چارسو پرس: شبهای اخیر بازپخش سریال «پاییز صحرا » محصول سال 62 از شبکه آیفیلم توجهها را جلب کرد، مجموعهای ساختارشکن که با پوشش متفاوت خانمها بحثها و جنجالهای زیادی را در زمان پخش همراه داشت، اما همان زمان با حمایت ویژه امام خمینی (ره) از تلویزیون پخش و اتفاقا با استقبال مردم هم مواجه میشود.
حالا بعد از گذشت 40 سال، «پاییز صحرا» از سریالهای محبوب و خاطرهانگیز دهه شصت است، اما نوع پوشش و طراحی لباس خانمهای این سریال دربرگیرنده نکات مهمی است که اتفاقا با فضای امروز جامعه ایران همخوانی زیادی دارد.
پخش مجدد این سریال فرصتی دست داد که ما با اسدالله نیکنژاد، کارگردان این سریال گفتوگویی داشته باشیم و درباره چگونگی ساخته شدن و حواشی سریال پاییز صحرا نظرش را جویا شویم که پیش روی شماست.
آقای نیکنژاد اگر موافق باشید بحث را از چگونگی ساخت سریال پاییز صحرا آغاز کنیم. سریال را سال 64 ساختید؟
پاییز صحرا را سال 62 ساختیم و سال 64 از تلویزیون پخش شد، درست زمانی که دیگر من در ایران نبودم.
وقتی سریال را ساختم و قرار بر پخش شد موضعگیریهای عجیبی درباره زیباییهای بصری سریال شد. برای اولینبار بعد از انقلاب قرار بود در تلویزیون جمهوری ایران تصاویری نشان داده شود که تا به آن روز دیده نشده بود، زنهایی که در زندگی مبارزه میکنند. تا پیش از این سریال، چنین چیزی در تلویزیون رسم نبود، البته بگویم اساسا به مقوله زیباییشناسی در کارنامهام بسیار علاقهمندم و اگر به دیگر ساختههای کارنامهام نگاه کنید، مقوله زیباییشناسی دیده میشود. معتقدم نقش هنرمند این است که زیبایی زندگی را در آثارش به نمایش بگذارد و امید بیافریند اگرچه زندگی لحظات تلخ دارد، اما هنرمند مسوولیت دارد ناملایمات را به شکل زیبایی به مخاطب نشان دهد، فلسفه هنرمند و هنر این است که انسانها را از ناامید شدن نجات دهد، به آثار برجسته دنیا نگاه کنید نمونه برجسته آن «زندگی زیباست» روبرتو بنینی است که در کمپ هیتلر آدمکشی و آدمسوزی زندگی را به زیباترین شکل برای کودکش ترسیم میکند.
البته در سال 62 مقوله زیباییشناسی تازگی هم نداشت، اما وقتی سریال را به چندین نفر نشان دادند در آن زمان یکی از مسوولان اوایل انقلاب شدیدا با نمایش تیم کار مخالفت میکرد و این موضوع آقای هاشمی رییس صداوسیما را بسیار ناراحت کرد که چطور چنین نظری درباره سریال میتوانند داشته باشند تا جایی که کار به حاج احمد آقا خمینی رسید. حاج احمد آقا هم سریال را به آقای خمینی نشان دادند و ایشان هم با خانواده سریال را دیدند و از اظهار نظرات و حواشی سریال بسیار ناراحت شدند. آقای خمینی نه تنها موافق سریال بودند که آن را نمونهای برای تولیدات بعدی قلمداد کردند، فقط نکتهای که مدنظر داشتند برای گریم خانمها باید از گریمورهای خانم استفاده شود، چون تا آن زمان طراح گریمور خانم نداشتیم.
چرا زمان پخش سریال شما در ایران نبودید؟
خیلی تهدید شده بودم، همان آقایان که مخالفت میکردند به من میگفتند آدم مفسدی است .من هم رفتم برای ادامه تحصیلات سینمایی خودم. آقای هاشمی آن زمان دلسوزی زیادی برای من داشتند، حتی به من پیام دادند که برگردم و ناراحت بودند از اینکه آن آقایان گفتند من مفسد هستم و اتفاقا امام خمینی به صحبتهای آن آقا اشاره میکنند که بروند خودشان را اصلاح کنند، یادم میآید این گفته امام در روزنامهها همان زمان تیتر شد. من دوست داشتم در ایران باشم، اما رفتن را ترجیح دادم و مشغول تحصیل شدم.
