امید شمس در این گفت‌وگو از موانع پیش روی ساخت «ملاقات خصوصی» گفته و همین‌طور درباره نگاهش به فضای جنوب شهر حرف زده است.

چارسو پرس: «ملاقات خصوصی» اولین تجربه کارگردانی امید شمس در سینمای بلند به تهیه‌کنندگی امیر بنان است که در جشنواره فیلم فجر ۱۴۰۰حضور داشت. این اثر عاشقانه در اکران سینمایی موفق شد عنوان پرفروش‌ترین فیلم غیرکمدی سال ۱۴۰۱را از آن خود و در اکران آنلاین نیز توانست توجه تماشاگران را به خود جلب کند. همین موضوع بهانه‌ای شد تا با او به گفت‌وگو بنشینیم که در ادامه می‌خوانید.

 امید شمس

آنگونه که در مصاحبه‌های خود بیان کردید، ایده این اثر از ساخت مستندی در زندان می‌آید. آدم‌های زندان و اساسا آن فضا قصه‌های بسیاری برای روایت دارد. چرا به سراغ این قصه رفتید؟

ما زنان بزهکار زیادی را در زندان دیدیم و با آن‌ها مصاحبه کردیم که مقصر و یا خودشان ذاتا به دنبال خلاف رفتند. البته با کسانی برخورد کردیم که به دلیل گرفتاری در این راه قرار گرفته بودند. بعضا موضوعات تکراری بود اما ما به گروهی از زنان برخوردیم که زندگی عادی داشتند و همسرانشان در زندان بودند. این افراد برای کسب درآمد و اینکه به شوهران خود بدلیل بدهی و مشکلات مالی در زندان بودند، کمک کنند، با خود مواد مخدر به ملاقات خصوصی می‌بردند. این اتفاق معنی زندگی پشتش است چون محدود به ساعاتی می‌شود که زن و شوهر همدیگر را می‌بینند و قرارست زندگی را پیش ببرند. اما پشت این زندگی برای هدف یا معاش خود مجبور می‌شدند خلاف کنند و این دردناک بود چون همه آن‌هابه اعدام محکوم شده بودند. البته این زنان معمولی بودند و شبیه دیگران، عادی زندگی می‌کردند اما مجبور بودند این کار را بکنند تا زندگی‌شان پیش رود، پس به دنبال این سوژه به شدت تاثیرگذار برای ساخت اثر رفتیم.

در یکی از نظرات مخاطبان خواندم که گفته بود همسرش در زندان است و چنین شرایطی برای ملاقات خصوصی به راحتی فراهم نمی‌شود. چه قدر از آنچه که در زندان از روابط زوجین به تصویر کشیدید، واقعی است و چه قدر درام قصه باعث خلق لحظاتی شد؟

آن‌هایی که زن و شوهر هستند، بنا بر شرایط زندان و نوع زیستی که زندانی دارد، ملاقات خصوصی می‌گیرند. به اصطلاح یک کار تشویقی هم برای زندانی که رفتار و اخلاقش خوب باشد یا در زندان کار مثبتی انجام داده است، محسوب می‌شود. ما در «ملاقات خصوصی» نشان دادیم «فرهاد» معلم زندان است و وجه مثبت و خوبی دارد اما برای اینکه بدهی خود را بدهد وارد باندهای مواد مخدر می‌شود. اساسا این گروه‌ها به سراغ کسانی می‌روند که وجهه خوبی دارند تا کارشان طبیعی جلوه کند.

اساسا کار در زندان کار راحتی برای فیلمساز نیست و از سوی دیگر نیازمند همکاری و همراهی نهادهای مختلف است. ناگفته نماند که یکی از نقاط قوت اثر ارایه تصویر متفاوت از محیط و مناسبات زندان است. از چالش‌های خود در این مسیر برایمان بگویید.

