بحث درباره فروش فیلمهای سینمایی در گیشه سینما، از این رو اهمیت دارد که آن را بهعنوان معیاری روشن از رضایت تماشاگران نسبت به محصولات سینمایی میتوان در نظر گرفت. طبیعتا ساخت محصولات استراتژیک، اگر با رضایت و پسند تماشاگران عام سینما همراه نباشد، مقصود مدیران سینمایی در رساندن پیام به زبان سینما از طریق این آثار، محقق نشده است.
چارسو پرس: پس از انتشار گزارش شفافسازی بنیاد سینمایی فارابیدرباره حمایتهای دولتی از فیلمهای سینمایی و نقدهایی که در چند رسانه منتشر شد، برخی از کاربران شبکههای اجتماعی و برخی از اهالی سینما، موارد گنجاندهشده در این گزارش را مورد نقد قرار دادند. وجه مشترک این نوشتهها، ارجاع به این نکته بود که اساسا مأموریت بنیاد سینمایی فارابی بهعنوان بازوی تولید سازمان سینمایی، نه ساخت فیلمهای بفروش، بلکه ساخت فیلمهای استراتژیک است و نباید فروش گیشه بهعنوان معیاری برای ارزیابی عملکرد این بنیاد و آثار آن مطرح شود.
نه پرفروش، نه تماشاگرپسند
بحث درباره فروش فیلمهای سینمایی در گیشه سینما، از این رو اهمیت دارد که آن را بهعنوان معیاری روشن از رضایت تماشاگران نسبت به محصولات سینمایی میتوان در نظر گرفت. طبیعتا ساخت محصولات استراتژیک، اگر با رضایت و پسند تماشاگران عام سینما همراه نباشد، مقصود مدیران سینمایی در رساندن پیام به زبان سینما از طریق این آثار، محقق نشده است. این مساله زمانی شکل بغرنجتری پیدا میکند که متوجه میشویم اغلب محصولات یادشده در مرحله توزیع نیز از پخش قوی برخوردار بودهاند و مواردی در زمان طلایی نوروز به اکران رسیدهاند. این در حالی است که به شکلی عجیب، برای بعضی از این آثار، شائبههایی درباره خریداری عمده بلیت از سوی شرکای سازنده نیز به گوش میرسد! با همه این احوالات، نگاهی به واکنشهای تماشاگران درباره این آثار نشان میدهد اغلب نتوانستهاند با عموم تماشاگران ارتباط برقرار کنند و نظرات منفی در شبکههای اجتماعی درباره این محصولات، بیش از نظرات مثبت است. بنابراین روشن میشود مساله گیشه ضعیف این فیلمها تنها به ذائقه کمدیپسند تماشاگر عام بازنمیگردد، بلکه حتی مخاطبانی که بهای بلیت اغلب این آثار را پرداختهاند، از تماشای آنها ناراضیاند.
این در حالی است که در همین سالها، بعضی محصولات ارگانی پرهزینه مثل «روز صفر»، «غریب»، «پرویز خان»، «بیبدن» و «موقعیت مهدی» ساخته شده که اگرچه با رسیدن به سود از طریق گیشه فاصله زیادی داشتند، اما لااقل تماشاگران را راضی به بیرون از سالن میفرستادند. این نکتهای است که در گزارشی از فیلمهای گرانقیمت فارابی هم مستتر بود و با نگاه دقیقتر به گیشه فیلمهای سینمایی قابل دریافت است.
