با فرمانآرا یک بار در سال 52 در "شازده احتجاب" همکاری داشتم و وقتی پیشنهاد "خانهای روی آب" را داد به خاطر احترامی که برایش قاتل بودم از کوتاه بودن نقش ایراد نگرفتم. برای ما که تئاتر کار میکردیم کوتاه و بزرگ بودن نقش از نظر مقدار معنا نداشت.
چارسو پرس: جمشید مشایخی در گفتگویی با ایسنا به فیلم "کمالالمک" اشاره کرد و گفت: در یکی از وقفههایی که در طول ساخت مجموعه "هزاردستان" پیش آمد. دوستی به پیش من آمد و گفت میخواهند به همراه چند شریک دیگر فیلمی را سرمایهگذاری کنند؛ که من در آن نقش اصلی را داشته باشم. علی حاتمی را برای کارگردانی معرفی کردم وقرار شد کمالالملک ساخته شود. برای این فیلم کتابهای زیادی مطالعه کردیم و حتی سراغ نوهها وشاگردان کمالالملک رفتیم وسعی کردیم شخصیت او همانی باشد که همه میگویند. وقتی سناریو را خواندم کمالالملک بیشتر با مردم و درمدرسهاش بود و کمتردر کاخها حضور داشت. ولی در نهایت قرار شد قسمت تبعید به خاطر بالارفتن هزینه فیلم حذف شود که من گفتم بدون قسمت آخر اصلا به درد نمیخورد و دیگر کمالالملکی نیست که به قول خودش "خاک پای ملت ایران" باشد و بالاخره آن قسمتها هم گرفته شد. من برای این فیلم پیش استاد شکیبا رفتم واز ایشان نقاشی کردن یاد گرفتم و سعی کردم این نقش را هر چه طبیعیتر بازی کنم. بعد از اتمام فیلم درمنزل استاد عربزاده که شاگرد کمالالمک بود، حضور داشتم که ایشان به من گفت: « نقش استادم را خیلی خوب بازی کردی، فقط قدت کوتاهتر از او بود.» این حرف او جایزه بزرگی برای من بود و یا وقتی زمان اکران فیلم از نوههای کمالالملک راجع به فیلم پرسیده بودند جواب دادند که پدر بزرگمان را در فیلم دیدیم علی حاتمی در این فیلم شاه هنر ایران را در مقابل سلاطین قرار داد.
/ علی حاتمی /
مرحوم "حاتمی "سعدی سینمای ایران بود که دیالوگهای حساب شدهای در فیلمهایش استفاده میکرد. او حرف امروز را در قصههای دیروز میگفت و تاریخ برایش وسیله بود. حاتمی هنرمند توانایی بود که به تاریخ وادبیات اشراف کاملی داشت واثر را از فیلتر ذهن خود خارج و روایت میکرد. من در داستانهای مولوی، سلطان صابحقران، سوتهدلان، کمالالملک و هزاردستان با او همکاری داشتم. ضمن اینکه قرار بود در "دلشدگان" هم حضور داشته باشم و حتی تست گریم دادم و قرارداد بستم. یک روز هم علی حاتمی با حسین دهلوی خانه ما آمدند و قرار شد او هم به ما کمک کند. مدتی هم تار زدن یاد گرفتم تا استیل ساز زدن را در فیلم به شکل درست داشته باشم. حاتمی به من گفت تا شهریور کاری با من ندارد و دراین فاصله سریال "پیک سحر" پیشنهاد شد. به گونهای قرارداد بستم که کارم اول شهریور تمام شود. اما 10 مرداد حاتمی مدیر تولید را سراغ من فرستاد و به خاطر اینکه کاخ گلستان را جلوتر گرفته بودند، خواستند کار را شروع کنند که نتوانستم در فیلم بازی کنم. در "مادر" هم قرار بود بازی کنم آن هم نشد. "ورسیون اول "تختی" را هم به من داد و قرار بود نقش "مردم" را در مقابل پیروزیها و شکستهای "تختی" بازی کنم. اما عدهای نمیخواستند علی با من کار کند وهمین افراد باعث شدند دلخوریهایی بین ما بوجود آید. من کار با او را خیلی دوست داشتم و خود حاتمی معتقد بود دیالوگهایش را من از همه بهتر میگویم و به همین دلیل هنوز هم بعضی ازدیالوگهایش را حفظ هستم.
