مسخرهباز فيلمي درباره سينماست، با استفاده از ظرفيتها و توانمنديهاي منحصر به فرد اين هنر. همين هم آن را جذاب ميسازد. از رهگذر اين فيلم نقبي ميزنيم به دنياي فيلمهاي قديمي و خاطرهانگيز و بار ديگر اسير جادوي سينما ميشويم، به شرط آنكه تكرارهاي خستهكننده و داستان بيربط و «لايتچسبك» فيلم آزارمان ندهد.
اينكه مخاطب ايراني ديگر دركي از سينما ندارد. محصولات سينمايي اين سالها، همگي در بند رئاليسم اجتماعي دستمالي شده و ناتوراليسم ابتر، ذائقه مخاطب ايراني را در فقدان اكران فيلمهاي خارجي، اخته كرده است. پس با ديدن فيلمي متفاوت با خودش ميگويد «اوه اين چقدر تئاتريه!» اين وضعيت عجيب در حالي رخ ميدهد كه «مسخرهباز» درباره سينماست. تصويري از سينما ارايه ميدهد و مدام به سينما ارجاع ميدهد.
فيلم مسخرهباز از طريق پيوند روياهاي يك هنرمند به وضعيت بغرنجي از تاريخ ايران ادامه پيدا ميكند كه قسمتهايي از پيرنگ فيلم اشارههايي به وضعيت سياسي دوراني از تاريخ معاصر ايران دارد كه وضعيت اسفبار و حوادث تلخ آن دوران در برخي ديالوگها كاملا مشهود است.
“مسخرهباز” یک فیلم تجربی متفاوت است که به پشتوانه سابقه تئاتری کارگردانش، از حیث محدودیت لوکیشن کاملا به یک نمایش شباهت دارد که مدیوم سینما و تقطیع نماها به آن وارد شدهاست.
«مسخرهباز» همایون غنیزاده ماکتی است از مختصات یک تئاتر که روی پرده سینما میرود اما فیلم نیست.