برای سالن‌دار دولتی و غیردولتی فروش است که اهمیت دارد و کسب درآمد. رسانه‌های دولتی هم گواهی می‌دهند مهم نیست افرادی که چه در عرصه‌ی نمایش‌نامه نویسی و چه در زمینه زیبایی‌شناسی صحنه و کارگردانی، تئاتر ایران را یک گام به جلو رانده‌اند امروز غایب صحنه باشند، مهم پر شدن سالن‌ها است به هر قیمت: «کیومرث مرادی بعد از مدت‌ها با نمایش «تنهایی و تن‌هایی وطن‌هایی» روی صحنه برگشته؛ نمایشی به نویسندگی سجاد افشاریان که خودش هم به عنوان بازیگر روی صحنه حضور دارد. به نظر می‌رسد نام و حضور افشاریان در میان کست یک نمایش حالا تضمینی برای فروش شده است.

چارسو پرس: چهارده‌ سال قبل وقایعی در کشور رخ داد که تکانه‌هایش شئون متفاوت سیاسی،‌ اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را درنوردید. مدرسان شناخته شده‌ی تئاتر رفته رفته امکان حضور در کلاس‌های «رسمی»را از دست دادند و مسیر آموزش را در فضای اصطلاحا «غیررسمی» جستجو کردند. فهرست اسامی بلند بود، به‌شکلی که جمع گسترده‌ای شامل نمایشنامه‌نویسان، کارگردانان و بازیگران را در دل خود جای می‌داد. حتی شکل و شمایل صحنه‌ها تغییر کرد و بواسطه گسترش خصوصی‌سازی دولت‌محور در عرصه هنرهای نمایشی، سالن‌های ریز و درشت، استاندارد و غیراستاندارد در گوشه‌وکنار مناطق مرکزی پایتخت متولد شدند؛ با رویکرد اقتصادی-  و قطعا تحمیل نوعی زیبایی‌شناسی - که مدیران‌شان به گروه‌های تئاتری حقنه کردند. به این ترتیب هرچه سالن‌های شناخته شده‌ی پایتخت، به ویترینِ غیابِ چهره‌های معتبر بدل ‌شد، درعوض راه برای هرآن‌کس که «دلش می‌خواست» نمایش بسازد هموارتر به نظر می‌رسید. کافی بود پول داشته باشید و سر سوزن ذوقی! این روزها گویا گردونه‌ی تاریخ بار دیگر بر مدارِ تکرار قرار گرفته و تئاتر ایران به چرخه‌ آشنای غیاب وارد شده است. طنین صدای مدرسان و کارشناسان و متخصصان معتبر تئاتر در دانشگاه‌ها شنیده نمی‌شود و صحنه‌ها دوباره خالی از چهره‌های حرفه‌ایِ تئاتری است. درعوض، بساط هرآنکه دلش می‌خواهد تئاتر بسازد پهن شده و جالب آن‌که ظاهرا نهادهای دولت‌ساخته برای کنترل هنر! وظیفه «کیفیت‌سنجی» و ارزشیابی را آگاهانه به فراموشی سپرده و فقط با جنبه‌ی «نظارتی» سرخوش‌اند. 

