مجید برزگر به یادداشت روح‌الله سهرابی درباره سینمای مستقل پاسخ داد.
چارسو پرس: مجید برزگر به یادداشت روح‌الله سهرابی درباره سینمای مستقل پاسخ داد. او نوشت:
«آقای روح اله سهرابی

نمی دانم این حق به جانبی و احساس قدرت داشتن را اگر در این پُست نبودید و مثل ِکمی قبل تر که پشت آن میز ننشسته بودید و کارگردان یکی دو فیلم سینمایی بودید هم داشتید؟ نمی دانم چه کسی به شما این قدرت و حق را داده که چنین با اعتماد به نفس و گستاخانه درباره‌ی سینماگران این سرزمین داوری و اتهام زنی کنید؟ آن هم به بی شرفی و وطن فروشی؟ و روابط عمومی سازمان سینمایی هم با افتخار آن را منتشر می کند. لابد لاقیدانه می دانید که حدی و جزایی حتا در وجدان تان هم نخواهد بود. چه باک! که دنیا و رسمِ دنیا اگر این یک دو روز به کام شماست اما چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند.

شاید به هیچ چیزی اعتقاد ندارید! به راحتی دروغ می گویید و کک تان هم نمی گزد. لابد به خاطر دارید یک دو جلسه ی کوتاه مان را. وقتی بعد از دادگاه و احکام صادره برای من، گفتید عطف به ما سبق نمی کنید و فیلم های قبلی من را- پیش از آن دادگاه- متوقف نمی کنید. فیلم هایی  که تهیه کننده شان بودم و کارگردانان شان منتظر نمایش فیلمهایشان. فیلم هایی که از کسانی مثلِ شما و پشت همین میز اتاق شما برایشان مجوز صادر کرده بودند و حالا معلوم نیست کجا هستند و شما هم به خاطر داشته باشید در این اتاق خیلی دوام نخواهید داشت که رسمِ آن بازی چنین است. لابد به خاطر دارید در جلسه آخر لیست سیاهی از افراد ممنوع الکار را نشانم دادید که اسم من هم در آن بود و گفتید به هیچ عنوان اجازه هیچ کاری نداریم و عجیب تر آنکه پیشنهاد حذف نامم را از تیتراژ فیلم هایم مطرح کردید.

شاید واقعیت ِ شما همین است که در یادداشت تان می بینیم. دروغ گویی و تهمت زنی و بیشتر: بی ایمانی به همه‌ی آنچه ادعا می کنید. به اخلاق و به دین. ما را به بی شرفی و وطن فروشی متهم می کنید! و همان حرف های خنده دار ِ تکراری این سالهای هم مسلکانتان: ارتباط با سفارتخانه ها و دبیرخانه ی جشنواره ها! ” که طبقِ شواهد و قراین مشکوک است”. الان که با بخش زیادی از سینما این می کنید که اگر شواهد و قراینی بود و داشتیدشان چه ها که نمی کردید! واقعا فکر می کنید کسی حرفهایتان را باور می کند؟ به همین ساده انگاری ست که در اتاق های دربسته تان خیال می کنید؟ از برلین ِ از نظر شما همیشه علیه حکومت ایران چرا امسال یادی نمی کنید که سرتا پا مدافع فلسطین بود و جوایزش را به آن فیلم ها داد و آنچنان علیه اسراییل قیام کرد! اینجا جشنواره سیاسی نبود؟ لابد حالا وقتش نیست. بگذریم.

القصه! با دوست فیلمسازم در برنامه ای درباره‌ی سینمای مستقل حرف زدیم با دوست روزنامه نگار قدیمی که دغدغه های فرهنگی اش را می شناسیم. گیرم تعاریف مان با شما فرق می کند یا اصلا اشتباه گفتیم! جرم کردیم؟ تمام این سالها که نفهمیدیم جرم مان چیست. همین واکنش های ساده به وضعیتِ جامعه و فرهنگ جرم است؟ یعنی حتی تابِ یک گفت و گوی ساده را هم ندارید؟ نقدش نمی کنید؟ درباره ش حرف نمی زنید؟ این چنین عصبانی و خشمگین یادداشت می نویسید آن هم فقط با اتکا به قدرت و منصب تان و می تازید و توهین می کنید و فیلم یک پیشکشوت سینمای ایران را لاطائلات می نامید و” دیگری” را که نمی دانم من بودم یا دوست فیلمسازم می گویید از مواهب ِ پیدا و پنهانِ دولتی بهره مند بودیم. حالا که منت گذاشتید و متلک گفتید فقط بفرمایید این مواهب چه ها بوده؟ در کدام فیلم هایمان؟ نکند همین که زنده ایم و عجالتن هستیم و قبل تر مجوزهایی بر تکه ای کاغد گرفته ایم از شما همان مواهب پیدا و پنهان است؟ البته که بله! اصلن چرا عده ای باید باشند؟ جلوتر هم همه‌ی سینمای اجتماعی و منتقد را جیره بگیر این جا و آنجا می نامید و یادتان می رود بودجه های فرهنگی این مملکت در سازمان ها صرف چه آثاری می شود با چه تعداد تماشاگر و چه تاثیر گذاری و پشت فیلم هایی پنهان می شوید و از اقبال شان باد در گلو می اندازید که در بهترین حالت مردم را یاد” رنگارنگ” می اندازند. لابد یاد دورانی که شادی هم داشتند. همه ی سینما و رسانه ها که دست شماست! میزگرد بگذارید و تعریفِ خودتان را بدهید. بالاخره آنکه غربال به دست دارد از پی کاروان می آید!

