استیون کینگ با رمان‌های پرفروشش شناخته می‌شود، اما میراث او به تلویزیون هم کشیده شده است. برخی اقتباس‌های تلویزیونی آثار او مانند The Outsider موفق بودند، اما تعدادی از پروژه‌ها نیز نتوانستند به هدف برسند و انتظارات مخاطبان را برآورده کنند. این سریال‌ها با وجود پتانسیل بالا، به دلیل مشکلات اجرایی، در حد کمال ظاهر نشدند.

چارسو پرس: سریال‌های تلویزیونی اقتباسی از آثار استیون کینگ بارها نشان داده‌اند که میراث این نویسنده فراتر از دنیای کتاب‌هاست. زمانی که این اقتباس‌ها خوب اجرا شوند، می‌توانند ترکیب منحصربه‌فردی از وحشت، انسانیت و اتمسفر دلهره‌آور او را به نمایش بگذارند. اما همیشه هم نتیجه مثبت نبوده است. برخی سریال‌ها با وجود ایده‌های جذاب یا حتی حضور مستقیم کینگ در روند ساخت، به دلیل مشکلاتی چون روایت نامنسجم، جلوه‌های ویژه ضعیف یا شخصیت‌پردازی نادرست، به ناامیدی بزرگی برای مخاطبان تبدیل شدند. در این مطلب به سراغ چند نمونه از این سریال‌های شکست‌خورده می‌رویم که با وجود شروعی امیدوارکننده، در نهایت نتوانستند جایگاهی درخشان در کارنامه اقتباس‌های تلویزیونی کینگ پیدا کنند.


هرچند استیون کینگ یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان ژانر وحشت در تاریخ معاصر است، اما اقتباس‌های تلویزیونی او ثابت می‌کنند که موفقیت همیشه تضمین‌شده نیست. سریال‌هایی مانند «رز رد»، «مه»، «ایستگاه آخر» و «زیر گنبد» نشان می‌دهند که حتی بهترین ایده‌ها هم در صورت اجرای ضعیف می‌توانند به شکست تبدیل شوند. با این حال، همین آثار ناکام اهمیت اقتباس‌های موفق را بیشتر نمایان می‌کنند و یادآور می‌شوند که وفاداری به جوهره داستان و مدیریت درست عناصر بصری و روایی، کلید اصلی موفقیت در دنیای تلویزیون است.


سریال‌های تلویزیونی استیون کینگ نقش مهمی در اثبات این موضوع داشته‌اند که میراث این نویسنده فراتر از صفحه‌ی کتاب‌هاست. کینگ فقط به این دلیل یکی از خلاق‌ترین ذهن‌های نسل خود محسوب نمی‌شود که رمان‌های پرفروش نوشته است؛ داستان‌های او اغلب به زیبایی به فیلم و تلویزیون ترجمه می‌شوند. زمانی که این اقتباس‌ها موفق عمل می‌کنند، ترکیب خاص او از وحشت، انسانیت و فضای وهم‌آلود را به تصویر می‌کشند؛ ترکیبی که نویسندگان کمی توانسته‌اند به آن دست یابند.


در طول سال‌ها، اقتباس‌ها و پروژه‌های تلویزیونی فوق‌العاده‌ای بر اساس آثار کینگ ساخته شده است. سریال‌هایی مانند The Outsider، The Institute و مینی‌سریال ۱۹۹۰ It نشان دادند که بینش کینگ می‌تواند در تلویزیون همان‌قدر مؤثر باشد که روی پرده‌ی سینما. اما نام استیون کینگ به‌تنهایی تضمین‌کننده‌ی موفقیت نیست. گاهی اوقات حتی حضور مستقیم خود او نیز نمی‌تواند مانع از شکست یک سریال یا عدم برآورده کردن انتظارات مخاطبان شود.


در برابر هر موفقیتی، یک سریال تلویزیونی استیون کینگ وجود دارد که به هدف نرسیده است. هرچند این پروژه‌ها اغلب لحظاتی درخشان داشتند، اما در اجرا، ریتم یا کارگردانی دچار مشکل شدند. این‌ها سریال‌های تلویزیونی استیون کینگ هستند که همه چیز برای موفقیت را داشتند، اما کمی پایین‌تر از حد کمال ماندند.


