دکتر موسوی چلک: ‌ای کاش مسوولان در مورد انتشار تصاویر بازسازی قتل کمی صبر و تامل به خرج می‌دادند چراکه انتشار این تصاویر خودش آزاردهنده است و افکار عمومی را آزرده‌خاطر و ناراحت می‌کند. اگر قرار است به مراجع بلندپایه گزارش کار داده شود، در آن صورت می‌توان در جمع خصوصی این تصاویر را دید اما نیازی نبود افکار عمومی این تصاویر را ببیند و بر روح و روان آدم‌ها تاثیر منفی بگذارد انگار که دوباره قتل در جامعه روی داده و ماجرا از اول اتفاق افتاده است. متاسفانه باید بگویم انتشار صحنه‌های بازسازی قتل نه تنها اشتباه محض بود که این خودش مروج خشونت است و جنبه‌های یادگیری هم دارد. ‌ای کاش مسوولان کمی تامل می‌کردند .

چارسو پرس: دهشتناک، خوفناک، ترسناک، هولناک، یکی‌یکی این کلمات را رد می‌کنم، حس می‌کنم این واژه‌ها، سنگینی و بزرگی شب حادثه و جنایت قتل مهرجویی و همسرش را در خود ندارند، هرچه سرچ می‌کنم تا کلمه‌ای هم‌وزن آن شب سیاه پیدا کنم به نظرم نمی‌آید یا قدرمسلم نمی‌تواند حق مطلب را ادا کند، فکرش را بکنید، آسوده و آرام در آشپزخانه نشسته‌اید و غذایی بار گذاشته‌اید و به سیگارتان پک می‌زنید که ناگهان با چاقو و چماق به جانتان حمله می‌کنند و... تصور آن لحظه مو را بر بدن آدم سیخ می‌کند، با خودم فکر می‌کنم همان لحظه که مهرجویی و همسرش با قاتلان گلاویز می‌شدند در آن لحظه من یا به عبارتی ما چه می‌کردیم؟ عرق سردی بر بدنم می‌نشیند و یادم می‌آید که در آن وقت شوم روی کاناپه نشسته و با موبایلم ور می‌رفتم.

صبح همان روزی که قتل داریوش مهرجویی و همسرش منتشر شد به واسطه حوزه کاری، صحبت‌ها و پرس و جو‌های زیادی درباره ماهیت قتل با همکاران داشتم، ولی آن روز برای خانواده موضوع را تعریف نکرده بودم و نمی‌گذاشتم سر صحبت باز شود.

تا اینکه حوالی ظهر یک‌باره پدر به من زنگ زد و گفت: دخترجون چرا مهرجویی رو کشتند؟ جریان چیه؟ این طفلک که کسی رو آزار نداده بود؟ واقعا نمی‌دانستم چه بگویم.

تعریف خشک و خالی تحویلش دادم و از پدر خواهش کردم اخبار مهرجویی را دنبال نکند، لحظه‌ای طول نکشید که برادرم زنگ زد، روز بعد دخترخاله، پسرعمو، دخترعمه تماس گرفتند؛ ماجرا را سربسته توضیح می‌دادم و از آنها هم خواهش می‌کردم به خاطر تاثیر منفی پیگیر نباشند. خودم ولی طاقت نمی‌آوردم.

اگر بگویم در تمام این مدتی که اخبار قتل مهرجویی و دستگیری قاتلان منتشر می‌شد پا به پای مطالب پیش می‌رفتم و جزییات را مرور می‌کردم دروغ نگفتم؛ فقط یک سوال از ذهنم بیرون نمی‌رفت و آن این بود که چه کینه عمیقی باعث وقوع این جنایت شده است؟

در کوچه و خیابان بدون اینکه خودم را معرفی کنم با مردم درباره مهرجویی هم‌صحبت می‌شدم و از آنها می‌پرسیدم از قتل مهرجویی خبر دارید؟ شما از این قتل چه تعریفی دارید؟ شب‌ها موقع خواب از ترس درها را سه بار قفل می‌کردم، خیالاتی شده بودم فکرهای منفی درباره آدم‌ها در سرم می‌چرخید، مگر می‌شود به خاطر 30 میلیون سر آدم را برید؟