همکاری با نیروی انتظامی، سازمان زندان‌ها و ارگان‌های مشابه به دلیل نظارت و برخی از مسایل امنیتی سخت است. برخی مواقع هم مسئولان دوست دارند واقعیتی را که وجود دارد نشان ندهند. ما هم از همان ابتدا در فیلمنامه با این مشکل مواجه بودیم و «ملاقات خصوصی» اولین اثری است که انقدر عریان فضای خلاف در زندان را نشان می‌دهد. قطعا در این ماجرا برخی مانع کار می‌شدند اما ما با گفتمان توانستیم از این مراحل عبور کنیم تا به سر منزل مقصود برسیم. ۷ تا ۸ ماه برای گرفتن مجوز فیلمنامه درگیر بودیم و یکسال هم فیلم توقیف شد چراکه دولت جدید مستقر شده و مسئولان تغییر کرده بودند.

آیا قصه دیگری از زندان هنگام ساخت ملاقات خصوصی توجه شما را جلب کرد که در آینده بخواهید سراغ ساخت آن بروید؟

در زندان قصه‌های زیادی وجود دارد که بسیاری از آن‌ها را به دلیل محدودیت‌های موجود نمی‌توان به تصویر کشید. در اثر جدیدم نیز به یکی از قصه‌هایی که در زندان می‌گذرد، اشاره می‌کنم اما مانند «ملاقات خصوصی» مشخصا درباره زندانی نیست. علاقه‌مندم در این فضا به قصه‌هایی که شنیدم، بپردازم اما موانع بسیار وجود دارد. می‌توانم بگویم اگر الان می‌خواستم «ملاقات خصوصی» را بسازم، اصلا مجوز نمی‌دادند.

نگارش فیلمنامه این اثر توسط سه نفر اتفاق افتاده است. این همکاری و رسیدن به نقطه اشتراک برای نگارش قصه چگونه رقم خورد؟ همکاری‌های گذشته چه قدر و چگونه روی این اتفاق اثرگذار بود؟

ابتدا من و علی سرآهنگ ایده را تبدیل به فیلمنامه کردیم و نسخه کامل را نوشتیم اما بعد بهمن ارک که ما از مدرسه ملی سینما چه در فیلم کوتاه و چه در فیلم بلند بسیار با هم کار کردیم و اساسا به هم کمک می‌کنیم، در بازنویسی فیلمنامه و به عنوان نویسنده سوم حاضر شد و این همراهی چند ماه طول کشید. دکتر نادره سادات سرکی نیز در بازنویسی به ما بسیار کمک کردند چراکه به دنبال تقویت بُعد زنانه داستان بودیم.

چقدر از فیلمنامه نوشته شده به مرحله اجرا درآمد؟ آیا چیزی بود که دوست داشتید آن را به نمایش بگذارید اما با محدودیت مواجه شدید؟

به دلیل محدودیت پروداکشن، متاسفانه سکانس‌هایی را نتوانستیم بگیریم. برخی دیگر از سکانس‌ها نیز به دلیل نظارتی که وجود داشت، تغییر می‌دادیم و یا حذف می‌کردیم. کار کردن در فضای زندان و فضای امنیتی مانند حرکت روی لبه تیغ است، به همین دلیل نمی‌شود سراغ هر خرده داستان یا قصه‌ای رفت و آزادانه به آن پرداخت.

ملاقات خصوصی از یک الگوی به ظاهر تکراری بهره برده و آن را در مسیری تازه روایت کرده است. برای روایت قصه از چه المان‌هایی بهره برده شد تا مخاطب آن را با آثار اجتماعی دیگری که در این زمینه ساخته شده بود، مقایسه نکنند؟

می‌توان از الگو تعبیرهای مختلف داشت؛ یعنی به لحاظ ژانری، تکنیک فیلمنامه‌نویسی، نوع روایت و... چیزی که برای من مهم بود تا «ملاقات خصوصی» از دیگر آثاری که در فضای جنوب شهری روایت می‌شود، متفاوت از آب دربیاید این بود که از نگاه توریستی به فضای جنوب شهری عبور کنم. من بچه همانجا هستم که نسبت به فقر وبزهکاری توجه جلب می‌کند و حول محور آن پیش می‌رود. برای همین گفتم بهترین کار این است که قصه‌ای عاشقانه در فضای جنوب شهر و زندان روایت کنم. نکته دیگری که فکر می‌کردم می‌توانم کار متفاوتی روی آن انجام دهم و در فیلم‌های دیگر کمتر دیده بودم، شخصیت‌پردازی‌های درست بود. در حقیقت به این توجه کردم که آدم‌ها را به ذات خلافکار نشان ندهم. چون من در جنوب شهر زندگی کردم و نمی‌توان گفت کسی ذاتا و از ابتدای زندگیش خلافکار بوده است بلکه این مساله گذشته و ابعاد پیچیده‌ای دارد. هزار عنوان می‌توان از افراد کشف کرد که به دلیل شرایط اجتماعی و فرهنگی نادیده گرفته و سرکوب می‌شوند.

