از خارج دارند با این موضوع کنار می‌آیند که تئاتر ایران بتواند بیشتر خودش را نشان بدهد، اثر زیادی بر تئاتر ایران خواهد داشت. شجاعت کسانی که به تئاتر کودکان در ایران مشغولند بیشتر شده. چون حالا می‌توانند به خارج چیزی را نشان بدهند. ایده‌ها و تصورات جدیدی پیدا کرده‌اند و شجاعت این را پیدا کرده اند که راه دیگری بروند.

پایگاه خبری تئاتر: «سعی کنید نگاه هم‌بازی‌تان را پیدا کنید. تلاش کنید. فکر کنید اگر نتوانید رد نگاهش را پیدا کنید، نفسش بند می‌آید، می‌میرد. نگاهش را دنبال کنید. هر کاری لازم است انجام بدهید. اگر لازم است روی زمین دراز بکشید، روی چهارپایه بایستید، جلو و عقب بروید، هر کاری لازم است انجام بدهید تا هم‌بازی‌تان زنده بماند!» این‌ها حرف‌های پیر دامینگر، کارگردان و بازیگر آلمانی، بود که در آخرین روز کارگاه بازیگری‌اش در اصفهان، رو به هنرجوهایش گفت.

دامینگر را خیلی‌ها در اصفهان از جشنواره شانزدهم تئاتر کودک و نوجوان می‌شناسند. کارگردان و بازیگری که آن سال نمایشی پررنگ و موسیقی را برای کودکان اصفهانی اجرا کرد و سال‌های بعد هم باز با نمایش‌ها و همکاری‌های تئاتری دیگری به ایران آمد. او هفته گذشته برای برگزاری یک کارگاه 3 روزه بازیگری به اصفهان آمد و 15 هنرجوی جوان بازیگری را آموزش داد.

در آخرین روز این کارگاه، چند ساعتی میهمان نیاز، دامینگر و هنرجوهایش بودیم تا ببینیم این بازیگر و کارگردان آلمانی چه تمریناتی برای نوبازیگران ایرانی در نظر گرفته و پس از آن یک ساعتی با دامینگر درباره حضور چندساله‌اش در ایران و نگاهش به تئاتر کودک و نوجوان ایران گپ زدیم.

 ما کارگردانی، بازیگری و تدریس شما را در ایران دیده‌ایم، لطفاً کمی درباره سوابقتان در آلمان بگویید.

من عضو گروه تئاتر فایست هستم. گروه ما از دولت کمک دریافت می‌کند اما دولت برای ما تعیین تکلیف نمی‌کند. همه در این گروه نقش‌های مختلفی دارند و حقوق ثابتی هم می‌گیرند. ما همه مانند چرخ دنده‌های یک ساعت هستیم. تا جایی که می‌دانم چنین گروهی در ایران نیست. من 24 سال است که به صورت حرفه‌ای تئاتر کار می‌کنم اما 17 سال است که خیلی جدی فقط به تئاتر کودک و نوجوان پرداخته‌ام. در دانشگاه تئاتر خوانده‌ام و بیشتر تئاتر بزرگسال کار کرده‌ام. اما از وقتی پسرم به دنیا آمد، تئاتر کودک برایم معنی دیگری پیدا کرد. تا الان بیشتر از 35 تئاتر کودک و نوجوان اجرا کرده‌ام.

