تئاتر پايتخت در ماه مرداد روزهاي داغ و شلوغي را سپري كرد؛ به طوري كه علاقهمندان، اجراهاي متعددي را شاهد بودند و بعضي معتقدند شيوه و نگرشهاي متعددي را شامل ميشد، گرچه به زعم نگارنده اكثر آنها در قالب كلي «ميل به تجاريسازي» صورتبندي ميشوند. از اجراي «مفيستو» در مركز تئاتر مولوي گرفته تا سنگلج كه نمايشنامه قديمي علي نصيريان توسط هادي مرزبان روي صحنه رفت و هر دو نيز استقبال خيرهكننده تماشاگران را به همراه داشت. سالنهاي خصوصي فعالانه در فراهم آوردن امكان اجرا براي گروهها مشاركت كردند و باقي ماجرا همان چيزي است كه مخاطب فهيم تئاتري قطعا بهتر از نگارنده ميداند. اما شايد بد نباشد براي يافتن يك پيرنگ خاصِ جاري در ماههاي اخير كه به گفتوگوي پيشرو نيز ارتباط دارد به نمايش «بيپدر» كاري از محمد مساوات اشاره كنم؛ نمايشي حاصل ماهها تمرين با يك گروه جوان كه سرانجام در ماههاي ابتدايي سال روي صحنه سالن قشقايي مجموعه تئاترشهر در معرض قضاوت تماشاگران قرار گرفت و بنايي قابل تامل و داراي ارزش گفتوگو پيشروي آنها گذاشت. «پسران تاريخ» اشكان خيلنژاد نيز يكي ديگر از آثاري بود كه حدود ٩ ماه تمرين مداوم و سختكوشانه با بازيگران عمدتا جوان را در دستور كار قرار داد اما ارزش اين نمايش مانند تجربه محمد مساوات صرفا به تمرين طولاني مدت و شيوه متفاوت توليد خلاصه نميشود. كار با بازيگر، ساخت اتمسفر، طراحي صحنه و نور دقيق و در نهايت رسيدن به كلي كه جهان نمايش را ميساخت. اشكان خيلنژاد از معدود كارگردانان جوان همنسل خودش است كه سعي كرد انديشيدن با فرم را پيشنهاد بدهد و تجربه كند. شايد بگوييد شكل تمرين و توليد تئاتر «پسران تاريخ» و اين جنس از فرم اجرا نيز رفته رفته به يك برند براي كالاييسازي و فروش تبديل ميشود اما پاسخ اين است. چه خوب كه جاي دعوت از سلبريتيها و رپرها براي حضور روي صحنه، متن خوب، فرم و تمرين طولاني مدت كالايي باشد كه تئاتر عرضه ميكند.