/ سایر فیلمها و جوایز/
"آوار"، "گلهای داوودی"، "خانه عنکبوت" که نقش منفی داشتم. "پدربزرگ"، "طلسم"، "کاغذ بیخط" و "روز واقعه" از دیگر کارهایی هستند که به آنها علاقه دارم. برای "خانه عنکبوت" تا به 20 دقیقه قبل از مراسم قرار بود جایزه بازیگری به من وخانم خروش تعلق گیرد که نتایج را عوض کردند وتقدیرنامهای به ما دادند. برای "گلهای داوودی" و "کمالالملک" هم جایزه بهترین بازیگر نقش اول جشنواره فیلم فجر را گرفتم. "پدربزرگ" نیز در جشنواره پیونگ یانگ کره شمالی بهترین بازیگری را دریافت کرد. چند جایزه داخلی دیگر هم از جمله جایزه تلاش برای راه افتخار ،تندیس خانه سینما برای "بانوی من" و یک جایزه هم از شهرداری برای "شمعی در باد" گرفتهام.
/ خانهای روی آب/
با فرمانآرا یک بار در سال 52 در "شازده احتجاب" همکاری داشتم و وقتی پیشنهاد "خانهای روی آب" را داد به خاطر احترامی که برایش قاتل بودم از کوتاه بودن نقش ایراد نگرفتم. برای ما که تئاتر کار میکردیم کوتاه و بزرگ بودن نقش از نظر مقدار معنا نداشت. مهم بازیگر بزرگ و کوچک است. همیشه نقش اول را همه نگاه میکنند و نقشهای دیگر دیده نمیشود، در حالیکه باید توجه داشت آن کسی که در نقش اول مطرح میشود چگونه بدون بازیگران دیگر این کار عملی میشود. این حرفها آدم را متاثر میکند که میآیی و نقش کوتاهی را به نحو احسن بازی میکنی ولی کسی آنرا نمیبیند. اما بعد از چند وقت میگویند این سکانس در "خانهای روی آب" عجیب بوده اما موقعی که فیلم به نمایش درمیآید، خبری از هیچ تقدیری نیست. زمان فیلم "چشمه" هم ایراد میگرفتند، اما امروز میگویند یکی از بهترینهای ایران است.
/ مجموعههای تلویزیونی /
بعد از "هزاردستان" که بهترین بود، سریال "پهلوانان نمیمیرند" را با اینکه نقشم زیاد نبود اما دوست داشتم. همچنین "روشنتر از خاموشی"، "بهشت گمشده"، "عشق گمشده"، "پیلههای پرواز" و "امام علی (ع)"، در امام علی (ع) نقش "ابن مسعود" را بازی میکردم و سکانس زیبایی با "مالک اشتر" بود که دربارهی مولا علی (ع) صحبت میشد. در واقع بازی در این مجموعه را به خاطر این سکانس طولانی قبول کردم. این صحنه را از سه زاویه هم فیلمبردار کردند، اما وقتی خانه آمدم به همسرم گفتم این صحنه را نمیگذارند چون با تمام وجود بازی کردم و آنرا خیلی دوست دارم. بعد که علت حذف آنرا پرسیدم گفتند «چون دکور بد بوده حذف شده» گفتم خاک بر سر بازیگری که آنقدر بد بازی کند که مردم دکور را ببیند. این چیزهاست که آدم را عصبی و ناراحت میکند.
