چارسو پرس: پیش از آنکه سریال جدید «دکستر: رستاخیز» (Dexter: Resurrection) تابستان امسال از طریق پلتفرم «پارامونت+ با شوتایم» منتشر شود، زمان مناسبی است تا به مرور عملکرد سریال اصلی «دکستر» بپردازیم؛ مجموعهای که با نقشآفرینی مایکل سی. هال (Michael C. Hall) در نقش قاتل زنجیرهای محبوب تلویزیون، در طول هشت فصل (۲۰۰۶ تا ۲۰۱۳) تبدیل به یکی از بحثبرانگیزترین آثار تلویزیونی شد.
فصل جدید، که ادامهای بر سریال «دکستر: خون جدید» (Dexter: New Blood) است، شخصیت اصلی را از دل مرگ نجات میدهد. تهیهکننده اجرایی کلاید فیلیپس (Clyde Phillips) در گفتوگویی با TV Insider فاش کرده که:
«در آغاز سریال رستاخیز، دکتری به دکستر میگوید: اگر در تابستان گلوله خورده بودی، میمردی؛ اما سرمای زیر صفر باعث شد بتوانیم تو را چند دقیقه قبل از مرگ احیا کنیم.»
رتبه هشتم: فصل هشتم سریال «دکستر» (Dexter Season 8)
پایانی ناامیدکننده برای یکی از جنجالیترین سریالهای تلویزیون
فصل پایانی سریال «دکستر»، بیش از آنکه رضایتبخش باشد، پر از تصمیمهای آسانگیرانه و روایتهایی غیرمنطقی است که حتی پایان کلی سریال را نیز زیر سؤال میبرد. در این فصل، دکستر با شخصیت جدیدی به نام دکتر اولین ووگل (با بازی شارلوت رمپلینگ) آشنا میشود؛ زنی که ادعا میکند در کنار هری، پایهگذار "کد اخلاقی" دکستر بوده، اما پیشتر هرگز حتی نامی از او در سریال برده نشده بود.
داستان زمانی پیچیدهتر میشود که ووگل از دکستر میخواهد در مقابل قاتلی مرموز معروف به «جراح مغز» یا همان الیور ساکسون (با بازی داری اینگولفسون) از او محافظت کند و در عین حال نقش پدرانهای برای یکی دیگر از بیمارانش، زک همیلتون (آدام کرینگتون) ایفا کند؛ جوانی با تمایلات قاتلانه مشابه دکستر.
در همین حال، هانا مککی (ایوون استراهوفسکی) مجدداً به داستان بازمیگردد و دبرا مورگان (با بازی جنیفر کارپنتر) در میانه حلقهای از قاتلان زنجیرهای گرفتار میشود، در حالیکه هنوز در تلاش است از آسیبهای روانی فصلهای گذشته و آنچه برای محافظت از دکستر انجام داده، رهایی یابد. تغییر ناگهانی دبرا از نفرت مطلق نسبت به دکستر به عشقی که او را به محافظت از خانهای پر از قاتل وامیدارد، کاملاً پرداختنشده و غیرمنطقی بهنظر میرسد.
اما شاید بزرگترین گناه این فصل — حتی بدتر از آن پایان بحثبرانگیز — تصمیم عجیب شخصیت آنجل باتیستا (با بازی دیوید زایاس) باشد که تمام مدارک مرتبط با جنایات دکستر را نادیده میگیرد، با اینکه پیشتر همکارش ماریا لاگوئرتا (لورین ولس) به خاطر همان مدارک به قتل رسید! واقعاً چرا؟!
رتبه هفتم: فصل ششم سریال «دکستر» (Dexter Season 6)
نمادگرایی مذهبی، روایتی سطحی و یکی از ضعیفترین فصلها
فصل ششم سریال «دکستر» بهطور کامل در قالب یک تمثیل مذهبی روایت میشود؛ مفهومی که در عمل بیشتر به بارِ روایی سریال لطمه میزند تا آن را غنی کند. در این فصل، دکستر با شخصیتی به نام «برادر سم» (با بازی موسیقیدان و بازیگر شناختهشده Mos Def) آشنا میشود؛ مردی با گذشتهای جنایتآلود که حالا مسیر روشن ایمان را یافته و به نوعی بازتابی از امکان رستگاری برای دکستر است.
