جوکر، روزگاری آغازگر موجی تازه در سرگرمی پلتفرمی بود، اما حالا نشانههای واضحی از فرسایش را نشان میدهد. اگر احسان علیخانی نتواند از این وضعیت گذر کند و به فرمهای تازه، قصهگویی معاصر، یا نگاه خلاقانهتری روی آورد، احتمالاً باید بپذیریم که برای جوکر – و شاید برای خود علیخانی در عرصه نمایش خانگی – این "اینجا دیگر آخر راه است."
چارسو پرس در سالهای اخیر، تغییر ذائقه مخاطبان و تحولات فضای رسانهای ایران، عرصه برنامهسازی را با چالشهایی جدی مواجه کرده است. ورود جدیتر پلتفرمهای نمایش خانگی، تعطیلی سینماها در دوران کرونا و رشد سریع مصرف محتوای ویدئویی در شبکههای اجتماعی، سازندگان برنامهها را ناگزیر از بازتعریف سبک و محتوای خود کرده است. در این میان، احسان علیخانی با سابقهای درخشان در تلویزیون، یکی از معدود چهرههایی بود که تلاش کرد این تغییر فضا را به فرصت تبدیل کند. برنامه «جوکر» بهعنوان یکی از اولین تلاشهای جدی برای بومیسازی یک رئالیتیشوی کمدی در نمایش خانگی، بهسرعت جای خود را میان مخاطبان پیدا کرد. اما مسیر پر فراز و نشیب این برنامه، از خلاقیت و نوآوری تا افت کیفیت و گرفتار شدن در دام تکرار، حکایتی است از موفقیت و بحران در برنامهسازی امروز ایران.
علیخانی با وایرالسازی در «جوکر» به تکرار افتاد؟
محمدحسین سلطانی
کاری کن دیگری بخندد. این جمله در زمانی مطرح شد که کشور در روز پخش اولین قسمت از «جوکر یک»، حدود 87 کشته به دلیل کرونا میداد. تقریباً همه شروع چنین برنامهای را درک میکردند. مسئله علیخانی منطقی به نظر میرسید و اصلاً میشد پشت جوکر یک مسئله دید. «جوکر» زمانی آمد که سینما عملاً تعطیل شده و نمایش خانگی کمکم داشت پا میگرفت. جوکر حاصل یک وضعیت جهانی است. اینکه به صورت برهنه با گونهای از احساسات مواجه شویم تا مخاطب بتواند بدون آنکه زمان بگذارد یا فرصتی داشته باشد، قهقهه بزند.
مخاطب امروز دیگر حوصله ندارد قصه بشنود، دیگر وقت این را ندارد که زمان بگذارد و دو یا سه ساعت پای یک اثر سینمایی بنشیند که ذرهذره روی یک داستان عمیق شود. جوکر حاصل چنین وضعیتی است؛ نه فقط جوکر ایرانی، حتی مدل بینالمللیاش. چنین وضعیتی نتیجهاش میشود اینکه بسیاری از مخاطبان جوکر اصلاً این اثر را در پلتفرم نمیبینند، بلکه اصلاً مخاطب این برنامه در اینستاگرام هستند. این یعنی جوکر به جای آنکه بستر تبلیغش اینستاگرام باشد، بستر پخشش اینستاگرام است. دلیلش هم واضح است؛ جوکر نتیجه برخورد برهنه با احساسات است.
حالا جوکر را بگذارید کنار «ماه عسل» و «عصر جدید». اگر به این سیر نگاهی بیندازیم میبینیم که علیخانی ذرهذره از قصه فاصله گرفته، دلیلش چیست؟ اول بستر و دوم، دایره مخاطبی است که او برای برنامههایش انتخاب کرده. علیخانی به شکل واضحی اهمیت وایرال شدگی را درک کرده و میداند ساختن برنامهای که ظرفیت تقسیم شدن هر قسمتش به _حداقل_ 10 یا 20 تکه دو دقیقهای دارد، در زمانی که وایرال شدگی یک مزیت به حساب میآید چه موهبتی خواهد بود. این مزیت را ماه عسل هم داشت، با این همه آنچه در ماه عسل اهمیت داشت خود قصه آدمها بود و همین باعث میشد، داستان تعریف کردنهای چند ساعته علیخانی با آدمها دیده شود. بعد علیخانی از ماه عسل به عصر جدید رسید، برنامه استعدادیابیای که علیخانی آن را مبتنی بر قصه بنا کرد و با این ترفند بود که برنامه استعدادیابی علیخانی از تلنتشوهای آمریکایی متفاوت شد.
