مجموعه تلویزیونی Shōgun با روایت پیچیده و سیاسی خود هر بینندهای را شیفته خود کرده و یادآور دوران افول داستان بازی تاج و تخت شده است.
چارسو پرس: تاریخ مدیوم تلویزیون برای دههها میزبان پخش سریالهای مختلفی بوده که برخی از آنها به سبب برخورداری از کیفیتی مثال زدنی، تاریخساز ظاهر شده و یک دگرگونی را رقم زدهاند. با این حال در سال ۲۰۱۱ میلادی ما با پخش اثری تحت عنوان Game of Thrones (بازی تاج و تخت) روبرو شدیم که به معنای واقعی کلمه مدیوم تلویزیون را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد و چنان انقلابی را به راه انداخت که پس از گذشت ۱۳ سال هنوز هم میان مخاطبین تلویزیونی مورد بحث بوده و به صورت کلی به نیکی از آن یاد میشود.
سریالی فانتزی و حماسی با روایت داستانی سیاسی که متاسفانه از فصل هفتم دچار افت کیفیت عجیب و غیرقابل قبولی شد که در نهایت به یک پایانبندی فاجعهبار و نابخشودنی منجر شد که تمام انتقادات را به سمت نویسندگانش یعنی فیلمنامههای دیوید بنیاف و دی. بی. وایس روانه کرد؛ کسانی که با فاصله گرفتن از محتوا و کلیت چیزی که جرج آر. آر. مارتین به عنوان خالق این حماسه تدارک دیده بود، قدم در مسیری گذاشتند که حتی شخصیتهای اصلی که برای چندین و چند فصل مورد پرداخت قرار گرفته بودند نیز به یکباره سقوط کرده و به شدت کلیشهای و احمقانه جلوه نمودند.
با این حال مهمترین ویژگی از دست رفته بازی تاج و تخت به روایت سیاسی داستانش مربوط میشد. مجموعهای که در بستری از دنیایی فانتزی و غیرواقعی جریان داشت، جنگ سیاسیاش بود که هر مخاطبی را به وجد آورده و شیفته خود کرده بود. ویژگیای که از فصل هفتم نادیده گرفته شد و در نهایت در فصل هشتم دیگر چیزی از آن باقی نماند و همین مسئله افت کیفیت شدید پایانبندی را به ارمغان آورد.
اینجاست که اقتباس پرهزینه و جاهطلبانه Shōgun (شوگان/شوگون) ساخته شبکه FX قدم به میدان میگذارد. اقتباسی از رمان جیمز کلیول که کشور ژاپن را در اواخر دوره سنگوکو بین سالهای ۱۴۶۷ تا ۱۶۰۰ به تصویر میکشد. اثری که چند دهه پیش یک اقتباس دیگر نیز دریافت کرد که با وجود کیفیت بالایش از یادها فراموش شد و اساساً کسی انتظار ساخت چنین سریال شگفت انگیزی را نداشت که چه بسا بخواهد آن را با بازی تاج و تخت مقایسه نماید؛ مقایسه بین ۲ سریالی که اگرچه در ظاهر هیچ شباهتی نداشته و یکی فانتزی و دیگری تاریخی بوده اما هر جفت آنها چنین بستری را برای روایت داستانی سیاسی در نظر گرفتهاند که وجه تشابهشان را رقم زده است.
از زمان انتشار نخستین تریلر Shōgun گرفته تا پخش قسمت اول، به یکباره تمامی توجهات به سمت ساخته شبکه FX معطوف شد و علیرغم میل باطنی دست اندرکاران این مجموعه، بحث مقایسه با بازی تاج و تخت به ترندی پرسر و صدا میان مخاطبین بدل گشت. مخصوصاً آن که پس از چندین سال با سریال بسیار باکیفیت و بزرگی طرف بودیم که جلوه دیده نشدهای از عصر سامورایی را به تصویر میکشید؛ عصری که با سیاست گره خورده و افراد پشت پرده به راحتی میتوانستد فراتر از هر ارتشی، سرزمین خود را درگیر آشوب و جنگ داخلی نمایند.
