چارسو پرس: برنامه زنده «جام جم» شبکه یک سیما شامگاه دوشنبه (۲۹ آبان ماه) میزبان محمدمهدی عسگرپور، فیلمساز و شهاب اسفندیاری، رئیس دانشگاه صداوسیما بود.
در ابتدای این مناظره تلویزیونی پرسشی مبنی بر اینکه مهمترین اتفاقی که باید امروز رقم بزنید یک تولید با کیفیت است، فکر میکنید مهمترین معضلی که ما الانبا آن دست و پنجه نرم میکنیم چیست؟ از سوی احمدرضا موسوی (مجری برنامه جام جم) مطرح شد.
محمدمهدی عسگرپور در پاسخ به این پرسش بیان کرد: اینکه چه کار کنیم تا سریالهایمان جذابتر شوند و مردم بیشتر دنبال کنند، موضوعی است که در یک سازمان مسئله شده و اتفاقاً قدمت هم دارد، حالا همین موضوع تبدیل میشود به یک برنامه تلویزیونی برای مردم. مردم نشستهاند و منتظرند سریال جذاب ببینند، بنده، شما، آقای اسفندیاری و تعداد زیادی از مدیران تلویزیون باید بنشینیم و صحبت کنیم تا نتیجهاش بشود تولید و پخش سریالهای جذاب. به نظرم مشکل بزرگ همین است که آن اتفاق چون نمیتواند بیفتد، جذابیت عجالتا در برنامههای گفتوگو محور در سازمان صداوسیما شکل میگیرد و شاید این برنامهها بعضی وقتها جذابتر از سریالهای نمایشی هم بشوند. به هر حال من هنوز با این مفهوم کنار نیامدهام.
زندگی روزمره مردم در تلویزیون بازتاب داده نمیشود
او در همین زمینه ادامه داد: اگر مدیران فعلی سازمان قابل دانستند از بنده و امثال بنده هم میتوانند برای این بحثها استفاده کنند و نتیجهاش بشود ارتقای کیفیت سریالها. ما این مسائل را با مردم داریم مطرح میکنیم؛ یعنی درواقع مردم نشستهاند و در این ساعت دوست دارند سریال جذاب ببینند اما این اتفاق برایشان نمیافتد. طبیعتا در اینجا باید با مردم صحبت کرد و آنها هم نظراتشان را بگویند، شاید نکات جالبی به دست آمد؛ البته من میدانم که سازمان صداوسیما مرکز تحقیقاتی دارد که لابد این کارها را باید انجام بدهد و این را هم میدانم که مسیر پژوهشهایی که سازمان انجام میدهد حداقل در این سالهای اخیر که من تعقیب کردهام به نظرم نسبت زیادی با زیست مردم ندارد. اگر شما به سریالهای پخش شده در این سالهای اخیر توجه کنید و بیاییم یک کار تحقیقاتی انجام بدهیم که به چه موضوعاتی پرداختهاند و بعد برویم در سطح جامعه و مسائل مردم را ببینیم متوجه میشویم بخش زیادی از موضوعاتی که در زندگی روزمره مردم وجود دارد اساساً در تلویزیون شکل نمیگیرد و اصلا از ابتدا شکل نمیگیرد. منظورم از این بحث، در این یکی دو سال اخیر نیست.
عسگرپور در عین حال بیان کرد: شما در این برنامه (جام جم) اشاره کردید به اینکه من در صداوسیما برنامهسازی کردهام و شاید من خودم دیگر این سازمان را به جا نیاوردم که چقدر از اهداف اصلیاش حداقل در بحث نمایشی دور شده است که اتفاقا موضوع این برنامه است.
او در ادامه همین بحث با ذکر جزییات خاطرنشان کرد: ارتباط گسترده با اقشار مختلف مردم، پیدا کردن مسائل و موضوعاتی که روزمره مردم است و پرداختن به آنها در قالب برنامههای نمایشی. من میتوانم بسیاری از مسائل روز جامعه را نام ببرم که مطلقاً در سریالها وجود ندارد و وقتی ما رصد میکنیم که چرا وجود ندارند متوجه میشویم که در نطفه خفه میشوند و اساساً این امکان وجود ندارد. اگر شما یک دوربین به ماشینتان ببندید و از مسیر میدان راه آهن تا تجریش از موضوعاتی مثل اعتیاد و مشکلات امروز جوانان فیلم بگیرید شاید نتوانید بیشتر از دو دقیقهاش را در سازمان صداوسیمای فعلی پخش کنید و این یعنی جامعه ما یک چیز است و آنچه که در تلویزیون نشان میدهند چیز دیگری است. وقتی هم که این تفاوتها روز به روز بیشتر میشود میتوانیم این تئوری را استخراج کنیم که انگار سازمان صداوسیما اصلا به مسائل مردم توجه ندارد و این به آن معنا نیست که سازمان بخواهد خودش را شبیه به آن چیزی کند که من الان راجع به آنها صحبت کردهام بلکه این بیتفاوتی شاید کمی آزاردهنده شده است. به نظرم آنچه که از بین رفته بحث صداقت در رسانه است که اگر از بین برود دیگر به آمارها هم توجه نمیشود ولو اینکه حتی به واقعیت هم نزدیک باشند.
