از ابتدای انقلاب تا اواخر دوره «دولت موقت»، بحث جدی درباره حذف بعضی از انواع، سبک‌ها و هنرمندان موسیقی وجود ندارد ولی به مرور با شدت و حدت بسیار زیادی بحث سانسور طرح می‌شود. این سانسور ابتدا گریبان بانوان خواننده را می‌گیرد و تداوم آن به حذف هر آنچه خارج از فضای موسیقی حماسی است، می‌انجامد.
چارسو پرس: سجاد پورقناد در روزنامه اعتماد نوشت: اگر بزرگ‌ترین اتفاق در زمینه سانسور را در پیش از انقلاب، همان حکم حکومتی معروف رضا شاه برای ممنوعیت به کارگیری مدهای موسیقی ایرانی بدانیم، باید طرح سانسور و ممیزی کیفی مرکز سرودها و آهنگ‌های انقلابی وزارت ارشاد اسلامی را دومین و مهم‌ترین اتفاق در ممیزی آثار موسیقی برشماریم.

از ابتدای انقلاب تا اواخر دوره «دولت موقت»، بحث جدی درباره حذف بعضی از انواع، سبک‌ها و هنرمندان موسیقی وجود ندارد ولی به مرور با شدت و حدت بسیار زیادی بحث سانسور طرح می‌شود. این سانسور ابتدا گریبان بانوان خواننده را می‌گیرد و تداوم آن به حذف هر آنچه خارج از فضای موسیقی حماسی است، می‌انجامد.
در این زمان برخی موسیقیدانان در تلاش برای مذاکره با مسوولان و حفظ موسیقی هستند. ارکستر سمفونیک تهران در مرز فروپاشی است و با کمک همین نوع مذاکرات سعی در حفظ سازمان خود دارد که البته موفق هم می‌شود. از طرفی گروهی از موسیقیدانان تصمیم می‌گیرند با معرفی بخشی از عناصر موسیقی که به گمان حکمرانان آن زمان قابلیت بیشتری برای «غنا» دارد، بخش بزرگ‌تری از موسیقی را نجات دهند.

تصویری از بخشنامه‌ای با امضای چند موسیقیدان وجود دارد که در آن استفاده از متر شش ضربی مرکب ممنوع شده است، چراکه از دیدگاه عوام شش ضربی مستعد موسیقی سبک است. همین‌طور سازهایی مثل تنبک و ویولن (به سبک ایرانی) نیز مدتی حذف می‌شود، به شکلی که در هنرستان آن زمان تنبک که ساز اجباری هنرستان بوده، به صورت مخفیانه در آبدارخانه هنرستان تدریس می‌شده است! اما از تمام اینها مخرب‌تر دیدگاهی افراطی براساس یک نگرش -به‌زعم نگارنده- غیرعلمی و تاریخی بوده که پای خود را به جریان ممیزی موسیقی باز می‌کند.

آبشخور این دیدگاه به اواخر دهه ۲۰ برمی‌گردد که عده‌ای از موسیقی‌شناسان فرانسوی که آگاهی چندانی از موسیقی ایرانی نداشتند، تحت تاثیر گفتمان پسااستعماری سخنرانی‌هایی در ایران ترتیب دادند و عده‌ای را با خود همراه کردند.  این موسیقی‌شناسان،  موسیقی دستگاهی ایران را در زمره موسیقی‌های فولک تلقی می‌کردند و به همین دلیل نیاز به تغییر و تحول در آن را یا به کلی رد یا به شکل بسیار محافظه‌کارانه‌ای تایید می‌کردند.

بیشتر بخوانید: مطالب مربوط به موسیقی


از آنجا بود که کم‌کم اصطلاح موسیقی کلاسیک ایرانی (به معنای یک موسیقی که هنری است و خلاق و تحول‌خواه) که در نوشته‌های ابتدای سده گذشته دیده می‌شد جای خود را به اصطلاح مغلوط «موسیقی سنتی» داد. آنجا بود که مساله اصالت و به طریق اولی تغییر -و به قول اهالی این گفتمان- «تحریف» شکل گرفت. گویی موسیقی دستگاهی ایران یک «شبه هنر» صلب و ایستاست و هر تغییری در آن می‌تواند آن را دچار تحریف کند.

متاسفانه این دیدگاه وارد جریان ممیزی موسیقی شد و مانند مهری بر پیشانی بخشی از آثار موسیقی جای گرفت. هر چند مقاومت اهالی موسیقی به عوامل این گفتمان، این اجازه را نداد که آثاری که آنها «تحریف‌شده» تلقی می‌کردند به کلی در سد سانسور بماند و به محاق رود ولی دادن چنین تیترهایی که بار منفی داشت، بر جلد بسیاری از شاهکارهای موسیقی کلاسیک ایرانی نشست.

خوشبختانه به ندرت در مطبوعات آن زمان به این اصطلاحات وقعی نهاده می‌شد و معدود منتقدانی که یادداشتی درباره آلبوم‌ها می‌نوشتند حتی توضیحی درباره این اصطلاحات که به صورت مخفف در مجوز ارشاد می‌آمد، نمی‌دادند.
در این تصویر صفحه‌ای از هفته‌نامه مهر وجود دارد که در آن دسته‌بندی اشاره شده‌ وزارت ارشاد و همچنین درجه آن از نظر کارشناسان این سازمان ثبت شده ولی با این وجود، منتقد هیچ اشاره‌ای به درست یا غلط بودن این دسته‌بندی نکرده و نقد خود را نوشته است.

امروز با فراگیری روزافزون فضای مجازی، تا حد زیادی درخواست برای مجوز قطعات موسیقایی از وزارت ارشاد کم شده و عموما درخواست مجوز از این وزارتخانه برای اجرای کنسرت در سالن‌های رسمی است.  خوشبختانه این بدخوانی از ماهیت موسیقی ایران، نتوانست تاثیر عمیقی بر تحولات هنری موسیقی ما بگذارد. حتی حضور این افراد در معتبرترین آکادمی‌های موسیقی ایران نیز چندان به همه‌گیری این گفتمان کمکی نکرد و امروز از آن گروه تنها خاطره تلخی از همدستی با جریان سانسور باقی مانده است؛ هرچند به‌زعم خودشان خیرخواهانه بوده باشند.