فریدون فروغی هم پیش از انقلاب ممنوع الفعالیت شده بود و هم پس از انقلاب، از آن طنزهای تلخ تاریخ است.
چارسو پرس: ۱۳ مهرماه سالروز درگذشت فریدون فروغی بود؛ صاحب صدایی جاودانه که ۲۳ ساله پیش در چنین روزی به ابدیت پیوست.
فریدون متولد سال ۱۳۲۹ در محله سلسبیل تهران بود. او موسیقی را بدون داشتن استاد و با توجه به علاقهای که به موسیقی راک، بخصوص آثار ریچارلز داشت، با تمرین میآموخت.
او درسن ۱۶سالگی، با همراهی گروهی نوازنده، موسیقی را بهصورت جدی شروع میکند و در مکانهای مختلف به اجرای ترانهها و آهنگهای غربی معروف آن روزگار و به خصوص موسیقی بلوز میپردازد و این داستان سن ۱۸سالگی ادامه مییابد.
در این دوران است که پس از یک شکست عشقی مدتی از موسیقی دست میکشد اما پس از مدتی کوتاه کنارهگیری از فضای موسیقی، سال ۱۳۴۸ صاحب کلوپ «کازابای شیراز» از فروغی و همراهانش برای اجرا در آن مکان دعوت میکند.
این موضوع مقدمهای است که فروغی در اواخر دهه چهل، به خواننده بلندآوازه کلوپهای شبانه تهران قدیم تبدیل شود. البته کلوپهایی که مخاطبانش خواهان شنیدن موسیقی متفاوت بودند نه موسیقی کابارهای.
درسال ۱۳۵۰، خسرو هریتاش، کارگردان فیلم «آدمک»، در تلاش برای پیدا کردن خوانندهای تازهنفس بود که فریدون فروغی به او معرفی میشود و با یکبار زمزمه کردن ترانهها، هریتاش متوجه میشود که شخصی را که به دنبالش بوده، یافته است. در نتیجه، فروغی دو ترانه به نامهای «آدمک» و «پروانه من» را با موسیقی تورج شعبانخانی واشعار لعبت والا، برای فیلم هریتاش اجرا میکند.
پس از اکران فیلم، این دو ترانه گل میکند و بر سر زبانها میافتد و فریدون فروغی به شهرت میرسد. گرچه در آن زمان به او خرده میگرفتند که سبک فرهاد را تقلید میکند اما همین باعث شد تا دیگر زیر سایه نام خواننده محبوبش ریچارلز قرار نگیرد.
وی که رفتهرفته به هنرمند باتجربهای تبدیل میشد، اقدام به جمعآوری آثار خود میکند و اولین آلبوم خود را با نام «زندون دل» به بازار عرضه میکند. دومین آلبومش را با نام «یاران» در سال ۵۴ به بازار عرضه میکند و در همین سال به علت اجرای ترانه «سال قحطی» از طرف حکومت شاهنشاهی به مدت دو سال از فعالیت منع میشود.
درسال ۵۶ پس از اعلام مصلحتی فضای باز سیاسی، فروغی بعد از دو سال ممنوعیت کاری سومین آلبوم خود را با نام «سال قحطی» به بازار عرضه میکند؛ درحالیکه در بهمن ماه همین سال، پدرش در اثر بیماری ذاتالریه از دنیا میرود.
درسال ۵۸ یعنی بعد از انقلاب اسلامی، فروغی در ایران میماند و کنسرت اجرا میکند. درسال ۱۳۵۹، فروغی ترانه «یار دبستانی» را برای فیلم «از فریاد تا ترور» به کارگردانی منصور تهرانی اجرا میکند که در تیتراژ فیلم استفاده میشود. در حالی که هنوز هیچ منع رسمی برای فعالیت فروغی اعلام نشده بود، به تهرانی خبر میدهند که باید صدای فروغی را از تیتراژ فیلمش حذف کند. در نتیجه جمشید جم خواندن این ترانه را به عهده میگیرد. در همین زمان است که زمزمههایی در مورد ممنوعیت فعالیت فروغی شنیده میشود.
