رضا درستکار بر این باور است که سینما دیگر از مد افتاده و نمی‌توان از آن توقع آن تاثیرگذاری بی حد و حصر را داشت.
چارسو پرس: این روزها دیگر سینما مد نیست، سینما رفتن نه! خود سینما مد نیست حتی بعضا مخاطبان به تماشای فیلم‌ها می‌نشینند اما این روزها دیگر سینما، همان هنر هفتم که با جادو تلفیق می‌شود و روی پرده نقره‌ای کارش را به نمایش می‌گذاشت دیگر مانند گذشته جایگاه ویژه‌ای ندارد، یعنی این وضعیتی است که در تمام دنیا برای سینما پیدا شده اما شاید در ایران بیشتر باشد. این اتفاق در تمام دنیا سر سینما آمده، اما در ایران اوضاع بسیار بدتر و پیچیده‌تر است رضا درستکار وضعیت سینمای ایران را به دو مارتن تشبیه می‌کند و می‌گوید: «سینمای ما مثل دوی ماراتنی شده که در کیلومترهای پایانی دارد با نفس نفس زدن دارد مسیر را طی می کند و وقتی به خط پایان برسد دیگر نفسی برایش نمی ماند و افتاده است به سربالایی این داستان و نمی تواند به مقصد برسد.» دلیل این ماجرا را هم فشار زیاد می‌داند.

درستکار که منتقد سینما است توضیحات دقیق‌تری درباره وضعیت سینمای ایران مخصوصا در سالی که گذشت ارائه می‌دهد که در ادامه می‌خوانید.

می‌خواهیم کیفیت فیلم‌هایی که در سال گذشته در سینمای ما اکران شد و کیفیت آثاری که صدرنشین گیشه بودند را بررسی کنیم. شما کیفیت فیلم‌ها را چطور ارزیابی می‌کنید؟

مثل همیشه می‌شود گفت که فیلم‌های صدرنشین گیشه فاقد کیفیت و فاقد بنیان نقد شدن هستند؛ در واقع فیلم‌های به نقد درنیامدنی هستند. بر همگان روشن است که این آثار با عنوان این که جامعه ایران مضطرب، ناراحت و غمگین است و ما باید بتوانیم یک خوراک شاد به جامعه بدهیم، نسخه‌ای برای خودشان نوشته‌اند و آن را اجرا می‌کنند که به نظرم نه آن‌ها می‌توانند جامعه را شاد کنند، نه می‌توانند اتفاقی رقم بزنند و نه این که قدرت ماندگاری دارند. نسخه‌ای که در قالب شاد کردن جامعه می‌نویسند و به خود ماموریت می‌دهند که ما وظیفه داریم که جامعه را شاد کنیم، بیشتر ماحصل بی‌برنامگی نظام سینمایی است، که اصلا برنامه‌ای ندارد در نتیجه آن‌هایی که از جنبه تجاری به سینما نگاه می‌کنند، شاه کلیدی پیدا می‌کنند، براساس آن فیلمی می‌سازند و اثر را روانه بازار می‌کنند، منهای فسیل که کمی بهتر از دیگر آثار بود، اما در مجموع واقعا هیچ کدامشان قابلیت نقد ندارند و مجموعا فاقد کیفیت هستند.


یعنی «فسیل» قابلیت نقد کردن دارد؟

«فسیل» هم ندارد، صرفا کمی بهتراز آن‌هاست.


آقای درستکار شما گفتید که مثل همیشه کیفیت فیلم‌هایی که در صدر گیشه‌اند قابلیت نقد ندارند، می‌خواهم بدانم در ۱۰ یا ۲۰ سال گذشته هم وضعیت فیلم‌های صدرنشین گیشه همین طور بود یا طی یک فرآیند این روند تغییر کرد؟