انتخاب درست کارگردان
از سوی دیگر نگاهی به مختصات اغلب آثار سرمایهگذاریشده توسط بنیاد سینمایی فارابی در سالهای اخیر نشان میدهد حتی قواعد ساخت محصولات استراتژیک نیز که میتواند به موفقیت نسبی این آثار بینجامد، تا حد زیادی در آنها رعایت نشده است. بهطور مثال در حالی که روشن است صرف هزینه بسیار برای چند فیلم معدود، امکانات دولتی و بودجههای حاکمیتی را در اختیار عدهای معدود از سینماگران قرار میدهد، ولی بعضی از سینماگران چندین بار از این امکانات برخوردار و گاه به شکل متوالی با شکست روبهرو شدهاند. اگرچه هر فیلمساز قابلیت و توانایی کارگردانی اثری در ابعاد «سینما متروپل» را ندارد، اما آیا از نظر قواعد مدیریتی، منطقی است کارگردان جوانی مثل محمد عسگری که فقط 2 فیلم در کارنامه دارد، هردو فیلمش پرهزینه و با پروداکشن بزرگ باشد؟ خاصه آنکه هنوز فیلم نخست در اکران عمومی به معرض جلب نظر تماشاگر عام گذاشته نشده، ولی بودجه نزدیک به 60 میلیارد تومانی برای فیلم دوم این فیلمساز جوان در نظر گرفته شده است. بنیاد سینمایی فارابی البته خوب است که درباره چگونگی اختصاص بودجه به محصولات سینمایی پرهزینه فیلمسازان باسابقهتر هم شفافسازی کند. بهطور مثال کارنامه بعضی از سینماگران سازنده آثار پرهزینه، طی سالهای اخیر با شکستهای پیدرپی مواجه بوده و با این حال، ارقام سرسامآوری برای بودجه این دست آثار به آنها اعطا شده است. روشنترین مثال از این دست را میتوان فیلم «دست ناپیدا» دانست؛ اثری به کارگردانی انسیه شاهحسینی که طی 15 سال پیش از ساخت این فیلم، دو فیلم «زیباتر از زندگی» و «پنالتی» را با موضوع دفاع مقدس جلوی دوربین برد، ولی با واکنشهای مثبتی مواجه نشد.
با این حال فارابی بخشی از بودجه بیش از 30 میلیارد تومانی فیلم جدید این فیلمساز را تامین کرد که واکنشهای منفی فراوان در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر، نشان از شکست این سرمایهگذاری بود. «شور عاشقی» نیز که همین حالا روی پرده سینما قرار دارد، اثری به همین منوال است. داریوش یاری، فیلمساز باسابقه و با دغدغه امام حسینی(ع) که سریالهایی را نیز با این موضوع ساخته و البته یک مستند قابل توجه به نام «کربلا جغرافیای یک تاریخ» در کارنامه دارد، به جز آن مستند در هیچکدام از فیلمها و سریالهای خود با این موضوع توفیق قابل توجهی نداشته است، با این حال بودجه بیش از 30 میلیارد تومانی فیلم اخیرش توسط نهادهای دولتی از جمله بنیاد فارابی تامین شد.
کاهش ریسک در فیلمنامه
در حالی که اهالی سینما میدانند مخاطب عام بیش از هرچیز با قصه ارتباط برقرار میکند، بنیاد سینمایی فارابی بخشی از اقداماتی را که باید برای افزایش کیفیت و جذابیت فیلمنامه انجام میداد، عملیاتی نکرد تا درنهایت اغلب فیلمهای پرهزینه ساختهشده، مورد انتقاد تماشاگران از منظر قصه قرار گیرد. از شیوههای فیلمسازی که بنیاد سینمایی فارابی میتواند برای ساخت پروژههای پرهزینه اجرایی کند تا ریسک سرمایهگذاری در این آثار کمتر شود، استفاده از «اقتباس ادبی» است؛ راهحل سادهای که میشد برای این فیلمها مورد توجه قرار گیرد، اما نگرفت. اگرچه در جهان سینما، در میان آثار اقتباسی نیز محصولات شکستخوردهای به چشم میخورد، ولی بهطور معمول، اقتباس ادبی شیوهای برای کاهش خطر سرمایهگذاری در هنر پرهزینه سینماست؛ چراکه کتابهای رمان یا خاطرات پرفروش پیش از اقتباس سینمایی، یک بار در آزمون جلب نظر مخاطب عام موفق بوده و لااقل از وجوهی مثل پیچشهای داستانی و منطق قصه، قابل اتکا بودهاند. این در حالی است که در میان پرهزینهترین آثار سالهای اخیر بنیاد سینمایی فارابی، جز «آپاراتچی» نمونه دیگری نمیتوان یافت که از کتاب مشخصی اقتباس شده باشد. در کنار اقتباس ادبی، میتوان از شیوه فیلمنامهنویسی گروهی نیز نام برد که فارابی میتوانست برای این محصولات به کار گیرد، اما این اتفاق باز هم جز یکی دو مورد، در آثار دیگر نیفتاد. در فهرست عوامل اغلب آثار یادشده، نام یک نفر که عموما کارگردان اثر است، بهعنوان فیلمنامهنویس ذکر شده است.
