برکناری نادره رضایی از معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به عنوان نخستین معاون هنری زن پس از انقلاب، با انتقادات و تحلیل‌های متفاوتی روبرو شده است. این اقدام نه تنها به عنوان پایان دوره مدیریت او، بلکه به مثابه نشانه‌ای از ضعف وزیر در ایستادگی مقابل فشارهای جریان‌های تندرو و همسو با آن‌ها تفسیر می‌شود.

چارسو پرس: برکناری نادره رضایی، نخستین معاون هنری زن پس از انقلاب، نه تنها پایان یک دوره پرحاشیه، بلکه نشان‌دهنده ضعف آشکار وزیر ارشاد در ایستادگی مقابل فشارهای بیرونی بود. از همان ابتدای منصوب شدن او، جریان‌های تندرو و رسانه‌های همسو با آن، حملات سنگینی را علیه او سازماندهی کردند. این فشارها در نهایت وزیر را وادار به تصمیمی کردند که بیشتر شبیه تسلیم بود تا مدیریت.

در پس پرده این برکناری، «فرمول وفاق» نیز بهانه‌ای شد برای حذف جریانی که اتفاقاً با دیدگاه‌هایی نزدیک به مسعود پزشکیان همسو بودند.


اقلیتی که از کلیدواژه وفاق سوءاستفاده می‌کند و با قدرتی حتی بیشتر از دوره ابراهیم رئیسی، در حال جا‌به‌جایی مدیران و جایگزینی آن‌ها با افراد مورد نظر خود است.


برکناری نادره رضایی؛ «فرمول وفاق» یا حذف مدیران همسو با مردم؟


جناب دکتر صالحی، مردم اگر تحمل دوران ریاست مرحوم رئیسی را داشتند و آن تفکرات را می‌پذیرفتند، اصلاً پای صندوق رای می‌آمدند؟ آن‌ها آمدند چون نیاز به تغییر داشتند و تفکرات جلیلی و جلیلی‌چی‌ها را خطرناک می‌دانستند. دولتی که مردم به آن رأی دادند، قرار نبود همان راه جلیلی را ادامه دهد. به بهانه وفاق، تشویق اقلیت را گرفتید، جای صندلی‌تان را محکم کردید، اما اعتبار قول و قرار با اکثریت را شکستید.

سؤال اساسی اینجاست: چرا حاکمیت اساساً نمی‌تواند مدیری را تحمل کند که با افکار و خواست مردم همسو باشد و حتی وقتی چنین مدیری فعال و کارآمد است، مسیر را برایش سخت می‌کند؟ این پرسش، فراتر از یک برکناری شخصی، به بحران اعتماد میان حکومت و مدیران توانمند و مستقل اشاره دارد و نشان می‌دهد که در سیاست‌گذاری فرهنگی، فشار جناح‌ها بر منطق و تخصص غلبه دارد.



نویسنده: خسرو خالقی