همانطور که سیزیف برای کیفر فریبکاریش از سوی خدایان محکوم به کاری بیفرجام و بیپایان شد، بازیگران و ستارگان عرصه سینما و تئاتر نیز در روزمرگی و پوچی حیات گرفتار هستند. به عبارتی آنها مجبورند برای خلق اثری جاودانه و نامیرا در چرخه زاییدن و میراندن نقشها غرق و مشقتهای بیشماری را متحمل شوند.
نمایش نفرین قحطیزدگان یک درام خانوادگی – اجتماعی با پایان تلخ است که اشکان خطیبی اجرایی محتوادار و دیدنی از آن ارائه داده است.
تازهترین اثر حسین کیانی در دوشنبههای نقد کانون ملی منتقدان تئاتر ایران بررسی میشود.
ساناز بیان با کارگردانی – به معنای دقیق کلمه تئاتریش – موفق میشود بازیگرانش را در نقشهای ویژه خود تثبیت کند و با دادن میدان آزادی دید به مخاطب، او را در ادراک و دریافت مفاهیم مدنظر مختار کند.
«مختلف الاضلاع»، نمایشی که کمی بدبینانه به تاریخ و شخصیتهای مهم آن مینگرد. اثر قصد واکاوی شخصیتهای تاریخی را ندارد اما برایش مساله است که چرا و چگونه به ماندگاری در تاریخ رسیدهاند و چه کردهاند که از آنها یاد میشود. یکی با نمایشنامههایش، یکی با نقاشی، آن یکی با بلاهت و دیگری با دیکتاتوری.
کرونوس،نمایشی با ایده ی شکست زمانی و فرجام بشر در سده های آتی ست. و از عامل به خاطر آوردن که مبتنی بر ادراک و شهود ذهنی و یادآوری خاطرات است، وجهی از زمان را به نمایش می گذارد؛ که اگر قادر باشد از تله ی زمانی عبور کند، نجات یافته است.
لیلی عاج قصد دارد برشی از زندگی کارگران کُرد را نشان دهد و ما را به همدلی با آنان دعوت کند؛ اما ابزار او برای این بازنمایی توارثی است که به بخشی از باور عمومی این مرد بدل شده است و گویا قرار نیست شکسته شود.
نمایش پروانه الجزایری نوشته پیام لاریان و کار و طراحی سعید حسنلو در دوشنبههای نقد تئاتر با توجه و تامل دو منتقد کانون ملی منتقدان تئاتر ایران واقع شد و یکی به لحاظ برخورد با قصه و دیگر در مواجهه با اجتماع توانستهاند برآیندی مطلوبی از یک تئاتر را به صحنه بیاورند.
«وقتی کبوترها ناپدید شدند» میتوانست تلنگری به وضعیت ایران باشد؛ اما چنین نمیشود. در عوض نمایش به نفع پویایی فُرم و اجرا مسیری را طی میکند که در آن داستانگویی برجسته شود.
نمایش آپرکات در این اوضاع نابسامان اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ایران میتواند ترزیق کننده امید به جامعه به ویژه زنان ایران باشد.
حسن معجوني از چارچوب مفهومي اين نمايشنامه به جامعه معاصر ايران پل ميزند. او با هوشمندي، به همراه دراماتورژي جالب توجه مهدى چاكرى، موقعيتها، ديالوگها، شخصيتها و كنايههايي را بيان ميكند كه به طور مستقيم به تماشاگر ايراني مربوط ميشود.
وقتي غمي نباشد لابد ماتمي هم نيست و سوگواري بيمعناست. اما حداقل ميتوان به ميانجي مرگ مادر، بار ديگر در كنار هم قرار گرفت و خانواده شد. در يكي از همان خانههايي كه يادآور سليقه، ذوق و زيباشناسي دهه هفتاد شمسي است. خانههايي مملو از چيزهاي سرد.
در نمايش «پروانه الجزايری» با اجرايي طرف هستيم كه با وجدان معذب بر اين نكته اعتراف ميكند كه توان روبهرو شدن با مصيبت زمانه را ندارد و ترجيح ميدهد از زندگي واقعي، بار ديگر به دنياي تئاتر پناه برده و گذشته را از نو روايت كند.
شتابزدگی، کمیته نان را از سطح دیگرکارهای لیلی عاج، پایینتر بردهاست.
در نقد و بررسی نمایش وقتی کبوترها ناپدید شدند نوشته سفی اکسانن و کار هستی حسینی دو منتقد کانون ملی منتقدان تئاتر ایران با تایید متن در خور تامل این انتخاب را اتفاق مهمی دانستند که منجر به اجرای چشمگیر شده است؛ نمایشی که به حضور و تجاوز بیگانگان در هر سرزمین اشغال شدهای هشدار میدهد که هیچگاه در برابر آنان بیتفاوت و منفعل نباشیم.
حسن معجونی در «شهر ما» منتقدتر میشود. او فرصت را در نمایشنامه تورنتون وایلدر مغتنم میشمرد تا جامعه امروز ایرانی را در وجه کمیک بازنمایی کند و نشان دهد چگونه در این روزمرگی غرق شده است.
نمایش ˝مردی برای تمام فصول˝ نوشتۀ رابرت بولت، ترجمۀ فرزانه طاهری و کارگردانی بهمن فرمانآرا؛ به اعتبار عناصر دیداریاش مانند طراحی صحنه، لباس، نور و چهرهپردازی تماشاییتر میشود.
نمایش ˝صدای آهسته برف ˝ به کارگردانی جابر رمضانی در کلیت یک نمایش استاندارد و حرفهای است و کلیت اجزایش با یکدیگر هارمونی و هماهنگی دارند و این دستاورد کمی برای گروه جوانی نیست که کارشان را از تئاتر دانشگاهی آغاز کردهاند.
نمایش ˝بالاخره این زندگی مال کیه؟˝ اشکان خیلنژاد را باید دید چون ما با آن سروکار زیادی داریم و به لحاظ روانی باید تک تکمان خود را متقاعد کنیم که هر کسی به طور فردی حق انتخاب دارد و گاهی جمع نمیتواند تصمیمگیرنده شرایط زندگی یک فرد باشد.