معمای پرستارهها و کمدیها
از سوی دیگر اگر مدیران سازمان سینمایی و بنیاد فارابی به این گزاره که «لزومی ندارد آثار فارابی بفروشد» معتقدند، بر چه اساس روی فیلمهای پرستاره و فیلمهای کمدی سرمایهگذاری میکنند؟ در حالی که به نظر میرسد سینمای استراتژیک بیش از هرچیز نیازمند پروداکشن بزرگ است، ولی اخبار متعددی از حضور ستارههای چند میلیاردی در آثار سینمایی دولتی شنیده میشود که قابل راستیآزمایی نیست و خوب است از طرف بنیاد سینمایی فارابی -لااقل درباره دستمزد بالای عوامل اصلی- شفافسازی شود. مضافا آن که ستارههای گرانقیمت سینما در فیلمهای دولتی حضوری پررنگ دارند که نمونههایی از آن را میتوان در فیلمهایی چون «آسمان غرب»، «شهسوار»، «روایت ناتمام سیما»، «جنگل پرتقال» و... دید. کار به جایی رسیده که در بعضی از آثار فارابی مانند «بعد از رفتن»، «بهشت تبهکاران» و «کت چرمی»، حتی برای نقشهای کوتاه هم از ستارهها استفاده میشود! در شرایطی که اغلب این هنرپیشهها گیشه ندارند و فارابی نیز به قول مدافعان آن نیازی به گیشه ندارد، چرا باید بودجه فیلمهای استراتژیک با دستمزد ستارههای گرانقیمت سینما افزایش یابد؟ از سوی دیگر سرمایهگذاری این بنیاد روی فیلمهای کمدی مانند «شادروان»، «شهسوار» و «دو روز دیرتر» نیز بسیار عجیب است. در شرایطی که اغلب اینگونه محصولات در سینمای غیردولتی قابل ساخت است، چطور بنیاد فارابی که مأموریت خود را ساخت محصولات استراتژیک میداند، برای ساخت آثار کمدی یا اجتماعی پرستاره انگیزه دارد؟
چرخش به سالنسازی
حال که ارقام مورد نیاز برای سرمایهگذاری روی محصولات استراتژیک به شکلی تصاعدی بالا رفته و احتمالا در محصولات پاییز 1403 برای نمایش در جشنواره فجر امسال بالاتر نیز خواهد رفت، آیا ایده چرخش سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از فیلمسازی به سالنسازی، قابل توجه نیست؟ به نظر میرسد با ارقام 50 یا 60 میلیارد تومانی که در سال 1402 برای تکفیلمهایی خرج میشد، میتوان بخش قابل توجهی از هزینههای ساخت سالن سینما را پرداخت. آیا بهتر نیست سازمان سینمایی با تخصیص اعتبارات به سالنهای سینما یا مشارکت در ساخت سالنهای بیشتر، به توسعه کلی سینمای ایران بپردازد؟ در حال حاضر بسیاری از این فیلمها که با هزینههای گزافی نیز ساخته میشوند، تنها موفق به جذب چند صد هزار تماشاگر یا گاه چند ده هزار تماشاگر میشوند. آیا بهتر نیست این بودجهها به جای اختصاص به گروه معدودی از سینماگران بهعنوان سازنده، به همه سینماگران ایرانی اختصاص یابد تا گامی بلندتر در مسیر توسعه صنعت سینما برداشته شود؟ با افزایش شمار سالنهای سینما (که در دستور کار دولت سیزدهم نیز بود) همه سینما سود خواهد برد که هم شامل فیلمهای استراتژیک و هم فیلمهای عرفی است.