برخی سازنده‌ها با عنوان این که جامعه ایران جامعه ناراحتی است و خوش‌حال نیست و مضطرب و خسته است، برای خودش نسخه‌ای می‌نویسد که من می‌خواهم با فیلمم جامعه را بخندانم و از چیزی که وجود ندارد پول در بیاورم. بنابراین یک سری فیلم‌های کمدی را طراحی می‌کنند و می‌سازند، که عناصرشان هم کاملا مشخص است؛ در همه فیلم‌ها کمی پژمان جمشیدی وجود دارد، کمی رضا عطاران و چند تا دلقک بازی و خداحافظ تا فیلم بعدی. این فیلم‌ها که فیلم نیستند، پس قابل نقد هم نیستند، اما در ۱۰ سال گذشته اتفاقا نوعی از سینمای بهترِ ایران از طریق فیلم‌های اصغر فرهادی و سعید روستایی وارد بازار شد. چند فیلم نسبتا خوب داشتیم که پرفروش بودند و فیلم‌های بهتری، از نظر ساخت اجرا و نسبتشان با جامعه ایرانی که نسبت محکم‌تری بود، داشتیم که این فیلم‌ها قابل نقد بودند. به عنوان مثال اگر «برادران لیلا اکران» می‌شد، من مطمئنم که می‌توانست فروش بالایی داشته باشد، همان طور که فیلم‌های اصغر فرهادی هم فروش نسبتا خوبی داشت.


در مجموع در سال ۱۴۰۲ ما حدوا ۵۵ اکران فیلم داشتیم که روی پرده سینما رفتند که پرفروش‌ترینشان فسیل با ۳ هزار و ۲۴۲ میلیارد ریال، در جایگاه دوم «هتل» با ۲۷۳ میلیارد تومان و بعد «هاوایی» و «شهر هرت» و «ویلای ساحلی» و.. تا آخرین فیلم که مبلغ فروشش ۲۶ میلیون بوده به نام «میان صخره‌ها» به کارگردانی مختار عبدالهی درمجموع فروش کل سینما تقریبا هزار میلیارد بوده با ۲۶ میلیون مخاطب، در جامعه ۸۶ میلیونی ایران، اولا رقم ۲۶ میلونی برای ۵۵ فیلم از طیف های مختلف در آن اکران شده قابل قبول است یا نه؟ و دوم این که آمارو ارقام جهانی چه طورند؟

در درجه اول این آمار محل شک است. با توجه به رقابتی که بین سازندگان آثار طنز بر سر این‌که باید آمارمان را بالا ببریم وجود دارد. همین امسال این موضوع خیلی مطرح شد، که کاری کنیم آمار جابه‌جا شود و بالاخره یک رکورد جدیدی به جا بگذاریم و اتفاق جدیدی را رقم بزنیم، بنابراین من خبر دارم چندتا از این فیلم‌ها، خودشان صندلی خریدند و سالن سینما اجاره کردند و با دستکاری در چرخه اکران فیلم خودشان را حفظ کردند و آمارسازی هم کردند، اما حتی اگر فرض کنیم که چنین چیزی نبوده (که به نظرمن قطعا بوده و در آینده می‌توان به آن پرداخت) این فیلم‌ها اعتبار و احترام به مفهوم واقعی ندارند؛ چون فیلمی که از نظر هنری جایگاهی ندارد، اصلا حساب نمی‌شود. از منظر تجاری هم که دستکاری و رقم سازی شده ‎است. بعد هم مهم این است که این فیلم‌ها از چه طریقی به فروش رسیده‌اند؟ از طریق تبلیغات در شبکه‌های ماهواره‌ای؛ یعنی اگر شبکه‌های ماهواره‌ای نبود، عمرا مثلا فیلم «فسیل» یا فیلم‌های دیگر به همین رقم‌ها می‌رسیدند. بنابراین شما وقتی یک گزاره و معادله‌ای دارید که پر از اما و اگر است، اصلا به تحلیل درنمی‌آید و بسته نمی‌شود.

اگر موضوعی تاریخی را بخواهم به شما بگویم، سینمای ایران دیگر از مد افتاده است.


یعنی چه آقای درستکار؟

یک زمانی کار کردن در سینما فیلم ساختن، مدیر سینما بودن، مدیر نظام سینمایی بودن یک ارزش حساب می شد همه هم تلاش و تقلا می‌کردند که بهترین خودشان را عرضه کنند اما امروز با توجه به شرایطی که در سینمای ما حاکم شده با توجه به جشنواره‌هایی که تا این انداره دست کاری می‌شوند و مردم هم که علاقه‌ای ندارند این سینما را دنبال کنند، اساسا سینما یک عنصر از مد افتاده است و یک بخشیش جهانی است و یک بخشیش هم داخلی است که بخش مهم تری است ضمن این که فیلم‌ها شیفت کرده‌اند به سریال و سریال‌ها هم شیفت کرده‌اند به شبکه‌های اینترنتی و پلتفرم‌ها و...


