وقتی این چهره‌ها تصمیم می‌گیرند به عنوان یک عنصر مالی خود را به بدنه تئاتر نوجوی کشور تحمیل کنند تا بهانه‌ای برای فروش بیشتر باشد، چندین مشکل دیگر به وجود می‌آید که باید درباره آن حرف زد.
چارسو پرس: چند سالی می‌شود که برخی چهره‌هایی که در تلویزیون به واسطه خلاقیتی که از خود نشان دادند، توانستند با چند اجرا به فروش‌های میلیاردی برسند و از این رهگذر خود را به مثابه یک سلبریتی بزرگ در جریان تئاتری کشور معرفی کنند
 نگاهی که شاید در وهله نخست چندان مشکل‌ساز نباشد و همه در نهایت برای او بنویسیم که نوش جانش و توانسته و فروخته و ... 
 اما وقتی این چهره‌ها تصمیم می‌گیرند به عنوان یک عنصر مالی خود را به بدنه تئاتر نوجوی کشور تحمیل کنند تا بهانه‌ای برای فروش بیشتر باشد، چندین مشکل دیگر به وجود می‌آید که باید درباره آن حرف زد

یک- هنر یک مفهوم انتزاعی و ناملموس نیست. هنرمند در ایران امروز با همه ابعاد زندگیش با آن درگیر می‌شود و طبیعی است که تلاش می‌کند راهی برای جذب مخاطب داشته باشد تا این آثارش موجب دوری چندساله از تئاتر نشود. ستاره محبوب میلیاردی اما از راه می‌رسد و با کسب عنوان تهیه‌کننده در کنار این جریان جوان که برای او اعتباری قائل نیست، قرار می‌گیرد. باز هم مشکلی نیست. اما وقتی به بهانه حمایت از یک گروه جوان تهیه‌کننده‌اش می‌شوی، وظیفه داری از او حمایت مالی کنی و راه را برای کسب درآمد از اثری که دارند باز کنی. نه اینکه درصد قابل توجهی از فروش را ‌برداری، با فلان صفحه سینمایی پرمخاطب هماهنگ کنی که آثار رقیب را تبلیغ نکنند و همه فشار را بگذاری تا فقط نام تو درشت‌تر از نام کارگردان و بازیگرانش در تبلیغات دیده شود

دو- اینکه یک سایت فروش بلیت در ایران فعال است و این موجب انحصار نابجای آن شده، خود بحث مفصلی است که نیاز به واکاوی بیشتری دارد، اما وقتی همان سلبریتی محبوب نسل نوجوان سهامدار یک سایت می‌شود و سالن خالی را با بلیت‌های دروغین به قول دوستان تئاتری سیاه می‌کند، روشن است که جریان مافیای نمایش سیطره اژدهاگونه خود را از حضور در مقام تهیه‌کننده فیک به فروش دروغین گسترش داده و حال گروه بدون مخاطب واقعی با سالنی نصفه و نیمه اجرا می‌رود در حالی که نه تنها هزینه‌ای از آقای تهیه‌کننده دریافت نکرده، بلکه باید با این سالن خالی، سی درصد هم از فروش به او بپردازد، هزینه‌های تبلیغات را بدهد و سود اعتباری تازه را به ستاره از راه رسیده بدهد
 
سه- بگذارید به جشنواره خوب و اثرگذار هم‌‌آغاز نگاهی بکنیم. نمایش‌های خلاقانه‌ای که برای اولین‌بار فرصت اجر ادر مجموعه تئاترشهر را پیدا کردند و نوید روزهای خوب را به جریان جوان کشور دادند. اژدها این‌بار از راه می‌رسد و تلاش می‌کند ارزش خلق شده را به نامش بزند. در حالی که با حضور او اعتبار و حقانیت این جشنواره را زیر سوال می‌برد و رویدادی که یک امتیاز مهم برای معاونت هنری بوده است را با تردید مواجه می‌کند. گروه‌های جوان تصور می‌کنند حالا که فرصت اجرا در تئاترشهر را دارند، باید نامی هم کنار آنها باشد تا فروش بیشتری کنند. زهی خیال باطل که دو تجربه اخیر نشان داده که نه تنها فروشی هم نمی‌کنند که باید از جیب‌شان هم به آقای ستاره کافه‌دار سانتی‌مانتال بدهند
 
چهار- برخی هوا برشان داشته است. اگر آنها نبودند تئاتر شهر مخاطب نداشت. اگر آنها اجرا نمی‌رفتند، سالن شهرزاد خالی می‌ماند. اگر آنها نبودند جریان اقتصادی نمایش مرده بود. زهی خیال باطل دوست عزیز. شما هم نبودی مخاطب واقعی نمایش مثل تجربه‌های موفقی چون «اسب انسان، پنجاه/پنجاه»، «هیدن»، «پرده خانه» و ... مسیر فروش را برای مخاطب پیدا می‌کردند. دوست عزیز نه تنها جریان جوان کشور به شما نیازی ندارد، بلکه بورژوازی حساس‌تان بویی هم از کیفیت هنری ندارد و هر چه بیشتر جلوی رشد جریان نوجوی نمایش را بگیری باز هم از میان سنگ بزرگ اژدهاگونه‌ات راهش را می‌یابد. بگذار و بگذر که تا همین جا هم کافی است که بدانیم این جریان چگونه در حال بلعیدن هنر و اعتبار و ماهیت تئاتر کشور است. تمام.
 
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: سهاب محبعلی