بدترین سریال‌های تلویزیونی استیون کینگ | از «رز رد» تا «زیر گنبد»

The Tommyknockers (۱۹۹۳)

ایده‌های بسیار زیاد و اجرای بسیار کم


The Tommyknockers پیش از آنکه حتی پخش شود با یک چالش منحصربه‌فرد روبه‌رو بود: منبع اصلی. خود استیون کینگ اعتراف کرده است که این رمان از کمترین آثار محبوب اوست و مینی‌سریال ۱۹۹۳ نتوانست وجهه‌ی آن را چندان بهبود دهد. این مجموعه به کارگردانی جان پاور تلاش کرد کتاب گسترده و پر از ایده‌های کینگ را تنها در سه ساعت تلویزیونی جا بدهد.


نتیجه، داستانی بود که بیشتر شلوغ به نظر می‌رسید تا منسجم. بینندگان اشاره کردند که روایت میان موضوعات بسیار زیادی جابه‌جا می‌شد بدون آنکه هیچ‌یک را به‌طور کامل بسط دهد. بودجه‌ی محدود هم کمکی نکرد و جلوه‌های ویژه حتی برای استانداردهای اوایل دهه‌ی ۹۰ میلادی تاریخ‌گذشته بودند. بسیاری از حس تهدید بیگانه‌ها به‌خاطر تصاویری که تأثیرگذاری لازم را نداشتند، از بین رفت.


با این حال، The Tommyknockers خالی از جاه‌طلبی نبود. بازیگران – از جمله جیمی اسمیتس در نقش جیم گاردنر – هرچه در توان داشتند به کار بستند و لحظاتی وجود داشت که پارانویا و فضای آشفته‌ی شهر کوچک کینگ به زیبایی درخشید. متأسفانه، ریتم ضعیف و محدودیت‌های فنی در نهایت این مینی‌سریال را به یکی از اقتباس‌های ضعیف‌تر استیون کینگ بدل کرد.

بدترین سریال‌های تلویزیونی استیون کینگ | از «رز رد» تا «زیر گنبد»

The Langoliers (۱۹۹۵)

پروژه‌ای از استیون کینگ که با CGI ضعیف و بازی‌های بی‌روح نابود شد


اقتباس‌شده از داستان کوتاه کینگ در مجموعه Four Past Midnight، سریال The Langoliers روی کاغذ بسیار امیدوارکننده به نظر می‌رسید و می‌توانست تفسیری جذاب از مفهوم سفر در زمان در قالب یک مجموعه‌ی تلویزیونی باشد. در این داستان، گروهی از مسافران هواپیما از خواب بیدار می‌شوند و درمی‌یابند که بقیه‌ی جهان ناپدید شده است – موقعیتی هولناک با پتانسیل بالای تعلیق. متأسفانه، اجرا نتوانست این پتانسیل را محقق کند.


بزرگ‌ترین مشکل این مینی‌سریال جلوه‌های ویژه بود. موجودات عنوانی، که باید وحشت‌آفرین می‌بودند، به جای آن به یک شوخی تبدیل شدند. رندر CGI آن‌ها حتی در زمان انتشار هم مورد تمسخر قرار گرفت و دهه‌ها بعد همچنان به‌عنوان نمونه‌ای کلاسیک از جلوه‌های بصری تاریخ‌گذشته که یک داستان را نابود می‌کند، یاد می‌شود. بازی‌های ضعیف و ریتم ناموزون نیز بر مشکلات افزود.


با این وجود، استخوان‌بندی ایده‌ی کینگ در جاهایی نمایان بود. خلأ ترسناک جهان لحظاتی از تنش واقعی را ایجاد می‌کرد و دیوید مورس در نقش برایان انگل با بازی جدی خود تا حدی به گروه بازیگران نامتوازن اعتبار بخشید. با این حال، در پایان، The Langoliers بیشتر به‌عنوان یک داستان هشداردهنده درباره‌ی CGI ضعیف در سریال‌های استیون کینگ شناخته شد تا یک تریلر وهم‌آلود.

بدترین سریال‌های تلویزیونی استیون کینگ | از «رز رد» تا «زیر گنبد»

Golden Years (۱۹۹۱)

شکست در جذب بینندگان و پایان یافتن با یک کلیف‌هنگر


برخلاف بسیاری از سریال‌های استیون کینگ، Golden Years بر اساس رمان یا داستان کوتاهی ساخته نشده بود. بلکه کینگ آن را مستقیماً برای تلویزیون خلق کرد و هدفش ساخت یک معمای سریالی با همان جذابیت عجیب و غریبی بود که Twin Peaks را به پدیده‌ای فرهنگی تبدیل کرده بود. نتیجه، اثری کنجکاوی‌برانگیز اما در نهایت نارضایت‌بخش شد.