ملاقات خصوصی به لحاظ بصری اثری خوش رنگ و لعاب است. قصه رنگ‌های به کار برده شده در این اثر چیست؟ چه قدر به لحاظ زیبایی شناسی روی آن زمان و وقت صرف شد؟

ما بسیار روی این مساله تمرکز کردیم تا از فضای چرک و مستندگونه‌ای که همیشه از جنوب شهر می‌بینیم، فاصله بگیریم. این به ذات قصه که عاشقانه‌ای در دل زندان و تبهکاری است باز می‌گردد و برای من نمادی شد تا در تک تک اجزای فیلم از آن بهره ببرم. در حقیقت در فیلمبرداری، نورپردازی، طراحی صحنه و لباس و لوکیشن سعی کردیم لحاظ کنیم و قبل از شروع فیلمبرداری این دیدگاه را با عوامل مطرح و نسبت به هر صحنه برای رنگ‌آمیزی‌ها که معنی و مفهوم دارند، فکر کردیم. رنگ اصلی فیلم بنفش است که از عشق معنوی و عاشقانه‌ای که در دل فیلم جاری کردیم، می‌آید. از گلِ خار مریم که در آن دشت زیبا اما در بافت جنوب شهر خودنمایی می‌کند تا رنگ‌های دیگر به کار برده شده در فیلم برای ما معنی داشته است. کسی که بخواهد به لحاظ روانشناسی «ملاقات خصوصی» را بررسی کند می‌تواند به مواردی برسد که معنایش در فیلم معلوم است.

شما قصه را در فضای خارج از زندان در حالی روایت کردید که به گفته خودتان در آن محله و منطقه بزرگ شدید. چه قدر لازم است کارگردانانی که مسائلی را با گوشت و پوست لمس کردند، تصاویری درست از محله‌ زندگی خود نشان بدهند و اساسا درباره آن فیلم بسازند؟

زیست یک فیلمساز بسیار مهم است؛ یعنی ما برای ساخت اثر یا باید دغدغه آن را داشته باشیم و یا زیست و درک کرده باشیم. لزوما این نیست که من به عنوان کارگردان و یا خالق اثر یک مفهوم یا زندگی را تجربه کنم. اگر تجربه کرده باشم که کمک کننده و معیار مهمی است اما آدم نمی‌تواند همه اتفاقات زندگی را تجربه کند بلکه می‌تواند با تحقیق تجربه زیسته خودش را افزایش دهد و درباره آن فیلم بسازد. همچنین زمانی که به موضوعی آگاه و مسلط شود، یعنی آن را درک کرده و این می‌تواند در کنار زیست قرار بگیرد. اگر این اتفاق نیفتد معرفت و شناخت نسبت به موضوع پیدا نمی‌شود و به نظر من فیلم و قصه قلابی درمی‌آید و تاثیرگذار نیست. بسیاری از آثارمشخصا الگوبرداری و الهام گرفته شده از دیگر آثار است. این بدین معنی است که زیست نبوده یا درکی از موضوع و فضا توسط خالق شکل نگرفته است.