اولین برخورد شما با تئاتر ایران چه طور بود؟

من با نمایش «آلبین و لیلا» که در جشنواره شانزدهم اجرا شد، به ایران آمدم. و آمدنم هم یک تصادف بود. آگهی حضور در جشنواره شانزدهم را خواندم. نمایش آلبین و لیلا آن موقع یک جایزه بین‌المللی گرفته بود، درخواست دادیم و به جشنواره دعوت شدیم. خیلی هیجان انگیز بود که می‌خواستم به ایران بیایم. چون ایران کشوری است که در موردش کسی چیز خاصی نمی‌دانست و تصوری که در مورد ایران داشتم خیلی متفاوت بود. از یک طرف رسانه‌ها تصاویر منفی از ایران نشان می‌دادند از طرف دیگر آنها که به ایران رفته بودند می‌گفتند این تصاویر درست نیست. از یک طرف دعوت نامه جشنواره تئاتر کودک و نوجوان در اصفهان به دستم رسید و دیدم که گروه‌های زیادی دارند درخواست شرکت می‌ذهند و از طرف دیگر ایمیل‌هایی آمد که گفته بودند در این جشنواره شرکت نکنید. دعوت ایران را بایکوت کنید. من درخواست پذیرش دادم و بلافاصله جواب آمد که درخواستم پذیرفته شده. به ایران آمدم که خودم تجربه کنم.

 طی این سال‌ها چند بار به ایران آمدید؟ تجربه حضور در ایران چه طور بود؟

حالا 6 سال است که به عنوان کارگردان و بازیگر با گروه‌های تئاتری مختلفی در ایران همکاری کرده‌ام، تئاترهای مشترک در ایران و آلمان اجرا کرده‌ایم و ورک‌شاپ‌هایی هم در ایران و آلمان داشته‌ایم. در این مدت 14 بار به ایران آمده‌ام و می‌توانم بگویم که هر بار با چند ایده جدید به آلمان بازگشته‌ام. دیدن ایران هر دفعه یک تجربه جدید بود چون من به عنوان توریست نیامده بودم که فقط چند بنا و آثار باستانی را ببینم و بروم. من اینجا با مردم ارتباط مستقیم داشتم و خیلی چیزها را درباره ایران فهمیده‌ام.

تئاتر ایران و آلمان چه تفاوتی با هم دارند؟

تفاوت‌های زیادی وجود دارد. مثلاً وقتی به کسی می‌گویم این کار را تا فردا انجام بده و او می‌پذیرد. در آلمان انتظار دارم روز بعد این کار انجام شده باشد. اما در ایران، این طوری است که فردا که می‌شود، دوباره کلمه فردا را می‌آورند. خیلی محترمانه کارها را به روزهای بعد موکول می‌کنند. برای یک نفر که از بیرون می‌آید، این یک حالت ترس ایجاد می‌کند. یک نفر می‌ترسد، یک نفر دیگر اصرار می‌کند که نه حتماً باید انجام شود. و کسی دیگر هم فکر می‌کند به او توهین شده. پس این مسئله خیلی حساس است که آیا توهین شده یا این فقط یک فرهنگ است. چیزهایی هست که آدم باید دلیلشان را بفهمد. وگرنه به کشور خودش برمی‌گردد و می‌گوید: آخ ایرانیا! ایران این طوری بود. برعکس ایرانی‌ها هم درمورد آلمانی‌ها می‌گویند: آلمانی‌ها خیلی سختند. کارهایشان باید خیلی سریع انجام شود. آدم باید یاد بگیرد با این‌ها کنار بیاید و راه حل بینابینی پیدا کند.

درباره تئاتر کودکان در ایران، فکر می‌کنم این که از خارج دارند با این موضوع کنار می‌آیند که تئاتر ایران بتواند بیشتر خودش را نشان بدهد، اثر زیادی بر تئاتر ایران خواهد داشت. شجاعت کسانی که به تئاتر کودکان در ایران مشغولند بیشتر شده. چون حالا می‌توانند به خارج چیزی را نشان بدهند. ایده‌ها و تصورات جدیدی پیدا کرده‌اند و شجاعت این را پیدا کرده اند که راه دیگری بروند.

