمده باشند، از دیده شدن‌شان هم خوشحالم اما قسمت ناراحت‌کننده ماجرا آنجاست که باز هم بحث خودی و غیرخودی لحاظ می‌شود؛ برای همین تصور نمی‌کنم این اتفاق را بتوان به ورود جوانان تعبیر کرد بلکه دوستان جدید‌الورودی آمدند که ما نه از سبقه‌شان مطلعیم؛ نه از میزان ارادت‌شان به هنر. هرچند اگر بدانیم فکرشان شریف است و اجازه پیدا کنیم، با آن‌ها همکاری خواهیم کرد اما مشکل اینجاست که صورت‌مسئله به این صورت نبود که کهنه‌کاران کنار بروند و جوانان پا به عرصه بگذارند؛ مسئله این بود که افرادی اهل تفکر و مستقل کنار گذاشته شدند تا جا برای غیرمستقل‌ها باز شود.»  

ماریا حاجیها، پیشکسوت گریم و چهره‌پردازی نیز که اسفندماه سال گذشته از واحد گریم مجموعه تئاترشهر بازنشسته شد، با بیان اینکه منکر لزوم فراهم‌آوردن شرایط برای روی صحنه‌رفتن نسل جوان نمی‌شود، می‌گوید هنگامی که برخی از این جوانان بدون طی مراحل لازم و به‌یکباره به‌عنوان مثال از تئاترشهر سردر‌می‌آورند، متوجه مناسبات نیستند و سویه غالب بر آثارشان سویه ایدئولوژیک مطلوب متولیان دولتی هنر نمایش است و سطح کیفی کارشان قابل‌دفاع نیست، ترجیح‌اش عدم قبول پیشنهادهای کاری است. او که آخرین نمایشی که در تئاترشهر مجری گریم‌اش بود، «پدر» به کارگردانی آروند دشت‌آرای بود که اجرایش در پی اتفاقات سال گذشته نیمه‌کاره ماند، از سال گذشته تابه‌حال تنها طراحی و اجرای گریم یک اثر، «ط...» به کارگردانی مجید رحمتی را پذیرفته است.

آن‌چه آرش فصیح دراین‌خصوص می‌گوید، تجربه‌ای عینی است. او با بیان اینکه از سال گذشته تابه‌حال بیش از 9-8پیشنهاد را قبول نکرده‌ و آن هم با کسانی بوده است که پیش‌ازاین آن‌ها را می‌شناخته، می‌افزاید: «باورتان نمی‌شود برخی از این افراد به شما پیشنهاد کار می‌دهند و شما به تماشای تمرین‌شان می‌روید و به وضوح می‌بینید که کارگردان در حال خوانشی غلط از متن و انجام میزانسن‌هایی اشتباه روی صحنه است و هنگامی که پیشنهاد می‌دهید مشورت بگیرد، ناراحت می‌شود یا سوال اول‌شان بدون آنکه لحظه‌ای فکر کنند این است که دستمزدتان چقدر است؟ درحالی‌که من ابتدا باید متن را بخوانم، کارگردان را بشناسم و بدانم به چه فکر می‌کند، چه ایده‌ای در سر دارد و در کدام سالن می‌خواهد روی صحنه برود که بعد تصمیم به رفتن بگیرم و دستمزدم را بگویم. طبق الگوی جهانی، دستیار کارگردان موظف است پیشنهادات و انتقاداتش را در مورد اجرا با کارگردان در میان بگذارد و آنطور که برخی فکر می‌کنند فقط محدود به آفیش‌کردن گروه نیست. این جوانان باید تجربه کسب کنند اما از سالن‌های کوچک و با کارهایی کوچک؛ نه اینکه ناگهان خود را در عظمتی به‌نام تئاترشهر ببینند و ندانند که چه باید بکنند.» 