وقتی نوبت به جوکر رسید همه چیز تغییر کرد. جوکر مبتنی بر قصه نبود، مبتنی بر استعداد کمدی و بداهه بود. برنامهای که تفاوتی نمیکرد شما 10 دقیقه اولش را ببینید، یا 10 دقیقه آخرش را. اهم شوخیهایی که در یک قسمت جوکر پخش میشود در اینستاگرام هم قابل دیدن است، پس چرا باید به سراغ تماشای آن در پلتفرم برویم؟! به هر حال جوکر در زمان درستی آغاز شد و به قولی فرزند زمانه خودش بود. با این حال همانطور که زمانه ما هم انقضا دارد، جوکر هم زمانش تمام میشود؛ اما کِی؟
فصل اول جوکر1، یک اتفاق مثبت در چند سال اخیر بود اما هر چقدر جوکر قسمت به قسمت پیش رفت متوجه ظرفیت وایرال شدگی شد. از جایی به بعد، جوکر مبتلا به زبانِ بسترش شد. جوکر کمکم اینستاگرامی شد. همه شوخیها تب اینستاگرام گرفتند. از موسیقیهای وایرالی گرفته تا تکه کلامها. جوکر در بستر جا گرفت و شروع به تولید محتوا برای اینستاگرام کرد. دقیقاً در همین نقطه است که جوکر از یک برنامه موفق پلتفرمی که ظرفیت تلویزیونی شدن هم دارد بدل به یک برنامه وایرالی میشود. علیخانی به این پدیده واقف است و سعی میکند که هم برنامه را از جهت وایرال شدگی جلو ببرد و هم خلاقیتی رو کند که خود برنامه (به صورت کامل) دیده شود.
وقتی جوکر1 به آخرش نزدیک شد، شوخیها تغییر کرد و برنامه دچار افتی جدی شد. برای آنکه برنامه دوباره زنده شود، تز جوکر خانمها روی میز آمد و جوکر بدون شوخیهای جنسی. اوضاع بهتر شد اما باز هم پس از چند قسمت برنامه افت کرد. دوباره فرایند وایرالسازی آغاز شد. علیخانی دید که جوکر دیگر خیلی توانش را ندارد و آخرین ورقش را هم رو کرد و به سراغ جوکر خانوادگی رفت. جوکر خانوادگی منطقیترین کاری بود که علیخانی از آغاز برنامه انجام داده است. او برای آنکه به نهایت آنچه از جوکر میشد رسید، برسد تقریباً دست به هر کاری زد. او ترکیب بازیگران را عوض کرد، جنسیت را تغییر داد. شوخیهای غیرجنسی را امتحان کرد، مجری را عوض کرد. قوانین را تغییر داد. حالا دیگر هیچ کاری نمانده که علیخانی انجام نداده باشد. جوکر دیگر چیز جدیدی برای وایرال شدگی ندارد مگر آنکه بازیگر جدید وارد کند که بعید به نظر میرسد، مدل شوخیها چندان تغییری کند.
علیخانی در جوکر تن به شوخیهای مبتذل و غیر مبتذل داد و هر کاری را که میتوانست کرد. دیگر چه کاری باقی مانده که او انجام بدهد؟ علیخانی در تمام این سالها نشان داده هر برنامهای که ساخته برایش هر چه در توان داشته انجام داده، مهرههای جدید وارد بازی کرده و حتی در جوکر، شیوهای از طنزِ مبتنی بر اینستاگرام را در کشور توسعه داد و حتی متأثر از برنامه او چند فیلمسینمایی هم (با این جنس شوخیها) ساخته شد.
علیخانی پیش از این همین کارها را برای تلویزیون میکرد و حالا بر اساس جبر یا اختیار به فضا و موجی افتاده که شناور روی آن شده. علیخانی که تا پیش از این مبتکر و مؤلف در عرصه برنامهسازی بود حالا تبدیل به مبتکری در عرصه وایرالسازی شده که این الزاماً بد نیست، اما زمانی همه چیز دراماتیک میشود که به این فکر کنیم سازنده جوکر چه برنامههایی که نمیتوانست در بسترهای پرمخاطبتری بسازد، برنامههایی که در آنها هم قصه مهم بود و علیخانی بهجای آنکه بخواهد صرفاً یک تکه صحبتهای اکبر عبدی درباره همسرش را به یاد روزهای قصهگویی و برنامهسازی جدیاش بچرخاند، میتوانست ساختن برنامه مبتنی بر قصه را ادامه دهد و راه دیگری برای برنامه پرمخاطب پیدا کند.