این مینی‌سریال هفت قسمتی داستان هارلن ویلیامز (با بازی کیت سزاراباجکا) را دنبال می‌کرد، یک سرایدار سالخورده که پس از یک حادثه‌ی آزمایشگاهی شروع به معکوس پیر شدن می‌کند. این ایده پتانسیل زیادی داشت و ترکیبی از عناصر علمی‌–تخیلی عجیب و غریب با علاقه‌ی کینگ به آسیب‌پذیری انسان‌ها بود. اما سریال هرگز ریتم خود را پیدا نکرد و میان درام شخصیت‌محور عجیب و غریب و تریلر توطئه‌ی دولتی در نوسان بود بدون اینکه کاملاً به هیچ‌کدام متعهد شود.


آنچه سرنوشت Golden Years را رقم زد، میزان بیننده بود. شبکه‌ی CBS داستان را پیش از کامل شدن قطع کرد و تماشاگران را با یک کلیف‌هنگر آزاردهنده و بدون هیچ پایانی تنها گذاشت. علی‌رغم جاه‌طلبی خلاقانه و لحظات اصیل، Golden Years نتوانست داستانی را که بنا بود روایت کند به سرانجام برساند.

بدترین سریال‌های تلویزیونی استیون کینگ | از «رز رد» تا «زیر گنبد»

The Shining (۱۹۹۷)

نسخه‌ی خود استیون کینگ از درخشش فاقد قدرت فیلم کوبریک


مشکلات استیون کینگ با اقتباس ۱۹۸۰ استنلی کوبریک از The Shining به‌خوبی ثبت شده است. بنابراین وقتی فرصتی پیش آمد تا مینی‌سریال خودش را بسازد، او آن را غنیمت شمرد. متأسفانه نسخه‌ی ۱۹۹۷ با وجود وفاداری بیشتر به رمان در لحن و جزئیات، نتوانست انتظارات را برآورده کند.


استیون وبر (در نقش جک تورنس) در به تصویر کشیدن فروپاشی روانی تدریجی که بازی جک نیکلسون را نمادین کرده بود، ناکام ماند. منتقدان و تماشاگران اجرای او را بی‌روح دانستند و اعتقاد داشتند که فاقد تهدید و ظرافت لازم برای حمل این نقش بود. گروه بازیگران مکمل، از جمله ربکا د مورنی (در نقش وندی تورنس) نیز نتوانستند پروژه را ارتقا دهند.


جلوه‌های ویژه هم کمکی نکردند – به‌ویژه حیوانات توپیاری CGI. چیزی که روی صفحه‌ی کتاب ترسناک بود، روی پرده مضحک و غیرقابل باور جلوه می‌کرد. هرچند اقتباس کینگ وفادار به کتاب باقی ماند، این وفاداری به وحشت مؤثر ترجمه نشد و این نسخه از The Shining تأثیرگذاری کمتری نسبت به منبع اصلی و فیلم کوبریک داشت.

بدترین سریال‌های تلویزیونی استیون کینگ | از «رز رد» تا «زیر گنبد»

Kingdom Hospital (۲۰۰۴)

اقتباسی گیج‌کننده و درهم


Kingdom Hospital همه‌ی عناصر لازم برای یک سریال عالی استیون کینگ را داشت. این مجموعه که آزادانه بر اساس اثر لارس فون تریه به نام The Kingdom ساخته شده بود و توسط خود کینگ نگارش یافت، مکانی ترسناک، شخصیت‌های عجیب و غریب و عناصر ماورایی داشت. اما به جای ایجاد تنش، در نهایت آشفته و بی‌تمرکز به نظر می‌رسید.


این سریال در یک بیمارستان تسخیرشده می‌گذشت و علاقه‌ی کینگ به ارواح، مابعدالطبیعه و شخصیت‌های عجیب یک شهر کوچک را با هم ترکیب می‌کرد. اما به‌جای ایجاد حس ترسناک، لحن سریال اغلب به ملودرام گیج‌کننده متمایل می‌شد. بسیاری از بینندگان احساس کردند که تعداد زیاد خطوط داستانی خسته‌کننده است، به‌ویژه آن‌هایی که هرگز به شکلی رضایت‌بخش به نتیجه نرسیدند.


