بعضی از منتقدان می‌گویند در مواجهه با کورمک مک‌کارتی، همیشه باید یک قاعده را رعایت کنید: آثارش را نباید مانند رمان‌های دیگر بخوانید، و نباید مثل رمان‌های دیگر تحلیل کنید زیرا قوانین نانوشته‌ی رمان‌نویسی برای او بی‌معنا بود.
چارسو پرس: بنابراین قابل درک است که ساخت آثار سینمایی از قصه‌ها و رمان‌های مک‌کارتی هم آسان نباشد، با وجود این، تا به امروز چندین فیلمساز تلاش کرده‌اند تا این کار را انجام دهند. فیلم‌های اقتباسی از کتاب‌های کورمک مک‌کارتی به مسیرهای مختلفی می‌روند، بعضی‌هایشان فاجعه هستند و بعضی‌ دیگر شاهکار، اما اگر به این نویسنده‌ی فقید بزرگ علاقه دارید، تماشای آن‌ها خالی از لطف نیست.

۶- فرزند خدا (Child of God)


  • سال اکران: ۲۰۱۳
  • کارگردان: جیمز فرانکو
  • بازیگران: اسکات هیز، تیم بلیک نلسون، جیمز فرانکو، جیم پرک، نینا لجتی، برایان لالی، بوید اسمیت، فالن گودسان
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۴۲ از ۱۰۰
«فرزند خدا» از اولین رمان‌های بلند کورمک مک‌کارتی است که یک اقتباس سینمایی از آن ساخته شد، و متاسفانه ضعیف‌ترین فیلمی هم هست که نام این نویسنده‌ی افسانه‌ای با آن پیوند خورده است. این کتاب سال ۱۹۷۳ منتشر شد و فیلم آن دقیقا چهار دهه‌ی بعد به کارگردانی جیمز فرانکو از راه رسید. مطابق انتظار، رمان اصلی نسبت به فیلم، اثر پیچیده‌تر و تاثیرگذارتری است. آن رمان را حتی می‌توان در ژانر ترسناک قرار داد، در حالی که نسخه‌ی فرانکو بیشتر می‌خواهد یک درام جنایی کلیشه‌ای باشد.

ضمن اینکه نثر منحصربه‌فرد و آشنای مک‌کارتی اینجا کاملا از بین رفته است. قصه درباره‌ی یک غریبه‌ی بی‌رحم است که سرخوردگی‌اش از جهان رفته‌رفته بیشتر می‌شود و دست به قتل‌های بیشتری می‌زند. با وجود این، هرچه که کتاب قابل درک بود، فیلم بی‌معنا و سطحی است. فرانکو پایان قصه‌ی اصلی را هم تغییر داده است تا ما را بیشتر ناامید کند. مسلما اون گناهکار اصلی است، و توانایی اقتباس آثار پیچیده‌ی مک‌کارتی را ندارد. فرانکو قصد داشت تا کتاب «نصف‌النهار خون» را هم به یک اثر سینمایی تبدیل کند که خوشبختانه این اتفاق رخ نداد.

۵- همه اسب‌های زیبا (All the Pretty Horses)


  • سال اکران: ۲۰۰۰
  • کارگردان: بیلی باب تورنتون
  • بازیگران: مت دیمون، پنلوپه کروز، هنری توماس، لوکاس بلک، سم شپارد، رابرت پاتریک، میریام کولون، جسی پلمونس
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۸ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۳۲ از ۱۰۰
بیلی باب تورنتون بیشتر به عنوان یک بازیگر شناخته می‌شود تا کارگردان اما سال ۱۹۹۶ با فیلم «تیغه فلاخن» -درام تاثیرگذاری که خودش نیز در آن بازی کرد- نشان داد که در زمینه‌ی فیلمسازی هم استعداد دارد و می‌تواند در ادامه فیلم‌های بهتری هم بسازد. در واقعیت اما، تلاش بعدی او، «همه اسب‌های زیبا» که اولین اقتباس سینمایی مهم از داستان‌های کورمک مک‌کارتی است را باید یک شکست کامل بدانیم. این فیلم از هر نظر ناامیدکننده است اما حداقل یک نکته‌ی مثبت دارد، اینکه خشونت در آن به چشم نمی‌خورد و تا حدودی در ژانر عاشقانه قرار می‌گیرد.

البته اینکه «همه اسب‌های زیبا» را یک عاشقانه‌ی خالص بدانیم، توصیف کاملی از آن نیست، زیرا در اصل یک درام شخصیت‌محور با عنصر وسترن است. فیلم «همه اسب‌های زیبا» شاید یک فاجعه‌ی تمام‌عیار نباشد اما اقتباس قابل‌ دفاعی هم نیست و نمی‌تواند برداشت قابل قبولی از قصه‌ی اصلی ارائه دهد. تنها در صورتی به سراغ این فیلم بروید که قصد تماشای یک فیلم عاشقانه کلیشه‌ای را دارید یا می‌خواهید همه‌ی فیلم‌های اقتباسی از کورمک مک‌کارتی را تماشا کنید.