شب/خارجی/ سالن نمایش

حالا چند دقیقه‌ای است که با هنرجویان در برابر یکی از سالن‌های خصوصی ایستاده‌ایم. دیوار مجموعه فرهنگی واقع در محدوده خیابان نوفل‌ لوشاتو مملو است از تبلیغ نمایش. اسامی نمایش‌ها غریب‎‌اند، گرافیک پوسترها به همین صورت و اسامی دست‌اندرکاران غریب‌تر. در همین میان به نام نمایشی برمی‌خوریم که به مخاطب اعلام می‌کند این «نسخه ۲» نمایشی است که مدتی قبل نسخه‌ی یکم‌اش روی صحنه رفته! یعنی این روزها با پدیده‌ای مواجه هستیم که ممکن است کارگردان تصمیم بگیرد نمایشی بسازد به نام «موتورسیکلت‌سوارِ ۱» و بعد «موتورسکیلت‌سوارِ ۲»! را روی صحنه بیاورد. همین‌طور که نئون‌های سرخ و بنفش دورتادور نمای بیرونی سالن خاموش و روشن می‌شود، تماشاگران بیرون می‌آیند و در لابی با جوانان فامیل‌شان که همین چند دقیق قبل روی صحنه بودند عکس یادگاری می‌گیرند. همراه هنرجویان از بازیگران درباره محتوای نسخه اول نمایش پرسیدیم، دو پسر حدودا ۱۸ ساله پاسخ دادند: «شماره اول یک نمایش اجتماعی بود که هم تلخی داشت و هم کمدی»، سوال بعد این بود که شماره دوم چیست؟ و آنها پاسخ دادند: «شماره دوم از نظر داستان ربطی به اولی ندارد ولی این یکی هم نمایش اجتماعی است که هم تلخی دارد و هم کمدی شیرین». نمایش مورد نظر من «هوندا آدیداس» نام دارد و در تعریف و تمجید گروه از خودش که در سامانه فروش بلیت نوشته شده، می‌خوانیم: «اشکان درویشی بعد از تجربه دوم خود در حوزه کارگردانی با نمایش فیش آباد، این شب‌ها در سومین تجربه کارگردانی خود نمایش هوندا، آدیداس را روی صحنه برده است. اثری طنز که مانند تجربه‌ی قبلی او یک طنز اجتماعی است و نگاهی به مسائل روز جامعه دارد و حرف خود را با زبانی طنز بیان می‌کند. حضور گیتی معینی بازیگر قدیمی عرصه هنر در این اثر از نکات قابل توجه نمایش است.» این‌ها نکات قابل توجه نمایشی بود که نسخه دوم آن به صحنه آمده و چنان‌که اطلاعات تحقیقی به ما می‌گوید گروه باید هر شب حدود ۲۰ میلیون تومان اجاره به سالن پرداخت کند. ۳۰ شب اجرا مساوی با ۶۰۰ میلیون تومان درآمد که سخت بتوان از آن چشم پوشید. خوش‌بینانه می‌توان گفت نمایشی که تقریبا تماشاگر چندانی ندارد جز فامیل و دوست، در نهایت مورد محبت مدیر قرار می‌گیرد و ۶۰۰ میلیون تومان نمیپردازد- گرچه با سازوکار گرو نگه‌داشتن چک ضمانت بعید است- اما در نهایت این تصویری گویا از تئاترهایی است که این روزها به صحنه می‌روند و بهای این حضور را از جیب می‌پردازند. اینکه در این میان مخاطب بهایی می‌پردازد برای هیچکس اهمیت ندارد. به مدیران اشاره نمی‌کنم چون در این چرخه هیچ‌کاره‌اند و فقط هستند که باشند!

روز/خارجی/ تئاتر شهر

نمایش «پدر» به یقین جزو انگشت‌شمار دست‌مایه‌های مدیران دولتی برای آمارسازی و ارائه بیلان است. روی دیگر سکه‌ی شیوه مدیریت در سالن‌های تئاتری. اجرایی با حضور رضا کیانیان در نقش اصلی که پیش از شروع اعتراض‌های سال ۱۴۰۱ ترکیب متفاوتی داشت و بعد از برقراری آرامش نسبی بار دیگر به صحنه بازگشت. در خبر تنظیم شده توسط گروه آمد «نمایش «پدر» نوشته فلوریان زلر که با کارگردانی آروند دشت‌آرای از ۸ شهریور سال ۱۴۰۱ در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفت، علیرغم اینکه با استقبال مخاطبان همراه بود به دلیل شرایط اجتماعی سال گذشته نتوانست اجرای عمومی خود را به صورت کامل سپری کند و با ۲۱ اجرا مجموعه تئاتر شهر را ترک کرد.» 