در مقطعی شعار «سیمای لاریجانی خاموش باید گردد» سر داده میشد که ...
در ادامه شهاب اسفندیاری، رئیس دانشگاه صداوسیما در تکمیل همین بحث و واکنش به این پرسش که آیا افول کیفیت سریالهای جذاب و فراز و فرودهایشان را قبول دارید؟ عنوان کرد: من فکر میکنم اگر بخواهیم این روند را درست مطالعه و بررسی کنیم و نقطه افول را شناسایی کنیم باید کمی دامنه گستردهتری از ادوار مدیریتی در رادیو و تلویزیون را بررسی کنیم. اینکه از چه نقطهای این افول آغاز شده و دلایلش چه بوده است. شرایطی که جناب آقای عسگرپور اشاره کردند درباره نسبت جامعه و رسانه محدود به شرایط اخیر نیست. بعد از وقایع و حوادث سیاسی دهه ۷۰ و انتخابات دوم خرداد هم این مسائل بود که فضایی در جامعه ایجاد شده بود و آنچه که در تلویزیون دیده میشد یک عدم تناسبی داشت با آنچه که وجود داشت و این منجر به یکسری مسائلی شد ولی این مسئله غیرقابل حل نبود؛ چه بسا که اتفاقا میتوانیم بگوییم یکی از موفقترین و شکوفاترین دورههای رونق آثار نمایشی تلویزیون دقیقاً بعد از آن ماجرا در تلویزیون و با تغییرات مدیریتی که آن زمان در سازمان صداوسیما اتفاق افتاد، رخ داد؛ یعنی از حدود سال ۷۷ آغاز شد و تا سال ۸۴ ادامه داشت.
رییس دانشگاه صداوسیما یادآور شد: پس ما یک تجربه موفقی در دورهای داشتیم؛ دورهای که اتفاقاً تنشهای سیاسی زیاد بود و بخشی از هنرمندان اساساً تلویزیون را تحریم کرده بودند و در مقطعی صداوسیما ضربه شدیدی خورد. من حتی یادم هست زمانی که دانشجو بودم عدهای شعار سیمای لاریجانی خاموش باید گردد را سر میدادند؛ بنابراین این اتفاقات آن زمان هم بود. در تولیدات نمایشی به خاطر مسائل سیاسی که بر عرصه فرهنگ تحمیل شده بود، تقریباً اغلب هنرمندان به نوعی صداوسیما را تحریم کرده و با آن قهر کرده بودند. شاید امروز آسیبهای چنین مسائلی را می بینیم؛ یعنی عدهای خارج از عرصه فرهنگ در جناحهای سیاسی به دلیل اهداف و اغراض سیاسی دوست دارند یک شکاف، اختلاف و تنشی میان هنرمندان با حاکمیت، نظام و رسانه ملی وجود داشته باشد که به نظرم بخشی از آن یک پروژه است؛ یعنی هم آن زمان بود، هم این زمان هست. منتهی آن زمان تدبیر شد و به شکلی از آن دورهی قهر و تحریم عبور کردیم. اگر آمارهای تولید را بررسی کنید میبینید تلویزیون در یک دوره ۵ ـ ۶ ساله و در سال ۷۶ که در کل سه شبکه بیشتر نبود، تولید نمایشی حدود ۳۵۰ ساعت در سال بود که فکر میکنم در سال ۸۴ به ۳۰۰ هزار ساعت رسیده بود؛ یعنی تقریباً ۱۰ برابر شده بود.