نوع پوشش سریال «پاییز صحرا» ساختارشکنی در تلویزیون بعد از انقلاب بود، برای چنین روایتی مشورت هم داشتید؟
بعد از انقلاب هیچ کس نمیدانست در تلویزیون حجاب چگونه باید باشد، در خیابان تکلیف همه معلوم بود یا روسری میگذاشتند یا چارقد بر سر میکردند، اما در سینما مشخص نبود. میتوانم بگویم سریال پاییز صحرا نمونه بود و الگویی برای کارهای بعد شد.
شما تجربه ساخت آثار مستند جنگی زیادی را در زمان جنگ دارید، آن زمانها با آوینی و ملاقلیپور همدوره بودید؟
با شهید آوینی بسیار دوران خوبی را داشتیم، زمانی که تازه جهاد تلویزیونی را راه انداخته بودیم. بحث مستندسازی همان زمان بین ما مطرح شد، مستندی که درباره گروهی شهید با عنوان 40 شاهد ساختم هست و بعد هم «درد همسنگرم» را ساختم که تا قبل از آن کسی کار مستند از جبهه نداشت، بعدها افرادی رفتند و از پشت جبهه فیلم گرفتند ولی در مقطع شروع جنگ فقط ما چند نفری بودیم که مستندسازی از جنگ را آغاز کردیم. حتی به کارگیری چهل سرباز با دوربین که 40 دوربین را در اختیار سربازهای خط اول دادم تا صحنههای خط مقدم را ضبط کنند. هیچ فیلمبرداری جرات نمیکرد در آن زمان به خط مقدم برود ولی ما این کار را کردیم و توانستیم این لحظات را ثبت کنیم . ولی آقای ملاقلیپور گویا بعد از کارهای ما به سینما آمده باشند و درست نمیدانم باید بچههایی که تاریخ را بهتر از من میدانند، صحبت کنند.
به بحث برگردیم، درباره مشورت نوع پوشش زنان سریال پاییز صحرا صحبت میکردید؟
بله آن موقع من از دوستداران شهید بهشتی بودم، همچنان هم ایشان را بسیار دوست دارم؛ مشورتهای هنری را از ایشان میگرفتم، از روحانیون برجسته که به مقوله هنر بسیار آشنایی داشتند، ما آن زمان شور و هیجان انقلاب داشتیم و آقای بهشتی بسیار متشخص و باسواد بود، از او پرسیدم جناب بهشتی صورت و حجاب خانم در سریال چگونه باید باشد؟ ایشان صورت خانمی را برای من به زیبایی طراحی کرد که در کنار صورتش چند تار مو دیده میشد، به من گفت تصویر خانم را اینگونه نشان بده فقط موهای صورت را بپوشان و موها دیده نشود. این صحبت آقای بهشتی برای من کلید راه شد، در سراسر سریال پاییز صحرا حتی یک تار موی زنها دیده نمیشود، حتی در فیلم لاله هم همینطور هیچ مویی دیده نمیشود، اساسا یا در سینما و تلویزیون باید دیده شود یا نشود، اگر قانون است خب به قانون باید پایبند باشیم که نباید موی سر دیده شود اینکه روسری را کمی کنار بزنیم تا چند تا موی سر دیده شود، بسیار قشنگ نیست یا باید کرد یا نباید کرد. من همان زمان به طراح لباسمان گفتم به ما میگویند موی خانمها دیده نباید شود، حالا باید چه کرد؟ در این سریال تلاش کردیم زنان را زیبا اما با حجاب نشان دهیم، طوری که حتی یک موی آنان دیده نشود و نشد.
نوع پوشش خانمها در این سریال به گونهای است که انگار فشن و مد روز هستند.
