فارغ از فیلمسازان جوانی که سازمان سینمایی و تصمیم‌گیران کلان فرهنگی حساب بیشتری روی آنها باز کرده‌اند، اکنون با خلاء جدی نام‌هایی مواجه هستیم که می‌توانند در صورت یک تعامل و توافق اخلاقی و حرفه‌ای باز هم جان دیگری به سینما بدهند. شاید چهلمین جشنواره فیلم فجر نمونه خوبی برای این تقابل و برخوردهای سلبی بود که موجب شد تا یکی از کم‌رمق‌ترین جشنواره‌های ادوار را پشت سر بگذاریم و فقط مسئولان فرهنگی توانستند تحت هر شرایطی این رویداد را برگزار کنند تا به مخالفان خود اثبات کنند که پرچم سینما نخواهد خوابید.

چارسو پرس:  سینمای ایران در شرایط عجیبی به سر می‌برد. شرایطی که پس از اعتراضات سال گذشته به وجود آمد و پس از ورود کلامی و عملی بسیاری از سینماگران و چهره‌های سینمایی به ماجرای مرگ مهسا امینی، به بازداشت‌ها و احضاریه‌ها و محکومیت بسیاری از هنرمندان و صدور احکام مختلف برای آنها منجر شد. شاید پررنگ‌ترین حاشیه‌ها مربوط به بازیگران زنی بود که با کشف حجاب به مخالفت و ابراز اعتراض پرداختند که در هفته گذشته در گزارشی به بهانه تائید حکم بدوی عوامل فیلم «برادران لیلا» با عنوان «مروری بر احکام، احضاریه‌ها و بازداشت هنرمندان سینما» نگاهی به این جریان و چهره‌های درگیر در آن داشتیم.

طبیعتا از اسامی موجود در این فهرست، چهره‌هایی بودند که فعالیت سالانه عمده آنها در آثار سینمایی قابل توجه بود و به عنوان بازیگرانی مطرح بودند که در سال‌های اخیر در چند پروژه سینمایی حضور داشتند. با این اوصاف این فهرست و اسامی آن را می‌توان یک سمت از ممنوع‌الفعالان حوزه سینما قلمداد کرد.

از طرف دیگر هم بسیاری از چهره‌ها و بازیگران سینما هستند که با وجود اینکه در رسانه‌های رسمی از تشکیل پرونده و یا محکومیت و ممنوعیت فعالیت آنان سخنی به میان نیامد، اما کمرنگ‌شدن آنها در فضای مجازی و سکوت و غیبت طولانی آنها در فضاهای رسمی و غیررسمی نشان از بازتر شدن این گستره محدودکننده دارد و نتیجه می‌دهد که در حال حاضر بسیاری از بازیگران فعال این سال‌های سینما، بنابر مسائل پیش آمده و شرایط موجود، خواسته یا ناخواسته در انزوایی قرار گرفته‌اند و ترجیح می‌دهند که به هر شکلی فعالیتی نداشته باشند.

سوی دیگر ماجرا هم یک سرخوردگی عمومی و بلاتکلیفی آشکار در میان تهیه‌کنندگان، فیلمسازان و فیلمنامه‌نویسان مطرحی است که با هیچ متر و معیاری وضعیت موجود را برای فعالیت و نوشتن فیلمنامه و درخواست پروانه ساخت و ورود به جریان تولید مناسب نمی‌دانند که این هم می‌تواند دلایل گوناگونی از جمله همین ممنوعیت‌ها، تامین سرمایه، سانسور موضوعات روز و … داشته باشد.

تهیه‌کننده‌ و کارگردانی که دغدغه تولید فیلم اجتماعی متناسب با شرایط روز جامعه را دارد، چطور می‌تواند بدون فکر کردن به احتمال سخت‌گیری‌های شدیدتر، جذب عوامل اثرگذار مقابل دوربین و در ادامه حضور در یک اکران متعادل، به جریان تولید امیدوار باشد؟ این‌ها دغدغه‌های فراوانی است که از گوشه و کنار شنیده می‌شود و از طرفی پروانه‌های ساختی که در یکسال گذشته به شکل رسمی صادر و رسانه‌ای شده است، گویای چنین احتیاط و یا انتخابی است که نتیجه آن می‌شود انفعالی که در حال حاضر با آن مواجه هستیم.