/ بهترینها/
فیلم "خشت و آینه" را با اینکه نقشم زیاد نبود ولی بسیار مشکل بود، دوست دارم. همچنین "قیصر"، "گاو"، "سوتهدلان"، "شازده احتجاب"، "طلوع" و "ماهیها در خاک میمیرند". در بعد از انقلاب هم یکی از فیلمهایی که خیلی از نظر بازیگری برایم مشکل بود و آن نقش را خیلی با زحمت بازی کردم "خانه عنکبوت" بود. اما چیزی که خیلی به آن نزدیک بودم و این اواخر با آن زندگی کردم همین "یک بوس کوچولو" بود. مثل اینکه خود من بودم و دارم میمیرم با آن عشقی که به ایران دارم ودر روحیه خود من هم همچنین احساس بوده است، من این فیلم را بهترین کار دوران بازیگریام میدانم.
/ تئاتر/
بعد از انقلاب 4 نمایش بازی کردم یکی "ولد کشته" که زمان مسوولیت من در اداره تئاتر بود که مریض شدم و 7،8 روز بیشتر کار نکردم. همچنین پیاس تلویزیونی بنام "سبز در پاییز" کار فرهودی و اسماعیل خانی، "خانهای روی آب" را حدود 7 سال پیش با هادی مرزبان کار کردم و "میرعشق" را 4 سال پیش به مدت 18 شب در اصفهان بازی کردم که در اجراهای تهران آن ، ایرج راد بازی کرد. الان هم با وجود اینکه تئاتر را خیلی دوست دارم اما از نظر روحی در شرایطی نیستم که کار کنم.
/حضوردر تبلیغات شهری/
سرحضور من در تبلیغ یک کالا انتقادهای زیادی صورت گرفت. اما الان میبینید که همه به این کار روی آوردهاند. چطوری است که "پهلوان جهان" برای روغن ماشین تبلیغ میکند و ایرادی ندارد اما کار من ایراد داشت مگر دزدی کرده بودم. این کار در همه کشورهای دنیا صورت میگیرد. ضربه را من خوردم. بعد که دیگران کردند هیچ اتفاقی نیفتاد. در واقع من راه را برای بقیه باز کردم مصداق این شعر که "دربند این نه ایم که دشنام یا دعاست، یادش بخیر هر که زما یاد میکند."
/ جوانان بازیگر/
کار بعضی از جوانهای واقعا بینظیر است. گروهی هم که بعد از انقلاب مثل شکیبایی و پرستویی آمدند، واقعا هنرمندان شایسته و بزرگی هستند. ما بازیگران خیلی خوبی داریم. ساز ویولون چون پرده ندارد نواختن آن سخت است وکمتر کسی به سراغ آن میرود بازیگری هم باید به همین شکل باشد و هر کسی که فکرمیکند میتواند داد بزند، بخندد، راه برود، بازیگر نیست. چرا که باید استعداد و نبوغ این کار را داشت و تربیت کرد تا شکل بگیرد. ضمن آنکه هدف مشخصی هم باید داشت. متاسفانه وضع بازیگری ما جور خاصی شده و جوانهایی که واقعا استعداد دارند و دوره دیدهاند و تئاتر کار کردهاند کمتر به این حرفه راه پیدا میکنند و ورود با قیافه و پول شده در حالیکه هنر بازیگری ربطی به قیافه ندارد. سینمای امروز جهان به دنبال هنر است و ما تازه به دهه 60 آمریکا که دنبال چهرههای زیبا بودند رسیدهایم.
/فرزندان/
من دو پسر و یک دختر دارم. "نادر" بزرگترین است که سه فرزند دارد. فرزند دومم "نغمه" است که در آمریکا تدریس میکند و دو دختر دارد. "سام" هم پسر کوچکم است که در دفتر چهرهآزاد مشغول است بازی هم کرده اما علاقه بیشتری به تهیهکنندگی وتولید دارد او هم صاحب دختری است.