دقیقا، اصلا خواسته من همین بود، زنان را آنطوری نشان دهیم که جامعه شایسته داشتن آنان را داشته باشد. شما ببینید دختران امروز مو را میپوشانند، اما زیبایی را که نمیتوانیم از آنان بگیریم، به نظر من آنانی که شخصیت زنان ما را نمیبینند ولی چشمانشان دنبال ناموس مردم است، به فرموده امام بزرگوارمان بروند خودشان را اصلاح کنند. نه اینکه مزاحم نوامیس خانوادهها شوند. به نظرم آن آقا بیماری روانی خاص خودش را داشت که نمیتوانست زنان این سریال را ببیند. بگذریم اما ما گرفتاریهای دیگر هم داشتیم، من آن زمان معاون اجتماعی شبکه یک بودم در حالی که گروه فیلم و سریال هم تلویزیون داشت و آنها تمایل داشتند که سریال پاییز صحرا از گروه فیلم و سریال ساخته و پخش شود نه گروه اجتماعی و این تضادی را درون سازمان صداوسیما به وجود آورده بود. آن زمان آقای پورمحمدی مدیر شبکه یک بودند و بعد از تماشای سریال گفتند که این سریال باید از گروه اجتماعی پخش شود و این باعث شده بود که گروه فیلم و سریال خوششان نیاید .
آن زمان چند سالتان بود؟
جوان و شور انقلابی، نیرویی که کسی جلودارش نبود و عشق انقلاب در سر داشتم بدون خستگی کار میکردم و خلاصه کار سریال را شروع کردیم و عزمم را جزم کردم که به بهترین شکل ممکن کار را بسازم.
برای حضور بازیگران در سریال آن هم بعد از انقلاب مشکل نداشتید؟
مشکل نداشتم؟ دلم میخواست از هنرپیشههای شناخته شده در سریال استفاده کنم، زمانی بود که همزمان جلوی فعالیت بسیاری از آنها در سینما گرفته شده بود، اما من اصرار کردم تا از آنها برای کارم استفاده کنم، آن زمان دو جریان فعالیت میکرد دقیقا مثل الان. یک عده معتقد بودند هیچ مانعی برای حضور بازیگران قبل از انقلاب در فیلمها و سریالها وجود ندارد و جریانی که جلوی فعالیت هنرمندان قبل از انقلاب را میگرفت و معتقد بودند که آنها را باید از صحنه دور کرد. نمونه آخرش مرحوم سعید راد بود که بعد از انقلاب جلوی فعالیت او گرفته شد، اما سعید راد از خوش شانسها بود که توانست بعد از مدتها کار کند. اما فردین و ناصر ملکمطیعی اجازه کار نداشتند.اما من اصرار کردم و توانستم از هنرپیشههایی که نیاز داشتم، استفاده کنم. آقای جمشید مشایخی، خانم جمیله شیخی، داورفر و خیلیها از حضور آنها بهره بردیم و کاری ساختیم که پیشرو بود، اما بعد از پخش با اظهارنظرها و صحبتها دستاندازها و چالشهای زیادی برای من به وجود آوردند، تمام تلاش خودشان را میکردند که این هنرپیشهها کار نکنند؛ البته همانها که امروز تهیهکنندگان و فعال سینما هم هستند، شنیدم نمایش آزادیخواهی هم میدهند .
نام میبرید؟
اجازه دهید در جوابتان سکوت کنم و حرمت نگه دارم...انسان میتواند تغییر کند و باید پذیرفت.
نکتهای که درباره حواشی سریال پاییز صحرا وجود دارد بعد از چهل سال، تشابهی است که با اتفاقات امروز جامعه دارد و چنین پوششی دیگر در تلویزیون اجازه داده نمیشود.نظر شما چیست؟
ما انقلاب فرهنگی کردیم قرار بود ساختار فرهنگی جدیدی به مردم ارایه دهیم، اما متاسفانه دهههای بعد تغییر کردیم.
جالب است که لباسها و پوشش خانمها در این سریال نه تنها پیشرو است که با امروز جامعه مطابقت دارد .
بعد از پخش سریال همین دو، سه روز پیش خانمی به من زنگ زد و گفت لباسهای خانمها در این سریال فشن امروز است، این به نظر من خیلی مهم است. ما آن زمان وظیفه اجتماعی خودمان میدانستیم و مسوولیت اجتماعی داشتیم که خوراک مناسب به مردم دهیم، خوراکی برای روح و روان مردم و اخلاق را به شایستگی و درست برای آنها تعریف کنیم. اما متاسفانه با گذشت زمان و در طول سالیان آدمهای بیاخلاق مدیران فرهنگی شدند و سلیقه خودشان را اعمال کردند و با به کارگرفتن هنرمندان نیازمند، سلایق خودشان را به مردم حقنه کردند.