خیلی از نامها شهرتشان را از تلویزیون گرفتند
اسفندیاری تاکید کرد: ما در زمینه سریالهای الف ویژهای که چند سال یک بار اتفاق میافتاد، مجموعههایی مثل «امام علی(ع)» و «امیرکبیر» را تولید کردیم و به ظرفیتی رسیده بودیم که همزمان ۱۰ سریال الف ویژه تولید میشد. سال ۸۲ تا ۸۴ مدیر فیلم و سریال شبکه تهران بودم و یادم هست ما سه نوبت پخش سریال ایرانی در هفته داشتیم و یک نوبت پخش طنز شبانه؛ ضمن اینکه بقیه شبکهها هم همین تولیدات را داشتند. آن زمان حجم تولیدات از لحاظ تنوع و کیفیت بالا بود و مردم هم بسیار راضی بودند و همه چهرههایی که شاید قبلا تلویزیون را تحریم کرده بودند از مرحوم سلحشور گرفته که سریال یوسف پیامبر (ع) را کار میکرد تا آقای میرباقری که مختارنامه را ساخت و آقایان ابراهیم حاتمیکیا و کمال تبریزی، آمدند و با تلویزیون کار کردند. همچنین بسیاری از سینماگران مثل مرحوم داریوش مهرجویی که اثر ماندگار مهمان مامان را برای تلویزیون ساخت و خیلی از نامها که شهرتشان را از تلویزیون گرفتند؛ البته نه اینکه منتی سرشان باشد خیر بلکه یک تعامل بود که هنرمند از طریق و بهواسطه مدیریت فرهنگی با رسانه ملی مرتبط بود و کار میکرد و احساس هم نمیکرد که به او دستور میدهند. من فکر میکنم ذی نفع اصلی ایجاد تنش میان هنرمندان و رسانه ملی همان دشمنان ایران یعنی اسرائیل و آمریکا هستند.
میگویند در باز است اما نیست!
در ادامه این مناظره پرسشی مطرح شد از محمد مهدی عسگرپور مبنی بر اینکه چقدر هنرمند، تهیهکننده و بازیگران توانستند خودشان را با تلویزیون تنظیم کنند و شما چقدر به سمت تلویزیون حرکت کردید که او پاسخ داد: ما در کشوری زندگی میکنیم که صداوسیما وجود دارد و کاملاً دولتی است و طبق قانون شبکه خصوصی هم وجود ندارد. میگوییم صداوسیما به کجا پاسخگوست؟ وقتی درباره ارتقاء صحبت میکنیم باید ببینیم در دنیا چه کار میکنند. بالاخره تلویزیونهایی که در دنیا آثار محتوایی مختلفی را منتشر میکنند چگونه خودشان را ارزیابی میکنند و چگونه متوجه افت خود میشوند. ممکن است ما بگوییم آنها کلاً بر مبنای منافع مالی یا ملی و یا ترکیبی از هر دو هستند، اما ما در اینجا با یک خروجی مواجه هستیم؛ سازمانی که تلاطمات سیاسی به شدت روی همه چیزش تاثیر میگذارد و بعضا باعث میشود یک تعداد هنرمند دیگر نتوانند واردش شوند البته میگویند در باز است و میتوانند وارد شوند اما میدانیم که واقعاً باز نیست. فهرست ممنوعالفعالیتهایمان در سازمان صداوسیما کم نیست. همین الان وقتی ما میخواهیم سریالی بسازیم باید ظاهرا کد ملی همه داده شود تا استعلام گرفته شود و بعد کار را جلو ببریم؛ البته من فعلاً توفیق کار با تلویزیون را ندارم.
عسگرپور تصریح کرد: در اینجا مقام پاسخگو در صداوسیما منظورم رئیس سازمان صداوسیما نیست. من زمانی مدیر گروه کودک شبکه دو بودم و آن موقع مسئولیت آنچه تولید و پخش میشد با من بود و من مقام پاسخگو بودم به همین دلیل است که فیلمساز تکلیفش با ما روشن بود. ما آن زمان با مرحوم کیارستمی کار کردیم. آقای جعفر پناهی بادکنک سفید را برای تلویزیون ساخت و خیلی تولیدات دیگر بنام و خوب با فیلمسازان مطرح. نکته اینجاست آنها آن زمان میدانستند که باید با بنده به یک تفاهم برسند اما الان من نمیدانم مدیر گروه چقدر اختیار دارد، مدیر شبکه چقدر. در صداوسیما نسبت نیروهای تولیدی به پشتیبانی یک به حدود ۱۷ - ۱۸ است و بلکه بیشتر؛ یعنی این سازمان یک نفر تولیدکننده دارد و ۱۸ نفر از آن پشتیبانی میکنند! پس صداوسیما نمیتواند کار کند و اساساً ساختارش غلط میشود.
