این فیلم نیز مانند فیلمهای دیگری که شعار دادن را به جای پرداخت به زیرمتنهای درست برگزیدهاند، به زودی فراموش خواهد شد.
خروج ابراهیم حاتمی کیا از ضعیف ترین آثار کارنامه فیلمسازی وی به شمار می آید که اگر حضور فراموش نشدنی فرامرز قریبیان در فیلم نبود شاید می توانست سقوط وی نیز لقب گیرد!
اتمیکیا اما در «خروج» بر خلاف «آژانس شیشهای» نمیتواند خواسته شخصیت اصلی معترض خود را محقق کند، چون زمانه عوض شده، سیاستها تغییر کرده، موضعگیریها دیگر همان موضعگیریها نیست، گرد و خاک جنگ حسابی خوب خوابیده و رزمنده آن روزگار پس سفیدی ریش و موی خود پنهان و مجبور به سکوت و تحمل ظلم میشود.
«خروج» اثری معترض است. بله، پیکانش سوی دولت است، و این سیاست این روزها خیلی نرخ روز است، اما همه میدانیم که سطحِ اعتراضِ سینما نمیتواند از این بالاتر برود؛ ما اجازه داریم به دولت اعتراض کنیم، چون انتخاب خودمان است، وگرنه گمانتان میشود فیلمی ساخت که مثلاً اعتراض به دیگر ارکان یا قوهها باشد؟ بیتردید خیر!
بیستمین فیلم بلند ابراهیم حاتمیکیا را میتوان بازنماییِ آخرین تلاشهای جامعه برای گفتگو با سطوح بالای نظام سیاسی، جهت انجام «اصلاحاتِ اساسی» دانست.
اینکه چه وضعیتی در فیلم وجود دارد که دوستان انتظار بیشتری از حاتمی کیا داشته اند یک مسله است و اینکه چه چیزی در فیلم وجود ندارد و باعث دلخوری شده است مسله دیگری ست. گویا قرار بوده است که حاتمی کیا به خاطر مناسباتی که در روابطش دارد محاکمه شود نه به خاطر فیلمی که قطعا بی ایراد نبوده است.
«خروج»، برخلاف ادعاهای مطرح شده، از نظر سیاسی فیلمِ آنچنان تند و رادیکالی نیست. آنچنان بُرّنده و مهاجم نیست. مخصوصا در شرایط ملتهبِ امروزِ این جامعه. «خروج» بیشتر «عاشقانه» است.
حاتمى کیا با استفاده از پلان هاى بى دلیل طولانى و بدون کاربرد، باوجود آنکه سعى بر آن داشته تا با نشان دادن طبیعت بکر، زیبایى مزرعه ى پنبه، غروب خورشید در راستاى جاده ها و حرکت قطاروار تراکتورها مخاطب را دچار حظ بصری کند اما در این امر شکست خورده اى بیش نیست و بیننده را خسته و بى رمق به دقایق پایانى مى کشاند تا در انتها آنچه را که خودش از پیش مى دانسته را به وى عرضه کند.