منبع: فرهیختگان
بیشتر بخوانید: فارابی ۳۰۰ میلیارد تومان فیلم ساخت، هیچ آوردهای هم نداشت/ پشت پرده زدوبند داشتند
نه پرفروش، نه تماشاگرپسند
بحث درباره فروش فیلمهای سینمایی در گیشه سینما، از این رو اهمیت دارد که آن را بهعنوان معیاری روشن از رضایت تماشاگران نسبت به محصولات سینمایی میتوان در نظر گرفت. طبیعتا ساخت محصولات استراتژیک، اگر با رضایت و پسند تماشاگران عام سینما همراه نباشد، مقصود مدیران سینمایی در رساندن پیام به زبان سینما از طریق این آثار، محقق نشده است. این مساله زمانی شکل بغرنجتری پیدا میکند که متوجه میشویم اغلب محصولات یادشده در مرحله توزیع نیز از پخش قوی برخوردار بودهاند و مواردی در زمان طلایی نوروز به اکران رسیدهاند. این در حالی است که به شکلی عجیب، برای بعضی از این آثار، شائبههایی درباره خریداری عمده بلیت از سوی شرکای سازنده نیز به گوش میرسد! با همه این احوالات، نگاهی به واکنشهای تماشاگران درباره این آثار نشان میدهد اغلب نتوانستهاند با عموم تماشاگران ارتباط برقرار کنند و نظرات منفی در شبکههای اجتماعی درباره این محصولات، بیش از نظرات مثبت است. بنابراین روشن میشود مساله گیشه ضعیف این فیلمها تنها به ذائقه کمدیپسند تماشاگر عام بازنمیگردد، بلکه حتی مخاطبانی که بهای بلیت اغلب این آثار را پرداختهاند، از تماشای آنها ناراضیاند.
این در حالی است که در همین سالها، بعضی محصولات ارگانی پرهزینه مثل «روز صفر»، «غریب»، «پرویز خان»، «بیبدن» و «موقعیت مهدی» ساخته شده که اگرچه با رسیدن به سود از طریق گیشه فاصله زیادی داشتند، اما لااقل تماشاگران را راضی به بیرون از سالن میفرستادند. این نکتهای است که در گزارشی از فیلمهای گرانقیمت فارابی هم مستتر بود و با نگاه دقیقتر به گیشه فیلمهای سینمایی قابل دریافت است.
انتخاب درست کارگردان
از سوی دیگر نگاهی به مختصات اغلب آثار سرمایهگذاریشده توسط بنیاد سینمایی فارابی در سالهای اخیر نشان میدهد حتی قواعد ساخت محصولات استراتژیک نیز که میتواند به موفقیت نسبی این آثار بینجامد، تا حد زیادی در آنها رعایت نشده است. بهطور مثال در حالی که روشن است صرف هزینه بسیار برای چند فیلم معدود، امکانات دولتی و بودجههای حاکمیتی را در اختیار عدهای معدود از سینماگران قرار میدهد، ولی بعضی از سینماگران چندین بار از این امکانات برخوردار و گاه به شکل متوالی با شکست روبهرو شدهاند. اگرچه هر فیلمساز قابلیت و توانایی کارگردانی اثری در ابعاد «سینما متروپل» را ندارد، اما آیا از نظر قواعد مدیریتی، منطقی است کارگردان جوانی مثل محمد عسگری که فقط 2 فیلم در کارنامه دارد، هردو فیلمش پرهزینه و با پروداکشن بزرگ باشد؟ خاصه آنکه هنوز فیلم نخست در اکران عمومی به معرض جلب نظر تماشاگر عام گذاشته نشده، ولی بودجه نزدیک به 60 میلیارد تومانی برای فیلم دوم این فیلمساز جوان در نظر گرفته شده است. بنیاد سینمایی فارابی البته خوب است که درباره چگونگی اختصاص بودجه به محصولات سینمایی پرهزینه فیلمسازان باسابقهتر هم شفافسازی کند. بهطور مثال کارنامه بعضی از سینماگران سازنده آثار پرهزینه، طی سالهای اخیر با شکستهای پیدرپی مواجه بوده و با این حال، ارقام سرسامآوری برای بودجه این دست آثار به آنها اعطا شده است. روشنترین مثال از این دست را میتوان فیلم «دست ناپیدا» دانست؛ اثری به کارگردانی انسیه شاهحسینی که طی 15 سال پیش از ساخت این فیلم، دو فیلم «زیباتر از زندگی» و «پنالتی» را با موضوع دفاع مقدس جلوی دوربین برد، ولی با واکنشهای مثبتی مواجه نشد.
