پایگاه خبری تئاتر: ما از نقد تئاتر چه انتظاری داریم؟ این سئوالی است که در طی یک ماه، منتقدان نیویورک تایمز به صورت آنلاین به بررسی آن پرداختند و خیلی زود به سئوال تازهای رسیدند: منظور از «ما» کیست؟
ما از نقد تئاتر چه انتظاری داریم؟ این سئوالی است که در طی یک ماه، منتقدان نیویورک تایمز به صورت آنلاین به بررسی آن پرداختند و خیلی زود به سئوال تازهای رسیدند: منظور از «ما» کیست؟ «ما» میتواند یکی از دستاندرکاران گروه تولید نمایش، یا منظور، تماشاگران و یا خود منتقدان باشد. بنابراین از نقطه نظر هرکدام از این سه رأس مثلث، انتظار از نقد تئاتر، متفاوت خواهد بود.
هنرمندان تئاتر، همهي آنهایی که در تئاتر کار میکنند، چه کارگردان باشند یا بازیگر یا طراح صحنه یا حتی نمایشنامهنویس، حس بدبینی قدیمی و کهنهای را نسبت به کسانی که کارشان را قضاوت میکنند دارند.
باعث تأسف است که امروزه از افکار مناندر؛ کمدینویس شهیر یونان؛ دربارهی ارسطو مطلب زیادی باقی نمانده است. شک دارم که رابطهی ارسطو و مناندر؛ در مقام منتقد و هنرمند؛ خیلی دوستانه بوده باشد.
ارسطو چندان به کمدی توجه نمیکرد و ذهنش بیشتر معطوف به مفهوم عدالت بود و کوشش او در جهت ارائه تصویری قهرمانانه از سوفوکل، در نظر مناندر تفکری قدیمی به شمار میرفت. ولي اكنون به نظر میرسد بايد به نوعي هنرمندان را متوجه اين قضيه كنيم كه: منتقدان در روند تولید اثر هنری جایگاهی دارند و آن جایگاه به طور قطع نازلترین مکان نیست!
در وهلهي اول آنچه هنرمند به آن احتیاج دارد، تشویق است. البته علاقه به تشویق شدن و مورد حمایت اطرافیان قرار گرفتن در طبیعت انسان نهادینه است و وقتی فردی به عنوان خالق اثر، آفرینش هنریاش را آغاز میکند به طور غریزی تمام انرژیاش را صرف خوب به اتمام رساندن آن اثر میکند و شايد آخرین و آخرين چیزی که هنرمند ممكن است به آن نیاز داشته باشد این است که کسی در یک روزنامه عمومی دربارهی نتیجهی اثري وي بنویسد:«خدای من! چه افتضاحی!»
تماشاگرانی که برای دیدن یک نمایش بلیط میخرند، به موشکافی یک منتقد به تماشای تئاتر نمینشینند ولی همین تماشاگران، داورانی هستند که نظرشان میتواند بر ادامه راه کارگردان، بسیار تأثیرگذار باشد.
درخواستی که معمولا تماشاگران از منتقد تئاتر دارند این است که «بگو که من از این نمایش خوشم خواهد آمد یا نه و سعی کن نظرت درست باشد چراکه در غیر این صورت تمامش تقصیر توست!» فراموش نکنیم که نقد یک نمایش تنها یک بار توسط منتقد نوشته میشود و بارها توسط مردم خوانده میشود.
البته مثل لباسی که تک سایز دوخته میشود و تنها مناسب عدهی محدودی است، نقد نمایش نيز میتواند برای گروه کوچکی از مخاطبان اثر کارآمد باشد. ولی نظر مابقی مخاطبانی که نقد اثر، برازندهی سلیقهشان نبوده چه میشود؟ بیشک برخی از آنها خواهند گفت:«این منتقد چیزی را متوجه نشده و نمیداند که چه نمایشی خوب است.» اغلب این تماشاگران معتقدند که سلیقهشان همواره با نظر منتقدان متضاد است و هر آنچه آنها میپسندند در نظر منتقدین تئاتر، ارزش هنری ندارد.
به رأس سوم این مثلث میرسیم: منتقدان از نقد نمایش چه میخواهند؟ فکر میکنم خواندن چند نقد به طور آشکار پاسخ این سئوال را بدهد. منتقدان قدرت میخواهند و آنها این قدرت را دارند؛ البته به نوعی. یک نقد منفی میتواند استقبال از یک نمایش را خراب کند. چند نقد منفی میتواند کل فصل آن نمایش را ویران سازد و مجموعهای سلسلهوار از نقدهای منفی قدرت این را دارد که یک کارگردان، یک بازیگر و یا حتی یک کمپانی را از ادامه فعالیت باز دارند.
با همهی این اوصاف، یک نقد منفی یا مثبت میتواند هیچ معنای خاصی نداشته باشد. در طول تاریخ هنر نمایش، نمایشهای بسیاری بودهاند که مورد توجه منتقدان قرار گرفتهاند و صدای کلمات تمجیدگرشان به آسمان رسیده ولی مردم از آن تئاترها استقبال نکردهاند. به همین ترتیب، نقد منفی و اشتباه از یک نمایش میتواند یک منتقد را از نگاه تماشاگران منزوی کند. چرا که آنها به تماشای نمایش رفته و فروش گیشه را بالا میبرند و به نظر منتقد وقعی نمینهند.
آنچه به نظر میرسد این است که درخواست هریک از افراد سه رأس این مثلث یک چیز است: اطمینان. تماشاگران میخواهند اطمینان پیدا کنند که از تماشای نمایش لذت میبرند. که البته این شدنی نیست. منتقدان میخواهند اطمینان پیدا کنند که نظرشان نسبت به اثر بر نظر مردم تأثیر میگذارد. این هم ممکن نیست. هنرمند میخواهد اطمینان داشته باشد که اثرش خوب است و همه نيز اين خوبي را درك ميكنند. این توقع نیز غیر ممکن است.
پس ما از نقد تئاتر چه میخواهیم؟ چیزی که نمیتوانیم آن را به دست آوریم:"اطمینان". روند خلق اثر هنری، نقد زیباییشناسانه اثر هنری و مخاطب اثری هنری بودن، کلاف پیچیدهای است. این کلاف، همیشه پیچیده بوده و خواهد بود. پس بهتر است به این کشاکش نظرات عادت کنیم و آن را بپذیریم.
ژوئن2012- مجلهي تایمز
منبع: مجلهي تایمز
نویسنده: رابرت دبلیو بثون- سارا. منصوري