عادل تبریزی معتقد است سینمای ایران امروز از جامعه خود عقب‌تر است در حالیکه در گذشت اینگونه نبود و به عنوان مثال در دهه ۱۳۷۰ سینما جلوتر از جامعه خود بود.

چارسو پرس:  فیلم سینمایی «گیج‌گاه» به کارگردانی عادل تبریزی اولین تجربه این کارگردان در سینمای بلند است که به تازگی در سینماهای کشور اکران شده و تا امروز بیش از دو میلیارد تومان فروش داشته است.

در «گیج‌گاه» که قصه‌اش در دهه ۱۳۷۰ روایت می‌شود حامد بهداد، باران کوثری، بهرنگ علوی، سروش صحت، امیرحسین رستمی، نادر سلیمانی و… ایفای نقش کرده‌اند و در خلاصه داستان آن آمده است: حسن خشنود مربی کاراته کتاب تطبیق شاهنامه فردوسی با فنون رزمی را که تالیف کرده به یکی از هنرجویانش هدیه می‌دهد اما پشیمان می‌شود و در پی پس گرفتن کتاب است.

به بهانه اکران این فیلم سینمایی با عادل تبریزی گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح این گفتگو را می‌خوانید:

فیلم سینمایی «گیج‌گاه» برای اولین تجربه سینمایی یک کارگردان می‌تواند انتخابی پر ریسک و سخت باشد. چه ویژگی‌هایی در این فیلمنامه بود که شما را برای ساخت اولین فیلم‌تان ترغیب کرد؟

من قصد داشتم فیلمی بسازم که در جریان مناسبات روز سینمایی الان نباشد و هویت شخصی و نگاه خودِ من هم در آن فیلم وجود داشته باشد و صرفاً فقط یک فیلم نساخته باشم بلکه علایقم،‌ حال روحی‌ام، عواطفم و احساساتم به سینما در آن دیده شود.

«گیج‌گاه» از هر لحاظ اعم از تعدد لوکیشن، تعداد بازیگر و دیگر مسائل تولید و همچنین از لحاظ حسی فیلم سختی بود. شما وقتی بخواهید یک سکانس اکشن را کارگردانی کنید حتی اگر در کارگردانی ضعیف باشید، مونتاژ و صداگذاری به داد کارگردان می‌رسد و می‌تواند کاری کند که ضعف‌های کارگردانی کمتر به چشم بیاید اما در فیلمی که روابط انسانی در آن بسیار مهم باشد و با یک دکوپاژ کلاسیک تقطیع شده ساخته شده باشد و برای شما حس، روابط انسانی و نگاه مهم باشد کارگردانی بسیار سخت‌تر می‌شود و شما به عنوان کارگردان باید به چیدمان پلان‌ها برای انتقال حس و عواطف توجه داشته باشد.

این فیلم به عنوان فیلم اول برای من واقعاً کار سختی بود و حتی آقای جیرانی وقتی فیلم را در جشنواره دید به من گفتند که ساخت این فیلم به خصوص در نیمه دوم به عنوان فیلم اول کار سختی بود. «گیج‌گاه» فیلمنامه‌ای داشت که خیلی دوستش داشتم و از درون شخصی من بود به من این انرژی را می‌داد که حتماً این فیلم را بسازم.

ارجاع به گذشته در سینمای ما طی این سال‌ها در قالب فضای کمدی باعث می‌شود که نگاهی سطحی به فیلم شکل بگیرد که گویا قرار است این اثر مثل دیگر آثار مشابه تنها به مقایسه این دوران و خنداندن مخاطبان توجه داشته باشد. برای این مقایسه نگران نبودید؟

«گیج‌گاه» هیچ ارتباطی با فیلم‌هایی مثل «نهنگ عنبر»،‌ «هزارپا»، «فسیل» یا حتی «بمب، یک عاشقانه ساده» ندارد. در همان روزهای جشنواره من یک شعار برای این فیلم تعیین کردم و آن این بود که «گیج‌گاه» نوستالژیک نیست، حالی است که دیگر نیست. هدف من ساخت یک فیلم نوستالژیک نبود و اصلاً این فیلم اثری کمدی نیست و بیش از هر چیز یک فیلم سرخوشانه است که در موقعیت‌هایی می‌تواند شما را بخنداند و در موقعیت‌هایی حتی من دیده‌ام که آدم‌ها با سکانس گریه کرده‌اند و این واکنش را در بسیاری از مخاطبان دیده‌ام.