اینجا دیگر آخر راه است؟
کیانا تصدیقمقدم
«اینجا دیگر آخر راه است»؟ جملهای درباره حال و هوای اینروزهای احسان علیخانی در نمایش خانگی است. برای رسیدن به جواب این سؤال باید کمی به عقب برگردیم و یک سیر را با هم بررسی کنیم. علیخانی برنامهساز خوبی است و بیشک از این موضوع نمیشود چشمپوشی کرد. او سلیقه مخاطب را بهخوبی میشناسد؛ شاهد این موضوع سالهای فعالیتش در صداوسیماست. علیخانی در آنسالها موفق شد پربینندهترین برنامههای زمان خودش را بسازد. از «ماه عسل» گرفته که در ماهرمضان میهمان خانه مردم بود تا آخرین برنامهاش «عصر جدید». بههردلیلی او تصمیم گرفت بعد از سالها از رسانه ملی جدا شود و با اتکا به شناختش از مخاطب و تجربهای که در ایام فعالیتش بهدست آورده برنامه جدیدی را با عنوان «جوکر» برای نمایش خانگی بسازد؛ برنامهای سرگرمکننده که در فصل اول آن خط قرمزها بهخوبی رعایت شده بود و این قابلیت را داشت با تغییراتی اندک، حتی از تلویزیون هم پخش شود.
فصل اول این برنامه، با اجرای سیامک انصاری منتشر شد و یک نکته مهم را به همراه داشت که از چشمها دور نماند؛ تا زمانی که موج واکنشهای مثبت به «جوکر» شروع نشده بود، هیچ نامی از احسان علیخانی بهعنوان برنامهساز برده نشد و زمانی که برنامه دیده شد این هنرمند با آسودگی نامش را در تیتراژ قرار داد. البته، در همیشه روی یک پاشنه نمیچرخد؛ بعد از ساخت قسمت دوم از فصل اول «جوکر»، استقبال مخاطبان از قسمت اول جایش را به واکنشهای منفی داد.
جنس شوخیها اولین و جدیترین موضوعی بود که مورد نقد قرار گرفت. رفتهرفته از قسمت دوم فصل اول چاشنی شوخیهای جنسی به این برنامه اضافه شد و دیگر خبری از یک برنامه طنز خانوادگی نبود. علیخانی خطقرمزها را کنار گذاشته بود و صرفاً تلاش میکرد به هر روشی خنده بگیرد. او خودش را در باتلاق شوخیهای جنسی انداخته بود و در آن دستوپا میزد. موج انتقادات روزبهروز بیشتر از قبل میشد و احسان علیخانی باید دنبال چارهای میگشت تا مخاطبان برنامهاش را حفظ کند. او اعلام کرد: «جوکر خانمها» ساخته میشود؛ بعد از اعلام این خبر، واکنشهای مثبت دوباره سمت این برنامه برگشت و همه منتظر یک اتفاق نو بودند؛ اتفاقی که برای اولینبار قرار بود در «جوکر» رقم بخورد. قسمت اول «جوکر خانمها» منتشر شد. دیگر خبری از شوخیهای جنسی نبود. هنرمندان تلاش میکردند با رعایت خطوط قرمز فضای خندهداری را برای مخاطب ایجاد کنند. احسان علیخانی مسیرش را درست رفته بود؛ اما یک جای کارش میلنگید.
«جوکر خانمها» خالی از خلاقیت بود. در همان زمان به نظر میرسید قرار است دلیل این موضوع به محدودیتهایی ربط داده شود که خانمها نسبت به آقایان دارند. اما واقعیت این است که اگر هنرمند فکر کند تنها راه خنداندن مخاطب ردشدن از خطوط قرمز و شوخیهای جنسی است باید بداند سادهترین راه را انتخاب کرده و زحمتی برای سرگرمی مخاطب انجام نداده است.
به هر جهت بعد از پخش چند قسمت، «جوکر خانمها» از آبوتاب افتاد و علیخانی باید برگ برندهاش را دوباره رو میکرد و اتفاقاً این کار را هم انجام داد و «جوکر خانوادگی» را به نمایش خانگی آورد. علی اوجی و نرگس محمدی، امین زندگانی و الیکا عبدالرزاقی، مجید مظفری و نیکی مظفری، رؤیا میرعلمی و امیرحسین رستمی (البته تنها شرکتکنندهایی که نسبت خانوادگی نداشتند) شرکتکنندگان این قسمت جوکر بودند و اتفاقات مثبت و منفی را رقم زدند که بهسادگی از کنار آن نمیشود گذشت. اولین موضوع نشاندادن احترام و صمیمیت بین خانواده بهخصوص زوجهاست. علیخانی در کنار فضای سرگرمکننده، خانواده بودن را به تصویر کشیده است. چیزی که شاید این روزها فقدانش در برنامهها یا سریالهای نمایش خانگی احساس میشود.
