ما سعی می‌كردیم به طرف مردم برویم. به‌طور مثال به فرهنگسرای بهمن در جنوب تهران برویم. مرتب در آنجا برنامه می‌گذاشتیم و باز تاكید می‌كنم اصلا و ابدا هیچ‌كس در آن اركستر هیچ چشم‌داشت مالی‌ای نداشت؛ چون اصلا درآمد چندانی برای ما نداشت ولی خب ما سعی كردیم كه این كار را انجام دهیم و آقای افتاده هم پیشقدم این كار بود و سرپرستی اركستر را بر عهده داشت و واقعا زحمت كشید.

چارسو پرس: محسن افتاده، نوازنده و مدرس پیشكسوت ساز فاگوت و بنیان‌گذار اركستر مجلسی رودكی بود. او كه سال ۱۳۵۰ مدرك لیسانس خود را از هنرستان عالی موسیقی دریافت كرد، چندی بعد به استخدام رادیو و تلویزیون درآمد. افتاده همچنین در هنرستان عالی موسیقی، كارگاه موسیقی رادیو و تلویزیون و همچنین هنرستان باغچه‌بان سابقه تدریس داشت. در همان سال‌ها بود كه با عنوان سرپرست كارگاه موسیقی مازندران در ساری مستقر شد. موزیسینی كه همیشه و همواره در هر جا كه بود به گواه دوستانش، دغدغه موسیقی و گسترش و رشد این هنر را داشت. افتاده از نوجوانی وارد اركستر سمفونیك تهران شد و در آنجا فعالیت داشت. او در بسیاری از موسیقی سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی نوازندگی ساز فاگوت را برعهده داشته‌ است اما مهم‌تر از اینها نقش و خدمات او به موسیقی ایران است، در كارنامه هنری او سرپرستی اركستر مجلسی رودكی دیده می‌شود آن هم در زمانه‌ای كه موسیقی فضای بسیار بسته‌ای را تجربه می‌كرد، او و همكارانش تلاش داشتند كه در این فضا موسیقی را میان مردم ببرند و با هزینه‌های كم این هنر را زنده نگه دارند و برای مردم اجرا داشته باشند، محسن افتاده در این زمینه پیش‌قدم بود و پیش‌گام. همكاری او با آهنگسازان و هنرمندانی مانند حشمت سنجری نیز به اهمیت آثار او افزوده است. این هنرمند پیشكسوت كه صدای ساز فاگوت او را در فیلم‌هایی مثل هزار‌دستان، قیصر، ناخدا‌خورشید، گبه و... شنیده‌ایم، ۲۹ آذرماه سال جاری در حالی كه ۷۷ سال داشت، چشم از این جهان فروبست. به این بهانه با جاوید مجلسی گفت‌وگو كردیم، مجلسی و محسن افتاده از اعضای اركستر سمفونیك تهران بودند و البته از كودكی دوست و همراه یكدیگر؛ گفت‌وگوی «اعتماد» را با جاوید مجلسی درباره اهمیت و جایگاه هنری محسن افتاده بخوانید.

 

‌از آقای افتاده به عنوان بنیان‌گذار اركستر مجلسی رودكی یاد می‌كنند، از زبان شما بشنویم كه این اركستر مجلسی جایگاهش چیست و در واقع توضیح دهید كه ایشان با بنیان‌گذاری این اركستر چه خدمتی برای موسیقی ایران كردند؟

فكر می‌كنم حدودا در سال ۷۳ بود كه ما و اهالی قدیمی اركستر سمفونیك سعی می‌كردیم، این اركستر را به شكلی سر پا نگه داریم و بیشتر فعالیت داشته باشیم، همانطور كه می‌دانید بعد از انقلاب برای موسیقی مشكلاتی وجود داشت و ما سعی می‌كردیم كه خودمان هم برای رفع این مشكلات فعالیتی بكنیم و البته باید تاكید كنم كه در این راه هیچ گونه چشم‌داشت مالی هم نداشتیم.‌ آقای افتاده در این كار پیش‌قدم شد، با بچه‌های قدیم كه در اركستر بودند، صحبت می‌كرد و در نهایت اركستری را به سرپرستی ایشان بنیان‌گذاری كردیم بدون اینكه هیچ گونه درآمد مالی داشته باشد.