این کارگردان باسابقه تاکید کرد: شما تصور میکنید با ساختار فیلمنامه مصوب کردن میتوانید تعداد بیشتری فیلمنامه داشته باشید که به نظرم به شدت کودکانه است. به نظرم در حال حاضر مدیر مسلط وجود ندارد و همینطور تهیهکنندههای غیرمسلط هم در سازمان صداوسیما زیاد هستند و گاهی فراموش میکنند که مردم مشکلات فراوانی دارند. زمانی تلویزیون بودجه کمی داشت و تهیهکنندگانی کارشان ارزشمندتر بود که میتوانستند پول به سازمان بیاورند! به همین روشنی.
نیروی صداوسیما از ۱۸ هزار به ۴۰ هزار رسیده!
به گزارش ایسنا، در ادامه این بحث رئیس دانشگاه صداوسیما درباره تقویت رسانههای عمومی و اینکه چطور باید در ایران پیادهسازی شوند، سخن گفت و اظهار کرد: در صحبت قبلم اشاره کردم به شناسایی نقطه افول. ما در سال ۱۳۸۳ دیداری با مقام معظم رهبری داشتیم و گزارشی که آن زمان به ایشان رسید این بود که سازمان صداوسیما ۱۸ هزار نیرو دارد. من یادم هست که ایشان گفتند ۱۸ هزار خیلی است.
اسفندیاری ادامه داد: آن زمان شبکههای استانی در حال افزایش بودند و شبکههای دیگر در حال گسترش که از طریق آزمونهای استخدامی تعداد نیروهای استخدامی زیاد شد. بنابراین از دورهای ناگهان همین ۱۸ هزار نیرو به ۳۰ و ۴۰ هزار رسید؛ البته با احتساب بازنشستگان که در همان دوره متاسفانه به دلیل مشکلی که در صندوق بازنشستگی سازمان اتفاق افتاد، عملاً حقوق همه آنها را هم خود سازمان پرداخت میکرد. پس هم مشکلات مالی زیاد شد و هم انبارهای سازمان از جهت ذخیره آثار نمایشی خالی شد. فیلمنامههای الف ویژه که در دوره قبل آماده شده بود هم در یک دوره مصرف شد اما متاسفانه هیچ چیزی جایگزین نشد.
زمانی با سریالهایمان کشورها را فتح کردیم
وی اظهار کرد: اساساً از آن زمان سیاست تولید آثار نمایشی الف ویژه که از نظر من پیشروترین بود و مثل صنعت هستهای ما در رسانه بود، عملاً تعطیل شد و مشغول فرغونسازی شدیم! یعنی یکسری تلهفیلم با بودجههایی انبوه تولید شد که همه در چاه ویل ریخته شد و فایدهای هم نداشت. ما الان سریالهای الف ویژهای که مربوط به ۱۰ ـ ۲۰ سال قبل است را داریم که هنوز هم در زمان بازپخش مخاطب دارند و حتی از سریالهای روز، مخاطبشان بیشتر است و چقدر نفوذ بینالمللی برایمان ایجاد کردند. ما با سریال «مریم مقدس» بازار ترکیه را فتح کردیم. با سریال «یوسف پیامبر(ع)» در منطقه غرب آسیا و در کشورهای عربی چقدر مخاطب پیدا کردیم و با سریال «مختارنامه» توانستیم عراق را فتح کنیم.
اسفندیاری در عین حال گفت: متاسفانه همه اینها نابود شد و رفتیم سراغ یکسری تولیدات یکبار مصرف کم ارزش و از آن طرف حجم زیادی جذب نیرو خارج از رویه و سهم بودجه سازمان صداوسیما از آنچه که باید خرج تولید میشد، خرج حقوق شد و این معضلی است که اکنون با آن مواجه هستیم؛ منتهی در کنار این آسیبها و سوءمدیریتهای داخلی در ادوار گذشته نمیتوانم به این اشاره نکنم که یک ارادهای خارج از سازمان هم برای زمین زدن رسانه ملی بود و از دورهای از جمله دوره قبل به نظرم خیلی علنی و آشکار شد.