یکی دیگر از نکات قابلتوجه در این قسمت، «خلاقیت» است. به نظر میرسد اتاق فکر احسان علیخانی تمام تلاشش را کرده تا موقعیتهای جدیدی را برای مخاطب عرضه کند و در این امر هم موفق بوده و خارج از انصاف است اگر بگوییم این قسمت جوکر بیننده را به وجد نیاورده است. موضوع آخر را نه میتوان تمجید تلقی کرد و نه میتوان برچسب نقد به آن زد. در آخرین فصل «جوکر» باتوجهبه فضای خانوادگی که دارد دوز شوخیهای جنسی کم شده و بهتبع این اتفاق مثبتی است. اما چرا تمجید حساب نمیشود؟ دلیلش شاید این باشد که در فصلهای گذشته «جوکر» آنقدر شوخیهای جنسی به خورد مخاطب داده شده که حالا که ترمز این ماجرا کمی کشیده میشود، بیننده خدا را شکر و ابراز رضایت میکند، درصورتیکه اصل ماجرا تغییری نکرده و صرفاً دوز آن کم شده است. در نهایت باید گفت احسان علیخانی با ساخت «جوکر خانوادگی» تمام ایدهاش را خرج کرد و به نظر میرسد اینجا دیگر پایان راه او برای ساخت «جوکر» باشد.
خنده حق مسلم ماست، ولی...
ایمان عظیمی
سنت اشتباهی در این سالها درخصوص ساخت برنامه کُمدی و طنز در سینما و تلویزیون شکل گرفته و آن این است که برای ساختن فضا توسط حاشیه صوتی و در کُل موسیقی متن از فضا و جنس آثار جدی، عبوس و پسیو، چه در لحن و چه در کلام بهره میگیرند. اولین اثر منفی این کار آن است که رشته ارتباط مخاطب با کلیت اثر را از بین میبرد و باعث میشود تا او موسیقی تیتراژ و ترانه کار را از کلیت ماجرا جدا کند. اما مسئلهای که در همین ابتدا در اشاره به «جوکر خانوادگی» نظرم را جلب کرد این بود که دسترنج «احسان علیخانی» و تیمش با یک استراتژی دقیق و فکرشده حداقل در بُعد فضاسازی و استفاده درست از موسیقی هایپراکتیو و لحن شوخ و شنگ در زمینه ترانهنویسی عمل کرده است تا در همان لحظه نخست میخ خودش را محکم بکوبد و تمام حواس مخاطبان فیلیمو را نسبت به تماشای خود جلب کند.
این اتفاق خوشایند در پی فهم سازنده از ذائقه بیننده شکل گرفته است، بهطوری که اغلب افراد -حتی اگر نسبت به شیوه کار علیخانی انتقادهای به حق یا ناحقی وارد کنند- نمیتوانند تسلط او در وادی برنامهسازی برای تلویزیون و شبکه نمایش خانگی را منکر شوند. او با اجرا و هدایت برنامه پُرمخاطب و پُرسروصدای «ماه عسل» نشان داد که میداند در حال انجام چه فرایندی بهمنظور تأثیرگذاری بیشتر روی ذهن و ادراک تماشاگران است، زیرا همسو با درونمایه کار، لحن را بهواسطه موسیقی هدایت میکند تا اهدافش یکی پس از دیگری تیک بخورد و در قله برنامهسازی تلویزیون قرار بگیرد. در همین راستا، جوکر نیز با استفاده از تجربه احسان علیخانی، در بُعد فضاسازی پا جای ماه عسل میگذارد تا مقدمه رسیدن به بحث اصلی که همان مسابقهِ نخندیدن باشد بهدرستی شکل بگیرد. در واقع استفاده حداکثری از تجربههای موفق پیشین و برخورداری از یک ایده مرکزی درخشان در بدو امر میتواند نگاههای خیل مردم مشتاق را به محتوای تصویری مربوطه بدوزد و باعث شود تا یک پلتفرم در مقایسه با رقبایش در جذب بیننده موفق عمل کُند. پس در مجموع نمیتوان به ایده مرکزی جوکر و ابزارهایی که آن را در مقایسه با دیگر رئالیتیشوها متمایز میکند بیاهمیت بود و آن را در تحلیل به حساب نیاورد. اما مشکل اصلی و اساسی جوکر در مرحله زایش و بسط و گسترش ایده است که جلوی پیشرفت کار را میگیرد. خنده حق مسلم ملت ماست و به همین علت باید با راهبرد دقیق به سراغ آن برویم وگرنه ماجرا بیخ پیدا میکند و برنامهساز زودتر از زمانی که تصورش را دارد باید جُل و پلاسش را جمع و صحنه را ترک کند.