/ نادرمشایخی/
نادر در اینجا به هنرستان عالی موسیقی میرفت که بعد او را به اطریش فرستادیم وادامه تحصیل داد. تا سال 59 هم میتوانستیم برایش پول بفرستیم که بعد اعلام کردند، کسانی که در رشتههای هنری در خارج تحصیل میکنند نمیتوان برایشان پول ارسال کرد. به همین دلیل روی پای خودش ایستاد و زحمات زیادی کشید. خواهرم هم در طول 28 سال کمکهای زیادی در خارج از کشور به او کرد تا اینکه برگشت و به عنوان رهبر ارکستر سمفونیک تهران انتخاب شد. با اینکه نادر فرزند من است اما کاری برایش نکردم و هر چه شده تلاش خودش بوده وهیچ دخالتی در پیشرفت او نداشتم. الان به وجودش افتخار میکنم و معتقدم از من جلوتر است و بعضی وقتها از او یاد میگیرم.
/ برنامه آینده /
هیچ برنامهای ندارم. چند پیشنهاد شده که نقشهای خوبی نبودهاند مردم هم انتظار ندارند هر نقشی را بازی کنم. سالها پیش آقایی به من گفت چرا در فلان کار بازی کردید، گفتم:« کارگردانش جوان بود و به من احتیاج داشت و به خاطر همین بازی کردم» گفت: « تو دلت برای آن جوان سوخت ولی برای یک ملت نسوخت» این حرف خیلی جالبی است.
و فکر نمیکنم، دیگر پیشنهاد خوبی برای بازیگریام پیش بیاید. بنابراین باید بعد از این دنبال کاردیگری بگردم. کاری که اصلا هنری نیست. عرصه هنر دیگر به من احتیاج ندارد. دوست دارم گوشهای در طبیعت کتاب بزرگان بخوانم و شجریان و بنان گوش بدهم. من همیشه گفتهام بازیگر نبودم ولی اینبار میخواهم بگویم اتفاقا بازیگر توانایی بودم و بازیهایی که کردم ماندگار است. برعکس همیشه دیگر فروتنی به درد نمیخورد و حالا که کار را کنار گذاشتم بگذارید حقایق را بگویم.
/ جامانده از صحبتهای مشایخی /
** اولین کار بهرام بیضایی نمایشنامهی تک پردهای بود بنام "میراث و ضیافت" که در دهه 40 اجرا کرد. من و جمشید لایق و محمود دولتآبادی در آن حضور داشتیم.
** بعد از "کمالالملک" به این نتیجه رسیدم. ای کاش به جای بازیگر نقاش بودم. چون هم زیباتر است و هم بسیار آرامش میدهد.
** در مجموعه "پیک سحر" نقش "رفتهگر" را بازی میکردم وانتقادهای زیادی به من شد. در حالیکه توقع داشتم مرا تشویق کنند.
*** حکم استخدامی من دراداره تئاتر کارگردانی است اما یک نمایش بیشتر کارگردانی نکردم.
*** از هنرمندان با جمشید شاهمحمدی ، مرتضی احمدی، ولی شیراندامی و سعید امیرسلیمانی معاشرت دارم.
*** قلمی که خبرنگاران به دست دارند احترام دارد و این قلم به دست فردوسی و مولانا بوده است. وظیفه کسی که قلم به دست میگیرد سنگین است و نباید پا را روی حق گذاشت.همیشه گفتهام دست اهل قلم را میبوسم .