با این حال فارابی بخشی از بودجه بیش از 30 میلیارد تومانی فیلم جدید این فیلمساز را تامین کرد که واکنشهای منفی فراوان در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر، نشان از شکست این سرمایهگذاری بود. «شور عاشقی» نیز که همین حالا روی پرده سینما قرار دارد، اثری به همین منوال است. داریوش یاری، فیلمساز باسابقه و با دغدغه امام حسینی(ع) که سریالهایی را نیز با این موضوع ساخته و البته یک مستند قابل توجه به نام «کربلا جغرافیای یک تاریخ» در کارنامه دارد، به جز آن مستند در هیچکدام از فیلمها و سریالهای خود با این موضوع توفیق قابل توجهی نداشته است، با این حال بودجه بیش از 30 میلیارد تومانی فیلم اخیرش توسط نهادهای دولتی از جمله بنیاد فارابی تامین شد.
بیشتر بخوانید: حمایت ۲۹ میلیاردی از فیلمی که فقط ۱۰ میلیارد در گیشه فروخت
کاهش ریسک در فیلمنامه
در حالی که اهالی سینما میدانند مخاطب عام بیش از هرچیز با قصه ارتباط برقرار میکند، بنیاد سینمایی فارابی بخشی از اقداماتی را که باید برای افزایش کیفیت و جذابیت فیلمنامه انجام میداد، عملیاتی نکرد تا درنهایت اغلب فیلمهای پرهزینه ساختهشده، مورد انتقاد تماشاگران از منظر قصه قرار گیرد. از شیوههای فیلمسازی که بنیاد سینمایی فارابی میتواند برای ساخت پروژههای پرهزینه اجرایی کند تا ریسک سرمایهگذاری در این آثار کمتر شود، استفاده از «اقتباس ادبی» است؛ راهحل سادهای که میشد برای این فیلمها مورد توجه قرار گیرد، اما نگرفت. اگرچه در جهان سینما، در میان آثار اقتباسی نیز محصولات شکستخوردهای به چشم میخورد، ولی بهطور معمول، اقتباس ادبی شیوهای برای کاهش خطر سرمایهگذاری در هنر پرهزینه سینماست؛ چراکه کتابهای رمان یا خاطرات پرفروش پیش از اقتباس سینمایی، یک بار در آزمون جلب نظر مخاطب عام موفق بوده و لااقل از وجوهی مثل پیچشهای داستانی و منطق قصه، قابل اتکا بودهاند. این در حالی است که در میان پرهزینهترین آثار سالهای اخیر بنیاد سینمایی فارابی، جز «آپاراتچی» نمونه دیگری نمیتوان یافت که از کتاب مشخصی اقتباس شده باشد. در کنار اقتباس ادبی، میتوان از شیوه فیلمنامهنویسی گروهی نیز نام برد که فارابی میتوانست برای این محصولات به کار گیرد، اما این اتفاق باز هم جز یکی دو مورد، در آثار دیگر نیفتاد. در فهرست عوامل اغلب آثار یادشده، نام یک نفر که عموما کارگردان اثر است، بهعنوان فیلمنامهنویس ذکر شده است.