‌یعنی هیچ آورده مالی برای شما نداشت؟

هیچ درآمدی؛ ببینید اصلا به این مساله فكر نمی‌كردیم و سعی می‌كردیم اركستری با اهالی و افراد قدیمی داشته باشیم چرا كه بعد از آن جوانانی آمده بودند كه كم‌تجربه بودند. به هر حال برای بنیان‌گذاری اكستر مجلسی رودكی، آقای افتاده پیش‌قدم شد و این كار را به ثمر رساند.

‌چه طور در این اركستر جمع شدید و بیشتر چه آثاری را ارایه می‌دادید؟

در ابتدا كه آقای افتاده با بچه‌ها صحبت كرد، بچه‌ها همه همكاری كردند و اركستری بنا گذاشته شد به اسم «اركستر مجلسی رودكی» كه در این اركستر كارهای سمفونی و طولانی نمی‌زدیم بلكه بیشتر كارهای كوتاه و كارهایی كه برای عموم مردم زیباتر می‌نمود، اجرا می‌كردیم هدف ما این بود كه مردم معمولی هم با آثار ارتباط بگیرند و مورد پسندشان باشد. نام این گروه را اركستر سالن هم می‌شد گذاشت و به این دلیل به آن اركستر مجلسی می‌گفتند چون اركستر كوچكی بود و ما بیست یا سی نفر بیشتر نبودیم.

‌اگر اشتباه نكنم یكی از دلایل كوچك كردن اركستر، مسائل مالی هم بود. چون اركستر سمفونیك هم به فضای بیشتری نیاز دارد و هم هزینه‌های بیشتری را می‌طلبد. درست است؟

بله همین طور است. با كوچك بودن اركستر، راحت‌تر می‌توانستیم به جاهای مختلف برویم و كارهای بیشتری را می‌توانستیم ارایه دهیم، در این اركستر دو رهبر اركستر داشتیم كه به انتخاب خودِ بچه‌ها بود، یكی از آنها من بودم و دیگری آقای ابوالقاسم زهیرالدینی كه موزیسین خیلی خوبی هستند، بود. سعی كردیم با هم این اركستر را رهبری كنیم. قطعات كوتاه و زیبایی را انتخاب می‌كردیم كه قطعات معروف‌تری بودند مانند قطعات یوهان اشتراوس یا رقص‌های مجار از برامس و این نوع قطعات را اجرا می‌كردیم كه اتفاقا استقبال خوبی هم از آنها می‌شد و حتی بعدتر خودمان به تنهایی و بدون ورود ادارات، به وزارت امور خارجه هم پیشنهاد اجرا دادیم. گفتیم كه می‌خواهیم برای سفرای كشورهای خارجی چنین كاری انجام دهیم كه سفرا بدانند كه در اینجا چه كارهایی انجام می‌شود. آنها هم استقبال كردند و به‌طور مثال ما یك كنسرت فقط برای سفرای خارجی ارایه دادیم كه آنها هم خیلی استقبال كردند و قرار شد مرتب این برنامه برگزار شود و مسوولان وزارت خارجه هم در آن زمان از این كار خیلی استقبال كردند.

‌این اجراها كه گفتید برای سفرای خارجی بود، مربوط به چه سالی می‌شود؟

دقیقا به یاد ندارم ولی ۷۳ یا ۷۴ بود.

‌این اركستر و سرپرستش آقای افتاده و شما كه اعضای آن بودید، در واقع سعی داشتید، موسیقی را به خصوص میان مردم حفظ كنید، چون در دوران پس از انقلاب فضای بسته‌ای برای موسیقی به وجود آمد، و این اركستر به نوعی می‌خواست در آن فضا راحت‌تر فعالیت كند، درست است؟

كاملا... سعی می‌كردیم كه این طور باشد و ما به طرف مردم برویم، به‌طور مثال سعی كردیم به مكان فرهنگی كه مربوط به كشتارگاه در جنوب تهران بود برویم و آنجا برنامه اجرا كنیم.

‌منظورتان فرهنگسرای بهمن است؟

بله، فرهنگسرای بهمن. ما مرتب در آنجا برنامه می‌گذاشتیم و باز تاكید می‌كنم اصلا و ابدا هیچ‌كس در آن اركستر هیچ چشم‌داشت مالی‌ای نداشت؛ چون اصلا درآمد چندانی برای ما نداشت ولی خب ما سعی كردیم كه این كار را انجام دهیم و آقای افتاده هم پیش‌قدم این كار بود و سرپرستی اركستر را بر عهده داشت و واقعا زحمت كشید. من و آقای ظهیرالدینی همانطور كه گفتم اركستر را رهبری می‌كردیم و البته نوازنده‌های خوب اركستر هم ما را همراهی می‌كردند. الان عكس‌هایی از آن اركستر دارم كه خیلی قدیمی هستند و بعضی از نوازندگان و موزیسین‌ها را در آن‌ تصاویر می‌بینم كه دیگر نیستند.