منبع: ایسنا
نویسنده: مسعود نجفی
/ علی حاتمی /
مرحوم "حاتمی "سعدی سینمای ایران بود که دیالوگهای حساب شدهای در فیلمهایش استفاده میکرد. او حرف امروز را در قصههای دیروز میگفت و تاریخ برایش وسیله بود. حاتمی هنرمند توانایی بود که به تاریخ وادبیات اشراف کاملی داشت واثر را از فیلتر ذهن خود خارج و روایت میکرد. من در داستانهای مولوی، سلطان صابحقران، سوتهدلان، کمالالملک و هزاردستان با او همکاری داشتم. ضمن اینکه قرار بود در "دلشدگان" هم حضور داشته باشم و حتی تست گریم دادم و قرارداد بستم. یک روز هم علی حاتمی با حسین دهلوی خانه ما آمدند و قرار شد او هم به ما کمک کند. مدتی هم تار زدن یاد گرفتم تا استیل ساز زدن را در فیلم به شکل درست داشته باشم. حاتمی به من گفت تا شهریور کاری با من ندارد و دراین فاصله سریال "پیک سحر" پیشنهاد شد. به گونهای قرارداد بستم که کارم اول شهریور تمام شود. اما 10 مرداد حاتمی مدیر تولید را سراغ من فرستاد و به خاطر اینکه کاخ گلستان را جلوتر گرفته بودند، خواستند کار را شروع کنند که نتوانستم در فیلم بازی کنم. در "مادر" هم قرار بود بازی کنم آن هم نشد. "ورسیون اول "تختی" را هم به من داد و قرار بود نقش "مردم" را در مقابل پیروزیها و شکستهای "تختی" بازی کنم. اما عدهای نمیخواستند علی با من کار کند وهمین افراد باعث شدند دلخوریهایی بین ما بوجود آید. من کار با او را خیلی دوست داشتم و خود حاتمی معتقد بود دیالوگهایش را من از همه بهتر میگویم و به همین دلیل هنوز هم بعضی ازدیالوگهایش را حفظ هستم.
/ سایر فیلمها و جوایز/
"آوار"، "گلهای داوودی"، "خانه عنکبوت" که نقش منفی داشتم. "پدربزرگ"، "طلسم"، "کاغذ بیخط" و "روز واقعه" از دیگر کارهایی هستند که به آنها علاقه دارم. برای "خانه عنکبوت" تا به 20 دقیقه قبل از مراسم قرار بود جایزه بازیگری به من وخانم خروش تعلق گیرد که نتایج را عوض کردند وتقدیرنامهای به ما دادند. برای "گلهای داوودی" و "کمالالملک" هم جایزه بهترین بازیگر نقش اول جشنواره فیلم فجر را گرفتم. "پدربزرگ" نیز در جشنواره پیونگ یانگ کره شمالی بهترین بازیگری را دریافت کرد. چند جایزه داخلی دیگر هم از جمله جایزه تلاش برای راه افتخار ،تندیس خانه سینما برای "بانوی من" و یک جایزه هم از شهرداری برای "شمعی در باد" گرفتهام.
/ خانهای روی آب/
با فرمانآرا یک بار در سال 52 در "شازده احتجاب" همکاری داشتم و وقتی پیشنهاد "خانهای روی آب" را داد به خاطر احترامی که برایش قاتل بودم از کوتاه بودن نقش ایراد نگرفتم. برای ما که تئاتر کار میکردیم کوتاه و بزرگ بودن نقش از نظر مقدار معنا نداشت. مهم بازیگر بزرگ و کوچک است. همیشه نقش اول را همه نگاه میکنند و نقشهای دیگر دیده نمیشود، در حالیکه باید توجه داشت آن کسی که در نقش اول مطرح میشود چگونه بدون بازیگران دیگر این کار عملی میشود. این حرفها آدم را متاثر میکند که میآیی و نقش کوتاهی را به نحو احسن بازی میکنی ولی کسی آنرا نمیبیند. اما بعد از چند وقت میگویند این سکانس در "خانهای روی آب" عجیب بوده اما موقعی که فیلم به نمایش درمیآید، خبری از هیچ تقدیری نیست. زمان فیلم "چشمه" هم ایراد میگرفتند، اما امروز میگویند یکی از بهترینهای ایران است.
/ مجموعههای تلویزیونی /
بعد از "هزاردستان" که بهترین بود، سریال "پهلوانان نمیمیرند" را با اینکه نقشم زیاد نبود اما دوست داشتم. همچنین "روشنتر از خاموشی"، "بهشت گمشده"، "عشق گمشده"، "پیلههای پرواز" و "امام علی (ع)"، در امام علی (ع) نقش "ابن مسعود" را بازی میکردم و سکانس زیبایی با "مالک اشتر" بود که دربارهی مولا علی (ع) صحبت میشد. در واقع بازی در این مجموعه را به خاطر این سکانس طولانی قبول کردم. این صحنه را از سه زاویه هم فیلمبردار کردند، اما وقتی خانه آمدم به همسرم گفتم این صحنه را نمیگذارند چون با تمام وجود بازی کردم و آنرا خیلی دوست دارم. بعد که علت حذف آنرا پرسیدم گفتند «چون دکور بد بوده حذف شده» گفتم خاک بر سر بازیگری که آنقدر بد بازی کند که مردم دکور را ببیند. این چیزهاست که آدم را عصبی و ناراحت میکند.
