حقیقت این است که ته دلمان تعریف بهزاد فراهانی را از مهدی فتحی، به حساب تعارفهای مرسوم و آیین رفاقت گذاشتیم اما یک جستجوی ساده نشان داد که اتفاقا فراهانی، ملاحظهای نداشته و واقعیت را گفته است؛ مهدی فتحی به واقع مردمی بود.
محمود استادمحمد: یک روز، خیلی پیش از اینکه اصلاً نمایش «آسید کاظم» اجرا بشود، نصرت رحمانی یک قصهای را که توی همان محله ما رخ داده بود، برای من تعریف کرد که همین قصه «آسید کاظم» بود با این تفاوت که در یک پیالهفروشی رخ میداد، آنموقع ما با بیژن خیلی اتود میزدیم برای «شهر قصه»، من اول به خود نصرت گفتم که چرا این را یک قصه نمیکنی؟ گفت این خیلی دراماتیک است، به درد نمایشنامه میخورد و حیف است که قصه بشود. من رفتم و این قصه را برای بیژن تعریف کردم، یعنی ببین قصه برای نصرت بود، بیژن هم خوشش آمد و ما در اتودهایمان در حد همان قصه کارش کردیم.
مهدی فتحی استاد فن بیان بود. او با چنان قدرتی شعر میخواند که شاعری چون سیاوش کسرایی در حضورش شعری نمیخواند و میگفت مهدی فتحی شعرهای مرا بهتر از خودم میخواند.