این‌که محمدزاده در «جنگل آسفالت»، نیست آن نسخه اغلب غافلگیرکننده و اُور‌اَکت که خیلی از ما ناخودآگاه انتظارش را می‌کشیم و بهش «عادت» داریم، قدر مسلم تقصیر فیلمنامه است.

چارسو پرس: به نقل از وقت سینما ، اواخر تابستان ۹۵ وقتی نوید محمدزاده در دهمین جشن انجمن منتقدان تندیس بهترین نقش مکمل مرد را بابت «ابد و یک روز» گرفت، طور بامزه‌ای گفت: «چی نوشتی سعید روستایی؟ این فیلم، ابد و یک جایزه برای من داشت». تازه آن موقع محمدزاده حدود یک دهه بود که وارد سینما شده بود و فیلم‌های پر سر و صدایی مثل «عصبانی نیستم»، «لانتوری» و «خشم و هیاهو» را بازی کرده بود.


 در «ابد و یک روز» اما همه چیز مهیا بود تا او بتازاند و بدرخشد. حتی اگر همبازیانش، پا به پای او بهترین بازی‌هایشان را به نمایش گذاشته بودند. حالا کاری ندارم فیلم با لفظ ژانر زیرپوشی، فحش خورد و یا مسعود فراستی آن را «سگدونی» توصیف کرد!

«ابد و یک روز» یک فیلم کالت است. فیلمی که به قول روستایی، نوید برای بازی در آن «خورد و خوراک بر خود حرام و مثقال مثقال گوشت تنش را آب کرد». محمدزاده اما روی این فیلم متوقف نماند و آن‌قدر بازی دیدنی رو کرد که برای انتخاب بهترین‌هایش دچار دردسر می‌شوی؛ از «بدون تاریخ بدون امضا»، «سرخپوست» و «مغزهای کوچک زنگ زده» تا «شب داخلی دیوار»، «آکتور» و… . نقش‌هایی که با وسواس، برای او و متناسب با ظرفیت‌هایش نوشته شده بودند.

این‌که محمدزاده در «جنگل آسفالت»، نیست آن نسخه اغلب غافلگیرکننده و اُور‌اَکت که خیلی از ما ناخودآگاه انتظارش را می‌کشیم و بهش «عادت» داریم، قدر مسلم تقصیر فیلمنامه است. 



کلیشه‌زدایی از بازیگری که مدام عطش ور رفتن با چارچوب نقش را دارد، شاید منتج به خروجی متفاوتی شده، اما به چشم ما انگار برازنده‌اش نیست. شاید او فقط زمانی ستاره روی صحنه است که دارد منم منم می‌کند، کُری می‌خواند، از حقش کوتاه نمی‌آید و شر درست می‌کند! وقتی شده شبیه بشکه باروت!


پاشا در «جنگل آسفالت» متنفذ است. چپش حسابی پر است. دور و برش آدم دارد و گنگش بالاست. با این حال گویا محمدزاده، قرار بوده تا نقش را متفاوت از شور و هیجان و افسارگسیختگی همیشگی بازی کند.


«اولین بوسه» در یک سریال ایرانی بعد از انقلاب در سریال جنگل آسفالت

تمام رویای بازیگری‌ام در این فیلم تبدیل به واقعیت شد/ صحبت‌های نوید محمدزاده درباره بازی در «شب داخلی دیوار»


پیش هنگامه (فرشته حسینی)، دختری که خاطرش را می‌خواهد، عامدانه دست پایین را دارد و وقت غُر زدن ملایم رفتار می‌کند. با ایرج (امیر جعفری) نمی‌سازد، اما با او راه می‌آید و هوایش را دارد. به غزال (دیبا زاهدی) که می‌داند دل در گرویش دارد، محترمانه روی خوش نشان نمی‌دهد.

اصلاً پاشا با این پالتوی بلندش، نوید همیشگی نیست. نه این صداسازی رویش نشسته و نه بازی کنترل شده‌اش به دل می‌نشیند.