نمایش «مانتیکور» به کارگردانی مهدی موسی‌خانی، پس از حدود ده سال دوری این هنرمند از صحنه تئاتر، از سیزدهم آبان‌ماه در «کارگاه نمایش» تئاتر شهر روی صحنه رفته است. موسی‌خانی در این گفت‌وگو، انگیزه ساخت این اثر تجربی را تقبیح «کودک‌کشی» و «نسل‌کشی» در جنگ‌های اخیر دانست و «مانتیکور» (موجود افسانه‌ای با سر انسان و بدن شیر) را استعاره‌ای از چهره کریه جنگ معرفی کرد که قربانیان مظلوم را می‌بلعد.
چارسو پرس: نمایش «مانتیکور» به کارگردانی مهدی موسی‌خانی، پس از حدود ده سال دوری این کارگردان از صحنه تئاتر، از سیزدهم آبان‌ماه در «کارگاه نمایش» مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفته است. موسی‌خانی در این اثر، با ارجاع به اسطوره‌ای باستانی، مقوله «جنگ» و قربانی شدن مردم مظلوم را در قالب نمایشی تجربی و کارگاهی مورد واکاوی قرار داده است. در ادامه گفت‌وگوی ما را با این کارگردان می‌خوانید.

انگیزه شما برای نوشتن و کارگردانی نمایش «مانتیکور» چه بود؟
پس از مشاهده اخبار مربوط به جنگ‌های اخیر و کشته شدن کودکان و غیرنظامیان، به یاد شعر «ویسواوا شیمبورسکا» افتادم که می‌گوید تاریخ تعداد مردگان را رند می‌کند؛ مثلاً می‌شود هزار نفر، گویی آن یک نفر اضافه هرگز وجود نداشته است. از آنجایی که همواره به ادبیات کهن و اساطیر ایران و جهان علاقه‌مند بوده‌ام، سعی کردم شباهتی بین شخصیت دیو «مانتیکور» - این موجود افسانه‌ای با سر انسان، بدن شیر و دم عقرب که با لالایی شکارش را می‌بلعد - و شخصیت جنگ پیدا کنم . برای من، این هیولا استعاره‌ای از چهره کریه جنگ است که قربانیان خود را می‌بلعد.

کمی از پیشینه تحصیلی و خط‌مشی هنری خود بگویید.
من دانش‌آموخته رشته تئاتر با گرایش ادبیات نمایشی از دانشگاه سوره تهران و کارگردانی سینما از دانشگاه سروش هستم. اما سه شخصیت، شاکله ذهنی و خط مشی هنری من را شکل داده‌اند: عباس کیارستمی، آتیلا پسیانی (فقد) و محمد چرمشیر. افتخار شاگردی، دستیاری و تجربه کردن در کنار این عزیزان، همواره برای من گران‌بها و ارزشمند بوده است. کارنامه هنری من به شدت متأثر از تفکر و اندیشه این مفاخر فرهنگ و هنر ایران‌زمین است و خود را همیشه مدیون آنان می‌دانم.

مهدی موسی‌خانی پس از یک دهه: «مانتیکور» استعاره‌ای از چهره کریه جنگ است

با توجه به این پیشینه، چه چیزی باعث شد این موضوع را با این شیوه اجرایی انتخاب کنید؟
همان‌طور که گفتم، من بسیار تحت تأثیر کار و اندیشه آتیلا پسیانی در تئاتر و به‌طور کلی در هنر بودم و هستم. «مانتیکور» در ادامه مسیر اجراها و تجربیاتی است که با ایشان و گروه «بازی» داشته‌ام. علاقه شخصی من به تئاتر تجربی و کارگاهی نیز قطعاً تأثیر اصلی در انتخاب این فرم اجرا داشته است.

برای ایده‌پردازی و پرداخت موقعیت نمایشی از چه المان‌هایی بهره گرفتید؟
در درجه اول، استفاده از تکنولوژی برای من در نمایش همیشه جذاب بوده، اما همواره تلاش کرده‌ام که نطفه اثر، بدون اتکا به تکنولوژی هم قابل ارائه باشد. به این معنا که اگر در کاری از پروجکشن استفاده می‌کنیم و برق قطع شد، نمایش همچنان بتواند اجرا شود؛ چیزی که در نمایش‌های آیینی و سنتی بشر وجود دارد. در «مانتیکور» سعی کردیم با "آشنایی‌زدایی" از مفاهیم روزمره، با استفاده از اسباب‌بازی‌ها، عروسک‌ها، اکسسوار و تکنولوژی، به یک تعریف جدید و تجربه مشترک با مخاطب برسیم.



به نظر شما اساساً چه ضرورتی برای اجرای این نمایش در شرایط فعلی وجود داشت؟
: تقبیح «کودک کشی» و «نسل‌کشی» و نشان دادن چهره کریه و زشت جنگ، ضرورتی بود که من در این برهه زمانی به‌طور خاص حس می‌کردم . نمایش دادن اینکه چگونه مردم عادی قربانی این پدیده شوم می‌شوند، به هر شیوه هنری، برای شخص من در این دوره اولویت داشت.

در اثر شما از امکانات تصویرپردازی متحرک و نورپردازی نزدیک به شیوه‌های اجرایی روز دنیا استفاده شده. این روش چقدر در ارتباط با مخاطب مؤثر بود؟
من سعی کردم برای ایجاد یک «فضای سایکولوژیک» و برانگیختن «تداعی‌های ذهنی» مخاطب، از این ابزار کمک بگیرم. هدف این بود که تماشاگر مستقیماً به درون کشمکش‌های درونی شخصیت اصلی برده شود. برای خودم نتیجه این رویکرد حیرت‌انگیز بود، چرا که این فضاها و تصاویر، مخاطب را به قلمرو ناخودآگاه می‌برد؛ قلمرویی که در آن منطق زمینی حاکم نیست.

مهدی موسی‌خانی پس از یک دهه: «مانتیکور» استعاره‌ای از چهره کریه جنگ است

در چه شرایطی این نمایش به اجرا درآمد و چقدر از کلیت آن رضایت دارید؟
متأسفانه تولید اثر هنری، به‌خصوص تئاتر در شرایط فعلی بسیار سخت‌تر شده است. این سختی به‌طور خاص شامل حال آثاری می‌شود که ماهیت تجربی، کارگاهی و آزمایشگاهی دارند و بیش از آنکه به دنبال گیشه باشند، بر مبنای پژوهش و تأثیر متقابل اثر بر اجراگران و مخاطبان شکل می‌گیرند. من به‌عنوان یک انسان ایده‌آلیست و کمال‌گرا، هرگز نمی‌توانم ادعا کنم که صددرصد راضی هستم. اما در نهایت، با توجه به امکانات و بضاعت موجود، همین که توانستیم اثر را به صحنه ببریم، خودش قابل قبول است. البته که با همکاری و حمایت نهادهای دولتی، نتیجه می‌توانست رضایت‌بخش‌تر باشد.

سخن پایانی شما به عنوان کارگردان؟
امیدوارم به نور که بر تاریکی پیروز است. همان‌طور که هر گاه نور می‌آید، صحنه جان می‌گیرد، تاریکی می‌میرد و نمایش آغاز می‌گردد.