به طور کلی باید گفت فارغ از فیلمسازان جوانی که سازمان سینمایی و تصمیم‌گیران کلان فرهنگی حساب بیشتری روی آنها باز کرده‌اند، اکنون با خلاء جدی نام‌هایی مواجه هستیم که می‌توانند در صورت یک تعامل و توافق اخلاقی و حرفه‌ای باز هم جان دیگری به سینما بدهند. شاید چهلمین جشنواره فیلم فجر نمونه خوبی برای این تقابل و برخوردهای سلبی بود که موجب شد تا یکی از کم‌رمق‌ترین جشنواره‌های ادوار را پشت سر بگذاریم و فقط مسئولان فرهنگی توانستند تحت هر شرایطی این رویداد را برگزار کنند تا به مخالفان خود اثبات کنند که پرچم سینما نخواهد خوابید.

خب این هدف برآورده شد، اما آیا قرار است در بر همین پاشنه بچرخد و حالا که در ماه‌هایی هستیم که طبیعتا پس از اعلام فراخوان چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر، باید شاهد انتشار اخبار متعدد از آغاز جریان تولید فیلم‌های سینمایی برای حضور در جشنواره باشیم ، نظاره‌گر همان اراده گذشته برای برگزاری یک جشنواره محفلی خنثی خواهیم بود که ترجیح می‌دهد هیچ چالشی نداشته باشد و با خودی‌ها فهرستی را آماده کند و این رویداد را از سر بگذراند؟

مگر رئیس سازمان سینمایی و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در اظهارات چندین باره خود در رسانه‌ها بارها به آمادگی تبادل نظر و گفت‌و‌گو تاکید نکرده‌اند؟ سوال این است که با چه متر و معیاری و با چه پارامترهایی قرار است این تعاملات شکل بگیرد و ضمانتی ایجاد شود تا فیلمساز و تهیه‌کننده و فیلمنامه‌نویسی که دغدغه‌های جدی اجتماعی دارد، وارد عمل شده و با سلاح هنر و دوربین، زبان گویا و آینه تمام نمای طیفی قابل توجه از جامعه باشد؟

البته که انفعال همه سینماگران نیز در این مورد قابل قبول نیست و ذات هنر ایجاب می‌کند که در شرایط سخت و حساس، هنرمند راه‌ها و مسیرهای پیش‌رو را بررسی کرده و از دل یک چالش مهم، به خلقی اثرگذار دست بزند. در واقع معنای این تحلیل این است که باید هر دو سوی ماجرا از محدوده بی‌ارزش و شعاری کلام خارج شوند و وارد یک جریان عملی شده و از دل آن یا به راهکاری دست پیدا کنند و یا اینکه در نهایت بدانند که چه کسی یا کسانی از هر دو سو، قصد ندارند سینما زنده بماند.

دعوت کلامی و گاه به گاه مدیران از یک سو و سکوت و انفعال سینماگران از سوی دیگر بزرگترین آفت این روزهای سینمای ایران است. برای هر نگرشی باید عمل‌گرایی را در راس قرار داد و اینگونه به محک و بازشناخت طرف مقابل پرداخت.

حالا با این شرایط نقد دیگری که باید به عنوان یک دیوار محکم برای رسیدن به چنین موضع عمل‌گرایانه‌ای داشت، به مواضع بارها تکرار شده مدیران سینمایی در خصوص هنرمندانی برمی‌گردد که به زعم آنها از قانون تخطی کرده‌اند. مدیرانی که مبنا را بر عذرخواهی و ابراز ندامت هنرمندان از اعمال‌شان گذاشته‌اند. مساله‌ای که مشخص نیست دنبال چه هدفی می‌گردد؟