‌می‌دانم كه شما و آقای افتاده از اعضای اركستر سمفونیك تهران بودید. آشنایی ابتدایی شما از چه زمانی بود؟

آشنایی ما كه از دوران كودكی و به صورت خانوادگی بود؛ با هم دوست بودیم، یعنی از قبل ورود ما به هنرستان. ابتدا ایشان به هنرستان رفت و بعد هم من به دنبال ایشان و بعد از دو یا سه سال وارد هنرستان شدم. سپس ایشان در دوره حضور آقای سنجری كه رهبر اركستر بودند، وارد اركستر سمفونیك شدند.

‌فكر می‌كنم كه آقای افتاده در آن زمان هم كه وارد اركستر سمفونیك شدند، نوجوان بودند و سن كمی داشتند...

بله، درست است، در آن زمان نوازنده‌های حرفه‌ای زیادی نداشتیم به خصوص در بخش سازهای بادی. آقای افتاده یكی از كسانی بود كه تحصیل كرده این ساز بود و فكر كنم جزو اولین كسانی بود كه مدرك لیسانس این ساز را گرفت و به صورت تخصصی آن را كار كرد.

‌ایشان در موسیقی فیلم‌های زیادی هم ساز زده‌اند. درباره نوازندگی آقای افتاده هم بیشتر بگویید.

آقای افتاده در نوازندگی بسیار عالی بودند، باید بگویم كه ما خیلی كارهای مشتركی با هم اجرا كردیم چون خیلی به هم نزدیك بودیم. با هم در مكان‌های مختلفی ساز می‌زدیم. كارهایی مثل آنسامبل‌های كوارتت، كویین‌تت اجرا می‌كردیم و همین طور كنسرت می‌دادیم. خوب یادم هست كه چه‌قدر فعال بودیم. در زمانی كه هنوز هنرجو بودیم. چند سال بعد از آقای افتاده، من هم وارد اركستر سمفونیك شدم و آنجا هم با یكدیگر كار می‌كردیم، بعد از انقلاب هم این طور شد كه ما غیر از اركستر، كارهای آنسامبل و گروه‌های پنج‌نفره و شش‌نفره هم تشكیل می‌دادیم و در سالن رودكی كنسرت می‌دادیم. خیلی سعی می‌كردیم فعال باشیم و آن كاری را كه فكر می‌كردیم، درست است با جان و دل انجام می‌دادیم.

‌شما و آقای افتاده جزو معدود كسانی بودید كه در موسیقی وارد حوزه سازهای بادی شدید. این سازها غالبا كمتر شناخته شده بود. درست است؟

بله، اكثرا نمی‌دانستند و با این سازها آشنایی نداشتند. برای مثال همین هنرستان موسیقی‌ای كه ما بودیم فكر كنم 100 نفر هم شاگرد نداشت ولی سعی می‌كردند به همین تعداد هنرجو هم رسیدگی كنند. هرچند كه ما هم اكثرا خودمان وقتی كه به هنرستان آمدیم، هم این سازها را نمی‌شناختیم. وارد هنرستان كه می‌شدیم، با سازهای بیشتری آشنا می‌شدیم. خب، سنی نداشتیم در واقع كودك بودیم. ناگفته نماند كه آن زمان هم شرایط پذیرش هنرستان موسیقی خاص بود، برای ورود هر هنرجو امتحان گوش موسیقی و كلی امتحانات مختلف دیگر گرفته می‌شد، معلم‌ها افرادی بودند مثل آقای حنانه، كه ایشان معلم من بود و آقای كسروی هم معلم آقای افتاده بود. پذیرش روی یك مبنا و اصولی اتفاق می‌افتاد و یك روند خاص داشت، مثلا بر مبنای فیزیك بدنی هر هنرجو از هر لحاظ بررسی و سنجیده می‌شد كه مثلا لب‌ها چگونه است، آیا برای فلان ساز بادی مناسب است یا نه، و در نهایت آن ساز را برای ما انتخاب می‌كردند. در ابتدا ما یا آگاه نبودیم یا خیلی كم آگاه بودیم چون سازها را در آن موقع نمی‌شناختیم. خود من موقع ورود به هنرستان ۱۲ یا ۱۳ ساله بودم كه وارد هنرستان شدم و با این سازها در همان هنرستان آشنا شدیم. وقتی كم‌كم زمان گذشت، فهمیدیم و سعی كردیم ساز خودمان را به افراد دیگر هم نشان دهیم و آن ساز را معرفی كنیم. البته الان كه همه‌چیز خیلی فرق كرده است و در اینترنت و فضای مجازی، هنرجویان و علاقه‌مندان، همه سازها و اطلاعات مختلف را می‌توانند پیدا كنند و ببینند ولی ما كارایی هر ساز را بعدها فهمیدیم. خیلی‌ها به هنرستان می‌آمدند اما چون نوازنده این نوع سازها كم بود و از طرفی نیاز به نوازندگان این سازها بیشتر بود، بنابراین به ما بیشتر اهمیت می‌دادند و طبیعتا بیشتر از ما و افرادی همچون آقای افتاده دعوت می‌كردند كه به اركسترها و اجراها برویم؛ بعضی‌ها برای اركستر اُپرا می‌خواستند، برخی برای اركستر مجلسی می‌خواستند كه شامل تلویزیون هم بود و به این‌صورت نوازنده‌های سازهای بادی شناخته شده بودند و به نوعی هم اسم و رسم بیشتری در آن زمان پیدا می‌كردند و اهالی فن هم آنها را بیشتر می‌شناختند .