معمای پرستارهها و کمدیها
از سوی دیگر اگر مدیران سازمان سینمایی و بنیاد فارابی به این گزاره که «لزومی ندارد آثار فارابی بفروشد» معتقدند، بر چه اساس روی فیلمهای پرستاره و فیلمهای کمدی سرمایهگذاری میکنند؟ در حالی که به نظر میرسد سینمای استراتژیک بیش از هرچیز نیازمند پروداکشن بزرگ است، ولی اخبار متعددی از حضور ستارههای چند میلیاردی در آثار سینمایی دولتی شنیده میشود که قابل راستیآزمایی نیست و خوب است از طرف بنیاد سینمایی فارابی -لااقل درباره دستمزد بالای عوامل اصلی- شفافسازی شود. مضافا آن که ستارههای گرانقیمت سینما در فیلمهای دولتی حضوری پررنگ دارند که نمونههایی از آن را میتوان در فیلمهایی چون «آسمان غرب»، «شهسوار»، «روایت ناتمام سیما»، «جنگل پرتقال» و... دید. کار به جایی رسیده که در بعضی از آثار فارابی مانند «بعد از رفتن»، «بهشت تبهکاران» و «کت چرمی»، حتی برای نقشهای کوتاه هم از ستارهها استفاده میشود! در شرایطی که اغلب این هنرپیشهها گیشه ندارند و فارابی نیز به قول مدافعان آن نیازی به گیشه ندارد، چرا باید بودجه فیلمهای استراتژیک با دستمزد ستارههای گرانقیمت سینما افزایش یابد؟ از سوی دیگر سرمایهگذاری این بنیاد روی فیلمهای کمدی مانند «شادروان»، «شهسوار» و «دو روز دیرتر» نیز بسیار عجیب است. در شرایطی که اغلب اینگونه محصولات در سینمای غیردولتی قابل ساخت است، چطور بنیاد فارابی که مأموریت خود را ساخت محصولات استراتژیک میداند، برای ساخت آثار کمدی یا اجتماعی پرستاره انگیزه دارد؟
بیشتر بخوانید: آنالیز گزارش حمایتهای 3.5 سال اخیر بنیاد فارابی از فیلمهای سینمایی؛ شفافنمایی در وقتهای اضافه
چرخش به سالنسازی
حال که ارقام مورد نیاز برای سرمایهگذاری روی محصولات استراتژیک به شکلی تصاعدی بالا رفته و احتمالا در محصولات پاییز 1403 برای نمایش در جشنواره فجر امسال بالاتر نیز خواهد رفت، آیا ایده چرخش سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از فیلمسازی به سالنسازی، قابل توجه نیست؟ به نظر میرسد با ارقام 50 یا 60 میلیارد تومانی که در سال 1402 برای تکفیلمهایی خرج میشد، میتوان بخش قابل توجهی از هزینههای ساخت سالن سینما را پرداخت. آیا بهتر نیست سازمان سینمایی با تخصیص اعتبارات به سالنهای سینما یا مشارکت در ساخت سالنهای بیشتر، به توسعه کلی سینمای ایران بپردازد؟ در حال حاضر بسیاری از این فیلمها که با هزینههای گزافی نیز ساخته میشوند، تنها موفق به جذب چند صد هزار تماشاگر یا گاه چند ده هزار تماشاگر میشوند. آیا بهتر نیست این بودجهها به جای اختصاص به گروه معدودی از سینماگران بهعنوان سازنده، به همه سینماگران ایرانی اختصاص یابد تا گامی بلندتر در مسیر توسعه صنعت سینما برداشته شود؟ با افزایش شمار سالنهای سینما (که در دستور کار دولت سیزدهم نیز بود) همه سینما سود خواهد برد که هم شامل فیلمهای استراتژیک و هم فیلمهای عرفی است.
منبع: فرهیختگان
https://teater.ir/news/63662