سریال پاییز صحرا از بسیاری از سریالهای امروز تلویزیون جلوتر است، به نظر شما چرا؟
واقعا نمیدانم ... شاید نظر لطف شما باشد. ولی آنچه امروز در شبکههای نمایشی دیده میشود حاصل اندیشه هنرمندی که پشت دوربین است، نیست، هنرمند امروز بسیار درگیر مسائل روزمره زندگی و نگران امرار معاش خود است و این باعث میشود به بیسلیقگی مدیران تن دهد. آن زمان که ما سریال پاییز صحرا را میساختیم، آقای علی حاتمی حاجی واشنگتن را میساخت، این سریالها و فیلمها بعد از گذشت سالیان سال همچنان اهمیت دارند چرا؟ چون مدیران باسواد بودند و هنرمند خود را در قبال جامعه مسوول میدانست امروز متاسفانه بعضی هنرمندان ما در تامین غذای جسم کمبود دارند، خودشان درگیر مخارج زندگی هستند و باعث میشود هر آنچه به آنها میگویند، بسازند.
اگر هم هنرمند حرفی از اجتماع و مشکلات اجتماع بگوید با مشکلات همراه میشود و ...
متاسفانه در دهه اخیر زندگی مردم و روزمره با سیاست در هم آمیخته شده، هنرمند هم نمیتواند از جامعه خود جدا باشد و در ساختن آثارش قطعا با سیاست گلاویز میشود و خب طبیعی است صاحبان قدرت مقابل او میایستند و هنرمند هم مقاومت میکند و این تضاد پنهان ایجاد میشود، بین هنرمندان و اندیشمندان و بیهنران . معتقدم در چنین فضایی بیاندیشهها فضا برای جولان پیدا کرده و محصولاتی تولید میکنند که نه به درد خودشان میخورد و نه به درد دیوار... و اصلا محتوا ندارد، مردم خسته از 12 ساعت کار کردن باید به پای برنامههای بیمحتوای آنان بنشینند. مردم به جای اینترتیمنت (سینما، گالری، موسیقی، نقاشیهای سالم) باید به پای جوکهای سخیف و رقصهای آقایان بنشینند. میخواهم بگویم مجموعه عواملی در کنار هم دست به دست هم داده تا سینما و تلویزیون ما به اینجا برسد و این نکته اصلا ربطی به یک مدیر و یک هنرمند و یک مسوول ندارد. ملغمهای است که در طول سالیان سال انباشته شده و حاصل آن را در سینما و تلویزیون میبینیم. در چنین بلوایی حقیقت پنهان میشود، اندیشه پنهان میشود و مسوولیت اجتماعی هنرمندان پنهان میشود آنجاست که ابتذال رشد میکند . کار به جایی رسیده که مدیران به فروش چنین ابتذالاتی افتخار میکنند.
من معتقدم هنرمندان مسوول، حافظ روح و روان مردم هستند . نکتهای که در تولیدات سخیف برای سازندگان اصلا اهمیتی ندارد. به من گفته میشد آن زمان که وقتی پاییز صحرا از تلویزیون پخش میشد جمعه بعدازظهرها خیابان خلوت میشد و جالب است و بسیار خوشحالم که حالا بعد از 42 سال که این سریال از تلویزیون پخش شد همچنان با مخاطب گسترده همراه است . آنقدر مخاطب زیاد که آیفیلم لابهلای سریال از تبلیغات زیاد بهره میبرد. تلویزیون کجا 8 دقیقه تبلیغات بین سریالها پخش میکرد؟ فقط فوتبال و جام جهانی چنین حجم بالایی تبلیغ پخش میشد . این نکته نشان میدهد که مسوولان میفهمند تلویزیون با مخاطب بالا همراه میشود.
قصه سریال هم گیرایی خاصی دارد و مخاطب را به پیگیری دعوت میکند.
بله، فقط ساختار مورد توجه مخاطب نیست و مردم با داستان و سرنوشت کاراکترها همذاتپنداری میکنند خاصه اینکه از هنرپیشههای قدیمی بهره بردیم، هم سرگرمی برای مخاطب تدارک دیده شده و هم به آموختههای روانی مخاطب اضافه میشود.
البته بعد از گذشت 40 سال شاید توقع مناسبی نباشد که درباره نحوه بازی بازیگران صحبت کنیم.
