از دهه ۱۹۹۰ تاکنون ریچارد لینکلیتر مشغول ساخت فیلم‌هایی درباره زندگی در حومه شهرها از زاویه دید خودش بوده است؛ این مسئله در فیلم‌هایی چون «مات و مبهوت»، «تنبل» و سه‌گانه «پیش از…» به بهترین شکل ممکن دیده می‌شود.
چارسو پرس: جالب این است که خود لینکلیتر در واقع متعلق به یک نسل پیش از شخصیت‌های فیلم‌هایش است و با این حال به خوبی از دید نسل‌های تازه جامعه معاصر را کالبدشکافی می‌کند. او در هیوستون بزرگ شد و فیلمسازی را خودش به تنهایی آموخت. لینکلیتر فیلمسازی است که می‌تواند معمولی‌‌ترین جزییات را به شکلی شگفت‌انگیز روایت کند.

این کارگردان شناخته‌شده پس از آنکه از دانشگاهش در هیوستون انصراف داد، به تگزاس رفت و یک باشگاه فیلم راه‌اندازی کرد. سال ۱۹۸۸ اولین فیلمش را به نام «خواندن کتاب‌ها برای یادگیری شخم‌زنی غیرممکن است» همان‌جا ساخت که توجه چندانی را برایش به ارمغان نیاورد. دومین فیلم بلندش «تنبل» نام داشت که واجد نوعی نگاه پوچ و فلسفی درباره جوانانی کلبی‌مسلک بود. با همین فیلم بود که او نامزد جشنواره ساندنس شد و همچنین واژه اسلکر به معنای تنبل را وارد فرهنگ عامه کرد.

از آن زمان تاکنون، لینکلیتر با ساخت شماری از محبوب‌ترین و پربحث‌ترین آثار سه دهه اخیر تبدیل به یکی از نمادهای فرهنگ عامه شده است. اخیرا هم با انتشار آخرین اثرش به نام «آپولو ده و نیم» که به نوعی روایتی شخصی از زندگی خودش است، توانست نظر تماشاگران را جلب کند.

در هر حالی که او زندگی در حومه شهر را نمایش دهد، شامل دو دانشجوی کالج که در قطاری با هم ملاقات می‌کنند، یک معلم موسیقی غیرمتعارف یا دنبال کردن زندگی یک پسر در طول یک دهه، یک چیز در مورد او مسلم است؛ ریچارد لینکلیتر همیشه کاری می‌کند تا ما دوباره به زندگی و جایگاهمان در جامعه بیاندیشیم. لیست زیر شامل ۱۰ فیلم برتر این کارگردان ویژه است.

۱۰) هر کس یه چیزی می‌خواد!! (Everybody Wants Some!!)


در این فیلم ریچارد لینکلیتر به مکاشفه در قلمروی آشنا می‌پردازد؛ زندگی عمدتا بی‌قیدوبند نوجوانان. ماجرای فیلم در پاییز سال ۱۹۸۰ در تگزاس اتفاق می‌افتد و حول گروهی از بازیکنان بیسبال سابق دبیرستانی واقع شده است که اکنون در کالج هستند و قصد تشکیل دوباره یک تیم بیسبال دارند. تنها چیزی که این نوجوانان بیش‌تر از بیسبال دوست دارند، زنان هستند و مرتبا با ماشین در محوطه کالج به دنبال زنان می‌گردند. نکته بامزه این است که این فیلم نوعی ادامه «پسرانگی» است و دقیقا از نقطه‌ای آغاز می‌شود که آن فیلم به اتمام می‌رسد؛ مرد جوانی که به خوابگاه کالجش می‌رود و با هم‌اتاقی‌های تازه‌اش و همچنین یک دختر آشنا می‌شود. با این حال «پسرانگی» اثری متفکرانه و شاعرانه به حساب می‌آید و این فیلم در عوض سرگرم‌کننده و بامزه است.