اما لحظه سخت، تماشای صحنه بازسازی قتل مهرجویی بود. انگار دیگر نفسم بالا نمی‌آمد، چه نمایش ترسناک و دلهره‌آوری، با خودم گفتم یعنی آن لحظه با مهرجویی چه کردند؟ بی‌وجدان‌ها به خاطر چند تکه طلا به جان آدم‌ها افتادید؟

حقیقتا یکی، دو هفته اخیر لحظه‌های سخت و تکان‌دهنده‌ای بر اهالی رسانه گذشت، اما هنرمندانی که با مهرجویی حشر و نشر و ارتباط نزدیکی داشتند اوضاع روحی‌شان چگونه بود؟

مرور پیام‌ها و دلنوشته‌های چند وقت اخیر هنرمندان نشان می‌دهد که چه لحظه‌های سختی بر آنها گذشته است، دلنوشته سراسر حزن طناز طباطبایی: «این آتشی که در دلم ماند با هیچ آبی خاموش نخواهد شد.» یا متن اصغر فرهادی: «کلامی برای نوشتن پیدا نمی‌کنم این‌بار سنگین سبک نمی‌شود.» یا مسعود کیمیایی: «نمی‌توانم حرف بزنم.» همینطور هومن سیدی: «سهمناک و موحش است به چه گناهی؟» یا مهدی کرم‌پور: «به خودم قول داده بودم دیگر مطلقا چیزی ننویسم. با عباس معروفی بغضم شکست اما... و با رفتن مهرجویی... قول می‌دهم آخرینش باشد.»

 

طول می‌کشد تا هنرمندان از این فشار عصبی خلاص شوند

با غلامرضا موسوی از تهیه‌کنندگان سینما و کسی که ارتباط زیادی با هنرمندان دارد درباره روحیه هنرمندان گفت‌وگو می‌کنم. او می‌گوید: آقای مهرجویی یکی از مهم‌ترین هنرمندان کشورمان بودند، کسی که بهترین فیلم‌های تاریخ سینما را ساخته و یکی از نوگراترین فیلمسازهای ما به شمار می‌رود، قطعا نبود ایشان آن هم با این قتل فجیع به لحاظ روحی و روانی دیگر هنرمندان را تحت‌تاثیر قرار داده و آنها را دچار سرخوردگی کرده است.

او می‌گوید: تا جایی که می‌دانم و همانطور که در صحبت‌ها و نظرات هنرمندان هم پیداست اغلب ناراحت هستند و روحیه خوبی ندارند. البته این روحیه رنجور برای هنرمندان که از ویژگی حساسیت بالاتری برخوردارند طبیعی است. ولی بی‌گمان مدت‌ها طول خواهد کشید تا حال وهوای هنرمندان از این فشارهای عصبی خلاص شود.

 

ترومایی که هنرمندان تجربه کردند زیاد است

از آنجایی که تبعات قتل داریوش مهرجویی و همسرش از جوانب مختلف قابل بررسی است در وهله اول با دکتر علی صاحبی روانشناس گفت‌وگو کردیم، او می‌گوید: متاسفانه اطلاعات درستی در مورد نحوه و چرایی قتل داریوش مهرجویی و همسرش منتشر نشده اما وقوع چنین قتلی و مشاهده آن از جانب مردم و تفسیر آن، قطعا روی بهزیستی و کیفیت زندگی مردم تاثیر زیادی می‌گذارد. به ویژه هنرمندان که با اثربخشی و گستره آثار و زندگی داریوش مهرجویی آشنا هستند. این آسیب بیشتر متوجه آنها می‌شود و در حلقه تنگ‌تر سینماگران قرار می‌گیرند که آسیب و ترومایی که آنها تجربه کرده و می‌کنند بسیار زیاد خواهد بود. به غیر از شوک و ناباوری و احساس شدید غم، ترس و اضطراب پدیده دیگری است که بر آنها مستولی می‌شود و آنها را در بر می‌گیرد.

