«بچه مردم» به کارگردانی محمود کریمی و نویسندگی مشترک او با فائزه یارمحمدی، که این روزها در حال اکران است، به دلیل روایت بصری و ساختار جذابش، به عنوان یک فیلم متفاوت مورد توجه قرار گرفته است. این فیلم پرانرژی که از زاویهای شاداب و شوخ به زندگی پرفراز و نشیب بچههای پرورشگاه میپردازد، توانست جوایز متعددی از جمله سیمرغ بهترین فیلمنامه و سیمرغ بهترین کارگردانی فیلم اول را از جشنواره فیلم فجر کسب کند.
چارسو پرس: بچه مردم» به کارگردانی محمود کریمی (نویسندگی فائزه یارمحمدی و محمود کریمی ) که این روزها در سینماها اکران است یک نمونه درست از فیلم متفاوت است که سینمای ایران به آن نیاز دارد ، فیلمی پرانرژی با روایت بصری و ساختاری جذاب درباره بچههای بیگناهی که زندگیشان از پرورشگاه آغاز میشود و هر کدام مسیرهای متفاوتی در زندگی دارند. فیلمساز به جای اینکه درباره بچههای پرورشگاه و سرنوشتشان ضجه مویه کند مسیر شادابی را در فیلم پی میگیرد و از منظر دیگری به زندگی پرفراز و نشیب آنها نگاه میکند. یک جور شوخی و شنگی که مخاطب را مجذوب شخصیتها و فضای فیلم میکند.
سیمرغ بهترین فیلمنامه، سیمرغ بهترین کارگردانی فیلم اول، سیمرغ بهترین تدوین، دیپلم افتخار بهترین فیلمبرداری، جوایزی است که این فیلم از جشنواه فیلم فجر دریافت کرد. همچنین به «بچه مردم» در جشنواره فیلم کودک و نوجوان هم 7 پروانه زرین و دیپلم افتخار برای بازیگران نوجوان در بخش بین الملل اهدا شد. با محمود کریمی کارگردان این فیلم گفتوگویی داشتیم که پیش روی شماست:
مایلم بحث را درباره انتخاب روایت فیلم «بچه مردم »آغاز کنیم که به اذعان بسیاری از کارشناسان سینما متفاوت و جذاب است و از همان ابتدا قلابش را در جذب مخاطب می اندازد.متفاوت از نظر قصهگویی و تلفیق ژانر…
وقتی قرار شد فیلمنامه «بچه مردم »را بنویسیم ، از همان ابتدا به این فکر کردیم که چگونه می توانیم کار متفاوت و خلاقانهای انجام دهیم ، حس کردیم خودمان را اگر جای تماشاگر بگذاریم وقتی خلاصه ای از قصه بشنود گمان کند درگیر کلیشهها و فیلمهای مشابهی که سراغ چنین موضوعاتی میروند شود و از تماشای فیلم ناامید شود و فکر کند فیلم ارزشی و اطلاقهایی از این دست ببینید..از همان ابتدا در نظر داشتیم این کلیشه را بشکنیم .چون سوژهاش بسیار خاص است .
از چه نظر؟
ببینید ؛ همیشه به این بچه ها نگاه ترحم برانگیزی شده معمولا هم فیلمها و سریالهایی که راجع به آنها ساخته میشود سوزناک و دردناک است البته ممکن است برای برخی تماشاچیان جذاب باشد ولی برای غالب تماشاگران ممکن است پسزننده باشد. به همین دلیل تلاش کردیم از همان ابتدا در نوع روایت و شکل روایت دیداری فیلم تفاوت ایجاد کنیم تا در کنار سوژه تازه، روایت هم متفاوت باشد. به هر حال میدانیم راجع به بچههای پرورشگاه فیلم و سریال زیاد ساخته شده ولی از این زاویه فیلم«بچه مردم» به این بچهها تا به حال پرداخت نشده بود و از این حیث سوژه تازگی داشت. ما تلاش کردیم در قصه ، مدل اجرا و روایت تفاوت ایجاد کنیم و فیلم را درگیر کلیشه نکنیم که تماشاگر بک ربع فیلم را ببیند و از فرط غم و غصه، قصه را رها کند ، برای اینکه خودمان را به حال و هوای قهرمانی که تمام طول فیلم درگیرش هستیم نزدیک کنیم تلاش کردیم از زاویه دید او به دنیا و زندگی نگاه کنیم دنیا و زندگی که هم بالا دارد و هم پایین. از آن سو با نوجوانی در فیلم همراه هستیم که رویاپردازی ، تخیل و فانتزی هم دارد. همه این موارد باعث شد این روایت را انتخاب کنیم تا قلاب را در تماشاگر بیندازیم.