اما مشکل این است که ایده‌های جدید این فعالان با سیستم حکومتی اصطکاک دارد. تئاتر ایران خیلی شدید به سیاست وابسته است. ما دو سال قبل از این که احمدی نژاد برای بار دوم انتخاب شود، آمدیم. در افسردگی بعد از انتخابات اینجا کار کردیم. به شدت این را حس کردیم که جامعه افسرده شده. الان هم این احساس را که دولت جدید انتخاب شده و آدم‌ها امید جدیدی پیدا کرده‌اند، دیده‌ایم و همه این مسایل بر تئاتر هم تاثیر مستقیم داشته.

در مورد دولت جدید صحبت کردید. شما و آقای نیاز این هفته با آقای مرادخانی، معاون هنری وزیر ارشاد، جلسه داشتید. این جلسه چه طور بود؟

عالی بود. آدم متوجه می‌شود که با یک نفر نشسته‌ای که دقیقا می‌داند داری درباره چه حرف می‌زنی. فهمیده است، هنر را می‌شناسد و خوشحال می‌شود که بتواند کاری برای عملی شدن ایده‌ها و اهداف هنری‌مان انجام بدهد. آقای مرادخانی خیلی موافق برنامه‌ها بود. دیپلماسی و دوستی فرهنگی چیزی است که همه ما به آن احتیاج داریم. مرادخانی ارزش کار هنری را می داند.

شما امید دارید بعد از جلسه با آقای مرادخانی چه اتفاقاتی برایتان در ایران بیفتد؟

ببینید برنامه ما 2 سال طول می‌کشد. باید در این دو سال مرتب هم‌فکری کنیم. برنامه داریم که تئاتر خودمان را در ایران نشان بدهیم. تئاتر ایران را در آلمان. یک اثر ایرانی را که به فرم آلمانی درآمده نشان می‌‌دهیم و فرم ایرانی یک تولید آلمانی را در ایران. مرتب ورک شاپ برگزار می‌کنیم و خب به نظرم اتفاقات زیادی رخ خواهد داد.

امیدوارم که این برنامه فقط به تهران محدود نشود. نمی‌خواهیم فقط 3 نمایش در تهران داشته باشیم و تمام. دوست داریم در شهرهای مختلف ایران، مثل تهران، اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز اجرا و ورک‌شاپ داشته باشیم.

 از نظر شما تئاتر ایران و تئاتر آلمان چه تفاوت‌هایی با هم دارند؟

اول این که بگویم هیچ فرقی بین ورک شاپی که اینجا در ایران برگزار می‌شود یا در آلمان، وجود ندارد. اما در مورد این که تئاتر در جامعه چگونه کار می‌کند، بین ایران و آلمان تفاوت وجود دارد. یک خانم ایرانی استاد دانشگاه درباره تفاوت تئاتر کودک در ایران و آلمان می‌گفت در آلمان تئاتر کودک به هدف سرگرم کردن بچه‌ها نیست.  نمی‌خواهند سر تماشاچی‌ها کلاه بگذارند. می‌خواهند دانش تماشاچی را زیادتر کنند. فرق هست بین این که تئاتر فقط برای سرگرمی باشد یا این که از تماشاچی‌ها انسان‌های بهتری بسازد.

البته معلوم است که استثناهایی هم وجود دارند اما به طور کلی هدف اصلی از تئاتر کودکان در ایران این است که هنرپیشه‌ها بازی کنند. تماشاچی‌ها دست بزنند و با آنها بخوانند. چیز بیشتری در آن نیست. تماشاچی فقط می‌خواهد سرگرم باشد و همین راضی‌اش می‌کند.

تفاوت زیادی که بین تئاتر ایران و آلمان هست، این است که در آلمان هر کاری که بخواهی می‌توانی انجام بدهی. به خودت واگذار شده. هر چیزی که بخواهی می‌توانی روی صحنه بیاوری. تنها کسی که این موضوع را کنترل می‌کند، تماشاچی‌ها هستند. اگر کار بدی انجام بدهی یا کاری کنی که حوصله سربر باشد، هیچ کس بررسی نمی‌کند.