عده‌ای از مخاطبان و منتقدان معتقد بودند که فیلم باید۱۰ دقیقه زودتر و در اوج یعنی قبل از اعتراف فرهاد به پایین می رسید و عده ای دیگر پایان بندی اثر را بسیار خوب می‌دانند. از ابتدا در فیلمنامه همین پایان بندی را در نظر گرفته بودید؟ اگر به عقب بازگردید باز هم همین پایان را انتخاب می‌کنید؟

درباره هر فیلمی می‌توان این اظهارنظر را داشت. در حقیقت هر کسی از ظن خود می‌تواند قصه را برداشت کند و توقع پایان دیگری را داشته باشد. خوشبختانه تا جایی که رصد کردم نظر مخاطبان نسبت به این پایان‌بندی خوب بود اما شنیدم که برخی می‌گویند می‌توانست قبل‌تر تمام شود. هر پایانی یک معنی و مفهوم دارد و اساسا نگاه خالق اثر در پایان‌بندی مشخص می‌شود. من نگاهم اینگونه بوده است و مخاطبان نیز آن را دوست داشتند و آن را مهم تعبیر کردند. ناگفته نماند که این بحث نسبی‌ است و مطلق نیست.

شاید از این فیلم بتوان نتیجه گرفت که شما به پایان باز معتقد نیستید و یا علاقه‌مندید مخاطب با حال خوب از سینما خارج و تکلیف شخصیت‌ها مشخص شود. چه قدر به پایانی که منجر به حال خوب می‌شود، معتقد هستید؟ چه قدر نیاز امروز جامعه ماست؟

این مساله نسبت به هر فیلمی متفاوت است. پایان باز یک اصطلاحی است که در سینما و حتی بین مخاطبان بد جا افتاده است. یک فیلم قطعا باید پایان داشته باشد و لزوما به معنای تمام شدن قصه شخصیت‌ها نیست. یعنی وقتی به ظاهر قصه به نتیجه نمی‌رسد اما به لحاظ احساسی مخاطب را اغنا می‌کند، می‌تواند پایان باز و درست تلقی شود چراکه باید احساس مخاطب در هر صورت نسبت به قصه کامل شود. اما وقتی تکلیف هیچ کدام مشخص نشود، فیلم کامل نیست و نمی‌توان عنوان پایان باز را برای آن به کار برد. من به دلیل آنکه سینمای قصه‌گو را دوست دارم، علاقه‌مندم پایان قصه‌ام مشخص باشد.

من معتقدم فیلم خوب به تنهایی نمی‌تواند حال مردم را خوب کند بلکه بهبود وضعیت اجتماعی و اقتصادی حال آن‌ها را خوب می‌کند. فیلم حال‌خوب‌کن شبیه مسکن است و ما بیشتر باید به فکر آگاهی و اندیشه مردم باشیم. آن‌ها زمانی حالشان خوب می‌شود که ریشه آگاهی و اندیشه‌شان درست باشد و اساسا سینما می‌تواند به آگاهی‌سازی مخاطب کمک کند و باعث رشد روح شود.

ملاقات خصوصی به لحاظ موضوعی بسیار فیلم به‌روزی است. چه به لحاظ بن‌بست‌های اقتصادی که آدم‌های جامعه با آن روبرو می‌شوند و چه به لحاظ تنش‌های اجتماعی. فیلم با واقعیات این روزها تطابق دارد.

چند سالی است که وضعیت کشور تغییر کرده و مردم با مشکلات مختلف دست و پنجه نرم می‌کنند و ما به عنوان هنرمند اگر ادعا داریم که می‌خواهیم به عنوان فیلمساز کار اجتماعی بسازیم، باید این واقعیت‌ها را بازنمایی و در قصه دراماتیزه کنیم تا تاثیرگذار شود؛ چه برای مردم و چه برای کسانی که جایگاهی دارند و تصمیم‌گیر هستند. برخی به دنبال ساخت فیلم خوب هستند و می‌گویند لازم نیست واقعیت‌ها را به نمایش بگذاریم. این کار اشتباه و پاک کردن صورت مساله است. باید به این آسیب‌ها بپردازیم تا مسئولان فکری برای آن بکنند. دغدغه من این بود که عاشقی کردن را که غریزه معمولی هر انسانی است در این طبقه اجتماعی به تصویر بکشم و بگویم چه قدر سخت است.