قصه فیلم «بچه مردم »به شما پیشنهاد شد یا سوژه شما بود؟
سوژه به من پیشنهاد شد، در واقع اول به آقای احمدی پیشنهاد شد، من وآقای احمدی سالهاست با هم کار میکنیم و رفیقیم. مترصد این بودیم که کاری با هم کنیم و پروژهای را با هم پیش ببریم. سالهای سال بود میخواستم فیلم بسازم و چند طرح سینمایی داشتم ، و روی فیلمنامهای کار میکردم اما ساختش برایم پیش نمیآمد . از آن طرف مدیر بهشتامامرضا در صحبت با آقای احمدی گفتند که سالهاست میخواستند راجع به این بچهها فیلم بسازند وقتی آقای احمدی بامن راجع به این موضوع صحبت کرد استقبال کردم چون کار سینمایی بود و خودم هم میخواستم فیلم سینمایی بسازم. البته بگویم وقتی سوژه به من پیشنهاد شد در ابتدای امر چیزی نمیدانستم کمی هول شدم و با خودم گفتم آیا این سوژه را بسازم؟ چون واقعیتش مسالهام نبود که چنین کاری بسازم.
مساله و دغدغه شما چه فیلم هایی است؟
سالهاست که چند طرح درباره موضوعات اجتماعی معاصر دارم ،چیزهایی که دور و بر خودم دیدهام و دوست داشته و دارم دربارهشان فیلم بسازم که این فرصت پیش نیامد و نیامد.به هر ترتیب در مسیر تحقیق طرح فیلمنامه با آقای اصلانی مدیر بهشتامامرضا صحبت مفصلی داشتیم و کار از همانجا شروع شد،به موازات از خاطرات آدمهایی که این بچهها را در آن زمان دیده بودند و چند مستند که راجع به آنها ساخته شده بود،کتابهای جنگ ایران و عراق،روزنامهها و منابع دیگر استفاده کردیم و کمکم طرح قصه شکل گرفت،ما برای شناخت بهتر کاراکتر بخشی از قصه را به پیش از انقلاب و زمان کودکی آنها بردیم و این یعنی اضافه شدن دهه چهل و پنجاه و بزرگ و بزرگتر شدن قصه و طرح و طبیعتا دردسرهای تولید. واقعا نمیدانستیم نظر تهیهکننده و سرمایهگذار چه خواهد بود و نگران منتفی شدن پروژه بودیم ولی در کمال تعجب هر دو عزیز بسیار از طرح اولیه استقبال کردند.