در سوی دیگر داستان، با قاتل زنجیرهای اصلی فصل روبهرو هستیم: «قاتل آخرالزمان» یا همان تراویس مارشال (با بازی کالین هنکس) که با انجام قتلهای نمادین و دلهرهآور، در تلاش است تا پایان دنیا را محقق کند. این شخصیت نیز به سبک فیلم «باشگاه مبارزه» (Fight Club)، قتلها را به گردن مربی پیشین خود میاندازد؛ فردی که مدتها پیش توسط خود او به قتل رسیده است.
نمادگرایی افراطی این فصل در همینجا پایان نمییابد. در ادامه، شاهد جایگزینی شبح راهنمای همیشگی دکستر — یعنی پدرخواندهاش هری — با برادر شیطانیاش، برایان (قاتل یخی)، هستیم؛ شخصیتی که دکستر را به تسلیم شدن در برابر تمایلات تاریکاش ترغیب میکند. این تصمیم داستانی، بیشتر به اغراق و آشفتگی روایی دامن میزند تا رشد شخصیت.
گرچه در پایان فصل، یکی از مهمترین نقاط عطف سریال رقم میخورد — زمانیکه دبرا سرانجام به حقیقتی که سالها درست مقابل چشمش بود پی میبرد و شاهد صحنه قتل توسط دکستر میشود — اما این لحظه هم نتوانست فصل ششم را از جایگاه یکی از ضعیفترین فصلهای مجموعه نجات دهد.
رتبه ششم: فصل پنجم سریال «دکستر» (Dexter Season 5)
در سایه یک تراژدی خانوادگی، دکستر به دنبال کفاره و شراکت در تاریکی
فصل پنجم مستقیماً پس از وقایع تکاندهنده پایان فصل چهارم آغاز میشود؛ جایی که دکستر با پیامدهای تصمیم مرگبارش مبنی بر زنده گذاشتن قاتل زنجیرهای «تریتی کیلر» مواجه میشود؛ تصمیمی که به قیمت جان ریتا (با بازی جولی بنز) تمام شد. اکنون ریتا در وان حمام به قتل رسیده و فرزندانخوانده دکستر از خانه میروند، و او تنها میماند تا سرپرستی پسرش، هریسون، را بر عهده گیرد — کودکی که همانند پدرش، در خون مادر غرق شده است.
این خط داستانی قدرتمند که به مسئولیتپذیری دکستر در قبال زندگی خانوادگیاش میپردازد، بهزودی به حاشیه رانده میشود؛ زمانیکه او با «لومن» (با بازی جولیا استایلز) آشنا میشود، زنی که از قربانیان نجاتیافته باند جنایتکاری به رهبری جردن چیس (جانی لی میلر) است — گروهی که با عنوان "باند دختران بشکهای" شناخته میشوند. دکستر، لومـن را تحت حمایت خود میگیرد، به او شیوه قتل را آموزش میدهد و در این مسیر، نوعی شراکت تاریک و منحصربهفرد بین آنها شکل میگیرد؛ اگرچه این رابطه از نظر قدرت و کنترل، کاملاً برابر نیست.
در سوی دیگر روایت، دبرا مورگان با تهدید گروه خشن سانتا موئرته دستوپنجه نرم میکند؛ تهدیدی که بیش از حد انتظارش بیرحمانه ظاهر میشود. همزمان، نامزد او، جوزف کوئین (دزموند هرینگتون)، نسبت به رفتارهای مشکوک دکستر حساس شده و تحقیقات خود را آغاز میکند.
با وجود شروعی قدرتمند و شخصیتپردازیهای قابلتوجه، پایان فصل پنجم با چرخشی ناامیدکننده همراه است؛ جایی که مصونیت بیشازحد دکستر (یا همان «زره داستانی») اجازه نمیدهد روایت به پایانی واقعگرایانه و تأثیرگذار برسد. این موضوع باعث شده تا علیرغم لحظات درخشان، این فصل نیز در رده فصلهای ضعیفتر مجموعه قرار گیرد.