ببینید آن زمان ترند بازیگری اینگونه بود، تماشاگر با این نوع بازی اخت بود، یک زمانی بود که در فیلمهای کلاسیک از واژه مادام و سر برای صدا زدن استفاده میشد ولی الان در فیلمهای هالیوودی گفته میشود (هی یو) معتقدم هر آنچه بازیگری بوده همان دوران بوده، امروز بازیگری اداست . کاراکتر مردی را در چهار فیلم برای شما مثال میزنم. همه شبیه به هم.. همه با یک لباس، با یک گریم و با یک نوع بازی ... طوری که از کنار هم قرار دادن صحنههای چهار فیلم شما تفاوت فیلمها را حس نمیکنید. فقط به فروش فکر کرده و از رقص هنرپیشه مرد استفاده میکنند.
خب رقص که رکن اصلی فیلمهای شماست چرا به فیلمهای قبل از انقلاب ایراد میگرفتید؟ در بعضی از فیلمهای قبل از انقلاب سازندگان فیلمها مجبور بودند از فروزان (که خدا رحمت کند ایشان را) استفاده کنند که برقصد، تکرار میکنم بعضی فیلمها، ولی الان همه فیلمهای شما مردان میرقصند و زنها چون نمیتوانند برقصند دست میزنند چرا؟ در تیزر فیلمها از جوکهای به شدت مبتذل و رقص آقایان استفاده میشود، این سینما و تلویزیون دلخواه شماست؟ چرا سینمای ایران به اینجا باید برسد؟ متاسفم که باید بگویم این ترند بازیگری سینمای ایران است.
خاطرم هست آن زمان که برای اولینبار از تلویزیون پخش میشد نظرات متفاوت و زیاد بود امروز هم بعد از گذشت 40 سال مردم نظرات متفاوتی دارند، یک اکانتی در اینستاگرام با کامنتهای 5 هزار به بالا و بسیار زیاد، چند ساعت وقت گذاشتم و کامنتها را خواندم همه سریال را دوست داشتند. اصلا نکته منفی ندیدم و این بسیار برایم جذاب بود.
آقای نیکنژاد اگر آن زمان نمیرفتید و ایران میماندید ، جایگاه شما در سینما و تلویزیون فرقی نمیکرد؟
من معتقدم سرنوشت آدم را به سمت خود میکشد و از طرفی معتقدم ما آدمها خودمان هستیم که سرنوشتمان را میسازیم، وقتی از ایران رفتم خیلی جوان بودم، آن زمان برنامهها و سریالهای زیادی ساخته بودم، آنقدر کار میکردم که شبانهروز فقط 3 ساعت میخوابیدم، معتقد بودیم انقلاب به ما میدان فعالیت داده و باید کار کنیم و کار میکردیم و واقعا میدویدم و از موانع عبور میکردم شکست برای من پذیرفتنی نبود، اما رفتم... مجبور شدم بروم تا دنیای دیگری برای خودم بسازم و با رفتن من بود که مفاهیم سینمایی و مسوولیتها برایم تغییر کرد. معتقدم کسی که کار سینمایی میکند بزرگترین مسوولیت اجتماعی را بر عهده دارد. کار هنرمند با پزشک هیچ فرقی نمیکند پزشک به جسم مردم کمک میکند ما هنرمندان به روح مردم. در نتیجه به نظرم وظیفه هنرمند بسیار بالاست به همین دلیل است که یک هنرمند باید مطالعه داشته باشد، علم داشته باشد و بهروز باشد . از ایران رفتم اما با دو مدرک دکترا برگشتم تا به کشورم خدمت کنم. وقتی هم خواستم دوباره فعالیت کنم دو جناح سیاسی به من پرخاش کردند تا نتوانم فعالیت کنم، اما من معتقد بودم که نباید تسلیم شوم. فیلم لاله را شروع کردم، شاید باورتان نشود، اما سر این فیلم بسیار خسارت دیدم هم جانی و هم مالی. پرده چشمم سر این فیلم پاره شد آنقدر سنگاندازی سر این فیلم شد تا توانستم کار را تمام کنم.وقتی فیلم تمام شد مهرههای سیاسی تمام تلاششان را کردند تا مانع پخش این فیلم شوند، اما فیلم در نهایت بدون مشکل در امریکا پخش شد. ولی نه در ایران چون بدخواهان و حسودها هنوز فعال هستند. جالبه که بدانند و من دوباره میسازم.