مقایسه «گیج‌گاه» با فیلم‌هایی که نام بردیم اشتباه است و اتفاقاً یک دریچه غلط برای ورود به فیلم است. حامد بهداد هم همین نکته را می‌گفت و تأکید داشت که اگر این فیلم فقط یک فیلم نوستالژیک بود به هیچ‌وجه در آن بازی نمی‌کردم، برای من مهم است که فیلم می‌خواهد چه کاری برای امروز انجام دهد و «گیج‌گاه» با تحلیل حامد بهداد این بود که باید ببینیم این فیلم برای جامعه امروز به چه دردی می‌خورد.

به نظر من اگر بخواهیم به تحلیل این فیلم بپردازیم اتفاقاً «گیج‌گاه»‌به جامعه امروز ما ارتباط دارد. برای من مهم بود که این فیلم اثری اخلاقی و انسانی باشد و در آن اخلاق و تأثیر آن در جامعه را ببینیم؛ اینکه آدم‌ها با هم درست رفتار کنند. حتی حضور آقای هاشم‌پور صرفاً برای یک ادای دین نبود و ما آن بحث تأثیرگذاری ادبیات و سینما روی روحیه عمومی مردم را در نظر داشتیم. «گیج‌گاه» از هیچ نظری با آن فیلم‌های کمدی ارتباطی ندارد هر چند که باید بگویم من «نهنگ عنبر ۱» و «فسیل» را خیلی دوست دارم.

از طرفی «گیج‌گاه» قصه‌اش مربوط به دهه ۱۳۷۰ می‌شود و بیشتر فیلم‌هایی که به آن دوران رجوع کرده‌اند مربوط به سال‌های ۱۳۶۰ می‌شوند.

چرا دهه ۱۳۷۰ را انتخاب کردید؟

با وجود اینکه اکثر فیلم‌ها به دهه ۱۳۶۰ می‌پردازند به نظر من گذر جامعه ایران در دهه ۱۳۷۰ رقم خورده است و در آن زمان است که مثلاً ویدئو آزاد شده، جامعه تغییراتی کرده، «تایتانیک» در جامعه ایران تأثیر خود را گذاشته و خاتمی بر مستند ریاست جمهوری نشسته است و جامعه به لحاظ اجتماعی در این دوران است که پوست‌اندازی کرده است.

چرا فضای اخلاقی و انسانی را در آن زمان جستجو کردید؟ آیا با توجه به شعاری که برای فیلم‌تان در نظر گرفته‌اید، (حالی که دیگر نیست) منظورتان همین ویژگی‌های اخلاقی و انسانی است؟

من با بسیاری از منتقدان،‌ کارشناسان و مردم صحبت کرده‌ام. کاری که کاراکتر سروش صحت در پایان فیلم با بچه انجام می‌دهد، نوع مقابله حامد بهداد با سروش صحت، وقتی مهتاب می‌خواهد ازدواج کند نزد شوهر سابقش در زندان می‌رود، شکل خواستگاری حامد بهداد در آرایشگاه و... نشان‌دهنده آموزه‌های اخلاقی بسیاری است و اتفاقاً تماشاگر امروزی وقتی به دیدن «گیج‌گاه» می‌نشیند به نظرم تلنگر می‌خورد که ما امروز چقدر آدم‌های پیچیده‌ای شده‌ایم و چقدر رفتارهای انسانی و اخلاقی در جامعه ما کم‌رنگ‌تر شده‌اند و در گذشته چقدر همه چیز ساده‌تر بوده است.

شکل رابطه عاشقانه‌ای که در «گیج‌گاه» می‌بینید و اینکه دو نفر چگونه با هم گره می‌خورند با جامعه امروز ما تفاوت‌های بسیاری دارد و تماشاگر «گیج‌گاه» از ۲۰ سال پیش می‌تواند به امروزش نگاه کند و بفهمد امروز ما به ایثار، عشق و انسانیت محتاج هستیم. در این فیلم کاراکتر زندان‌رفته ما که سروش صحت نقش آن را ایفا می‌کند انسان محترمی است و حتی شاهرخ شخصیت منفی فیلم (بهرنگ علوی) شبیه شخصیت‌های منفی جامعه نیست و بد بودنش شبیه بَدمَن‌های سینما است و انگار از دل سینما وارد قصه شده است.