البته لحظاتی وجود داشت که Kingdom Hospital جواب می‌داد – بازی اندرو مک‌کارتی در نقش دکتر هوک اجرایی متعادل در میان هرج و مرج ارائه داد و خود بیمارستان پس‌زمینه‌ای پر از اتمسفر بود. اما در مجموع، این مجموعه بیشتر شبیه سریالی به نظر می‌رسید که زیر بار جاه‌طلبی بیش از حد خود له شده بود؛ پروژه‌ای که در آن تخیل کینگ بیش از حد رها شد بدون آنکه کنترل روایی لازم برای اثربخش بودن وجود داشته باشد.


بیشتر بخوانید: چرا استیون کینگ «درخشش» کوبریک را دوست ندارد؟


بدترین سریال‌های تلویزیونی استیون کینگ | از «رز رد» تا «زیر گنبد»

رز رد (۲۰۰۲)

یک ایده جذاب که قربانی زمان اضافه و اجرای سطحی شد


رز رد به‌عنوان یکی از پروژه‌های بزرگ تلویزیونی استیون کینگ در اوایل دهه ۲۰۰۰ معرفی شد و ایده‌ای وسوسه‌انگیز داشت: گروهی از افراد با توانایی‌های ماورایی به عمارت جن‌زده‌ای می‌روند که خودبه‌خود رشد می‌کند و تغییر می‌یابد. اما چیزی که روی کاغذ ترسناک به نظر می‌رسید، در عمل بسیار کم‌اثرتر از انتظار از آب درآمد.


بزرگ‌ترین مشکل این مینی‌سریال، طول بیش از اندازه آن بود. در مجموع بیش از چهار ساعت در سه شب پخش شد و همین باعث شد داستان بیش از حد کش پیدا کند و ظرفیت واقعی آن از بین برود. شخصیت‌پردازی‌ها اغلب به بازی‌های اغراق‌آمیز و مصنوعی ختم شد که مانع ایجاد ترس واقعی می‌شد. حتی خود عمارت ـ که ایده‌ای درخشان بود ـ هیچ‌وقت آن‌طور که باید و شاید ترسناک جلوه نکرد.


با این حال، رز رد کاملاً هم بی‌ارزش نبود. بازی جولیان سندز در نقش «نیک هارداوی» و نانسی تراویس در نقش «دکتر جویس ریرودن» توانست بخشی از بار داستان را به دوش بکشد و گاهی فضای وهم‌آلودی بر سریال حاکم می‌شد. اما در نهایت، تکیه بر جلوه‌های ویژه تاریخ‌گذشته و زمان‌بندی بیش از حد طولانی، رز رد را به یک ناامیدی تبدیل کرد و مانع شد تا به یکی از آثار برجسته اقتباسی از استیون کینگ تبدیل شود.

بدترین سریال‌های تلویزیونی استیون کینگ | از «رز رد» تا «زیر گنبد»

مه (۲۰۱۷)

تغییر تمرکز از هیولاها نتیجه نداد


رمان کوتاه «مه» استیون کینگ و فیلم اقتباسی فرانک دارابونت در سال ۲۰۰۷ شهرت خود را مدیون وحشت ناشی از ناشناخته‌ها و هیولاهایی بودند که در دل مه کمین کرده‌اند. اما سریال تلویزیونی «مه» در سال ۲۰۱۷ مسیر متفاوتی را در پیش گرفت و به‌جای تمرکز بر موجودات وحشتناک، بیش‌تر روی درام انسانی و درگیری‌های میان شخصیت‌ها تکیه کرد.

اگرچه بررسی فروپاشی انسان‌ها در شرایط بحرانی، یکی از موضوعات همیشگی و جذاب آثار کینگ است، اما در اینجا اجرا ضعیف بود و مخاطبان را سردرگم و دلزده کرد. شخصیت‌ها اغلب غیرقابل‌دوست‌داشتن بودند و خطوط داستانی فرعی بدون ایجاد تنش واقعی پیش می‌رفتند. برای سریالی که قرار بود درباره تهدیدی ماورایی باشد، خود «مه» تقریباً هیچ‌وقت حس خطر اصلی را القا نکرد و این مسئله طرفداران ژانر وحشت را ناامید کرد.