‌در واقع چون تعداد این نوازندگان كم بودند، همه به آنها مراجعه می‌كردند.

بله، همین طور است، در سوالات قبل به موسیقی فیلم اشاره كردید، كه آقای افتاده خیلی در این زمینه كار كردند، آن زمان تقریبا تمام موزیك‌های فیلم قبل از انقلاب را خود من هم اجرا می‌كردم و نوازندگی‌ام تا سال ۷9 ادامه داشت تا زمانی كه باز‌نشسته شدم و بعد از آن دیگر انگیزه نداشتم؛ نوازندگی را كنار گذاشتم و بیشتر رهبری اركستر می‌كردم.

‌خیلی جالب است كه در موسیقی فیلم‌های آن زمان، از سازهای بادی زیاد استفاده می‌شده.

بله، قبلا تقریبا تمام موزیك‌‌های فیلمی كه از آقای حنانه، بابك بیات یا مجید انتظامی ساخته بودند را من و آقای افتاده زدیم؛ مثلا در همه موزیك‌های مجید انتظامی تا سال ۷۹ من و آقای افتاده ساز زدیم و نوازندگی كردیم.

‌از همراهی شما متشكرم آقای مجلسی، وقت‌تان را در اختیار ما گذاشتید و درباره یك دوست از دست رفته صحبت كردیم؛ در پایان اگر درباره محسن افتاده كه هم دوست شما بود و هم هم‌دوره شما؛ هم هم‌نوازتان بود، هم بنیان‌گذار اركستر مجلسی رودكی صحبتی دارید بفرمایید...

آقای افتاده سال‌های سال در اركستر سمفونیك تهران حضور داشتند، بعد به تلویزیون رفتند و چون در آن زمان افراد زیادی رشته موسیقی كلاسیك را نمی‌شناختند و مردم هم كمتر روی آن شناخت داشتند، ایشان كلاس‌های موسیقی تلویزیون و مربوط به شهرستان‌ها را انتخاب كرد و در ساری در این حوزه مسوولیت پذیرفت و در آنجا كلاس‌های موسیقی برگزار می‌كرد و هر دو نوع موسیقی ایرانی و موسیقی كلاسیك را به هنرجوها آموزش می‌داد و این كار را ادامه داد تا آنجا كه باز‌نشسته شد. بعد از اینكه انقلاب شد به تهران آمد و وارد اركستر سمفونیك شد یعنی آقای افتاده همیشه در كار موسیقی بود و همیشه در این حوزه فعالیت می‌كرد. همواره دغدغه موسیقی داشت و همواره موسیقی برایش مهم بود و تلاش او گسترش موسیقی و ارتقای این هنر بود. او و افرادی همچون او همیشه دغدغه‌مند بودند و دغدغه‌مند ماندند و باید بدون اغراق بگوییم این افراد خدمات‌شان به موسیقی ایران هیچگاه فراموش نخواهد شد. درست است كه بی‌هیاهو بودند اما همیشه در مسیر رشد و گسترش موسیقی قدم برداشتند و این هنر را در ایران‌زمین زنده نگه داشتند. یادشان گرامی.


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: سیمین سلیمانی