اکبر عبدی برای مرتبه هزارم زن میشود
استفاده از بازیگران «زنپوش» در نمایشهای سنتی و حتی مدرن سابقه قابل توجهی دارد. در گذشته نهچنداندور به علت محدودیتهایی که از نظر فرهنگی در استفاده از بازیگران زن وجود داشت مردان بهجای آنها به ایفای نقش میپرداختند تا مبادا اتفاق ناگواری اجرای نمایش را به تأخیر بیندازد. در سینمای عامهپسند فارسی هم توجه و التفات ویژهای به «زن» نمیشد یا اگر از او در فیلمها بهره میگرفتند در حاشیهایترین نقطه نسبت به متن و دوربین قرارش میدادند تا خللی به جایگاه خداوندگونه مرد وارد نشود. با پیروزی انقلاب اسلامی این روند متوقف شد و زنان به جایگاه واقعی خود در سینما و بهطور کُل عرصه نمایش چه در بُعد کمی و چه از لحاظ کیفی نزدیکتر شدند. اما باز هم با وجود قوانین و قواعدی که در بستر اجتماع جریان داشت، برای طبیعیتر شدن حضور زنان در سینما و تئاتر از ترفندها و تمهیداتی استفاده میکردند تا بهنوعی خطوط قرمز را دور بزنند. یکی از این ترفندها برای واقعیتر نشان دادن موقعیت دراماتیک، احیای دوباره نقش «زنپوش» در صحنه بود که اکبر عبدی با توجه به توانمندیهایش این وظیفه را برای نخستینبار در فیلم «آدم برفی» پذیرفت. جایگاه او در آن اثر با توجه به ظرفیتهای متن و چیزی که فیلمساز از درونمایه فیلمش انتظار داشت، موجه بود. این اتفاق سالها بعد برای عبدی با بازی در «خوابم میاد» رضا عطاران بهگونهای بامزه و نیشدار تکرار شد ولی ادامه آن در «افراطیها» و تجربه شکستخورده «خوابزدهها» باعث شد تا دیگر سینمای ایران عطای زن شدن اکبر عبدی را به لقایش ببخشد و دست از سر مصرف این ایده تکراری و بدون کارکرد بردارد.
اما احسان علیخانی و گروهش بار دیگر در جوکر خانوادگی خاطرات آن روزها را زنده کردند و عبدی را در هیبتی زنانه به تصویر درآوردند. این میزانسن نهتنها استهزای جایگاه زنان در یکی از مهمترین پلتفرمهای شبکه نمایش خانگی است، بلکه صدای این زنگ را در گوش ما به صدا درمیآورد که «جوکر» هم برای یادآور شدن حضورش در صحنه دست به دامان کمدیهای روحوضی شده است و در پایان عمر کوتاهش چیزی در چنته برای ارائه نخواهد داشت. این درست است که معمولاً در جریان تولیدات صنعت فرهنگ، برنامهسازان و مغزهای متفکر کمتر دست به ترکیب برنده و فرمولهای امتحان پسداده شده میزنند و جوکر هم از این قاعده مستثنی نیست ولی جای اشاره به یک مسئله در این تحلیل خالی است؛ شما برای خنده گرفتن از دیگری نباید صحنه را برای یکهتازی غول سیاه ابتذال خالی کنید و با پُتک به جان اثر بیفتید.
اکبر عبدی یک کمدین ذاتی است و خودش به تنهایی میتواند نگاه خیره مخاطب را به سمت خویش معطوف کند، پس نیازی هم به زنپوش شدن او و فوران شوخیهای بیخاصیت جنسی احساس نمیشود. جوکر، ایده خوبی داشت، مناسب شروع شد، با نیش و کنایههای جنسی ادامه داد و اکنون که به پایان کارش نزدیک شده باید از گذشته خودش درس بگیرد و در قالب یک برنامه خانوادگی فقط و فقط صرف وایرالشدگی برایش موضوعیت نداشته باشد، اما میبینیم که ناترازی در شیوه اجرا و محدودیت در استفاده از بازیگران باعث شده تا در فصل انتهایی، کار به سمت نقطه روشنی سوق پیدا نکند.