چرخ لنگان اقتصاد

مسئله بعدی هرچند امروز تشدید شده است اما مشکل امروز و دیروز اهالی پشت صحنه تئاتر نیست. بودجه در دسترس گروه‌های نمایشی همواره کمتر از هزینه‌های تولیدشان بوده و امروز ریزش تماشاگر و افت فروش گیشه، پررنگ‌ترش کرده است. در نبود سرمایه نخستین کسانی که با عدم پرداخت دستمزد مواجه می‌شوند عوامل پشت صحنه‌اند. ماریا حاجیها، با اشاره به چرخه پدیدآمده حاصل از افت تعداد تماشاگران تئاتر و افزایش هزینه و کاهش درآمد گروه‌های نمایشی از بسته‌شدن دست این گروه‌ها در پرداخت حق و حقوق عوامل پشت صحنه ازجمله طراحان و مجریان گریم و چهره‌پردازی به‌عنوان نتیجه این اتفاق می‌گوید و توضیح می‌دهد که اگرچه همواره از گروه‌های نمایشی خواسته است دستمزد مجریان گریم را بی‌کم‌وکاست بپردازند، اما به‌‌رغم مشکلات مالی‌اش به‌دلیل عشق، علاقه‌ و سبقه تئاتری‌اش کوشیده است از بخشی از دستمزد خود به‌عنوان طراح‌گریم چشم بپوشد. او با بیان اینکه در این میان حرف اول همه مشکلات، مالی است، اضافه می‌کند درنتیجه اگر گریموری هم کاری را قبول می‌کند همواره با دستمزدی کمتر از دستمزد واقعی‌اش است.

منیر ملکی، طراح صحنه و لباس تئاتر، سینما و تلویزیون، مدرس دانشگاه و عضو انجمن طراحان صحنه و لباس خانه تئاتر نیز ضمن اشاره به اینکه در پی وقایع سال گذشته، همچنین دلمردگی و رکود ناشی از وضعیت اقتصادی هم شاهد ریزش در میان اجراکنندگان تئاتر بوده‌ایم، هم تماشاگران تئاتر، می‌افزاید: «کاهش مخاطب طبیعتاً موجب افت فروش گیشه می‌شود و درنتیجه ازجمله اولین هزینه‌هایی که توسط گروه‌های تئاتری حذف می‌شود، هزینه طراحی صحنه و لباس است. به‌گونه‌ای که در این مدت خود من با پیشنهادهایی مواجه شده‌ام که کارگردان گروه اعلام کرده است نمی‌تواند هزینه‌ای برای طراحی صحنه و لباس در نظر بگیرد. طبیعتاً طراحان صحنه و لباس هنگامی که می‌بینند نمی‌توانند ازطریق تئاتر امرار معاش کنند، سراغ فعالیت در حوزه تصویر ازجمله سینما و شبکه نمایش‌خانگی می‌روند که نسبت به تئاتر در وضعیت بهتری قرار دارد.» او که از سال گذشته تابه‌حال پیشنهادی را برای طراحی صحنه و لباس در حوزه تئاتر نپذیرفته است، می‌گوید که در این میان بسیاری نیز به‌اجبار بازنشسته شده‌اند چون کاری برای‌شان وجود ندارد به‌گونه‌ای‌که وقتی به لیست اعضای انجمن طراحان صحنه و لباس خانه تئاتر نگاه می‌کنید، می‌بینید که تنها عده اندکی از آن‌ها به‌صورت پیوسته مشغول به کارند.»

نسل جدید از که بیاموزد؟

فاصله ایجادشده میان جمعی کثیر از هنرمندانی که سال‌های‌سال از عمرشان را در تئاتر گذراندند و اکنونِ تئاتر، میوه خوشایندی نخواهد داد، چراکه در هر کشوری بزرگ‌‌ترین سرمایه هر حوزه‌ای، آدم‌هایی هستند که سال‌های‌سال در آن حوزه کار کرده‌ و به متخصص و صاحب‌نظر آن تبدیل شده‌اند و از دست دادن‌ یا کنار گذاشتن‌شان -چه خواسته باشد، چه ناخواسته- نباید مقصود و مطلوب متولیان هیچ حوزه‌ای باشد. مهدی آشنا ضمن اشاره به این نکته می‌افزاید: «این تصور که ما می‌توانیم محمد رحمانیان‌ها، محمد یعقوبی‌ها، حسین کیانی‌ها، اصغر دشتی‌ها، علی شمس‌ها، محمد مساوات‌ها و... را از نو بسازیم، تصوری نادرست است. آن‌چه این افراد پیش‌از‌این روی صحنه می‌بردند، ماحصل سال‌ها فعالیت‌شان در حوزه تئاتر بود و هزینه‌های بسیاری صرف شده بود تا به جایگاه امروزی‌‌شان برسند. کنار گذاشتن سهوی یا عمدی این افراد، می‌تواند تبدیل به سیکلی معیوب شود و در آینده برای کسانی که جایگزین آن‌ها شده‌اند و من به‌شخصه شناختی نسبت به آن‌ها ندارم هم اتفاق بیفتد.»

