بهرام توکلی هرچقدر که در فیلم «غلامرضا تختی» در خلق قهرمان، لحظات باشکوه و فضاسازیهای درخشان موفق بوده، به همان میزان در تبیین رابطه علت و معلولی و ایجاد یک ساختار دراماتیک ناموفق بوده است. گویی توکلی برای حفظ وجه اسطورهای تختی، از مواجهه روانکاوانه با این شخصیت دوری جسته است غافل از اینکه این اجتناب خود تبدیل به پاشنهآشیل فیلم میشود.
تکلیف «غلامرضا تختی» با خودش معلوم است. این مهمترین خصیصه اثر تازه فیلمسازی است که اگر تختی به روایت توکلی را دیده باشید، میتوانید با نگارنده همعقیده شوید که کارگردان «غلامرضا تختی» اتفاقاً بهترین انتخاب برای ساخت فیلمی درباره جهان پهلوان معاصر ما ایرانیهاست.
بهرام توکلی هم مانند محمدحسین مهدویان در فضاسازی و روایت کردن قصه در لانگشات، کارگردان چیره دستی است ولی وقتی قرار است به یک کاراکتر نزدیک شود و روابط انسانی و دراماتیک را به شکلی تاثیر گذار به تصویر بکشد از تعریف کردن قصه خود درمیماند.
در میان فیلم های جشنواره که تاکنون به نمایش درآمده اند باید حساب فیلم غلامرضا تختی را جدا کرد. اثری که راوی زندگی جهان پهلوان تختی است. فیلم جسور است و در همان ابتدای راه تکلیفش را با مخاطب روشن می کند و سکانس ابتدایی تا انتها مخاطب را پای فیلم مینشاند.