یکی از مهمترین ویژگیهای فیلم بچه مردم ، شیرینی و شوخ و شنگی لحظات آن است ، قصه در عین دردناک بودن اما مفرح تعریف میشود و مخاطب را آزار نمیدهد ، البته در روایت لبه مرز قرار داشتید و ممکن بود فیلم به سمت تمسخر بچهها گرایش پیدا کند ، نظر شما چیست؟
از آنجایی که قصه در ذات خود به شدت تلخ و ناگوار و دردناک بود تصمیم گرفتیم این روایت را با لحنی تعریف کنیم که دیدنی باشد و تماشاگر در سالن دوام بیاورد ، از سوی دیگر با خودمان فکر میکردیم که اگر تمسخر پیش بیاید و ظرف و مظروف در کنار هم قرار نگیرد چه کنیم؟ راجع به این نکات بارها و بارها حرف زدیم مدلهایی دیدیم و از تجربیات شخصی بهره بردیم. این مورد هم زمان زیادی گرفت و هم برای من که اولین فیلمم را میساختم تصمیم سرنوشت سازی بود. اگر این نوع قصه گویی در نمیآمد جدای از اینکه سرمایهگذار که بعد از سالها میخواست کاری کند از اعتمادی که کرده بود هم پشیمان میشد و همه ناراحت میشدیم. اما برای من تصمیم سرنوشتسازی بود یعنی از پس این قصه در این قالب برنمیآمدم ، آن لحظه خودم را قانع کردم که فقط این فرم را بلدم ، با خودم گفتم من خواسته و ناخواسته در سالهای گذشته بیشتر با همین فرم و قالب و شکل و روایت کارهایم را ارائه دادم و این روش را تا حدودی بلدم. شاید اگر در شکل و ژانر دیگری میخواستم کار کنم برایم خیلی ناشناخته بود ونمیتوانستم کار کنم. خودم را قانع کردم که وایسا و کار رانجام بده و ریسک را از این بالاتر نبر.
اگر یکی دو بازیگر نوجوان را از چهرهها استفاده میکردید بهتر نبود؟ یا چهره در فیلمتان بیشتر بود.
ما اصرار بر بازیگر ناشناخته نداشتیم و اگر بازیگر چهره شناخته شده در سینمای ایران داشتیم استفاده میکردیم ولی متاسفانه تعداد بازیگران چهره نوجوان در سینما کم داریم. آن دسته از بازیگران نوجوان که چهره بودند الان به بزرگسالی رسیدند و یا بچههایی بودند که مناسب فیلم ما نبودند. ولی بچههای فیلم ما به لحاظ چهره از 14سالگی در فیلم بازی دارند تا بزرگسالی. از طرفی چون این چهار نفر در فیلم ما شخصیت اصلی هستند البته قصه حول شخصیت ابوالفضل است ولی هر ۴ نفر به نوعی اصلی هستند. اگر دو نفر چهره میشد و بقیه چهره نمیبودند بالانس و توازن بین آنها به هم میخورد. این بچه ها از بین ۲۵۰۰ نوجوان که تست گرفتیم انتخاب شدند.
نکتهای که برای من در طول فیلم پرسش بود اینکه قصه چرا در زمان حال قصه روایت نشد؟ شاید جذابیت بیشتر هم میشد.
از همان ابتدا بنای قصه ما به دهه شصت مربوط میشد. بچههایی که در پرورشگاه بزرگ شدند و به جبهه رفتند...اگر در زمان حال قصه روایت میشد داستان دیگری میشد.
نکته دیگر اینکه در ساخت فیلم، نگاهی به نمونههای خارجی داشتید؟
البته دورهای هستیم که فیلمهای متعدد در ژانرها و گونههای متفاوت ساخته شده ، ولی به شخصه در طول سالهایی که فیلم دیدم ، طبیعتا آثار زیادی در ذهنم ماندگار شده ، اما اینکه بگویم به خاطر این فیلم به خصوص، سراغ فیلم خاصی رفتم و سرچ کرده باشم و نمونههای مشابه را دیده باشم خیر. ولی بعضی فیلمها را چند بار دیده بودم و در ذهنم مانده بود، فکر کردم از آنها میتوانیم الگو برداریم و از مود آنها استفاده کنیم . نمونههایی مثل قصه فیلم ما که ابتدایش با انتهایش متفاوت بود.یا فیلمهای بیوگرافیک. یا خاطرم هست خیلی فیلمهای جنگی دیدم ، به کارگردانهایی علاقهمند بودم و هستم، بعضی فیلمهای آنها را دوباره دیدم. ازسرگروههای فیلم ، از مدیر فیلمبرداری،طراح صحنه،طراح لباس،طراح گریم و…میخواستم نمونه هایی را مثال بزنند ، چند نمونه فیلم دیدیم تا به زبان مشترک برسیم و بتوانیم منظورمان را به هم منتقل کنیم. از تایکا واتیتی یا ژآن پیر ژونه و چند کارگردان فیلم دیدیم.