او با اشاره به اینکه؛ «آسیب دیگر حاصل از این شکاف، تفاوت ایجادشده در کیفیت محضر کسانی است که نسل جدید قرار است از آن‌ها بیاموزند»، ادامه می‌دهد: «این آسیب به‌عنوان مثال موجب بی‌پاسخ ماندن این سوال می‌شود که اگر منِ نوعی به‌عنوان عکاس تئاتر در پشت‌صحنه نمایش‌هایی از محمود استادمحمد، هما روستا، ناصر حسینی‌مهر و... راه‌ورسم حرفه‌ای‌بودن را آموختم، این نسل قرار است از چه کسی یا کسانی بیاموزند؟ من از این گروه‌های تئاتری نه‌تنها شیوه حرفه‌ای‌بودن را که راه و رسم زندگی‌کردن را، چگونگی تطبیق خود با شرایط را، دور زدن عدم وجود امکانات را، با حال خوب کار کردن بدون زیاده‌خواهی را و... را آموختم و برای جبران آسیب‌ حاصل از شکاف موجود، نه راه‌حلی، نه تجویزی به ذهنم نمی‌رسد؛ تنها می‌توانم بگویم مبهوت این تعلیق و پادرهوایی‌ام. من و امثال من لذت واقعی‌مان را از تئاتر برده‌ایم و امروز هم اگر دل‌مان برای صحنه تئاتر تنگ می‌شود، عکس‌های اجراهایی را که در آن‌ها حضور داشته‌ایم مرور می‌کنیم اما نسل تازه عکاسان تئاتر قرار است خاطرات‌شان با چه کسانی را مرور کنند؟ و چه کسی قرار است ضرر و زیان ناشی از این اتفاق را برعهده بگیرد؟» 

گسستی اجتناب‌ناپذیر

اهالی پشت‌صحنه تئاتر اگر شانس فعالیت در حرفه خود را بیابند، قاعدتاً تابع گروهی است که از سوی آن دعوت به کار شوند. آن‌ها فعال مایشاء نیستند و به نمایشی می‌پیوندند که کارگردانی قصد روی صحنه بردن آن را دارد و قاعدتاً هر افول و نزولی در اجراها مستقیماً شامل حال‌شان می‌شود و این واقعیتی گریزناپذیر است که در پی وقایع سال گذشته، همچنین دلمردگی و رکود ناشی از وضعیت اقتصادی هم شاهد ریزش در میان اجراکنندگان تئاتر بوده‌ایم، هم تماشاگران تئاتر. ریزش در میان اجراکنندگان تئاتر و رویش نیروهایی که برخی‌شان به فرمان، روی صحنه آمدند بسیاری از اهالی پشت‌صحنه تئاتر را به صرافت ترک صحنه انداخت و در کنار آن جوانانی که هنوز مناسبات اجرایی حرفه‌ای را نیاموخته بودند، پیشنهادی پیش روی این هنرمندان گذاشتند که دلزده‌شان کرد. ریزش تماشاگران تئاتر هم که مستقیماً بر گیشه و به‌تبع‌آن دستمزد این هنرمندان که همواره اولین کسانی‌اند که حق و حقوق‌شان با کسورات مواجه می‌شود، تاثیرگذار بود تا درنهایت گسستی ایجاد شود که اگرچه ناخوشایند اما به‌ظاهر اجتناب‌ناپذیر است.


منبع: روزنامه هم میهن
نویسنده: نرگس کیانی