داستان سریال در دوره و زمانهای روایت میشود که امپراتور ژاپن فوت شده و جانشین وی به سبب سن کمی که دارد، شرایط لازم برای رهبری کشورش را نداشته و این مسئله سبب میشود تا افراد سیاسی وارد میدان شده و برای کسب قدرت و چه بسا کنار زدن نایبالسلطنه، به جان یکدیگر افتاده و سرزمینشان را در شرف وقوع یک جنگ داخلی ویرانگر قرار دهند؛ آن هم در شرایطی که کشورهای غربی به مرزهای ژاپن رسیده و قصد دارند تا از فرهنگ و تاریخ این کشور برای مقاصد خود بهره بگیرند.
در حالی که این سریال شخصیت محور نبوده و حول محور چندین و چند فرد داستان خود را گسترش میدهد اما تمرکز این مجموعه بر رهبری مقتدر به نام لرد توراناگا جریان دارد که توسط بازیگر افسانهای سینمای ژاپن یعنی هیرویوکی سانادا به شکلی استادانه و به یاد ماندنی نقش آفرینی شده است. لردی شرافتمند و اخلاقمدار که در ابتدا اگرچه علاقهای به نایبالسلطنگی ندارد اما پس از قدرت گرفتن باقی لردها و خاندانها، چارهای پیش روی خود ندیده تا با تمام قدرت وارد میدان شده و برای کشورش از هر چیزی که در توان دارد، مایه بگذارد.
جنگ سیاسی به راه افتاده برای کسب قدرت، کنار زدن رقبا و کنترل تمام داراییهای کشور ژاپن قطعاً یادآور وقایع داستانی فصلهای نخست Game of Thrones خواهد بود. زمانی که پس از مرگ غیرمنتظره رابرت براتیون و اعدام بیرحمانه دستیار وی به نام ادارد ند استارک، تمامی خاندانهای سرزمین وستروس برای سود بردن از تاج و تخت پادشاهی وارد میدان شده و درگیر جنگ داخلی ویرانگری شدند که چیزی جز نابودی و تباهی را برای مردمش در پی نداشت و سیاستمداران به عنوان رهبران این جنگ، اتفاقاتی را رقم زدند که بارها و بارها مخاطبین را در بهت و حیرت و چه بسا وحشت فرو میبرد.
نکته حائز اهمیت Shōgun در این است که برخلاف بازی تاج و تخت که اساساً روایتی فانتزی محسوب میشود، ما با یک روایت تماماً تاریخی و واقعی طرف هستیم که ما را به ژاپن باستان و دوران ساموراییها برده و وقایعی را به معرض نمایش میگذارد که با تمام وجود میتوان درکش کرد و نسبت به آن واهمه داشت. بازیهای سیاسی پشت پرده که حتی امروزه نیز به شیوههای مختلفی میتوان آن را در جوامع مختلف شاهد بود که چگونه برای نمایش قدرت، جان انسانها پشیزی ارزش نداشته است.
در سریال بازی تاج و تخت میبینیم که شخصیتهای زن همچون دنریس تارگرین یا سرسی لنیستر در جنگ مردانه، از چه قدرتهای قابل توجهی برخوردار هستند. دنریسی که با ارتشی عظیم از آن سوی دنیا در حال کنار زدن تمامی موانع بوده تا تاج و تخت از دست رفته پدرش را تصاحب کند و سرسی باهوش و بیرحمی که با بازیهای ذهنی حتی به اعضای خانوادهاش نیز رحم نکرده و برای باقی ماندن در اوج قدرت، حاضر به زیر پا گذاشتن تمام اصول و اخلاقی است که از او یک شخصیت منفور و غیرقابل تحمل ساخته است. اتفاقی که Shōgun به شکل ارزشمندی آن را در دنیای واقعی نمایش میدهد.
متاسفانه این یک حقیقت غیرقابل انکار است که در تاریخ زنان همیشه در اولویتهای چندم سیاستمداران قرار داشتند و حتی ملکهها نیز از قدرت چندانی به جز موارد معدود، برخوردار نبودهاند. Shōgun در عین وفاداری به تاریخ، این مسئله را مورد کنکاش قرار داده و علیرغم این که همچنان آنها را به نسبت بازه زمانی و شرایط، یک دارایی تلقی میکند، اجازه میدهد تا خودی نشان داده و فراتر از صرفاً یک کاریکاتوری باشند که در ۹۹ درصد فیلم و سریالهای تاریخی شاهد بودهایم. زنانی که برای تحقق اهدافشان و پایمال نشدن حق و حقوقشان، ابایی از در افتادن با سیاستمداران نداشته و چه بسا خود نیز به یکی از آنها تبدیل میشوند.