بازی جوکر بر لبهٔ پرتگاه
مریم فضائلی
برخی معتقدند که آثار برجسته ادبی لزوماً نمیتوانند در دنیای سینما موفقیتهای مشابهی داشته باشند. این قضیه تا حد زیادی درباره علیخانی هم صدق میکند. او که در تلویزیون محبوبیتی بینظیر به دست آورده بود، حالا در دوران رشد شبکه نمایش خانگی، تصمیم گرفته تا این فضا را هم تجربه کند. علیخانی، با دو دهه تجربه و دستاورد در تلویزیون، حالا میخواهد از این تجارب برای ساختن اثری جدید در دنیای نمایش خانگی بهره ببرد. اما اشتباهی که علیخانی مرتکب شد، فقط تغییر بستر نبود. او ژانر کاریاش را هم از اساس دگرگون کرد، بهگونهای که تمام مهرههای بازیاش را بر اساس این تغییرات چید. حالا، در زمانی که «جوکر» به آخرین لحظات خود نزدیک میشود و تماشاگران در حال دیدن تلاشهای آخر برنامه هستند، فرصت مناسبی است تا به این رئالیتیشوی ایرانیزهشده نگاه دقیقتری انداخت.
«جوکر» همانطور که در ابتدا با ایدهای جدید و رنگارنگ ظاهر شد، خیلی زود به تکرار افتاد و دیگر برای مخاطب جذابیت اولیهاش را از دست داد. هر قسمت از «جوکر» حرفهای زیادی برای گفتن دارد، اما «جوکر خانوادگی» که احتمالاً آخرین بارهایی است که این برنامه را میبینیم، یک بخش کاملاً متفاوتی است که نیاز به بررسی ویژهای دارد. این قسمت از برنامه، نه فقط از نظر ساختار، بلکه در ابعاد پخش، یک تحول قابلتوجه در دنیای برنامهسازی ایران ایجاد کرد. علیخانی در ابتدای برنامه جوکر به این نکته اشاره میکند و میگوید که اگر توانستهاید «جوکر خانوادگی» را ببینید، یعنی تمام مخالفتها و موانعی که در مسیر تولید و پخش این قسمت وجود داشت، برطرف شدهاند.
مهمترین دلیلی که باعث شد «جوکر» علیخانی نتواند روندی ثابت و صعودی داشته باشد و در عوض واکنشهای سینوسی را تجربه کند، ناتوانی در حفظ تعادل بود. حتی هدف برنامه بهمرور عوض شد و جوکری که بهعنوان یک بازی معرفی شده و میتوانست وارد محافل شود، چندان دوام نیاورد. این عدم تعادل در ساختار برنامه، بهویژه در فصلهایی که به نظر میرسید «جوکر» پتانسیل بالایی دارد، مانند فصل «جوکر خانمها»، آن را با چالشهای جدی مواجه کرد. این فصل که میتوانست یکی از شناختهشدهترین فصلهای جوکر باشد، بهخاطر تهدیدهای ساترا و بیثباتی در اجرا، آسیبهای زیادی دید. از طرفی، عدم تعادل در شوخیها، صحبتها و رفتارهای «جوکر مردها» هم باعث شد تا جذابیت آن بخش نیز کاهش پیدا کند.
یکی از نشانههای بارز این عدم تعادل، به انتخاب شرکتکنندگان برمیگردد. تعدادی از چهرههایی که در فصول مختلف در «جوکر» حضور داشتند، آنقدر تکراری شده بودند که دیگر نتوانستند همانطور که باید، لبخند را بر لب تماشاگران بیاورند. اینجاست که اشتباه بزرگ تیم نویسندگان نمایان میشود: نوشتن شوخیها و متنهای تکراری برای آدمهای تکراری. گفتنی است سناریوی «جوکر» بر خلاف تصور بسیاری که برنامه را بداهه میپندارند، با یک گروه نویسندگان بزرگ نوشته میشود. در ترکیبی با بداههپردازی که بسته به توانایی شرکتکنندگان پیش میرود. بههرحال، یک عده کمدین دور هم جمع شدهاند و باید توانایی بداههپردازی را داشته باشند. باقی بخشهای سناریو، اتودهایی که میزنند، عمدتاً از پیش نوشته شدهاند.