تئاتر اجرا کردن در ایران برای یک غیرایرانی، سخت است؟

[مکث زیاد] بله. تقریباً. اولین مشکل، هزینه است. و مشکل دوم شناختن خط قرمزها. باید مرزها و خط قرمزها را بشناسد و بداند تا کجا می‌تواند پیش برود. البته در خود خط قرمزها هم خیلی راه حل هست که باید خودش پیدا کند. من وقتی به ایران می‌آیم باید قوانین اینجا را بشناسم و به آنها احترام بگذارم. راه هنری را باید از بین این قانون‌ها پیدا کنم. در بین این قوانین راه درست را پیدا کنم.

در چه کشورهای دیگری ورک شاپ یا تئاتر اجرا کرده اید؟ در کدام کشورها شرایط اجرای تئاتر شبیه ایران بود؟

روسیه، چچن، فرانسه،... هیچ کشوری شبیه ایران نبود. مخصوصا در مورد تئاتر کودکان. به همین خاطر مسئولیتی که کارگردانان تئاتر کودک در ایران دارند، خیلی بیشتر است.

ورک‌شاپ اصفهان، اولین ورک‌شاپی بود که در ایران برگزار کردید؟ چه طور بود؟

نه. چنین ورک‌شاپی را تقریبا سه سال پیش در تهران هم داشتم. در آن جا متوجه شدم موضوعاتی مانند عمل و عکس العمل و نگاه‌ها که با هم چه انرژی‌ای را باید داشته باشند، چیزهایی بودند که در ایران باید بیشتر روی آنها تمرین شود. در ورک‌شاپ تهران، هنرجوهایی داشتم که بازیگران حرفه‌ای بودند و چندین سال بود که کار می‌کردند اما این موضوع برایشان تازگی داشت.

اینجا امکانات خوب بود. 15 هنرجو بودند و همه چیز خوب بود اما ورک شاپی در شهر قم داشتم با 25 شاگرد. ورک شاپ خوبی بود اما دوست داشتم تعداد کمتر باشد که بتوانم بیشتر باهاشان کار کنم. بچه ها خیلی خوب بودند و انتظاراتم را برآورده کرده. چیزی که برایم جالب بود این بود که خیلی صریح نظرشان را درباره کار دوستشان می‌گویند. این خیلی برایم جالب بود.

گفتید که دوست دارید تئاترتان را در شهرهای مختلف ایران اجرا کنید و در مورد تئاتر کودک هم صحبت کردیم دوست دارم به عنوان آخرین سوال بپرسم اصلاً به نظر شما تئاتر چه ضرورتی برای زندگی و یک جامعه دارد؟ چه تئاتر بزرگسال و چه تئاتر کودک.

برای من هر دو خیلی بامعنی است. به خاطر این که تئاتر کودک چیزی است که من دارم با آن زندگی می‌کنم. اگر بپرسید من بدون غذا می‌توانم زندگی کنم، باید بگویم نه. ولی اگر بپرسید بدون تئاتر کودک می‌توانم زنده بمانم می‌گویم بله. ولی با این وجود تئاتر کودک خیلی برایم مهم است.

البته منظور من تاثیرات تئاتر بر جامعه است. مثلاً در ایران خیلی‌ها تئاتر و مخصوصاً اجرای نمایش‌های خارجی در ایران را تفنن حساب می‌کنند. می‌خواهم ببینم از نظر شما تئاتر چه تاثیراتی بر یک جامعه می‌تواند داشته باشد؟

به نظرم برای جامعه ایرانی تئاتر خیلی مهم است چون تنها راهی است که می‌تواند تماسی با خارج داشته باشد. چیزی که در تئاتر اتفاق می‌افتد قابل بازگشت نیست. یک ارتباط واقعی است و تنها یک بار تجربه می‌شود. از این نظر، تئاتر برای ایران خیلی بهتر از فیلم جواب می‌دهد.

 



نویسنده: نفیسه حاجاتی