در همینجا میتوان نخستین برتری Shōgun را کشف کرد. از قسمت نخست به شیوه داستانسرایی حول محور شخصیتهای زن آن هم در بستری از تاریخ واقعی توجه نموده و ببینید که چگونه نه با ظاهر زیبایشان، بلکه با عقل و ذکاوت وارد میدان میشوند. برخلاف بازی تاج و تختی که در ابتدا به شیوه عجیب و غریبی دنریس تارگرین را نمایش داد و صرفاً با تکیه بر ظاهرش، قدرت را در دست گرفت و خودی نشان داد؛ آن هم در شرایطی که بازیچه دست برادرش شده بود و از خود هیچ اجازهای برای زندگی نداشت.
جرج آر. آر. مارتین اعتقاد دارد که حماسه خود را براساس قرون وسطی خلق کرده است؛ جایی که هیچ برابری جنسیتی وجود نداشته و مردان کنترل تمام امور را در دست گرفتهاند. با این حال سوال میشود در دنیایی که اژدهایان وجود دارند، نمیشد دیدگاه بهتری نسبت به زنان را برای معرفی آنها به کار گرفت؟ رویکردی که در دنیای امروز و در شرایطی که برابری جنسیتی تبدیل به سلاحی شده تا فرهنگ مبتذلانه خود را به خورد مخاطب دهند، سریال Shōgun وارد میدان شده و جایگاه زنان را با احترام به معرض نمایش گذاشته و چه قاتل بوده باشند و یا ملکه، شخصیتپردازی ارزشمندی را در قبالشان پیش گرفته است. اگر رویکرد بازی تاج و تخت بدون اشکال و صحیح میبود، اسپینآف House of the Dragon سعی در تغییر آن و اصلاحش برنمیآمد.
نکته حائز اهمیت دیگری که باید به آن اشاره کرد و سریالهای نام برده شده را مورد مقایسه قرار دارد، به نمایش اقشار مختلف جامعه مربوط میشود. در حالی که بازی تاج و تخت دوربین را در دست گرفته و ما را به کوچه و خیابانهای قشر فقیر سرزمین وستروس برده و با آنها آشنا میکند اما این صرفاً یک نمایش ساده بوده و زندگیشان را مورد کند و کاو قرار نمیدهد. حال در سمت مقابل ما Shōgun را داریم که توجه ویژهای به اقشار مختلف جامعه و فاصله طبقاتی داشته و به عنوان مثال نشان میدهد که ورود یک لرد به شهر چگونه میتواند حتی وضعیت زندگی قشر ضعیف را نیز تحت تاثیر قرار دهد و به شیوههای مختلفی مخاطب را درگیر این مسئله کرده تا با تمام وجود خود را در آن شرایط تاریخی و اجتماعی قرار داده و انسانهای آن زمان را درک نماید.
البته که باز هم باید اشاره کنیم Game of Thrones و Shōgun سریالهایی ارزشمند با فضاسازی و حال و هوای کاملاً متفاوتی هستند که هرکدام از جذابیتهای خاص خود بهره بردهاند. بازی تاج و تخت سریالی ۸ فصلی محسوب میشود که تا پایان فصل ششم کیفیت خود را حفظ نمود و یک شاهکار لقب گرفت ولی در ۲ فصل پایانی به افت فاجعهباری دچار شد. در سمت دیگر ماجرا ما سریال جدید و تک فصلی Shōgun را داریم که تمام و کمال براساس مستندات تاریخی ساخته شده و قاعدتاً از محدودیتهایی نسبت به ساخته شبکه HBO برخوردار میباشد که مهمترین آن به وابستگی تاریخی و تعداد قسمتها و تنها ۱ فصلی بودنش مربوط میشود. با این حال در همین مدت زمان کم و محدود المانهایی را به معرض نمایش گذاشته که Game of Thrones در برخورداری از آنها با فراز و نشیب روبرو شده است.