آیا همانطور که در فیلم می‌بینیم سینما در دهه ۱۳۷۰ جایگاه ویژه‌ای در زندگی مردم داشت؟

سینما از قبل از انقلاب تا انتهای دهه ۱۳۷۰ با جامعه ما تنیده شده و مردم از سینما یاد می‌گرفتند و الگوبرداری می‌کردند. اثری مثل سریال «خانه سبز» در زندگی زناشویی افراد بسیاری تأثیر گذاشت و از دل سینما عدالت، انسان‌شناسی و... یاد گرفتیم و مطمئناً سال‌هاست که دیگر سینما چنین کارکردی برای جامعه ندارد.

از نظر شما چه کسی مقصر اصلی این اتفاق است که دیگر سینما مثل گذشته با جامعه ارتباط ندارد؟

مقصر این اتفاق همه هستند. دلایل این اتفاق را می‌دانم و آنقدر این بحث مفصل است که در این گفتگو نمی‌توانم آن را به طور کامل بیان کنم اما باید بگویم که دیگر سینمای امروز کارکرد اخلاقی و انسانی برای جامعه ندارد چراکه ما خیلی از جامعه عقب‌تر هستیم. بررسی همین عقب ماندن سینما از جامعه هم به بحث مفصلی نیاز دارد که در این گفتگو نمی‌توان به شکل دقیقی آن را مطرح کرد اما در گذشته فیلم‌هایی داشتیم نه تنها از جامعه عقب‌تر نبودند، بلکه جلوتر بودند و این ویژگی حتی در فیلم‌های اکشنمان هم وجود داشت. وقتی یک قهرمان یک بدمن را در فیلم شکست می‌دهد و مردم دست و سوت می‌زنند به این معناست که انرژی فیلم از انرژی مردم جلوتر است. در واقع مردم برای قهرمانی دست و سوت می‌زنند که از کار خارق‌العاده‌اش به وجد آمده‌اند چون خودشان نمی‌توانند آن را کار خارق‌العاده را انجام دهند. حتی فیلم‌های اجتماعی مثل «نرگس» که مردم برای آن کف و سوت نزدند هم فیلمی است که در خاطر مردم مانده است چرا که پر از احساس و شعر است و بر مخاطبش تأثیر روحی می‌گذارد.

وقتی نگاهی مثبت به گذشته داریم معمولاً‌ با این نقد هم مواجه می‌شویم که ما نتوانسته‌ایم خود را با اقتضاعات روز وفق دهیم و بپذیریم که از آن دوران گذر کرده‌ایم.

ما گذر نکرده‌ایم؛ شما از هر لحاظی اعم از اجتماعی، سیاسی، هنری و… به همین فیلم‌های ایرانی در گذشته و امروز نگاه کنید، کفه ترازو در سمت آثار مربوط به سال‌های دهه ۱۳۷۰ یا ۱۳۶۰ سنگین‌تر است.

فیلم‌هایی مثل «هامون»،‌ «سرب»، «نرگس»، «ناخدا خورشید»،‌ «دزد عروسک‌ها»،‌ «پرده آخر» و... را نگاه کنید، از هر لحاظی به این آثار نگاه کنید، حتی از منظر روانشناسی و جامعه‌شناسی این فیلم‌ها جلوتر هستند. به نظر من حتی از لحاظ تکنیکی هم این فیلم‌ها جلوتر هستند، شما به فیلمبرداری فیلم «طلسم» سکانس اتاق آینه‌ها یا «باسیکل‌ران» نگاه کنید که چگونه با نگاتیو بدون مانیتور فیلمبرداری شده‌اند یا فیلمی مثل «کشتی آنجلیکا» وسط دریا با دوربین نگاتیو فیلمبرداری فوق‌العاده‌ای دارد. از هر لحاظی ما سینما را بررسی کنیم متوجه می‌شویم که آن زمان سینما از جامعه‌اش جلوتر بود، پس من نگاه عقب‌مانده‌ای ندارم و این مسئله را نگاه کارشناسانه نشان می‌دهد.

چرا امروز سینما نمی‌تواند مثل گذشته اینقدر پیش‌رو باشد؟

دلایل مختلف بسیاری دارد. همین الان به دانشگاه‌های سینما سر بزنید، با کسانی که دانشجوی لیسانس و فوق‌لیسانس سینما هستند صحبت کنید و بپرسید چند نفرشان فیلم‌هایی که نام بردم؛ «طلسم»،‌ «پرده آخر»،‌ «دونده»،‌ «نار و نی»، «دندان مار» و... را دیده‌اند؟ به شما قول می‌دهم که شاید پانزده درصد افراد این فیلم‌ها را دیده باشند. همین افراد چند سال دیگر فیلمسازان این سینما می‌شوند و یکی از بزرگترین آسیب‌شناسی‌هایی که می‌توانیم داشته باشیم به همین مورد بستگی دارد.