رتبه پنجم: فصل سوم سریال «دکستر» (Dexter Season 3)
وقتی دوستت قاتل زنجیرهای است و قانون را دور میزند
در فصل سوم، دکستر که بهتازگی در حال زیر سؤال بردن ارزشهای «کد» هری است، با نخستین همدست واقعیاش آشنا میشود: «میگوئل پرادو» (با بازی جیمی اسمیتز)، دادستانی که خود نیز با «مسافر تاریکی» درونش دستبهگریبان است. رابطه این دو از ابتدا همراه با صمیمیت و تقابل شکل میگیرد و بهتدریج دکستر درمییابد که قاتلان زنجیرهای، رفقای خوبی از آب در نمیآیند!
گرچه دکستر بعدها نیز با همنوعان خود تعامل خواهد داشت، اما مواجهه آینهوار او با میگوئل ــ و احساس نفرت نسبت به بازتاب خودش ــ در این نقطه از داستان پدیدهای تازه و تاملبرانگیز است. در همین حال، پروندهی جنایتکاری معروف به «اسکینر» (با بازی جیسون بورگو) که قربانیان خود را با روشی چندشآور میکشد، دبرا و اداره پلیس میامی را بهشدت درگیر کرده است.
این درام پرتنش، تضاد چشمگیری با روند نهچندان جذاب زندگی شخصی دکستر دارد؛ جایی که او با ریتا وارد فاز بارداری و نامزدی شده و درگیر ماجرایی نهچندان گیرا میشود. تضادی که به نوبه خود عمق بیشتری به داستان میبخشد.

رتبه چهارم: فصل هفتم سریال «دکستر» (Dexter Season 7)
وقتی حقیقت فاش میشود و خواهر، محافظ برادر قاتل میشود
پس از سالها پنهانکاری، بالاخره لحظهای فرا میرسد که دبرا با واقعیت ترسناک برادرش روبهرو میشود. اما برخلاف تصور، او تصمیم میگیرد بهجای افشاگری، از دکستر در برابر سیستم قضایی و پلیس محافظت کند — حتی اگر به قیمت آلوده شدن خودش تمام شود. این تصمیم، که تلفیقی از عشق خواهرانه و پیچیدگیهای روانی است، زمینهساز یکی از پویاترین فصلهای سریال میشود.
در همین فصل، زنی به نام «هانا» (با بازی ایوان استراهوفسکی) وارد داستان میشود؛ شخصیتی مرموز و رازآلود که مانند دکستر، گذشتهای تاریک دارد. ارتباط میان این دو نهتنها عاشقانه بلکه روانشناختی نیز هست و ابعادی تازه از شخصیت دکستر را آشکار میکند.
در پسزمینه، تهدید مافیای اوکراین و تحقیقات جدی «ماریا لاگوئرتا» درباره هویت واقعی دکستر، تنش را به اوج میرساند. فصل هفتم با بازتعریف روابط خانوادگی، عاشقانه و پلیسی، یکی از نقاط اوج داستانگویی این مجموعه محسوب میشود.

رتبه سوم: فصل دوم سریال «دکستر» (Dexter Season 2)
وقتی شکارچی، خود تبدیل به شکار میشود
فصل دوم، دکستر را در بدترین موقعیت ممکن قرار میدهد؛ جایی که گروهبان «جیمز دوکس» (با بازی اریک کینگ) بهطور جدی نسبت به او مشکوک شده و بیمحابا این شک را با دیگران در میان میگذارد. دوکس، با وجود خشونت رفتاریاش، تنها گناهش این است که حقیقت را دیده و جسارت بیانش را دارد. این تقابل، بزرگترین آزمون «کد» برای دکستر محسوب میشود؛ بهویژه حالا که لقب رسانهای «قصاب بندر بیهاربر» توجه عموم را جلب کرده است.
در بُعد شخصی، او با مشکلاتی دیگر روبهروست: برای فریب ریتا، وانمود میکند به مواد اعتیاد دارد و وارد رابطهای عجیب با «لیلا» (با بازی جیمی ماری) میشود؛ زنی که ادعا میکند جنبه تاریک دکستر را درک میکند و با آن همذاتپنداری دارد.