به صورت کلی امید میرود که کیفیت مجموعه تلویزیونی Shōgun و المانهای کلیدی آن الگویی برای باقی کمپانیهای فیلم و سریالسازی بوده باشد تا داراییهای خود را فدای ابتذال و صرفاً زرق و برق داستان نکرده و محتوایی چشمگیری را به معرض نمایش بگذارند که بتواند شگفتی مخاطب را در پی داشته و تا مدتها در یادها باقی بماند. مسئلهای که متاسفانه خلاف آن را شاهد هستیم و ساخته تاریخی FX پس از ۱۳ سال از زمان پخش بازی تاج و تخت، یک استثنا در دنیای امروز محسوب میشود.
منبع: گیمفا
سریالی فانتزی و حماسی با روایت داستانی سیاسی که متاسفانه از فصل هفتم دچار افت کیفیت عجیب و غیرقابل قبولی شد که در نهایت به یک پایانبندی فاجعهبار و نابخشودنی منجر شد که تمام انتقادات را به سمت نویسندگانش یعنی فیلمنامههای دیوید بنیاف و دی. بی. وایس روانه کرد؛ کسانی که با فاصله گرفتن از محتوا و کلیت چیزی که جرج آر. آر. مارتین به عنوان خالق این حماسه تدارک دیده بود، قدم در مسیری گذاشتند که حتی شخصیتهای اصلی که برای چندین و چند فصل مورد پرداخت قرار گرفته بودند نیز به یکباره سقوط کرده و به شدت کلیشهای و احمقانه جلوه نمودند.
با این حال مهمترین ویژگی از دست رفته بازی تاج و تخت به روایت سیاسی داستانش مربوط میشد. مجموعهای که در بستری از دنیایی فانتزی و غیرواقعی جریان داشت، جنگ سیاسیاش بود که هر مخاطبی را به وجد آورده و شیفته خود کرده بود. ویژگیای که از فصل هفتم نادیده گرفته شد و در نهایت در فصل هشتم دیگر چیزی از آن باقی نماند و همین مسئله افت کیفیت شدید پایانبندی را به ارمغان آورد.
اینجاست که اقتباس پرهزینه و جاهطلبانه Shōgun (شوگان/شوگون) ساخته شبکه FX قدم به میدان میگذارد. اقتباسی از رمان جیمز کلیول که کشور ژاپن را در اواخر دوره سنگوکو بین سالهای ۱۴۶۷ تا ۱۶۰۰ به تصویر میکشد. اثری که چند دهه پیش یک اقتباس دیگر نیز دریافت کرد که با وجود کیفیت بالایش از یادها فراموش شد و اساساً کسی انتظار ساخت چنین سریال شگفت انگیزی را نداشت که چه بسا بخواهد آن را با بازی تاج و تخت مقایسه نماید؛ مقایسه بین ۲ سریالی که اگرچه در ظاهر هیچ شباهتی نداشته و یکی فانتزی و دیگری تاریخی بوده اما هر جفت آنها چنین بستری را برای روایت داستانی سیاسی در نظر گرفتهاند که وجه تشابهشان را رقم زده است.
از زمان انتشار نخستین تریلر Shōgun گرفته تا پخش قسمت اول، به یکباره تمامی توجهات به سمت ساخته شبکه FX معطوف شد و علیرغم میل باطنی دست اندرکاران این مجموعه، بحث مقایسه با بازی تاج و تخت به ترندی پرسر و صدا میان مخاطبین بدل گشت. مخصوصاً آن که پس از چندین سال با سریال بسیار باکیفیت و بزرگی طرف بودیم که جلوه دیده نشدهای از عصر سامورایی را به تصویر میکشید؛ عصری که با سیاست گره خورده و افراد پشت پرده به راحتی میتوانستد فراتر از هر ارتشی، سرزمین خود را درگیر آشوب و جنگ داخلی نمایند.
داستان سریال در دوره و زمانهای روایت میشود که امپراتور ژاپن فوت شده و جانشین وی به سبب سن کمی که دارد، شرایط لازم برای رهبری کشورش را نداشته و این مسئله سبب میشود تا افراد سیاسی وارد میدان شده و برای کسب قدرت و چه بسا کنار زدن نایبالسلطنه، به جان یکدیگر افتاده و سرزمینشان را در شرف وقوع یک جنگ داخلی ویرانگر قرار دهند؛ آن هم در شرایطی که کشورهای غربی به مرزهای ژاپن رسیده و قصد دارند تا از فرهنگ و تاریخ این کشور برای مقاصد خود بهره بگیرند.