در فیلم «گیج‌گاه» وجود امید به خوبی احساس می‌شود. آیا قصد داشتید با نشان دادن این فضا در جامعه آن روزها به مخاطب خود بگویید که ما از امید به سمت ناامیدی و پوچی رفته‌ایم؟

توصیف «گیج‌گاه» برای من مثل روز جمعه است،‌ شما صبح جمعه وقتی از خواب بیدار می‌شوید شاداب و سرحال هستید، کوه می‌روید، تفریح می‌کنید و... اما وقتی به غروب جمعه می‌رسید با اینکه شاید حالتان خوب باشد اما غمی در دلتان شکل می‌گیرد که احتمالاً دلیلش به رسیدن شنبه و از دست رفتن روزی است که گذشت.

«گیج‌گاه» با سرخوشی شروع می‌شود،‌ حتی با آن می‌خندیم اما پایان فیلم با یک غم به پایان می‌رسد که علاوه بر جاری بودن امید در فیلم احتمالاً مخاطب به حال خودش افسوس می‌خورد. امید در سینما عنصر مهمی است، وقتی یک قهرمان در فیلم پیروز می‌شود شما نسبت به حال خودتان در جامعه امید پیدا می‌کنید و این را حتی در فیلم‌های اجتماعی‌مان هم می‌توانیم ببینیم و در تلخ‌ترین فیلم‌های مسعود کیمیایی هم می‌توان رگه‌هایی از امید، عشق و خانواده را دید و این امید خیلی وقت است که در حال عمومی مردم و همچنین در حال و هوای سینمای ما وجود ندارد. فیلم من نمی‌خواهد به مخاطبش بگوید که باید امید داشته باشد اما در پایان غمی در دل مخاطب شکل می‌گیرد که به نظر من به امروز او مربوط است و به گذشته‌ای نگاه می‌کند که در آن حالش بهتر بوده است.

آیا به مخاطب نوجوانی که شاید با مفاهیم فیلم شما آشنا نباشد هم در ساخت «گیج‌گاه» توجه داشتید؟

من نمونه‌های زیادی دیدم که مخاطبان نسل جدید دهه هشتادی به من مراجعه کرده‌اند و گفته‌اند که چقدر فیلمتان بامزه و جذاب بود و به نظرم آمد که مخاطبان نوجوان با اثر ارتباط برقرار کرده‌اند.

نکته جالب این است که فیلم ما در جشنواره مسکو اکران شد و دبیر جشنواره به من گفت طرفداران فیلم شما تین‌ایجرها بودند و وقتی به سینما رفتم، متوجه شدم که چقدر نوجوانان با اثر ارتباط برقرار کرده‌اند و این نکته جالبی برای من بود. بازخوردهایی که از نسل جوان داشتم متوجه شدم که فیلم توانسته طرفداران خود را پیدا کند.

نسخه اکران شده فیلم «گیج‌گاه» با نسخه‌ای که در جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد چه تفاوت‌هایی دارد؟

نسخه‌ای که الان در حال اکران است به لحاظ تدوینی با نسخه جشنواره تفاوت‌هایی دارد و به نظر من ریتم و موسیقی بهتری در این نسخه وجود دارد. به هر حال در زمان حضور در جشنواره فجر باید فیلم را سریع به جشنواره می‌رساندیم و به همین دلیل لازم بود که پس از جشنواره اصلاحاتی در فیلم انجام شود و از طرفی برای دریافت پروانه نمایش اصلاحیه‌هایی بر فیلم وارد شد که البته چندان زیاد نبود و به قصه لطمه‌ای وارد نکرد. به طور کل نسخه سرزنده‌تر و بهتری نسبت به جشنواره اکران شده است.

آیا از شرایط اکران رضایت دارید؟

متأسفانه شرایط اکران اصلاً رضایتبخش نیست. وقتی متوجه شدم که فیلم من با فیلم «هتل» قرار است اکران شود تصورم بر این بود که اکران فیلم «فسیل» به پایان می‌رسد اما اینگونه نشد و «گیج‌گاه» و «هتل» به جمع دیگر فیلم‌های قبلی رفتند.

البته باید بگویم که به این فیلم کمک بسیاری شد تا اکران شود و از هر کسی که پای این فیلم ایستاد تا اکران شود تشکر می‌کنم.


منبع: ایلنا