۴- مشاور (The Counselor)


  • سال اکران: ۲۰۱۳
  • کارگردان: ریدلی اسکات
  • بازیگران: مایکل فاسبندر، کامرون دیاز، برد پیت، پنلوپه کروز، خاویر باردم، ادگار رامیرس، برونو گانتس، ناتالی دورمر
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۳۳ از ۱۰۰
کورمک مک‌کارتی چندین فیلمنامه از آثارش نوشته است اما «مشاور» یک تفاوت ویژه با باقی دارد، از این جهت که مبتنی بر قصه‌ها و کتاب‌های پیشین مک‌کارتی نیست بلکه یک داستان کاملا جدید را روایت می‌کند. فیلم حس‌وحال آشنای رمان‌های این نویسنده‌ی بزرگ را دارد، تلخ، خشن، ریتمی نامتعارف. با حضور ریدلی اسکات در پشت دوربین و ستارگانی همچون فاسبندر، برد پرت و خاویر باردم، همه انتظار داشتند که فیلم به یک شاهکار تبدیل شود اما چنین نشد و فیلم بازخوردهای ضدونقیضی دریافت کرد. البته اگر فیلم را به چشم یک کمدی سیاه تماشا کنید، شاید جذاب‌تر جلوه کند اما در هر صورت، «مشاور» تا به امروز به خوبی درک نشده است و شاید در آینده به یک فیلم کالت تبدیل شود.

داستان در مکزیک و پیرامون تجارت مواد مخدر و درگیری‌های مرتبط با آن اتفاق می‌افتد. به‌طور کلی، داستان درباره یک وکیل است که با دخالت در قاچاق مواد مخدر در این منطقه دچار مشکل می‌شود. با این حال، «مشاور» پیچیده‌تر از این خلاصه داستان است، با تعداد زیادی شخصیت و قصه‌ای که گاهی بیش از حد آرام پیش می‌رود و گاهی به شکلی عجیبی سرعت می‌گیرد. فیلم خشونت بالایی هم دارد و چند سکانس آن را به آسانی از یاد نمی‌برد اما در کل می‌توان گفت که پتانسیل کلی فیلمنامه هدر رفته است، شاید به این دلیل که ریدلی اسکات گزینه‌ی مناسبی برای ساخت این فیلم نبود.

۳- غروب محدود (The Sunset Limited)


  • سال پخش: ۲۰۱۱
  • کارگردان: تامی لی جونز
  • بازیگران: تامی لی جونز، ساموئل ال. جکسون
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۸ از ۱۰۰
مانند «فرزند خدا» و «همه اسب‌های زیبا»، «غروب محدود» هم توسط کسی کارگردانی شده است که او را بیشتر به خاطر بازیگری‌اش می‌شناسید: تامی لی جونز. و مانند «مشاور»، کورمک مک‌کارتی نویسنده فیلمنامه است. این فیلم هم یک تفاوت ویژه با باقی دارد، از این نظر که در سینماها اکران نشد و بیشتر به یک نمایش تئاتر شباهت دارد، دلیلش هم مشخص است زیرا بر اساس یک نمایشنامه تولید شده است. خوشبختانه فیلم، همان چیزی است که باید باشد، یک اثر کوچک بی‌ادعا با محوریت دو مرد که در یک خانه نشسته‌اند و درباره‌ی ایمان، فلسفه، ناامیدی و وضع بشر گفتگو می‌کنند.

بیشتر بخوانید: اخبار و مطالب سینمای جهان


«غروب محدود» داستان ویژه‌ای برای روایت ندارد اما به شدت درگیرکننده و تفکربرانگیز است و آن را باید یکی فیلم‌های شاخص اقتباسی از کورمک مک‌کارتی بدانیم. حضور دو بازیگر افسانه‌ای یعنی تامی لی جونز و ساموئل ال. جکسون هم به فیلم کمک ویژه‌ای کرده است، زیرا دیدن این دو بازیگر باتجربه که به مدت یک ساعت و نیم در حال تبادل دیالوگ هستند، از هر نظر لذت‌بخش است. فیلم درون‌مایه‌ی سنگین و سیاهی دارد و احتمالا می‌تواند بر جهان‌بینی شما تاثیر بگذارد. «غروب محدود» ساده و بی‌ذرق‌وبرق است، از نظر فنی، همان ساختار آشنای فیلم‌های تلویزیونی را دارد اما با تشکر از دیالوگ‌ها و گفتگوهای درگیرکننده‌ی دو شخصیت، تا مدت‌ها به آن فکر خواهید کرد.