مشکل اصلی «جوکر» هم دقیقاً در همینجاست. بخش غالب این اتودها تکراری و نخنما هستند و چیزی بیشتر از کمدیهای زرد سالهای اخیر نیستند. رقص مردان با موسیقی بدون کلام خوانندههای «لسآنجلسی»! شوخیهای مثبت 18، تقلید صدا و لهجه رشتیها و آسیای شرقیها، ادای سیاهبازی در کلیشهایترین شکل ممکن و چیزهایی ازاینقبیل. این اشتباه باعث شد «جوکر» از یک رئالیتیشوی جذاب و منحصربهفرد، کمکم به یک تلهتئاتر تبدیل شود. در دنیای رئالیتیشو، آنچه که باعث جذابیت میشود حضور شخصیتهای تازه و پیشامدهای غیرمنتظره است؛ اما این نکته در «جوکر» کاملاً نادیده گرفته شد و باعث شد آن شور و هیجان اولیه از بین برود. حتی علیخانی میتوانست بهجای اینکه در بازی جنسیت وارد شود و بخواهد جذابیت برنامه را با تقابل زنانه و مردانه پیش ببرد، ترکیب افراد را تغییر دهد و از تکراری شدن فضا جلوگیری کند. در شرایط و فضای سال ۱۴۰۰ که «جوکر» به روی آنتن رفت، واقعاً یک پدیده جذاب و نو به نظر میرسید: جمعشدن چهرههای معروف، شوخیها، طنازیها و لحظات غیرمنتظره. اما بعد از مدتی، این جذابیتها کمرنگ شد، برنامه از هدف اصلیاش دور افتاد و به یک فضای بیاثر و تکراری تبدیل شد.
در نهایت، تمام نقاط ضعف جوکر در فصل «جوکر خانوادگی» هم بهوضوح مشاهده شد، ولی چند دلیل باعث شد تا شاید این نقصها کمتر به چشم بیاید. نخست اینکه، جوکر توانست لحظاتی از صمیمیت واقعی میان زن و شوهرها را به تصویر بکشد که بهنوعی برند خاص خودش شد. در این فصل، رابطهای طبیعی و صادقانه بین زوجها به نمایش درآمد که تا حد زیادی توانست حس صمیمیت را منتقل کند. بازیگران بهنوعی راحتتر بودند و یکدیگر را لمس کردند و همین ارتباط تا حدی واقعی به برنامه رنگوبوی خاصی بخشید. زوج علی اوجی و نرگس محمدی در این زمینه نقش مهمی داشتند. این نحوه ابراز محبتشان بسیار صمیمانه و همدلانه به نظر میرسید که در ایجاد فضای برنامه مؤثر بود. البته در این میان، جوکر همچنان توانست جلبتوجه کند؛ چرا که از امیرحسین رستمی و رؤیا میرعلمی دعوت کرد که بدون هیچ نسبتی در برنامه حضور پیدا کنند که این خود سؤالبرانگیز بود. مشکل اصلی جوکر اینجاست که بیشتر از آنکه روی تواناییهای فردی شرکتکنندگان تکیه کند، بهنوعی بر شانههای آنها سوار میشود تا دیده شود. این رویکرد باعث شد که بسیاری از بخشهای جوکر فقط در فضای مجازی دیده شوند و دیگر مخاطب احساس نیاز به تماشای تمام برنامه را نداشته باشد.

عبور ظریف «جوکر» خانوادگی از کنار خطوط قرمز
مصطفی قاسمیان
اگرچه در ابتدای پخش رئالیتیشوی «جوکر» به نظر میرسید تولید این برنامه با حضور ترکیبی از مردان و زنان بازیگر، چندان نزدیک به واقعیت نباشد، ولی بعد از 7 فصل مردانه در سالهای 1400 و 1401 و سپس 6 فصل با حضور یکی در میان مردان و زنان، بالاخره نوبت به ضبط رقابت خانوادگی این برنامه رسید و حالا بعد از پخش 4 قسمت از این فصل، زمان مناسبی برای تحلیل و بررسی آن است.
نگاهی به 6 فصل قبلی «جوکر 2: طبقه بیست و یک» که از حدود یک سال پیش شروع به پخش کرد، نشان میدهد احسان علیخانی و گروهش مسیری جالب را برای رسیدن به این نقطه طراحی کردند که حساسیتها را کاهش داد و در نهایت پخش «جوکر» خانوادگی را ممکن کرد؛ مسیری که حتی در اولین فصل مردانه سری دوم، از طراحی شمار زیادی شوخی دوپهلوی جنسی گذشت تا حضور زنان بازیگر با کمترین حواشی در این رئالیتیشو ممکن شود. عوامل برنامه حتی روند انتشار بریدههای فصل زنان را در فضای مجازی محدود کردند تا در نهایت به این نقطه برسند.