در حالی که این سریال شخصیت محور نبوده و حول محور چندین و چند فرد داستان خود را گسترش میدهد اما تمرکز این مجموعه بر رهبری مقتدر به نام لرد توراناگا جریان دارد که توسط بازیگر افسانهای سینمای ژاپن یعنی هیرویوکی سانادا به شکلی استادانه و به یاد ماندنی نقش آفرینی شده است. لردی شرافتمند و اخلاقمدار که در ابتدا اگرچه علاقهای به نایبالسلطنگی ندارد اما پس از قدرت گرفتن باقی لردها و خاندانها، چارهای پیش روی خود ندیده تا با تمام قدرت وارد میدان شده و برای کشورش از هر چیزی که در توان دارد، مایه بگذارد.
جنگ سیاسی به راه افتاده برای کسب قدرت، کنار زدن رقبا و کنترل تمام داراییهای کشور ژاپن قطعاً یادآور وقایع داستانی فصلهای نخست Game of Thrones خواهد بود. زمانی که پس از مرگ غیرمنتظره رابرت براتیون و اعدام بیرحمانه دستیار وی به نام ادارد ند استارک، تمامی خاندانهای سرزمین وستروس برای سود بردن از تاج و تخت پادشاهی وارد میدان شده و درگیر جنگ داخلی ویرانگری شدند که چیزی جز نابودی و تباهی را برای مردمش در پی نداشت و سیاستمداران به عنوان رهبران این جنگ، اتفاقاتی را رقم زدند که بارها و بارها مخاطبین را در بهت و حیرت و چه بسا وحشت فرو میبرد.
نکته حائز اهمیت Shōgun در این است که برخلاف بازی تاج و تخت که اساساً روایتی فانتزی محسوب میشود، ما با یک روایت تماماً تاریخی و واقعی طرف هستیم که ما را به ژاپن باستان و دوران ساموراییها برده و وقایعی را به معرض نمایش میگذارد که با تمام وجود میتوان درکش کرد و نسبت به آن واهمه داشت. بازیهای سیاسی پشت پرده که حتی امروزه نیز به شیوههای مختلفی میتوان آن را در جوامع مختلف شاهد بود که چگونه برای نمایش قدرت، جان انسانها پشیزی ارزش نداشته است.
در سریال بازی تاج و تخت میبینیم که شخصیتهای زن همچون دنریس تارگرین یا سرسی لنیستر در جنگ مردانه، از چه قدرتهای قابل توجهی برخوردار هستند. دنریسی که با ارتشی عظیم از آن سوی دنیا در حال کنار زدن تمامی موانع بوده تا تاج و تخت از دست رفته پدرش را تصاحب کند و سرسی باهوش و بیرحمی که با بازیهای ذهنی حتی به اعضای خانوادهاش نیز رحم نکرده و برای باقی ماندن در اوج قدرت، حاضر به زیر پا گذاشتن تمام اصول و اخلاقی است که از او یک شخصیت منفور و غیرقابل تحمل ساخته است. اتفاقی که Shōgun به شکل ارزشمندی آن را در دنیای واقعی نمایش میدهد.
متاسفانه این یک حقیقت غیرقابل انکار است که در تاریخ زنان همیشه در اولویتهای چندم سیاستمداران قرار داشتند و حتی ملکهها نیز از قدرت چندانی به جز موارد معدود، برخوردار نبودهاند. Shōgun در عین وفاداری به تاریخ، این مسئله را مورد کنکاش قرار داده و علیرغم این که همچنان آنها را به نسبت بازه زمانی و شرایط، یک دارایی تلقی میکند، اجازه میدهد تا خودی نشان داده و فراتر از صرفاً یک کاریکاتوری باشند که در ۹۹ درصد فیلم و سریالهای تاریخی شاهد بودهایم. زنانی که برای تحقق اهدافشان و پایمال نشدن حق و حقوقشان، ابایی از در افتادن با سیاستمداران نداشته و چه بسا خود نیز به یکی از آنها تبدیل میشوند.