یکی از اتفاقات خوب دیگر که پس از اکران موفق اثر رقم خورد، استقبال مخاطبان از فیلم در اکران آنلاین بود. پلتفرم‌ها این روزها چه قدر در سبد مصرفی مردم جای دارند و به چه دلیل؟

مهم است که مردم برای اکران آنلاین منتظر چه اثری هستند. مردم دوست دارند اثری را ببینند که به هر طریقی سروصدا کرده است. این بار ابتدا روی دوش فیلم و بعد پلتفرم فیلیمو بود که سابقه خوبی دارد و کیفیت آثارش باعث شده است کاربران بیشتری داشته باشد. از سوی دیگر تبلیغات برای فیلم «ملاقات خصوصی» باعث شد رکورد بزند و فروش خوبی داشته باشد. ناگفته نماند کهدر دوران کرونا، پلتفرم‌هاکم کم جای خود را میان مخاطبان باز کردند. اما ای کاش سازماندهی می‌شد که سینماها از رونق نیفتد چراکه هر کدام باید کاربری خود را داشته باشند.

امید شمس از دنیای فیلم کوتاه پا به عرصه فیلمسازی بلند گذاشته است. با این گزاره که سینمای کوتاه راهی برای ساخت فیلم بلند هست، موافق هستید؟

من با فیلم کوتاه شروع کردم و چند سالی در این حوزه مشغول بودم. آثارم در جشنواره‌های خارجی و داخلی دیده شد و کمک کرد وارد عرصه سینمای بلند و حرفه‌ای شوم. ناگفته نماند سینمای کوتاه، مستقل و حرفه‌ای است و جایگاه خود را دارد. اگر به این دید نگاه کنیم که سینمای کوتاه پله‌ای برای سینمای بلند است، امکانپذیر نیست چراکهسینمای کوتاه بسیار مستقل است. من هم اگر قصه فیلم کوتاه داشته باشم، روی آن کار می‌کنم. در خیلی از کشورهای دنیا فیلمسازان تنها فیلم کوتاه می‌سازند چراکه سیستم اقتصادی درست دارد و این چرخه آن قدر درست است که ادامه می دهند. اما در ایران سخت است.

یکی از مزیت‌های ساخت فیلم کوتاه این است که می‌توان با رهایی کامل در هر ژانری کار کرد و سیستمی نیست که کارگردان را به سمت سرمایه‌داری ببرد. این حوزه از تنوع ژانری برخوردار و جایگاه بزرگی برای رشد حتی از سینمای بلند است.

ملاقات خصوصی به لحاظ ژانر و مضمون چه تفاوتی با آثار کوتاه شما دارد و چه تجربه‌ای را در کارگردانی برای شما رقم زد؟ به طبع انتظار مخاطب هم از شما بالا رفته است. این اتفاق شما را با چالش‌هایی در اثر جدید مواجه می‌کند.

اولین فیلم کوتاه خود را در ژانر جنگی و بعد اجتماعی و... ساختم. ناگفته نماند که بقیه آثارم نیز شبیه زیست خودم است. اندوخته‌ای که به لحاظ ژانری، موضوع و پروداکشن در ساخت فیلم‌های کوتاهم کسب کردم، به من کمک کرد و اتفاقات خوبی را برایم رقم زد. البته همین موضوع هم کار رابرایم سخت‌تر کرده است.

این روزها مشغول چه کاری هستید؟

این روزها درگیر نگارش یک فیلمنامه هستم. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که اگر منِ فیلمساز به جای گرفتن مجوز انرژی‌ام را روی هنر بگذارم تا بروکراسی اداری و سروکله زدن با افرادی که شاید اهل هنر نباشند، بسیار بهتر است. امیدوارم محدودیت کمتر و فضا بازتر شود تا ما که به نوعی تازه کار هستیم، درگیر این چالش‌ها نشویم. من برای ساخت اولین اثر بلند سینمایی خود اندازه ۱۰ فیلم سختی کشیدم که ۹۰ درصد آن به دلیل بروکراسی اداری بود. این اتفاقاتآدم را خسته می‌کند و به اصطلاح باید پوست فرد کلفت باشد تا در این سیستم کار کند.

///.


منبع: همشهری آنلاین
نویسنده: سپیده شریعت‌رضوی