این مسیر در فصل هفتم «جوکر 2» یا همین فصل خانوادگی نیز ادامه داشت و از همه ظرفیتهای ممکن برای کاهش ضرب این اتفاق استفاده شد؛ از حضور 3 گروه بازیگر محرم تا دعوت از اکبر عبدی، هنرپیشه محبوبی که سوابق متعدد زنپوشی در سینمای ایران دارد و حتی برای این کار سیمرغ هم گرفته! بنابراین در نقطه شروع، ترکیب چهرههای حاضر در «جوکر» خانوادگی را هوشمندانه میتوان دانست. شاید به علت برخورداری از همین امکان مناسب بود که این رقابت تا اینجا، نسبتاً جالب و تماشایی از آب درآمده.
در عین حال از جمله نقاط ضعف «جوکر» خانوادگی، میتوان به تکرارهای بیاندازه بعضی اکتهای بازیگران در صحنههای خندهدار اشاره کرد؛ مثل زدن روی ران پا و برخاستن چهرهها برای گریز از مهلکه. به علاوه، به خلاف حضور مفید و خندهآور نرگس محمدی و نمایش جذاب مجید مظفری، چهرههایی چون امیرحسین رستمی و علی اوجی، آنقدری که انتظار آن میرود، بامزه و قوی ظاهر نشده و گویی بیشتر برای تأکید روی شوخیهای دیگران در این فصل حاضرند. در این میان غلامرضا نیکخواه که از نخستین فصل «جوکر»، آن روی بسیار بامزه خود را به نمایش گذاشت، همچنان قوی است و گاه حتی بدون وجود شوخیهای طراحیشده، میتواند با یک اکت سریع، از تماشاگران خنده بگیرد.
احسان علیخانی و گروه برنامهساز «جوکر» در طراحی شوخیهای این فصل، از نزدیکی خطوط قرمز رد شدهاند، اما تلاش کردند تا آنها را زیاد زیر پا نگذارند؛ دو نمونه بارز این سیاست را میتوان در شوخیهای صحنه زنپوشی اکبر عبدی و صحنه پنالتی باکس علی اوجی و نرگس محمدی (عیادت از نوزادان در بیمارستان) دید که میتوانست با شوخیهای متعدد دیگری همراه شود، ولی سازندگان با پرهیز از تکرار دوباره فصل اول «جوکر 2»، از کنار خطوط قرمز گذشتند. اگر قرار بود آن مسیر دنبال شود، محتوای این دو صحنه کاملاً متفاوت و حاشیهساز از آب درمیآمد. به همین دلیل، «جوکر» خانوادگی را از لحاظ سلامت محتوایی، میتوان جایی مابین «جوکر 1» (محصول 1400) و «جوکر 2: طبقه بیست و یک» (محصول 1403) طبقهبندی کرد؛ چراکه بیشتر از رقابتهای 3، 4 سال قبل و کمتر از بعضی رقابتهای جدید «جوکر: طبقه بیست و یک» به شوخیهای دوپهلوی جنسی اتکا میکند و در مجموع، آنچه که به خروجی نهایی این رئالیتیشو تبدیل شده، اگرچه به ردهبندی سنی نیاز دارد، ولی در فضای کنونی قابل قبول است.
احسان علیخانی در «جوکر» نهتنها توانایی خود را در شناخت مخاطب و تولید محتوای پُربیننده بار دیگر به رخ کشید، بلکه مسیری تازه را برای ساخت رئالیتیشو در فضای رسانهای ایران گشود. اما آنچه در ادامه رخ داد، نشان داد که تکرار فرمولهای موفق گذشته بدون نوآوری، تنها میتواند به عمر کوتاه یک برنامه پُرطرفدار ختم شود. امروز، «جوکر» دیگر آن شور و تازگی اولیه را ندارد و اگرچه هنوز مخاطبانی وفادار دارد، اما از حیث محتوایی و ساختاری به پایان خط نزدیک شده است. شاید اکنون زمان آن رسیده باشد که علیخانی، که در سالهای گذشته نشان داده ذهنی پویا و ریسکپذیر دارد، بار دیگر به سراغ خلق جهانهایی تازه برود؛ آثاری که نه فقط بخندانند، بلکه روایتگر باشند؛ نه فقط وایرال شوند، بلکه در ذهن مخاطب باقی بمانند.
منبع: روزنامه فرهیختگان