با این حال، نکات مثبتی هم وجود داشت؛ برای مثال بازی «فرانسیس کانروی» در نقش «ناتالی ریون» لایه‌ای از عمق و ظرافت به سریال بخشید که به‌شدت مورد نیاز بود. اما در مجموع، مشکلاتی مانند ریتم کند، ترس‌های سطحی و فقدان انسجام باعث شدند «مه» بیش‌تر شبیه یک ملودرام کوچک شهری باشد تا همان کابوس تکان‌دهنده‌ای که باعث شهرت داستان اصلی و فیلم شد.

بدترین سریال‌های تلویزیونی استیون کینگ | از «رز رد» تا «زیر گنبد»

ایستگاه آخر (۲۰۲۰)

بازسازی‌ای که نتوانست تعلیق نسخه اصلی را تکرار کند


رمان حماسی «ایستگاه آخر» (The Stand) همواره یکی از محبوب‌ترین آثار استیون کینگ بوده و مینی‌سریال اقتباسی سال ۱۹۹۴ آن هنوز در یادها مانده است. همین امر انتظارات زیادی برای بازسازی سال ۲۰۲۰ ایجاد کرد؛ اما متأسفانه این نسخه نتوانست جادوی نسخه قبلی را زنده کند.


یکی از بزرگ‌ترین مشکلات ساختاری سریال، روایت غیرخطی آن بود. استفاده بیش از حد از فلش‌بک‌ها، بسیاری از تنش و هیجان لازم را از بین برد؛ به‌جای این‌که فروپاشی تمدن را در زمان واقعی تماشا کنیم، مخاطب با خط داستانی تکه‌تکه و گسسته روبه‌رو می‌شد. همین موضوع باعث شد بیننده‌ها به جای غرق شدن در فضا، بیش‌تر دچار سردرگمی شوند.

با وجود حضور بازیگران قدرتمندی همچون جیمز مارسدن و الکساندر اسکارسگارد، سریال نتوانست ریتم و کشش لازم را حفظ کند. تعلیقی که هم کتاب و هم مینی‌سریال قدیمی را پیش می‌برد، در اینجا جایی نداشت. در نهایت، نسخه ۲۰۲۰ «ایستگاه آخر» بیش‌تر شبیه بازسازی‌ای پرزرق‌وبرق اما بی‌روح بود و یادآوری کرد که همیشه به‌روزرسانی مدرن نمی‌تواند اقتباسی موفق از استیون کینگ باشد.


بدترین سریال‌های تلویزیونی استیون کینگ | از «رز رد» تا «زیر گنبد»

زیر گنبد (۲۰۱۳–۲۰۱۵)

آغازی قدرتمند که زیر بار پیچش‌های عجیب داستانی فرو ریخت


وقتی برای اولین‌بار «زیر گنبد» (Under the Dome) در سال ۲۰۱۳ پخش شد، به‌عنوان اقتباسی تازه‌نفس و هیجان‌انگیز از رمان سال ۲۰۰۹ کینگ معرفی شد. فصل نخست سریال با استقبال بسیار خوبی روبه‌رو شد و راز شهر کوچکی که زیر یک گنبد عظیم و نفوذناپذیر گرفتار شده بود، بینندگان زیادی را جذب کرد.


اما متأسفانه سریال در فصل‌های بعدی به‌سرعت از مسیر اصلی خارج شد. به‌جای پایبندی به فضای علمی‌-تخیلی و رمزآلودی که رمان را جذاب کرده بود، داستان وارد مسیرهایی عجیب و بی‌ارتباط شد. معرفی «تخم فضایی» و گونه‌ای انگلی به نام «کین‌شیپ» باعث شد سریال بیش‌تر به آشفتگی بدل شود تا یک روایت منسجم. طرفدارانی که با راز اولیه جذب شده بودند، به‌تدریج با این تغییرات عجیب دلسرد شدند.


با این حال، بازیگران به‌ویژه «دین نوریس» در نقش «جیمز بیگ جیم رنی» اجرای قدرتمندی داشتند و توانستند بخشی از ضعف‌های نویسندگی را جبران کنند. اما هرچه سریال بیش‌تر از مسیر اصلی فاصله گرفت، بیش‌تر هم جذابیت و تعلیق خود را از دست داد. در نهایت، «زیر گنبد» به نمونه‌ای کلاسیک از سریال‌های اقتباسی کینگ تبدیل شد که بیش از حد ادامه پیدا کردند و پایان خوشی نداشتند.


منبع: screenrant