مگر نه اینکه تصمیم درباره عملکرد اکثر این متخلفان و معترضان در نگاه آنها، منوط به قانون جاری در دستگاه قضا و یا نهادهای امنیتی و … است، پس طرح راهکار عذرخواهی و ندامت در کجای این جریان قرار می‌گیرد؟ تبعات آن چه خواهد بود؟ تنش‌های احتمالی حاصل از آن را چگونه مدیریت خواهند کرد و اصلا با چه منطقی به این نتیجه رسیده‌اند که این اقدام موجب تغییر رویه و عملکرد این عده که آنها هم با متر و معیار و جایگاه هنری‌شان خود را محق می‌دانند و کماکان هم به بسیاری از مسایل معترض هستند، خواهد شد؟

آیا این راهکار چیزی جز عدول از معیار تعامل و تعادل حاصل خواهد کرد و خروجی آن چیزی جز انعکاس یک تمامیت‌خواهی مغرورانه و یکجانبه و متضاد با اصول جامعه آزاد و دموکراتیک را در بر خواهد داشت که باز هم می‌تواند دست‌آویز انعکاس‌های منفی برای دستگاه فرهنگی کشور و حاکمیت باشد!؟

بنابراین چاره راه در گفت‌و‌گوی مشروط و مسیرهای پر از سنگلاخ و تصمیمات لجوجانه از سوی هیچ طرفی نیست و در این بین نهادهای صنفی سینما باید نقش پررنگ‌تری داشته باشند و به عنوان بانیان ایجاد شرایط مطلوب، وارد چالش‌های اینچنین شوند و سعی در ایجاد شرایطی منطقی داشته باشند.

اثر هر فیلمساز یا تهیه‌کننده‌ای، برگ‌برنده و سلاح قدرتمند اوست و باید با ورود به میدان عمل و گذر از موانع و با دست پر، به مقابله حرفه‌ای با تصمیم‌گیران پرداخت. انزوا و نشستن و تماشای وضع موجود، همان خلع سلاحی است که بسیاری از مخالفان سینما به دنبال آن هستند که با سنگ‌اندازی و به بهانه‌های مختلف موجب خالی شدن عرصه از تفکرات مخالف و خارج از دایره آنها در سال‌های گذشته شده‌اند.

تاریخ سینما نشان داده که جریانات نو و موج‌های ماندگار در سینما که در دهه‌های بعد از آن هم به عنوان یک نقطه عطف از آنها یاد شده است، از دل همین چالش‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بیرون آمده است. پس ترس از شرایط موجود سیاسی و اجتماعی مخالف ایده نوگرایی و تغییر در سینماست، چرا که قدرت این هنر نفوذ در تو در توها و معضلات جامعه و در نهایت اثرگذاری و به مرور تغییر در جریان کلی فرهنگ کشور است.

با شرایط مبهم و گنگ فعلی در سینما که هنوز مشخص نیست چه کسانی در فهرست سیاه سینمای کشور قرار دارند، روزها یکی پس از دیگری خواهد گذشت و همچنان باید نشست و منتظر ماند تا اسامی مشخصی به‌عنوان ممنوع‌الفعالان سینما بیرون بیاید و باز هم همان دور باطل که در موقعیت‌های مختلف ایجاد شده است. در این شرایط فیلمساز و تهیه‌کننده باید اقدام کنند و در مواجهه با مشکلات متوجه چند و چون ماجرا شوند و آنوقت به این ارزیابی برسند که آیا می‌شود باز هم زبان سینما را به کار گرفت یا خیر؟

پاسخ این است که سینماگر در این موقعیت هم نباید خود را بازنده ببیند و طبیعی است که باید مسیری جدید را ایجاد کند و این جریان نباید محدود به چند نام شود و نیاز به یک خیزش حرفه‌ای صنفی دارد تا با قدرت بیشتری پیش رود. با این وجود است که تصمیم‌گیران و مدیران و متولیان فرهنگ و سینما هم چاره‌ای جز ورود به کنش‌مندی و پاسخگویی ندارند و آنها نیز در صورت اینکه مدعی هواداری از ذات ناب سینما هستند، باید مسیرهای منطقی‌تر و منجر به نتیجه مطلوب را پیشنهاد کنند و دست از خط و نشان کشیدن و تعیین شرط و شروط بی‌کارکرد بردارند.


منبع: سینما اعتماد