رضا کیانیان در نشست انجمن کارگردانان «خانه تئاتر» بیان کرد (نقل به مضمون):‌ «اتفاقا این ما هنرمندان هستیم که دنبال ثبات و آرامش می‌گردیم، چون در فضای غیرآرام امکان کار نداریم.» و با همین استدلال حق نمایش «پدر» بود که بعد از ایجاد آرامش! بار دیگر به صحنه بازگردد، منتها این بار بدون حضور یکی از بازیگران زن (لیلی رشیدی) که بعید است دیگر مجوز حضور روی صحنه نمایش دریافت کند،‌ و یا اصلا علاقه‌ای داشته باشد به دریافت مجوز زیستن روی صحنه! زندگی مجوز لازم ندارد، یک حق طبیعی است. 

نمایش «پدر» به گزارش رسانه‌ها و سامانه‌های دولتی پرفروش شد و برخلاف روال چند دهه گذشته- جز یک مورد-  مجوزی گذاشت در دست کارگردان که بلافاصله تبلیغ نمایش دیگرش روی صحنه اصلی تئاترشهر را آغاز کند، این بار با حضور بازیگر چهره سینما، «الناز شاکردوست». ایرادی هم نیست،‌ شاید این همکاری مبنایی باشد برای تجربه‌های سینمایی! اما نکته اینجا است که گروه در این رویکرد اتفاقا به خواست مدیران پاسخ مثبت می‌دهد: «نمایشی با حضور ستاره‌ها کار کنید و مجوز بگیرید». این درخواستی است که می‌توان در مجالی دیگر مفصل به آن پرداخت. بارها شده که مسئولان صدور مجوز به یک گروه جوان گفته‌اند «چهره که داری؟» و این خود برگ برنده‌ای بوده برای دریافت انواع جواز، حتی برای حضوری چندماهه روی صحنه‌هایی که قبلا ظرفیت یک ساله‌شان هم برای هنرمندان شناخته شده ایران پر بود. امری که در روزهای شروع به‌کار مدیریت تئاتری دولت سیزدهم مذموم شناخته می‌شد و به همین دلیل مثلا اجرای چندماهه‌ی «بک تو بلک» به کارگردانی سجاد افشاریان را مدتی تحت‌الشعاع قرار داد. اما همان مدیران بعدها این نمایش را به سالن اصلی تئاتر شهر دعوت کردند!

بله! برای سالن‌دار دولتی و غیردولتی فروش است که اهمیت دارد و کسب درآمد. رسانه‌های دولتی هم گواهی می‌دهند مهم نیست افرادی که چه در عرصه‌ی نمایش‌نامه نویسی و چه در زمینه زیبایی‌شناسی صحنه و کارگردانی، تئاتر ایران را یک گام به جلو رانده‌اند امروز غایب صحنه باشند، مهم پر شدن سالن‌ها است به هر قیمت: «کیومرث مرادی بعد از مدت‌ها با نمایش «تنهایی و تن‌هایی وطن‌هایی» روی صحنه برگشته؛ نمایشی به نویسندگی سجاد افشاریان که خودش هم به عنوان بازیگر روی صحنه حضور دارد. به نظر می‌رسد نام و حضور افشاریان در میان کست یک نمایش حالا تضمینی برای فروش شده است. این نمایش که اجرایش از نهم مهر ماه شروع شده به مدت دو ماه در ایرانشهر روی صحنه است و با توجه به تعداد اجراهایش در سایت فروش بلیت روزهای پر شده زیاد دارد.» و گذر زمان نشان خواهد داد که تئاتر ایران چگونه به خاطر تماشاگرانی که در این چرخه معیوب از دست می‌دهد متضرر خواهد شد؛ و زمان است که بعدها به ما می‌گوید خانه‌نشین کردن و مجوز ندادن به نمایشنامه‌ها، نمایشنامه‌نویسان و کارگردانان تراز تئاتر ایران چه صدمات جبران ناپذیر فرهنگی به دنبال می‌آورد. کافی است به سردر سینماها و تبلیغات فیلم‌های هجوِ بی‌مایه‌ نگاه کنید، مشابه همین وضعیت-  ساختن نمایش‌های برفوش!- بر تئاتر حاکم شده و این بی‌مایگی چون بومرنگ چرخ می‌خورد و سهمگین بر سر جامعه فرود می‌آید.



نویسنده: بابک احمدی