درست است آقای سهرابی!َ شما درست می گویید باید کلاهمان را قاضی کنیم و آثار تولیدی این یک دو سال را خوب بررسی کنیم و جشنواره‌ی تراز شما را هم. فیلم ها را مرور کنیم و سرمایه گذارانشان را هم. البته که به تعریف شما از سینمای مستقل مورد نظرتان خواهیم رسید و بگویم که با شما که اندکی هوش دارید و متوجه اهداف و برنامه هایی شده اید موافقم: “توضیح واضحات خالی از لطف نیست: سینمای مسقل سینمایی ست بدون وابستگی به هیچ گروه، جریان، جبهه و تفکری…»

چندی پیش سهرابی، مدیرکل نظارت بر عرضه و نمایش سازمان سینمایی، در یادداشتی با تیتر ظاهرا باید سینمای مستقل را بازتعریف کنیم! نوشته بود:
«تعریف برخی دوستان از سینمای مستقل چیست؟ منظورشان احیانا فیلم‌هایی نیست که بودجه‌اش را سفارتخانه‌ها و واسطه‌ها در قالب به اصطلاح «fund» و به بهانه‌های مختلف در اختیار تهیه‌کنندگان و فیلمسازان قرار می‌دهند؟! چراکه هر چه سوابق درخواست‌ها و تقاضاها را مرور کردم با اثر مستقلی که واقعا مستقل و دارای سطح کیفی قابل قبول بوده باشد اما موفق به دریافت مجوز نشده باشد مواجه نشدم. الا آن دسته آثاری که منشا پول‌شان ناپیدا و طبق شواهد و قراین مشکوک است. سینمای مستقل سینمایی مهم و شناسنامه‌دار در همه دنیاست اما یکبار بنشینیم و با مصادیق و مثال درباره صحت و سقم این ادعا در ایران، صحبت کنیم تا ببینیم همین امسال چه تعداد فیلم با عنوان و پوسته سینمای مستقل تولید شدند؛ حال آنکه هزینه تولیدشان را از خارج و از جریان‌هایی کاملا خاص و در راستای اهدافی کاملا مشخص دریافت کردند و از قضا مطلقا، مستقل نبودند. گویا امروز گرفتن بودجه دولتی شائبه مستقل نبودن و وابسته‌بودن را با خود دارد درحالی که دریافت پول‌های کلان از دولت‌های دیگر بویژه کشورهایی که هر آدم با اندکی هوش متوجه اهداف و برنامه‌هایشان می‌شود مستقل بودن را تداعی می‌کند ! به نظر می‌رسد تاکید برخی دوستان بر حذف مجوزها علی‌الخصوص مجوز ساخت و‌ نمایش ناظر به همین مسئله و در راستای هدف بلند مدت تولید آثار بدون استعلام منشأ پول‌های مشکوک و آلوده است که البته محقق نخواهد شد. ناگفته نگذریم دست‌اندرکاران آثاری که قدم در چنین مسیری می‌نهند در درازمدت چیزهای بزرگتر و قیمتی تری را از دست خواهند داد. و در پایان توضیح این واضحات خالی از لطف نیست؛ سینمای مستقل سینمایی ست بدون وابستگی به هیچ گروه، جریان، جبهه و تفکری! کلاه خودتان را قاضی کنید و ببینید چه تعداد از آثاری که با عنوان« مستقل» از آنها یاد می‌شود سفارتخانه‌ها و دبیرخانه جشنواره‌ها و دفاتر تولید و پخش پوششی خارج کشور را گز نکرده‌اند و از خطوط وطن‌دوستی و شرف عبور نکرده‌اند ؟! حال یکی برای توجیه لاطائلات خود به درجه اجتهاد می‌رسد و به فقه و اصول چنگ می‌اندازد و تفسیر به رای می‌کند غافل از اینکه ده‌ها تعهد و تضمین امضا شده را زیرپا گذاشته و دیگری با بهره‌مندی از مواهب پیدا و‌ پنهان دولتی، با ژست اپوزیسیونی خود را مبرا از وابستگی به دولت و حاکمیت نشان می‌دهد.»


منبع: سینما سینما