البته یادم هست آن زمان بحثهایی درباره بودجه بالای فیلم مطرح بود.
باور کنید همه چیز درباره آن فیلم لاله جنجال سیاسی بود، کل بودجه فیلم لاله 4 میلیارد تومان بود، همین باعث دستاویز گروههای سیاسی شد، سیاسیون شایعهپراکنی کردند، من همان زمان با سازمان بازرسی کشور تماس گرفتم و گفتم به موضوع ورود کند، چون فیلم را در دوران احمدینژاد ساختم و دچار جنجال شد. ولی من از آنجایی که در قبال کشورم احساس وظیفه کردم، فیلم را ساختم. آن افراد همیشه پشت پرده بدانند دنیای آنها کوچک است به اندازه خودشان و هنرمند همیشه بزرگ بوده و خواهد بود.
دیگر فیلم نساختید؟
قرار است به زودی کارم را شروع کنم، یک فیلم و یک سریال.
راستی بودجه سریال پاییز صحرا چقدر بود؟
پاییز صحرا اولین سریال بعد از انقلاب در تلویزیون بود به همین دلیل حساسیت روی بودجه آن زیاد بود، برای پاییز صحرا مبلغ 5 میلیون تومان هزینه اختصاص داده شده بود ولی باید از مجلس اجازه گرفته میشد، از مجلس اجازه گرفتیم و این بودجه به سریال اختصاص داده شد و جالب اینکه آخر کار 400 هزار تومان اضافه آمد و ما مبلغ 400 هزار تومان را به صداوسیما برگرداندیم، چون معتقد بودم این پول برای همه مردم ایران است. آقای هاشمی آن زمان از حرکت ما بسیار استقبال کرد و در حسابداری این موضوع ر ا لحاظ کردند تا همه بدانند آن زمان خاطرم است این کار ما مدنظر مسوولان قرار گرفت.
جناب نیکنژاد الان که سریال را پخش کردند سانسور یا حذف نشد؟
ممکن است بخشهایی حذف شده باشد، اما سانسور به معنای خاص نشد. به هر حال هر صاحب مدیایی مانیفیستی دارد و این موضوع در تمام دنیا رایج است، ممکن است صحنهای با مانیفیست صاحب مدیا همخوانی نداشته باشد . من تعبیر سانسور به معنای سیاسی نمیکنم، این سریال برای اولینبار از نگاتیو تبدیل به دیجیتال شد، به من گفتند نسخه نگاتیو این سریال گم شده و اصلا موجود نیست، قسمتهای سریال را به سختی جمعآوری کرده و تبدیل به دیجیتال کردند، در این فرآیند جمعآوری نسخه سریال بخشهایی حذف شده است، مثلا در تیتراژ اسم سناریست و کارگردان حذف میشود. اما جالب است بدانید با تمام این صحبتها سریال پاییز صحرا در سال 1994 از شبکه پیبیاس pbs امریکا که یکی از مهمترین و معتبرترین کانالها برای خانوادههای امریکایی است، پخش شد و علاقهمندان خود را داشت .
با اینکه شبکه آیفیلم سریالها و فیلمهای خاطرهانگیز پخش میکند، اما تلویزیون این روزها، روزهای غمانگیزی را سپری میکند ...
در دنیای متمدن امروز تلویزیون مجانی وجود ندارد، اما در ایران از آنجایی که بودجه تلویزیون را مردم میدهند برای مردم مجانی است، از آنجایی که جامعه سیاستزده است تلویزیون بلندگوی سیاسیون شده البته این اشکالی ندارد، هر جریان و سیاستی قدرت بیشتری داشته باشد زمانهای بیشتری در تلویزیون میگیرد، این هم اشکالی ندارد، اما به شرط آنکه این مسائل در شبکههای خاصی پیگیری شود. مخاطبان خاص خود را خواهد داشت اینکه تلویزیون 24 ساعته مباحث سیاسی مطرح کند و بعد ترجیح دهد یک سریال هم پخش کند مردم اذیت میشوند. مثل اینکه شبکه ورزش مطالب خاص خودش را پخش میکند، شبکهای باید داشته باشیم که مطالب سیاسی را برای مردم پخش کند تا از این طریق فرصت به برنامهها برسد.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: تینا جلالی