در همینجا میتوان نخستین برتری Shōgun را کشف کرد. از قسمت نخست به شیوه داستانسرایی حول محور شخصیتهای زن آن هم در بستری از تاریخ واقعی توجه نموده و ببینید که چگونه نه با ظاهر زیبایشان، بلکه با عقل و ذکاوت وارد میدان میشوند. برخلاف بازی تاج و تختی که در ابتدا به شیوه عجیب و غریبی دنریس تارگرین را نمایش داد و صرفاً با تکیه بر ظاهرش، قدرت را در دست گرفت و خودی نشان داد؛ آن هم در شرایطی که بازیچه دست برادرش شده بود و از خود هیچ اجازهای برای زندگی نداشت.
جرج آر. آر. مارتین اعتقاد دارد که حماسه خود را براساس قرون وسطی خلق کرده است؛ جایی که هیچ برابری جنسیتی وجود نداشته و مردان کنترل تمام امور را در دست گرفتهاند. با این حال سوال میشود در دنیایی که اژدهایان وجود دارند، نمیشد دیدگاه بهتری نسبت به زنان را برای معرفی آنها به کار گرفت؟ رویکردی که در دنیای امروز و در شرایطی که برابری جنسیتی تبدیل به سلاحی شده تا فرهنگ مبتذلانه خود را به خورد مخاطب دهند، سریال Shōgun وارد میدان شده و جایگاه زنان را با احترام به معرض نمایش گذاشته و چه قاتل بوده باشند و یا ملکه، شخصیتپردازی ارزشمندی را در قبالشان پیش گرفته است. اگر رویکرد بازی تاج و تخت بدون اشکال و صحیح میبود، اسپینآف House of the Dragon سعی در تغییر آن و اصلاحش برنمیآمد.
نکته حائز اهمیت دیگری که باید به آن اشاره کرد و سریالهای نام برده شده را مورد مقایسه قرار دارد، به نمایش اقشار مختلف جامعه مربوط میشود. در حالی که بازی تاج و تخت دوربین را در دست گرفته و ما را به کوچه و خیابانهای قشر فقیر سرزمین وستروس برده و با آنها آشنا میکند اما این صرفاً یک نمایش ساده بوده و زندگیشان را مورد کند و کاو قرار نمیدهد. حال در سمت مقابل ما Shōgun را داریم که توجه ویژهای به اقشار مختلف جامعه و فاصله طبقاتی داشته و به عنوان مثال نشان میدهد که ورود یک لرد به شهر چگونه میتواند حتی وضعیت زندگی قشر ضعیف را نیز تحت تاثیر قرار دهد و به شیوههای مختلفی مخاطب را درگیر این مسئله کرده تا با تمام وجود خود را در آن شرایط تاریخی و اجتماعی قرار داده و انسانهای آن زمان را درک نماید.
البته که باز هم باید اشاره کنیم Game of Thrones و Shōgun سریالهایی ارزشمند با فضاسازی و حال و هوای کاملاً متفاوتی هستند که هرکدام از جذابیتهای خاص خود بهره بردهاند. بازی تاج و تخت سریالی ۸ فصلی محسوب میشود که تا پایان فصل ششم کیفیت خود را حفظ نمود و یک شاهکار لقب گرفت ولی در ۲ فصل پایانی به افت فاجعهباری دچار شد. در سمت دیگر ماجرا ما سریال جدید و تک فصلی Shōgun را داریم که تمام و کمال براساس مستندات تاریخی ساخته شده و قاعدتاً از محدودیتهایی نسبت به ساخته شبکه HBO برخوردار میباشد که مهمترین آن به وابستگی تاریخی و تعداد قسمتها و تنها ۱ فصلی بودنش مربوط میشود. با این حال در همین مدت زمان کم و محدود المانهایی را به معرض نمایش گذاشته که Game of Thrones در برخورداری از آنها با فراز و نشیب روبرو شده است.
به صورت کلی امید میرود که کیفیت مجموعه تلویزیونی Shōgun و المانهای کلیدی آن الگویی برای باقی کمپانیهای فیلم و سریالسازی بوده باشد تا داراییهای خود را فدای ابتذال و صرفاً زرق و برق داستان نکرده و محتوایی چشمگیری را به معرض نمایش بگذارند که بتواند شگفتی مخاطب را در پی داشته و تا مدتها در یادها باقی بماند. مسئلهای که متاسفانه خلاف آن را شاهد هستیم و ساخته تاریخی FX پس از ۱۳ سال از زمان پخش بازی تاج و تخت، یک استثنا در دنیای امروز محسوب میشود.
منبع: گیمفا
https://teater.ir/news/60392