فروغی در سال ۶۰ چند ترانه خود را همراه با چند ترانه از کوروش یغمایی در آلبومی با عنوان «سُل» جای میدهد و طی سالهای ۶۰ و ۶۱ آهنگ چهارقسمتی «چرا نه؟» را میسازد و اجرا میکند. در همین سالهاست که فعالیت او عملا ممنوع میشود. در سال ۶۵ سفر به دوبی، فروغی را تا پای پیوستن به هنرمندان دور از وطن پیش برد اما پیشنهادهای تهیهکنندگان آن سوی آب او را به رفتن راضی نکرد.
در اسفندماه سال ۷۷ موفق به برگزاری کنسرتی در تالار حافظ دانشگاه کیش شد. پس از ۴ روز برگزاری کنسرت در کیش، به تهران آمد. علیرغم درخواستهایی که از شهرستانهای دیگر برای برگزاری کنسرت داده شد، با برگزاری آن در شهرستانهای دیگر موافقت نشد و فروغی در تابستان ۷۸ و پاییز ۷۹ دوباره به کیش بازگشت و به اجرای برنامه در یک هتل پرداخت.
در فروردین سال ۷۹ به پیشنهاد حمیدرضا آشتیانیپور(کارگردان) و به امید اخذ مجوز، «میتراود مهتاب» را با شعری از نیما یوشیج برای فیلم «دختری بهنام تندر» خواند اما شرایط تغییری نکرد. گرچه ترانه فروغی در انتهای فیلم در جشنواره فجر پخش شد. پیش از این هم کیومرث پوراحمد اقدام کرده و نتوانسته بود مجوز حضور او را بهعنوان بازیگر برای پروژه فیلم «گل یخ» (که داستان آن درباره زندگی یک خواننده محکوم به سکوت بود) بگیرد.
سرانجام فریدون فروغی در روز جمعه، سیزدهم مهرماه ۱۳۸۰ در منزلش در تهرانپارس درگذشت. او را در روستای قرقرک اشتهارد کرج در کنار برکهای کوچک، در سایه کوهی بزرگ و در آرامشی که سالها انتظارش را میکشید، به خاک سپردند.
منبع: ایسنا
فریدون متولد سال ۱۳۲۹ در محله سلسبیل تهران بود. او موسیقی را بدون داشتن استاد و با توجه به علاقهای که به موسیقی راک، بخصوص آثار ریچارلز داشت، با تمرین میآموخت.
او درسن ۱۶سالگی، با همراهی گروهی نوازنده، موسیقی را بهصورت جدی شروع میکند و در مکانهای مختلف به اجرای ترانهها و آهنگهای غربی معروف آن روزگار و به خصوص موسیقی بلوز میپردازد و این داستان سن ۱۸سالگی ادامه مییابد.
در این دوران است که پس از یک شکست عشقی مدتی از موسیقی دست میکشد اما پس از مدتی کوتاه کنارهگیری از فضای موسیقی، سال ۱۳۴۸ صاحب کلوپ «کازابای شیراز» از فروغی و همراهانش برای اجرا در آن مکان دعوت میکند.
این موضوع مقدمهای است که فروغی در اواخر دهه چهل، به خواننده بلندآوازه کلوپهای شبانه تهران قدیم تبدیل شود. البته کلوپهایی که مخاطبانش خواهان شنیدن موسیقی متفاوت بودند نه موسیقی کابارهای.
درسال ۱۳۵۰، خسرو هریتاش، کارگردان فیلم «آدمک»، در تلاش برای پیدا کردن خوانندهای تازهنفس بود که فریدون فروغی به او معرفی میشود و با یکبار زمزمه کردن ترانهها، هریتاش متوجه میشود که شخصی را که به دنبالش بوده، یافته است. در نتیجه، فروغی دو ترانه به نامهای «آدمک» و «پروانه من» را با موسیقی تورج شعبانخانی واشعار لعبت والا، برای فیلم هریتاش اجرا میکند.