۹) ملت فست‌ فود (Fast Food Nation)


این فیلم که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد، بر اساس کتابی از اریک اسکلوسر است و ماجرای یک مشاور بازاریابی در حوزه فست فود به نام دان اندرسون را روایت می‌کند که برگری به نام (بیگ وان) را ابداع کرده است. او در سفری به کلرادو برای بازدید از مرکز پرورش گاوها برای تولید گوشت‌، تازه می‌فهمد که هر چه درباره این صنعت می‌داند اشتباه بوده است. «ملت فست فود» با ماهیت و ذات غالبا پوچ‌انگارانه و بی‌هدف آثار لینکلیتر همخوانی دارد، اما از منظر سیاسی و اقتصادی بسیار گزنده‌تر از همیشه است. فیلم از منابع غیرداستانی برای هجو دقیق و کامل صنعت غذاهای آماده و عادات غذایی آمریکایی استفاده می‌کند. نکته جالب در مورد فیلم حضور بازیگران «پسرانگی» در بخشی از آن است که همگی در آن زمان در میانه فیلمبرداری آن فیلم بودند تا در نهایت در سال ۲۰۱۴ منتشر شود.

۸) یک پوینده تاریک (A Scanner Darkly)


فیلمی که در سال ۲۰۰۶ و براساس رمانی از نویسنده مشهور فیلیپ کی.دیک ساخته شد. فیلم بر ایده جذابی مبنی بر ماده مخدری که منجر به فراموشی هویت می‌شود تکیه دارد. این اولین فیلم انیمیشن روتوسکوپی لینکلیتر است که در آن از بازیگران واقعی فیلمبرداری می‌شود و سپس این فیلم‌ها بصورت دیجیتالی رنگ‌آمیری می‌شوند تا حالتی رویاگونه پیدا ‌کنند. بازیگران فیلم شامل ستارگانی چون کیانو ریوز، وینونا رایدر، وودی هارلسون و رابرت داونی جونیور است. کیانو ریوز در نقش پلیس مخفی‌ای به نام باب آرکتور است که ماده مخدر خاصی که به مغز مصرف‌کنندگانش ضربه می‌زند را مصرف می‌کند. ریوز باز هم درخشان ظاهر می‌شود؛ در نقش شخصیتی با روحی شکنجه‌شده که از منظر اخلاقی سردرگم است و حالا در برابر نهادهای بزرگی که او را احاطه‌ کرده‌اند هویتش را از دست می‌دهد. باور عمومی بر این است که دیک این رمان را بر اساس تجربه شخصی خودش در مصرف مواد مخدر در دهه ۷۰ و تاثیر مخرب و نابودکننده آن بر روح و روانش نوشته است. لینکلیتر هم به خوبی این جنبه‌های مخرب و ناامیدکننده را از رمان به فیلم برگردانده است.

۷) حومه‌نشینی (SubUrbia)


فیلم در سال ۱۹۹۶ اکران شد و سوژه موردعلاقه لینکلیتر را دوباره به نمایش گذاشت؛ تجربه زیست نوجوانان آمریکایی در حومه شهر. با نقش‌آفرینی جیووانی ریبیسی، پارکر پوزی و استیو زان در نقش نوجوانانی بدبین که در محوطه پارکینگ‌ها مشغول بحث درباره زندگی‌شان هستند. زندگی این نوجوانان با ورود همکلاسی سابقشان که حالا یک ستاره پاپ است تغییر می‌کند. این تعمق آرام و غمگین لینکلیتر در مورد نسل جوان یکی از خویشتن‌دارترین آثار اوست و به زیبایی بی‌قراری این نسل را به تصویر می‌کشد.