جناب کریمی فیلم«بچهمردم« لحظاتی دارد که شاید برای مخاطب غیرمنتظره باشد ، وآن هم اینکه شخصیت اصلی به حبهه می رود ، فیلم با فضای دوست داشتنی و یک قصهگوی متفاوت آغاز میشود و... چرا این فضا را به جبهه و جنگ ربط دادید؟
اولا اینکه بگویم ما از ابتدا میخواستیم راجع به این بچهها فیلم بسازیم که از پرورشگاه بزرگ میشوند و در ادامه به جبهه میروند ، پس باید انتهای فیلم به جبهه میرسید اما نمونههایی مثل زندگی زیباست روبرتو بنینی را مثال بزنم که در آن فیلم هم همین مسیر قصه دیده میشود ، زندگی آدمی را میبینیم که همین وضعیت است ، از کمدی شروع می شود و به جنگ جهانی دوم می رسد و ... تا به کورههای آدمسوزی میرسد. اساسا در فیلمهای بیوگرافی و یا فیلمهای سفر قهرمان ، چنین لحظاتی وجود دارد ، شخصیت را در دورههای مختلف زندگی میبینیم. ما میخواستیم مثل مسیر ناپیدا و ناشناخته و غیرقابل حدس زندگی این بچهها روایت شود ،قصهای از نخستین روزهای حضور در پرورشگاه تا کودکی و خردسالی و نوجوانی و جوانی آنها که با اتفاقات متعدد تاریخی و اجتماعی آنها مصادف بوده و با سرنوشتشان گره میخورد.همان طور که بلوغ برای آنها پیش میآید فیلم هم به بلوغ میرسد و سرنوشتشان روشن میشود.
قصه بچه های بیسرپرست بدسرپرست آنقدر زیاد است و بار دراماتیک بالایی دارد که به نظر میرسد بچه مردم ۲ و ۳ هم ساخته شود، نظر شما چیست؟
بله با شما موافقم. وقتی به پرونده این بچهها نزدیک شدیم و درآن زمان تحقیق کردیم ، بچههای بی سرپرست یا بد سرپرست قصههای زیادی دارند ، بعضی قصههای عجیب و غریب دارند ؛همین بچههای فیلم ما هم هر کدام سرنوشتهای جدایی دارند ، واقعیتش به بچه مردم 2 و 3 اصلا فکر نکردم ولی درباره آنها به نسبت خودشان قصه زیادی وجود دارد ، هر کدامشان به نحوی سر از پرورشگاه درآورده و سرنوشتهای مختلف دارند ، چگونه به خانوادههایشان رسیدن ، وقتی از پرورشکاه بیرون میآیند و برخورد مردم جامعه با آنها چگونه است... خیلی موضوعات پیرامون آنها زیاد است.
به عنوان پرسش پایانی چقدر تفاوت را نیاز امروز سینمای ایران میدانید؟
ما معتقد نیستیم شاهکار ساختیم یا فیلی هوا کردیم ، فیلمسازی کار سختی است و ما هم مثل همه همکاران ، همه انرژی و فکرمان را گذاشتیم و فیلمی ساختیم که به آیندهاش امید داریم ، «بچه مردم» پیشنهاد به سینمای ایران و مخاطب است، اگر مخاطب از این دست فیلمها استقبال کند و دوست داشته باشد فیلمهای متفاوت دیگری هم در سینمای ایران ساخته میشود وگرنه درسینمای ایران دوباره به ژانر کمدی و اجتماعی محدود میشویم و سینمای ایران دست به عصاتر حرکت میکند. امیدوارم برای هر سلیقه و هر مخاطب در سینمای ایران فیلم داشته باشیم و چرخه سینما به گونهای بچرخد که تهیه کنندگان به سوی ژآنرهای مختلف سوق پیدا کنند .
نویسنده: تینا جلالی
https://teater.ir/news/73716