پس از اکران فیلم، این دو ترانه گل میکند و بر سر زبانها میافتد و فریدون فروغی به شهرت میرسد. گرچه در آن زمان به او خرده میگرفتند که سبک فرهاد را تقلید میکند اما همین باعث شد تا دیگر زیر سایه نام خواننده محبوبش ریچارلز قرار نگیرد.
وی که رفتهرفته به هنرمند باتجربهای تبدیل میشد، اقدام به جمعآوری آثار خود میکند و اولین آلبوم خود را با نام «زندون دل» به بازار عرضه میکند. دومین آلبومش را با نام «یاران» در سال ۵۴ به بازار عرضه میکند و در همین سال به علت اجرای ترانه «سال قحطی» از طرف حکومت شاهنشاهی به مدت دو سال از فعالیت منع میشود.
درسال ۵۶ پس از اعلام مصلحتی فضای باز سیاسی، فروغی بعد از دو سال ممنوعیت کاری سومین آلبوم خود را با نام «سال قحطی» به بازار عرضه میکند؛ درحالیکه در بهمن ماه همین سال، پدرش در اثر بیماری ذاتالریه از دنیا میرود.
درسال ۵۸ یعنی بعد از انقلاب اسلامی، فروغی در ایران میماند و کنسرت اجرا میکند. درسال ۱۳۵۹، فروغی ترانه «یار دبستانی» را برای فیلم «از فریاد تا ترور» به کارگردانی منصور تهرانی اجرا میکند که در تیتراژ فیلم استفاده میشود. در حالی که هنوز هیچ منع رسمی برای فعالیت فروغی اعلام نشده بود، به تهرانی خبر میدهند که باید صدای فروغی را از تیتراژ فیلمش حذف کند. در نتیجه جمشید جم خواندن این ترانه را به عهده میگیرد. در همین زمان است که زمزمههایی در مورد ممنوعیت فعالیت فروغی شنیده میشود.
فروغی در سال ۶۰ چند ترانه خود را همراه با چند ترانه از کوروش یغمایی در آلبومی با عنوان «سُل» جای میدهد و طی سالهای ۶۰ و ۶۱ آهنگ چهارقسمتی «چرا نه؟» را میسازد و اجرا میکند. در همین سالهاست که فعالیت او عملا ممنوع میشود. در سال ۶۵ سفر به دوبی، فروغی را تا پای پیوستن به هنرمندان دور از وطن پیش برد اما پیشنهادهای تهیهکنندگان آن سوی آب او را به رفتن راضی نکرد.
در اسفندماه سال ۷۷ موفق به برگزاری کنسرتی در تالار حافظ دانشگاه کیش شد. پس از ۴ روز برگزاری کنسرت در کیش، به تهران آمد. علیرغم درخواستهایی که از شهرستانهای دیگر برای برگزاری کنسرت داده شد، با برگزاری آن در شهرستانهای دیگر موافقت نشد و فروغی در تابستان ۷۸ و پاییز ۷۹ دوباره به کیش بازگشت و به اجرای برنامه در یک هتل پرداخت.
در فروردین سال ۷۹ به پیشنهاد حمیدرضا آشتیانیپور(کارگردان) و به امید اخذ مجوز، «میتراود مهتاب» را با شعری از نیما یوشیج برای فیلم «دختری بهنام تندر» خواند اما شرایط تغییری نکرد. گرچه ترانه فروغی در انتهای فیلم در جشنواره فجر پخش شد. پیش از این هم کیومرث پوراحمد اقدام کرده و نتوانسته بود مجوز حضور او را بهعنوان بازیگر برای پروژه فیلم «گل یخ» (که داستان آن درباره زندگی یک خواننده محکوم به سکوت بود) بگیرد.
سرانجام فریدون فروغی در روز جمعه، سیزدهم مهرماه ۱۳۸۰ در منزلش در تهرانپارس درگذشت. او را در روستای قرقرک اشتهارد کرج در کنار برکهای کوچک، در سایه کوهی بزرگ و در آرامشی که سالها انتظارش را میکشید، به خاک سپردند.
منبع: ایسنا
https://teater.ir/news/65056