۶) زندگی بیداری (Waking Life)


فیلمی که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد و دومین تجربه لینکلیتر در انیمیشن روتوسکوپی بود؛ با حضور ستاره محبوب او یعنی ایتن هاوک و همچنین با بازی دختر خودش لورلی لینکلیتر. فیلم در مورد معانی وجودی رویاهای آدمی و ارتباطشان با زندگی او در بیداری است. فیلمبرداری فیلم تنها حدود ۳ هفته طول کشید، اما بیش از یک سال برای تبدیل آن به انیمیشن زمان سپری شد. فیلم سوالات بزرگی را در مورد ذات واقعیت، هدف کنش‌های سیاسی، کارکرد هنر و … مؤکد می‌کند، اما دقیقا به آن‌ها پاسخ نمی‌دهد و ترجیح می‌دهد تا خود تماشاگران حقیقت مختص به خودشان را کشف کنند. علاوه بر ایتن هاوک، ستاره دیگر ۳گانه محبوب «پیش از…» یعنی ژولی دلپی نیز در فیلم ایفای نقش می‌کند.

۵) تنبل (Slacker)


«تنبل» تنها یک اثر کلاسیک لینکلیتری نیست، بلکه یک اثر کلاسیک آمریکایی است. فیلمی که از بنیان‌گذاران سنت فیلم‌های مستقل آمریکایی در دهه ۹۰ بود. «تنبل» در قلمروی واقع شده است که لینکلیتر به خوبی با آن آشناست؛ فرهنگ نوجوانانه در تگزاس. فیلم به مانند بسیاری از آثار لینکلیتر به روایت یک روز از زندگی گروهی از جوانان اهل آستین تگزاس می‌پردازد، از آدم‌هایی عجیب و غریب گرفته تا مطرودان اجتماعی. این فیلم واقعا منحصر‌به‌فرد است و با دنبال کردن داستان یک شخصیت برای مدتی کوتاه و سپس همراه شدن با شخصیتی دیگر از آن جمع، «شبح آزادی» بونوئل را به یاد می‌آورد. هیچ یک از شخصیت‌های «تنبل» نام‌هایی معمولی ندارند، بلکه به اسامی‌ای چون باید در ایستگاه اتوبوس می‌ماندم، اسپرسو سزار و … خطاب می‌شوند که به نوعی منعکس‌کننده زندگی سنت‌شکنانه و پیوسته گروهی از آدم‌ها است که همچنان در تلاش برای یافتن هویت خود هستند.

۴) مدرسه راک (School of Rock)


فیلمی با بازی جک بلک در نقش فین، گیتاریستی که از گروه موسیقی‌اش اخراج شده است و برای گذران زندگی به عنوان معلم موسیقی در یک مدرسه استخدام می‌شود. فین طی ارتباطی که او با دانش‌آموزانش برقرار می‌کند، افسردگی‌اش را شکست می‌دهد و دوباره معنای زندگی‌اش را بازمی‌یابد. در طول قصه او از گروه موسیقی شلخته و بی‌نظم آن مدرسه یک گروه راک عالی می‌سازد. «مدرسه راک» بدون شک یکی از عامه‌پسندترین فیلم‌های ریچارد لینکلیتر است، و احتمالا خانوادگی‌ترین فیلم او. فیلمی لذت‌بخش و امیدبخش بدون احساسات‌گرایی نازلی که خود لینکلیتر از آن به شدت فراری است. انتخاب جک بلک توسط لینکلیتر برای نقش اصلی هم جالب بود؛ بازیگری که همیشه به عنوان نقش دوم و فرعی به یاد آورده می‌شد، ولی با درخشش در این فیلم به اوج کارنامه کاری‌اش رسید.

۳) مات و مبهوت (Dazed and Confused)