۲- جاده (The Road)


  • سال اکران: ۲۰۰۹
  • کارگردان: جان هیلکات
  • بازیگران: ویگو مورتنسن، کدی اسمیت-مک‌فی، رابرت دووال، چارلیز ترون، مایکل کی ویلیامز، گای پیرس
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۴ از ۱۰۰
«جاده» شاید یکی از تلخ‌ترین فیلم‌های تمام دوران باشد. یک اثر آخرالزمانی تکان‌دهنده بر اساس رمانی به‌ همین نام که در میان فیلم‌های اقتباسی از کورمک مک‌کارتی جایگاه ویژه‌ای دارد و برداشتی تاریک از پایان جهان ارائه می‌دهد. دنیایی که بعد از فاجعه‌ای ویران‌کننده به جهنمی خطرناک تبدیل شده است و حالا با بازمانده‌های نسل بشر برای بقا دست و پنجه نرم می‌کند. فیلم جاده حول محور پدر و پسری بی‌نام و نشان می‌چرخد که سعی دارند با زنده ماندن در برابر سیل عظیمی از آدم‌خواران و سارقان غارتگر، مسیر دشوارشان را ادامه دهند و به‌سوی روشنایی و امیدواری قدم بردارند.

در واقع فیلم جاده راجع‌به وضعیت اسفناک انسان‌ها در مواجهه با آخرالزمان و فجایع هولناک است. شرایطی غیرقابل توصیف که توان تشخیص خیر و شر، خوبی و بدی و درست یا غلط را از آدم‌ها سلب می‌کند. در دنیای ویران‌شده‌ای که مواد غذایی و سرپناه به‌سختی یافت می‌شود، آیا ازخودگذشتی و کمک از عهده‌ی کسی برمی‌آید؟ پیامدهای خشونت چه خواهد بود؟ این‌ها سوالات اساسی و مهمی هستند که پاسخ قطعی و روشنی برایشان در فیلم وجود ندارد. رویکرد جان هیلکات به «جاده»، ساده و مینیمال است اما مانند کتاب اصلی، حس ویرانی را به خوبی به بیننده منتقل می‌کند. هیلکات هم مانند جیمز فرانکو، از علاقه‌اش به ساخت نسخه‌ی سینمایی «نصف‌النهار خون» صحبت کرده است و با توجه به سابقه‌اش در ساخت آثار وسترن، گزینه‌ی ایده‌آلی برای تولید آن است.

۱- جایی برای پیرمردها نیست (No Country For Old Men)


  • سال اکران: ۲۰۰۷
  • کارگردان: برادران کوئن
  • بازیگران: جاش برولین، تامی لی جونز، خاویر باردم، کلی مکدونالد، گرت دیلاهانت، وودی هارلسون
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
از «جایی برای پیرمردها نیست» چه می‌توان گفت؟ این شاهکارِ برادران کوئن، بی‌تردید یکی از بهترین فیلم‌های اقتباسی چند دهه‌ی اخیر است؛ یک موشکافی دقیق از طمع‌کاری، اخلاقیات، چرخه‌ی خشونت و البته بی‌عدالتی (که به یکی نمادهای عصر مدرن تبدیل شده است و گویی هرگز از بین نمی‌رود؛ همه‌ی ما از بی‌عدالتی رنج می‌بریم). برای یک اثر فلسفی و روان‌شناختی پیچیده که مبتنی بر یکی از محبوب‌ترین رمان‌های کورمک مک‌کارتی فقید است، ضروری بود که بازیگران بتوانند احساسات شخصیت‌ها را به‌ درستی ابراز کنند؛ یکی از سخت‌ترین نقش‌ها را اما خاویر باردم داشت. آنتون چیگور یک شرور معمولی نیست، او خودِ شیطان است، یک هیولای واقعی که درهای رستگاری هرگز به روی وی باز نخواهد شد.

در جهانِ «جایی برای پیرمردها نیست» تقریبا همه‌ی شخصیت‌ها خاکستری به حساب می‌آیند و این شما هستید که با بررسی اعمال این آدم‌ها، باید در رابطه با خوب یا بد بودن آن‌ها نتیجه‌گیری کنند (که از این نظر، فیلم به آدمکش هم شبیه است، آنجا می‌توانید شخصیت مایکل فاسبندر را سریعا محکوم کنید یا انتخاب‌های او را از زوایایی قابل دفاع بدانید). جاش برولین نقش لوئلین ماس را بازی می‌کند، یک مزرعه‌دار که تصادفا با تعدادی جسد در بیابان روبه‌رو می‌شود. ظاهرا یک معامله‌ی مواد مخدر در جریان بوده است که به خشونت کشیده می‌شود و حالا آنجا یک کیف حاوی دو میلیون دلار پول وجود دارد که ماس آن را برمی‌دارد. او می‌داند این پول زندگی‌اش را عوض خواهد کرد اما در عین حال آگاه است که چنین پولی ممکن است او را به کشتن دهد. ماس در نهایت سعی می‌کند تا پول را بازگرداند اما دیگر دیر است، زیرا آنتون چیگور دستور گرفته است تا او را به قتل برساند و پول را پس بگیرد.