به «جام جم» نقد دارم
اسفندیاری در تکمیل صحبتش بیان کرد: ارادهای در سطوح سیاسی و امنیتی برای زمین زدن رسانه ملی به شیوههای مختلف شکل گرفته که همان اختلافافکنیها و تنشزاییها میان هنرمندان و از طرفی تامین منابع مالی برای پرداختهای کلان و گزاف به هنرمندان در آثار نمایشی رسانههای دیگر است؛ به نحوی که دیگر همکاری با تلویزیون برای بسیاری از هنرمندان به لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نیست. من فکر میکنم همه اینها متاسفانه ناشی از این است که اهداف سیاسی بر منافع ملی غلبه پیدا کرده است.
رییس سازمان صداوسیما صحبتهایش را با نقدی از برنامه «جام جم» ادامه داد و تصریح کرد: من اکنون گلهای به شما و نقدی به «جام جم» دارم و آن این است که متاسفانه برخی مدیران فرهنگی دولت قبل که در این زمینه متهمان اول هستند باید پاسخگو باشند اما پاسخگو نیستند. آنهایی که به طور فلهای ۵۰ مجوز سریال میدهند بدون اینکه حتی فیلمنامه را خوانده باشند و یا فیلمنامهای وجود داشته باشد که بخواهند آن را بخوانند. این کارها کاملاً غیرمسئولانه بود و برنامهای برای زمین زدن رسانه ملی بود و متاسفانه این افراد به اینجا آمدند و شما هم هیچ سوالی از آنها نکردید و خیلی راحت از اینجا رفتند.
تا به کجا میخواهیم صداوسیمایی دولتی داشته باشیم؟
در ادامه محمد مهدی عسگرپور در پاسخ به سوال مجری برنامه جام جم که اینگونه مطرح شد، امروزه برای صیانت و حمایت از مخاطبانمان در مقابل برخی از سریالهای نمایش خانگی و سکوها که بعضاً اتفاقات ناگوار و پر از تحقیر ملی را به همراه دارند، باید چه کنیم تا مخاطبانمان آسیب نبینند؟ به ذکر نکاتی پرداخت.
وی گفت: وقتی سازمان صداوسیما چنین کارکردی را در گذشته داشته، هنوز هم دارد و باز هم خواهد داشت ما میخواهیم تا کجا ادامه بدهیم؟ اصلاً تا کجا میخواهیم صدا و سیمای کاملاً دولتی وجود داشته باشد و همینطور جلو برود و چیزی هم غیر از آن نباشد؟ منظورم در اینجا حوزه رسانه است. حوزه وی او دی ها که بخش جدایی است و اساساً در فضای وب تعریف میشود نه آنتن. به نظرم ابتدا باید آسیبپذیری تلویزیون حل شود که سالها پیش خیلی از دوستان توصیه کردند و هشدارهایی هم دادند اما یکسریها مخالفت کردند و آن راه اندازی شبکههای خصوصی بود.
این کارگردان باسابقه ادامه داد: ما سالهاست روی این مدار ایستادهایم و تکانش هم نباید بدهیم. یک صداوسیمای دولتی داریم و بخش خصوصی نمیتواند شکل بگیرد و این صدا و سیما آنقدر به مسائل سیاسی و جاری روز وابسته میشود که مقرراتش را هم باید همانطور تعریف کند و تاثیرش را بر بازیگران میگذارد و ما میبینیم فهرست ممنوع الفعالیتها پُرتر میشود و اما در مورد پلتفرمها بنده هم معتقدم که آنها نیاز به تنظیمگری دارند و باید وجه قانونی درستی هم داشته باشند. نه فقط وی او دی ها بلکه اساساً در حوزه فرهنگ ما دائم در حال آسیب هستیم که من فکر میکنم بخشی از آن به تعداد مراکز تصمیمگیری مربوط میشود. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی و ... یعنی ما کم نداریم از این نهادها را و همین مسائل مدیران را هم دست و پاچه میکند. تا کی نباید معلوم باشد مقام مسئول کیست؟
در انتهای برنامه پرسشی از سوی مخاطبان «جامجم» مطرح و از سوی مجری بازگو شد مبنی بر اینکه خیلی ها معتقدند آقای عسگرپور از عواملی بودند که با فشارهایی، موجبات استعفای مرضیه برومند را فراهم کرد که عسگرپور در این زمینه تصریح کرد: این سوال باید از خود خانم برومند پرسیده شود که آیا این اتفاق برایشان افتاده است یا خیر. ایشان خودشان باید در این زمینه توضیح بدهند چون بحث مفصل است.