/ بهترینها/
فیلم "خشت و آینه" را با اینکه نقشم زیاد نبود ولی بسیار مشکل بود، دوست دارم. همچنین "قیصر"، "گاو"، "سوتهدلان"، "شازده احتجاب"، "طلوع" و "ماهیها در خاک میمیرند". در بعد از انقلاب هم یکی از فیلمهایی که خیلی از نظر بازیگری برایم مشکل بود و آن نقش را خیلی با زحمت بازی کردم "خانه عنکبوت" بود. اما چیزی که خیلی به آن نزدیک بودم و این اواخر با آن زندگی کردم همین "یک بوس کوچولو" بود. مثل اینکه خود من بودم و دارم میمیرم با آن عشقی که به ایران دارم ودر روحیه خود من هم همچنین احساس بوده است، من این فیلم را بهترین کار دوران بازیگریام میدانم.
/ تئاتر/
بعد از انقلاب 4 نمایش بازی کردم یکی "ولد کشته" که زمان مسوولیت من در اداره تئاتر بود که مریض شدم و 7،8 روز بیشتر کار نکردم. همچنین پیاس تلویزیونی بنام "سبز در پاییز" کار فرهودی و اسماعیل خانی، "خانهای روی آب" را حدود 7 سال پیش با هادی مرزبان کار کردم و "میرعشق" را 4 سال پیش به مدت 18 شب در اصفهان بازی کردم که در اجراهای تهران آن ، ایرج راد بازی کرد. الان هم با وجود اینکه تئاتر را خیلی دوست دارم اما از نظر روحی در شرایطی نیستم که کار کنم.
/حضوردر تبلیغات شهری/
سرحضور من در تبلیغ یک کالا انتقادهای زیادی صورت گرفت. اما الان میبینید که همه به این کار روی آوردهاند. چطوری است که "پهلوان جهان" برای روغن ماشین تبلیغ میکند و ایرادی ندارد اما کار من ایراد داشت مگر دزدی کرده بودم. این کار در همه کشورهای دنیا صورت میگیرد. ضربه را من خوردم. بعد که دیگران کردند هیچ اتفاقی نیفتاد. در واقع من راه را برای بقیه باز کردم مصداق این شعر که "دربند این نه ایم که دشنام یا دعاست، یادش بخیر هر که زما یاد میکند."
/ جوانان بازیگر/
کار بعضی از جوانهای واقعا بینظیر است. گروهی هم که بعد از انقلاب مثل شکیبایی و پرستویی آمدند، واقعا هنرمندان شایسته و بزرگی هستند. ما بازیگران خیلی خوبی داریم. ساز ویولون چون پرده ندارد نواختن آن سخت است وکمتر کسی به سراغ آن میرود بازیگری هم باید به همین شکل باشد و هر کسی که فکرمیکند میتواند داد بزند، بخندد، راه برود، بازیگر نیست. چرا که باید استعداد و نبوغ این کار را داشت و تربیت کرد تا شکل بگیرد. ضمن آنکه هدف مشخصی هم باید داشت. متاسفانه وضع بازیگری ما جور خاصی شده و جوانهایی که واقعا استعداد دارند و دوره دیدهاند و تئاتر کار کردهاند کمتر به این حرفه راه پیدا میکنند و ورود با قیافه و پول شده در حالیکه هنر بازیگری ربطی به قیافه ندارد. سینمای امروز جهان به دنبال هنر است و ما تازه به دهه 60 آمریکا که دنبال چهرههای زیبا بودند رسیدهایم.