هیچ لیستی از فیلم‌های لینکلیتر بدون این جواهر ناب و قصیده او برای فرهنگ هیجان‌انگیز دبیرستانی در تگزاس کامل نخواهد بود. «مات و مبهوت» همچون بسیاری دیگر از آثار لینکلیتر، نگاهی آزادانه اما دقیق به آخرین روز دانش‌آموزان یک دبیرستان در سال ۱۹۷۶ می‌اندازد. فیلمی که باعث آغاز فعالیت حرفه‌ای فارغ‌التحصیل دانشگاه تگزاس یعنی متیو مک‌کانهی شد. او در نقش وودرسون با اینکه پیش از دیگر شخصیت‌های فیلم از دبیرستان فارغ‌التحصیل شده، همچنان نمی‌تواند از پرسه در آن حال و هوا گذر کند. او و فیلم هر دو استعاره‌های کاملی برای حس نوستالژی هستند. وقتی «مات و مبهوت» در سینماها اکران شد، آنطور که انتظار می‌رفت نفروخت و تنها ۲میلیون دلار بیش‌تر از هزینه ساخت فیلم درآمد کسب کرد. با این حال در دهه‌های بعد، فیلم به یک اثر کلاسیک کالت بدل شد و بسیاری از جنبه‌های آن به بخشی جدانشدنی از فرهنگ عامه ما تبدیل شدند.

۲) پسرانگی (Boyhood)


در این فیلم، ریچارد لینکلیتر و بازیگرانش (ایتن هاوک، پاتریشیا آرکت و الار کولترین) دست به ساخت یک حماسه سینمایی زدند که هالیوود نه آن را تا به حال تجربه کرده بود و نه پس از آن دوباره تجربه کرد. کولترین در نقش میسون ظاهر شد و داستان در طول ۱۲ سال از دریچه نگاه او روایت می‌شود. گروه فیلمبرداری و بازیگران در طول ۱۲ سال، هر سال جمع می‌شدند تا قسمت‌های مختلف فیلم را فیلمبرداری کنند تا در نهایت در سال ۲۰۱۴ فیلم آماده شد. فیلم توأمان هم نگاهی نوستالژیک به گذشته است و هم قصیده‌ای امیدوارانه به آینده. «پسرانگی» یکی از دقیق‌ترین و صمیمی‌ترین مطالعات تاریخ سینما در مورد یک شخصیت است.

۱) ۳گانه پیش از… (The Before Trilogy)


  • بازیگران: ایتن هاوک٬ ژولی دلپی
  • امتیاز IMDb به فیلم: به ترتیب ۸.۱ و ۸.۱ و ۷.۹
  • محصول: به ترتیب ۱۹۹۵ و ۲۰۰۴ و ۲۰۱۳
در سال ۱۹۹۵، تماشاگران با تماشای فیلمی کوچک، و بسیار شخصی از ملاقات دو دانشجوی کالج در یک قطار مجذوب و فریفته آن شدند. نقش مرد آمریکایی فیلم، جسی، را ایتن هاوک ایفا کرد و ژولی دلپی به عنوان زن فرانسوی فیلم، سلین، ظاهر شد.این دو فرد بیست‌و‌چندساله تنها یک شب برای آشنایی با یکدیگر فرصت داشتند، پیش از آنکه جسی سوار هواپیمایش به مقصد خانه‌اش در آمریکا شود. نام فیلم نخست «پیش از طلوع» بود که فیلم رمانتیک آمریکایی را از نو تعریف کرد و ثابت کرد نیاز نیست به کلیشه‌های همیشگی برای موفقیت اکتفا کرد.
لینکلیتر، هاوک و دلپی دوباره با دو فیلم در دو دهه دیگر به نقش‌هایشان به عنوان کارگردان/نویسنده و ستارگان فیلم بازگشتند.با «پیش از غروب» در سال ۲۰۰۴ و «پیش از نیمه‌شب» در سال ۲۰۱۳ که این زوج را در حال پیر شدن جدا از هم و با یکدیگر در رابطه‌ای زیبا و عجیب تا میان‌سالی دنبال می‌کند. لینکلیتر به طرز ماهرانه‌ای تغییرات زندگی شخصیت‌هایش را در طول ۳ فیلم مدیریت کرد که در نهایت منجر به یک ۳گانه کامل و بی‌نقص شد. در مجموع، آن‌ها داستان عاشقانه‌ای عرضه کردند که در طول دهه‌ها با با اوج و فرودهای بسیار جریان داشته است و رهایی از آن به سبب قدرت چنین ارتباط‌های زودگذری ممکن نبوده است.