«من به قصد تحصیل به آمریکا رفتم‌ مدرسه ما کارگاهی بود که تنها به وسایل و ادوات و تکنیک توجه داشت. استادان ما اورسن ولز را مسخره می کردند. اسم برگمان و فلینی و دیگر بزرگان سینما را نشنیده بودند. شاید انتخاب فلسفه به عنوان موضوع تحصیل نوعی واکنش به اساتید هالیوود زده مان بود.»

چارسو پرس: داریوش مهرجویی که شب گذشته به همراه همسرش وحیده محمدی فر در ویلای شخصی اش به قتل رسید از ۵۶ سال پیش فعالیتش را به عنوان کارگردان در سینمای ایران آغاز کرده بود. بخشی از کارنامه سینمایی مهرجویی را به روایت خودش در این جا می خوانید.


بهترین انتخاب زندگی‌ام 
من به قصد تحصیل به آمریکا رفتم. مدرسه ما کارگاهی بود که تنها به وسایل و ادوات و تکنیک توجه داشت و اینکه چه باید بکنیم تا بتوانیم به درجه جارو کشیدن استودیوها نائل شویم. بین استادان سینما، کمتر کسی که تنها به این هنر از دید امکانات آن و حد هنری اش نگاه کند. اورسن ولز را مسخره می کردند. اسم برگمان و فلینی و دیگر بزرگان را نشنیده بودند...‌ شاید انتخاب فلسفه به عنوان موضوع تحصیل نتیجه نوعی واکنش به اساتید هالیوود زده دانشگاه مان بود. ‌.‌ و هنوز هم فکر می کنم بهترین انتخاب زندگی ام را همان موقع کردم.  

ساخت «گاو» پس از شکست «الماس ۳۳»

بعد از نمایش و شکست فیلم «الماس ۳۳»، به فکر کار دیگری بودم، روزی همراه ساعدی در میدان توپخانه بنزین ماشینمان تمام شد، پیاده شدیم و راه افتادیم، و سطل به دست از این سوی میدان به آن سو، در راه صحبت درباره «عزاداران بیل» بود و این که کاری بکنیم. ساعدی از «گاو» صحبت کرد، و این که داستانش قشنگ است و به درد می خورد، داستان را تعریف کرد و شروع شد. وزارت فرهنگ و هنر سرمایه فیلم را تامین کرد و به راه افتاد.  

نظام پزشکی جلوی اکران «دایره مینا» را گرفت 

سناریو «دایره مینا» را نظام پزشکی پس از جلسات شور و بررسی، تصویب کرد، ولی فیلم را تصویب نکرد، چون خود نظام پزشکی هم نمی دانست چه خبر است، و واقعیت چیست؛ در این جا پزشکانی چون دکتر بلوهر آصفی و دکتر علا به داد فیلم رسیدند. آن ها می دانستند چه خبر است و از بازار خون و دلال بازی ها و شیره ای ها خوب با خبر بودند.  

«اجاره نشین‌ها» را بدون مشکل ساختم

بعد از تمام کردن فیلم «مدرسه‌ای که می رفتیم»، داستان «اجاره‌نشین‌ها» را تنظیم کرده بودم. خلاصه داستان و طرح فیلمنامه را نوشته بودم. پس از آن، سفر خارج پیش آمد. وقتی برگشتم، خلاصه فیلمنامه را به جریان انداختم و هیچ مانعی هم در کار نبود. اجازه اش داده شد و فیلم را ساختم.  

تحصیل در رشته فلسفه بهترین انتخاب زندگی ام بود / اگر «گاو» توقیف نمی شد «آقای هالو» را نمی‌ساختم

 

«هامون» طرح یک رمان بزرگ بود که قبل از انقلاب نوشتم
قصه فیلم «هامون» در اصل، یک قصه خیلی قدیمی است. یک بخش از یک طرح گسترده، یک رمان بزرگ مثلا می توانست باشد که از قبل از انقلاب در ذهن من بود...‌ آن چه قبلاً نوشته شده بود با این خیلی فرق داشت؛ برداشتی دیگر از این قصه بود.   موقعیت «هامون» موقعیت امروز است و می تواند مال قبل از انقلاب هم باشد. البته هامون روشنفکر غربزده آل احمدی نیست،   روشنفکری است مسئله غرب و لزوم پذیرش تکنولوژی را گذرانده و از یک حادثه عظیم هم گذشته است. البته دیگر سیاست زده نیست. از این مرحله هم گذشته است. فرهنگ اصیل خویش را هم تجربه کرده است و حالا در گذری است که ما همه در آنیم.

هر فیلمم واکنشی به سرنوشت فیلم قبلی‌ام است

هر کدام از فیلم های من واکنشی در قبال دیگری بوده است. مثلاً «آقای هالو» را برای این ساختم که «گاو» توقیف شده بود و می بایست راه دیگری می رفتم. «پستچی» را برای این ساختم که «گاو» و «آقای هالو» آمده بودند و حرکتی ایجاد شده بود و من گستاخ تر شده بودم. من در «دایره مینا» گستاخ تر شدم ولی آنجا نتیجه اش را چشیدم. یعنی سه چهار فیلم توقیف شد... «سارا» را ساختم چون «بانو» گرفتار شد. اگر «بانو» گرفتار نمی شد حتما فیلم دیگری می ساختم.

صفحه ویژه مطالب مربوط به داریوش مهرجویی