آینده تئاتر ایران ترکیبی از فرم «بک‌ تو بلک» و کمدی‌های آنچنانی و نمایش‌های معناگریز است و به احتمال قوی‌تر این مسأله به نمایش‌های دولتی هم رسوخ خواهد کرد. نمایش‌های مذهبی با جملات بی‌معنای هپروتی، شبیه به جملات و سکنات کلیپ‌های اینستاگرامی و البته استفاده افراطی از ویدئو مپینگ و نورهای LED.

چارسو پرس: کافی است نگاهی به نام‌ها و عنوان‌های روی صحنه داشته باشیم تا دریابیم طی یک سال آینده و حتی شاید در دل جشنواره تئاتر فجر، در مقام ویترین تئاتر مملکت،‌ با چه جریانی از تئاتر روبه‌رو خواهیم بود. جریانی که برخی آن را نامتناسب با وضعیت کنونی ایران می‌دانند، وضعیت مرکب از نوعی سرگیجه اجتماعی و کلاف سردگم اقتصادی که محصولش بار روانی منفی روی دوش اکثریت جامعه است، جامعه‌ای متشکل از فرودستان و میان‌دستان که برای ارتزاق روزانه خود مجبور به تلاشی سخت و طاقت‌فرسایند،‌ بی‌آنکه چشم‌اندازی روشن از آینده داشته باشند. این وضعیتی تازه نیست. حداقل طی بیست سال گذشته جامعه ایران دو بار دیگر نیز چنین شرایطی را تجربه کرده است. از قضا در آن دو موقعیت نسبتاً مشابه این طبقه متوسط بود که بیش از دیگران دچار برآشفتگی درونی شد که یکی از جلوه‌هایش را می‌توان در تمنای مهاجرت جستجو کرد. 

با یادآوری چنین جهان‌های مشابهی شاید بتوان بهتر درباره آینده کوتاه‌مدت تئاتر ایران دست به پیش‌بینی زد. برای مثال پس از وقایع سال 88 تئاتر ایران با شکل تازه‌ای از مفهوم آتراکسیون مواجه شد که ازقضا برساخته مهره‌های نزدیک به دولت وقت بود. نمایش‌هایی با حضور چهره‌های مشهور سینمایی و با رویکردی مرکب از موسیقی و رقص و کمدی نتیجه‌اش پر شدن گیشه برخی فیلم‌های خاص و انهدام گونه‌های دیگر تئاتری بود. البته در آن سال‌ها بازگشت رئالیسم اجتماعی از سوی گروهی جوان شاید در مقام ناجی عمل کرد؛ اما تئاتر ایران نشان داده برایش رئالیسم امری موقتی است و واکنشی است صرفاً به همان سردرگمی اجتماعی. در عوض، تئاتر ایران در هر بزنگاهی که روی آرامش می‌بیند، تلاش می‌کند به یک رویه هذیانی بازگردد. این رویکرد هذیانی البته امری منفی نیست، آمیزه‌ای از سوررئالیسم و خیال‌پردازی و سمبولیسم است که در آن قرار است همه چیز در ظاهر ایران‌زدایی شود؛ اما در باطن حامل پیام‌هایی درباره وضعیت کنونی باشد. از قضا این مدل نمایش‌ها گستره بیشتری نسبت به گونه‌های رئالیستی دارد؛ چون با خطر کمتری در امر سانسور مواجه می‌شود.