این روانشناس با اشاره به اینکه از این فاجعه به وجود آمده، کل جامعه دچار تروما شده و اعتماد اجتماعی دچار تزلزل می‌شود توضیح می‌دهد: دو مفهوم بنیادین در زندگی ما انسان‌ها خاصه هنرمندان اهمیت زیادی دارد، نخست: احساس امنیت با این مفهوم که آیا من در جامعه‌ای که کار می‌کنم و محتوا تولید و خلق می‌کنم امنیت دارم؟ دوم: موضوع اعتماد است، با این تعریف که چقدر می‌توانم به نیروهایی که قرار است از من محافظت کنند اعتماد کنم آیا از من مراقبت لازم و محافظت کافی می‌شود؟

 

کنش‌گری سینماگران افول می‌کند

او می‌گوید: وقتی اعتماد و امنیت مردم و هنرمندان آسیب می‌بیند کنش‌گری حرفه‌ای و اجتماعی آنها افول می‌کند و امید اجتماعی از بین می‌رود و عموم مردم و به ویژه هنرمندان دچار درماندگی اجتماعی می‌شوند. از جهتی چنین اتفاقی بر تمام گستره جامعه هم اثر می‌گذارد و به آن آسیب می‌زند. آقای مهرجویی کنش‌گر فعالی بودند. کمتر آدم شاخصی در سینما داریم که کارهای فاخر زیادی ساخته باشد. هرکدام از فیلم‌های او در موقعیت‌های سیاسی - اجتماعی خاص نمایش داده شد و در همان مقطع به وجود آورنده کنش‌های زیادی بود، قتل چنین آدم کنش‌گر مهمی، قطعا روی کنش‌گری سینماگران دیگر هم تاثیر زیادی می‌گذارد. البته این ماجرا می‌تواند صورت دیگری هم داشته باشد و کنش‌گری‌ها را بیشتر کند ولی جنبه منفی آن قوی‌تر است و سینماگر با در نظر گرفتن فرجام زندگی داریوش مهرجویی به خودش می‌گوید: من به کجا می‌خواهم برسم. چنین نگاهی قطعا نا امیدی به وجود می‌آورد.

 

یا مهاجرت می‌کنند یا از خلق اثر

خودداری می‌کنند

دکتر صاحبی در بخش دیگری از صحبت خود می‌گوید: وقتی کنش‌گری هنرمندی از بین برود یا اقدام به مهاجرت می‌کند یا از خلق اثر خودداری می‌کند. از منظر دیگری هم می‌توان به این ماجرا نگاه کرد و آن نوع چنین قتل‌هاست که زمینه تاریخی دارد و به واسطه آن حافظه تاریخی ناباوری مردم را در پی دارد. اگر شخصی، نهادی یا مسوولی درباره این قتل‌ها توضیح درستی هم بدهد اما مردم یا هنرمندان باور نمی‌کنند که بر اساس یک انگیزه شخصی چنین اتفاقی رخ داده باشد. فرض‌شان این است که برای خاموش کردن صدای هنرمندان این تمهید به کار گرفته شده است، به عبارت دیگر برداشت شخصی از این اتفاق این است که این اتفاق توطئه است حتی اگر توطئه نباشد.

طبیعتا با وقوع چنین حادثه تلخی، آشفتگی هیجانی در میان هنرمندان و غیر هنرمندان زیاد می‌شود. این آشفتگی در برخی‌ها شدیدتر است و آنها به سختی می‌توانند تالمات روحی خود را مدیریت کنند اما بعضی هیجانات خود را به سرعت تنظیم می‌کنند اما به هر حال اتفاق جانکاهی است و اراده فرد به تنهایی قادر نیست این آشفتگی هیجانی را از خود دور کند.