/فرزندان/
من دو پسر و یک دختر دارم. "نادر" بزرگترین است که سه فرزند دارد. فرزند دومم "نغمه" است که در آمریکا تدریس میکند و دو دختر دارد. "سام" هم پسر کوچکم است که در دفتر چهرهآزاد مشغول است بازی هم کرده اما علاقه بیشتری به تهیهکنندگی وتولید دارد او هم صاحب دختری است.
/ نادرمشایخی/
نادر در اینجا به هنرستان عالی موسیقی میرفت که بعد او را به اطریش فرستادیم وادامه تحصیل داد. تا سال 59 هم میتوانستیم برایش پول بفرستیم که بعد اعلام کردند، کسانی که در رشتههای هنری در خارج تحصیل میکنند نمیتوان برایشان پول ارسال کرد. به همین دلیل روی پای خودش ایستاد و زحمات زیادی کشید. خواهرم هم در طول 28 سال کمکهای زیادی در خارج از کشور به او کرد تا اینکه برگشت و به عنوان رهبر ارکستر سمفونیک تهران انتخاب شد. با اینکه نادر فرزند من است اما کاری برایش نکردم و هر چه شده تلاش خودش بوده وهیچ دخالتی در پیشرفت او نداشتم. الان به وجودش افتخار میکنم و معتقدم از من جلوتر است و بعضی وقتها از او یاد میگیرم.
/ برنامه آینده /
هیچ برنامهای ندارم. چند پیشنهاد شده که نقشهای خوبی نبودهاند مردم هم انتظار ندارند هر نقشی را بازی کنم. سالها پیش آقایی به من گفت چرا در فلان کار بازی کردید، گفتم:« کارگردانش جوان بود و به من احتیاج داشت و به خاطر همین بازی کردم» گفت: « تو دلت برای آن جوان سوخت ولی برای یک ملت نسوخت» این حرف خیلی جالبی است.
و فکر نمیکنم، دیگر پیشنهاد خوبی برای بازیگریام پیش بیاید. بنابراین باید بعد از این دنبال کاردیگری بگردم. کاری که اصلا هنری نیست. عرصه هنر دیگر به من احتیاج ندارد. دوست دارم گوشهای در طبیعت کتاب بزرگان بخوانم و شجریان و بنان گوش بدهم. من همیشه گفتهام بازیگر نبودم ولی اینبار میخواهم بگویم اتفاقا بازیگر توانایی بودم و بازیهایی که کردم ماندگار است. برعکس همیشه دیگر فروتنی به درد نمیخورد و حالا که کار را کنار گذاشتم بگذارید حقایق را بگویم.
/ جامانده از صحبتهای مشایخی /
** اولین کار بهرام بیضایی نمایشنامهی تک پردهای بود بنام "میراث و ضیافت" که در دهه 40 اجرا کرد. من و جمشید لایق و محمود دولتآبادی در آن حضور داشتیم.
** بعد از "کمالالملک" به این نتیجه رسیدم. ای کاش به جای بازیگر نقاش بودم. چون هم زیباتر است و هم بسیار آرامش میدهد.
** در مجموعه "پیک سحر" نقش "رفتهگر" را بازی میکردم وانتقادهای زیادی به من شد. در حالیکه توقع داشتم مرا تشویق کنند.
*** حکم استخدامی من دراداره تئاتر کارگردانی است اما یک نمایش بیشتر کارگردانی نکردم.
*** از هنرمندان با جمشید شاهمحمدی ، مرتضی احمدی، ولی شیراندامی و سعید امیرسلیمانی معاشرت دارم.
*** قلمی که خبرنگاران به دست دارند احترام دارد و این قلم به دست فردوسی و مولانا بوده است. وظیفه کسی که قلم به دست میگیرد سنگین است و نباید پا را روی حق گذاشت.همیشه گفتهام دست اهل قلم را میبوسم .
منبع: ایسنا
نویسنده: مسعود نجفی
https://teater.ir/news/58972