کافی است نگاهی به موفقیت نمایش «بک‌توبلک» بیندازیم تا دریابیم با چه چیزی روبه‌رو خواهیم شد. نمایش سجاد افشاریان پیش از اتفاقات اخیر در ایران روی صحنه رفته بود. در همان زمان نیز با موفقیت‌های گیشه‌ای و تبلیغات پرآب و ‌رنگی همراه بود؛ اما بجز چند نقد مختصر، کمتر کسی علیه نمایش حرف زد یا آن را پدیده‌ای ضداجتماعی می‌خواند. کما اینکه نگارنده در همان زمان نوشته بود ساخته سجاد افشاریان برآمده از وضعیت کنونی ایران است که تمایل زیادی به مصرف مواد خوشمزه غیرمغذی است تا در مصرف مواد تازه و سالم‌تر. چیزی برآمده از جهان مجازی که به صورت فست‌فودی به مخاطب عرضه می‌شود. اجرای مجدد نمایش افشاریان این بار در سالن اصلی تئاتر شهر- که بعدها در تاریخ تئاتر ایران بازتاب انتقادی جذابی پیدا خواهد کرد- با نقدهای تندی روبه‌رو شد. عده کثیری آن را رویه مزورانه علیه اتفاقات اخیر ایران معرفی کردند- هرچند نمایش اساساً در تاریخ دیگری تولید شده بود- و عده‌ای آن را اثری ارتجاعی برخواندند. درباره این نقدها می‌توان ساعت‌ها حرف زد؛ اما واقعیت آن است که در جامعه‌ای که خوراکش همان فست‌فود فکری است و آرمانش موفقیت مالی، فرم اجرایی افشاریان تکثیرپذیرترین فرم ممکن و موفق‌ترین گیشه روی صحنه است. تداوم وضعیت با دو اجرا از آروند دشت‌آرای و چند نمایش برجسته‌شده در ایرانشهر نیز گواه این مسأله است که چطور ذائقه تئاتری جامعه ایران پس از برآشفتگی‌های اجتماعی سو و طرف پیدا می‌کند.

تاریخ ایران نشان داده است در بزنگاه‌های خشم‌آلودش، در فرار از وضعیت‌های عصبی رو به طنز می‌رود و از قضا این طنز همواره از مطایبه به سوی هجو و هزل‌های آغشته به مسائل جنسی سوق می‌یابد، یعنی همان چیزهایی که به نظر وضعیت دینی حاکم با آن مخالفت دارد. البته این رویه یک واکنش طبیعی است و اساساً نباید مخاطب این آثار را نکوهش کرد و قطعاً هنرمند تئاتر برحسب عادت می‌داند در چنین وضعیتی برای بقای اقتصادی خود باید به تئاتر کمدی روی آورد. بازگشت نیل سایمون به تئاتر ایران از اکنون رخ داده است و به‌زودی ما باید شاهد گونه‌هایی از کمدی‌هایی باشیم که در برخی نشریات دست‌راستی با صفت سخیف از آنها یاد می‌شود. اما موفقیت گیشه این نمایش‌ها برای سالن‌های دولتی نیز دلچسب است، کما اینکه این اتفاق در همان دو بزنگاه مذکور در مجموعه تئاتر شهر و رودکی رخ داد. نمایش‌هایی که حتی با عنوان مذهبی با شوخی و رقص آغشته می‌شدند و بدون داشتن جذابیت‌های داستانی، تلاش می‌کردند در دو ساعت تفریحی برای جامعه مخاطب تولید کنند.

آینده تئاتر ایران ترکیبی از فرم «بک‌توبلک» و کمدی‌های آنچنانی و نمایش‌های معناگریز است و به احتمال قوی‌تر این مسأله به نمایش‌های دولتی هم رسوخ خواهد کرد. نمایش‌های مذهبی با جملات بی‌معنای هپروتی، شبیه به جملات و سکنات کلیپ‌های اینستاگرامی و البته استفاده افراطی از ویدئو مپینگ و نورهای LED. در این آینده سهم کارهای تجربه‌گرا یا کارهای دانشجویی نیز معطوف به تبعیت از این ذائقه است. به‌خصوص آنکه در تئاتر ایران با دو وجه رفتن یا نرفتن به سالن، چه در میان مخاطب و چه در میان اجراگران حاکم است. هرچه هست، این آینده برای تاریخ تئاتر ایران یک فصل مهم خواهد بود.



نویسنده: احسان زیورعالم