 

هنرمندان بیشتر با هم گفت‌وگو کنند

به شخصه به هنرمندان توصیه می‌کنم برای تجدید روحیه تا جایی که می‌توانند بیشتر باهم گفت‌وگو کنند، بیشتر باهم حشر و نشر داشته باشند، هنرمندان به‌طور معمول بیشتر از دیگران روحیه انزواطلبی دارند و تمایلشان این است که ناراحتی را در سکوت و درون خودشان حل کنند اما پیشنهاد من این است که در جمع حضور پیدا کنند. در مورد این واقعه و غم و درد خود باهم گپ بزنند تا این آشفتگی هیجانی آنها بهتر تحمل و تنظیم شود و در آنها رسوب نکند. خودشان را به هیچ عنوان منزوی نکنند که این بسیار کار اشتباهی است و در نهایت این نکته را در نظر بگیرند که تاریخ ما نظیر این نوع از دست دادن‌ها و فقدان‌های بزرگ را کم و بیش به خود دیده از قال محمد مسعود گرفته تا مرگ نابهنگام فروغ فرخزاد و ... اما هنرمندان در هر مقطعی سوگواری خود را داشته‌اند و بعد همچون ققنوس از آتش سر برآورده‌اند و کارهای فاخر بیشتری به جامعه ارایه کرده‌اند.

این دکتر روانشناس می‌گوید: به این ماجرا هم می‌توان با شیوه اسنادی خوشبینی نگاه کرد و هم با شیوه اسنادی بدبینی از این حیث که با خود بگوییم این ماجرا آخر راه است و در تمام زندگی من اثر می‌گذارد و پایدار می‌ماند. نگاه خوشبیانه اما می‌گوید چنین اتفاقی ویژه ما نیست و بر تمام قلمروهای زندگی ما اثر پایدار و دایمی نمی‌گذارد. می‌توانیم آن را نیز از سر بگذرانیم. این هنرمندان به این فکر می‌کنند که به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل.

هنرمندانی که با شیوه اسنادی خوشبینی به این ماجرا نگاه می‌کنند، هرچند سخت از این بحران عبور می‌کنند ولی می‌توانند این خشم و ناکامی را تبدیل به آثار گرانقدر کرده و آن را به یاد، خاطره و نظام ارزشی داریوش مهرجویی تقدیم کنند.

توصیه من به هنرمندان این است:

زندگی در صدف خویش گهر ساختن است

در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است

 

احساسات میلیون‌ها آدم که جریحه‌دار شد

همچنین با دکتر سید حسن موسوی چلک رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران گفت‌وگو کردیم، او به «اعتماد» می‌گوید:

این روزها یکی از اخباری که در صدر قرار گرفته موضوع قتل یک فرد شناخته‌شده در حوزه فرهنگ و هنر به ویژه سینمای ایران است، مرحوم داریوش مهرجویی با توجه به نوع قتلی که در مورد او صورت گرفته احساسات را بسیار جریحه‌دار کرده و از سوی دیگر کشتن همسر این کارگردان فقید و نوع قتل او هم شوک به جامعه هنری وارد کرد.

چون این افراد شناخته‌شده هستند و مردم با فیلم‌ها و آثارشان ارتباط برقرار می‌کردند تاثیرگذاری فوت آنها در جامعه بیشتر است. اساسا هنرمندان با توجه به ویژگی‌هایی که دارند در بین مردم محبوبیت دارند مشخصا در مورد آقای مهرجویی به دلیل سابقه‌ای که او داشت این محبوبیت بیشتر هم بود.

این استاد دانشگاه در ادامه توصیح می‌دهد: واقعیت این است که خشونت در جامعه نسبت به هر فردی که باشد آثار منفی روی اعضای دیگر جامعه دارد حال در جامعه هنری این تاثیرگذاری بیشتر هم هست. همانطور که در واکنش‌های آنها در طیف‌های مختلف دیدیم گویای این نکته است. قتل داریوش مهرجویی نه تنها هنرمندان و جامعه هنری را به خود مشغول کرد که اخبار پیرامون آن فراتر هم رفت و به حوز ه‌های سیاسی انتظامی هم کشیده شد. تا جایی که بالاترین مراجع ذی‌ربط نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند. می‌خواهم بگویم مساله‌ای بود که فراتر از جامعه هنری را به خود درگیر کرد. از نگاه دیگر می‌توان گفت خشونت قتل مهرجویی و همسرش فقط مختص اعضای خانواده او هم نبود، لحظه‌ای به صحبت‌های دختر مرحوم مهرجویی درباره پدر و مادرش دقت کنید.