قدرت این فصل در آن است که مخاطب را بهگونهای هوشمندانه فریب میدهد تا برای پیروزی شخصیت منفی ــ دکستر ــ مقابل فردی بیگناه دعا کند. این بازی اخلاقی یکی از امضاهای روایی فصل دوم است و آن را به یکی از فصلهای ماندگار سریال بدل میسازد.

رتبه دوم: فصل چهارم سریال «دکستر» (Dexter Season 4)
یک تغییر اساسی در داستان
سه کلمه برای توجیه قرارگیری این فصل در رتبه دوم کافی هستند: «قاتل تریینی». در این نقطه از سریال، داستان به شدت نیاز به یک تغییر اساسی دارد تا از یکنواختی جلوگیری کند و این تغییر به وضوح در فصل چهارم وارد میشود. این فصل با معرفی «آرتور میچل» (با بازی جان لیتگو) یا همان قاتل تریینی، به معنای واقعی کلمه زندگی دکستر را دگرگون میکند. قاتلی که نه تنها پیچیدگیهای شخصیتی خود را دارد، بلکه در پایان فصل، یک سری اتفاقات غیرقابل پیشبینی موجب تحول عظیمی در زندگی دکستر میشود.
این فصل همچنین به طور برجستهای شخصیت دبرا را نیز عمیقتر میکند. او که با شلیک گلوله به خود و مرگ «فرانک لاندی» (با بازی کیت کریاردین)، معشوق و مربیاش، روبهرو میشود، با بحرانهای احساسی و روانی جدیدی مواجه میشود. از سوی دیگر، دکستر که بهطور تدریجی در حال تبدیل شدن به یک شخصیت بسیار پیچیدهتر است، تنها چند گام تا تبدیل شدن به «دکستر قلب سنگی» فاصله دارد، قبل از اینکه همهچیز به طرز فاجعهباری به هم بریزد.
اگرچه پایان فصل، با قتل ریتا بهصورت ناگهانی و بدون پیشزمینه لازم، جرقهای از نارضایتی در میان طرفداران ایجاد کرد، اما این فصل با تمام پیچشها و دگرگونیها، همچنان یکی از نقاط اوج داستانگویی سریال به شمار میرود.

رتبه اول: فصل اول سریال «دکستر» (Dexter Season 1)
آغاز یک پدیده تلویزیونی با قتلهایی جذاب
دلیل موفقیت و محبوبیت فوری «دکستر» در زمان پخش این است که فصل اول سریال بلافاصله با یک شروع انفجاری وارد عرصه میشود. این فصل نه تنها شخصیت دکستر و مسافر تاریکش را معرفی میکند، بلکه اصول اخلاقیاش برای قتل تنها کسانی که شایسته آن هستند را نیز به نمایش میگذارد. اما آنچه این فصل را از سایرین متمایز میکند، داستان جالب و هیجانانگیز مربوط به «قاتل کامیون یخی» (با بازی کریستین کامارگو) است.
این قاتل زنجیرهای که به طرز عجیبی نزدیک به دکستر است، با قتلهای وحشیانه خود پرده از گذشته خونین دکستر برمیدارد. از هر قطعه بدن بریدهشده که پیدا میشود، حقیقت تاریکتر از پیش آشکار میشود. در این فصل، دکستر مجبور میشود میان تسلیم شدن به میل ذاتی خونریزیاش و وفاداری به خانوادهاش که بهطور ظاهرین دوست دارد، یکی را انتخاب کند.
در تماشای مجدد فصل اول، بهوضوح مشخص میشود که داستان و شخصیتپردازیها بهشدت محکم و استوار هستند. به علاوه، قتلهای خلاقانه و پیچیده به عنوان بخشی از جذابیتهای اصلی فصل بهشمار میآید. این فصل نه تنها آغازگر یک سریال محبوب است، بلکه همچنان بهترین فصل از لحاظ ساختار داستانی و تحول شخصیت دکستر باقی میماند.
منبع: tvinsider
نویسنده: نسرین پورمند