 

افراد شناخته‌شده باید امنیت داشته باشند

موسوی چلک در ادامه می‌گوید: اما نکته مهم درباره این قتل، حس ناامنی است که چنین قتل‌هایی به دیگر هنرمندان تزریق می‌کند. همانطور که می‌دانید پیش‌تر گردنبد علی دایی را دزدیدند، یا موبایل ورزشکار دیگری را از او ربودند، خشونتی که در این نوع ارتکاب جرم وجود دارد و به دلیل فراگیری و اشتهار هنرمندان یا ورزشکاران، پیر و چوان، زن و مرد را بیشتر تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و روحیه آنها را اذیت می‌کند.

به اعتقاد این جامعه‌شناس، آثار و فیلم‌های داریوش مهرجویی و اساسا خود او بین عموم مردم شمولیت زیادی داشت، از این حیث باید گفت قتل او نه تنها روی مردم و هنرمندان تاثیر می‌گذارد که جامعه از این قتل‌ها تاثیر می‌گیرد و به واسطه بزرگی نام مقتول، ممکن است آثار مخرب‌تری روی مردم و جامعه بگذارد: شما نگاه کنید در چند وقت اخیر بخش عمده‌ای از اخبار فضای مجازی به چگونگی قتل آقای مهرجویی و همسرش اختصاص داشت و واکنش مردم و اهالی سیاست خود گویایی فراگیری آن بود. اما آنچه مسلم است اینکه چنین قتل‌هایی نه اولین و نه آخرین است، از این دست قتل در تمام طول تاریخ را شاهد بودیم و در همه حوزه‌ها وجود داشته است. اما ‌ای کاش مسوولان کمی برای امنیت افراد موثر و بزرگ و شناخته‌شده تدابیری بیندیشند.

این استاد دانشکاه در ادامه صحبتش می‌گوید: با توجه به اینکه مسوولان صحنه بازسازی قتل را هم منتشر کردند قطع به یقین این حادثه به این سادگی‌ها از ذهن و روان مرد پاک نمی‌شود و تاثیرگذار نیست. سال‌ها در مورد این قتل و اثرات آن بحث و صحبت می‌شود.

 

انتشار صحنه بازسازی اشتباه محض بود

موسوی چلک تاکید می‌کند: ‌ای کاش مسوولان در مورد انتشار تصاویر بازسازی قتل کمی صبر و تامل به خرج می‌دادند چراکه انتشار این تصاویر خودش آزاردهنده است و افکار عمومی را آزرده‌خاطر و ناراحت می‌کند. اگر قرار است به مراجع بلندپایه گزارش کار داده شود، در آن صورت می‌توان در جمع خصوصی این تصاویر را دید اما نیازی نبود افکار عمومی این تصاویر را ببیند و بر روح و روان آدم‌ها تاثیر منفی بگذارد انگار که دوباره قتل در جامعه روی داده و ماجرا از اول اتفاق افتاده است. متاسفانه باید بگویم انتشار صحنه‌های بازسازی قتل نه تنها اشتباه محض بود که این خودش مروج خشونت است و جنبه‌های یادگیری هم دارد. ‌ای کاش مسوولان کمی تامل می‌کردند.

به هرحال در جامعه چنین خشونتی اتفاق افتاده و من لازم می‌بینم هنرمندان جنبه‌های خودمراقبتی را حتما در نظر داشته باشند بخشی در مراقبت‌های فردی و بخشی هم جنبه‌های یادگیری دارد که باید بیامورند. شرایط جامعه امروز خشونت زیاد دارد و هنرمندان باید مراقبت از خود را در جنبه‌های مختلف زندگی لحاظ کنند


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: تینا جلالی