این اتفاق در تمام جهان افتاده؟

در همه جوامع دنیا سینما از تک و تای قبلیش افتاده به نظرم در ایران هم که بیشتر شده است.




چرا به این سمت رفته؟

ممکن است سینما به این سمت نرفته باشد، مردم رفته باشند. ماجرا این است که مردم هنوز هم برای دیدن فیلم به سینما می‌روند اما سینماگر بودن دیگر احترام و افتخار نیست که من رفتم فلان فیلم را دیدم وقتی شما ۱۰-۲۰ تا فیلم تماشا می‌کنی و از هیچ کدام هم راضی بر نمی‌گردی دیگر به نظرم مغز باید ایراد داشته باشد که مخاطب آن وضعیت را ادامه دهد. دعوایی هم که صاحبان آثار و مدیران برسر تولید آثار و اکران آن انجام می‌دهند، همان ماجرای خودگویی و خود خندی است خودشان جشنواره می‌روند خودشان جایزه می‌دهند خودشان اکران می‌کنند، خودشان توقیف می‌کنند، این یک حلقه کوچکی از سینماست که فکر می‌کند کارهای همیشگیش را انجام می‌دهد اما این جریانِ همیشگی نیست و باعث شده که سینما از مد بیفتد.


برای وضعیت جامعه هنری که سینمایش از مد افتاده چه چاره‌ای می‌توان اندیشید؟

نمی‌توان‌نسخه‌ای پیچید ما که مدیر نیستیم، ما فقط یک منتقدیم و می‌توانیم تحلیل کنیم، شرایط را نمی‌توان یک نسخه‌ای برایش نوشت اما به هر حال این یک مسئله جهانی است شما یک وضعیت و امکان نمایشی جدید برایتان به وجود آمده و همه چیز را تحت تاثیر قرار داده.

همین تلویزیون ایران را نگاه کنید که امروز از حیز انتفاع ساقط شده و کسی دیگر آن را دنبال نمی‌کند، اگر هم نگاه کنند در شبکه‌های مجازی می‌گردند چند گاف پیدا می‌کنند، بنابراین دیگر کسی به تلویزیون مراجعه نمی‌کند.


چون با مخاطب مثلا ۴درصد و ۸ درصد و بیشترین مخاطب ۲۹ درصد آن هم برای سریالی که ۱۰ سال پیش ساخته شده دیگر به نظرشما کسی تلویزیون نگاه می کند؟

همین طور است و با آمدن پلتفرم‌ها و تغییر جایگاه توجه مردم سینما و عملکردهای بسیار ضعیف در سینما این حوزه از حیزانتفاع ساقط شده است و از مد افتاده ایضا تلویزیون هم از مد افتاده بنابراین مردم اگر مراجعه دارند می‌روند فیلم خارجی می‌بینند یا در همان پلتفرم‌ها دنبال خوراک خود می‌گردند خیلی هم بهتر است. سینمای ما مثل دوی ماراتنی شده که در کیلومترهای پایانی دارد با نفس نفس زدن دارد مسیر را طی می کند و وقتی به خط پایان برسد دیگر نفسی برایش نمی ماند و افتاده است به سربالایی این داستان و نمی تواند به مقصد برسد.


چرا در تمام دنیا این بلا سر سینما نیامده و بیشتر این اتفاق برای سینمای ایران افتاده است؟

به دلیل این فشارها و عصبیت ها و ... وضعیتی که در ایران رخ داده و سینماگران با همه چیز قهر کرده‌اند طبیعی است دیگر. طایفه عظیمی از سینماگران از سینما و این وضعیت قهر کرده‌اند و کنار کشیده اند بعد این دوستان فکر میکنند که چیزی نیست که می رویم حسن آقا را می آوریم درستش می کنیم بعد جشنواره برگزار می کنند امسال یکی از شگفت انگیزترین جشنواره های جهان در ایران برگزار شد(می خندد) چه اتفاقی افتاد؟ نه از منتقد، نه از هیئت انتخاب نه از داوری ها چیزی در آمد وهمه چیز قللابی بود . چیزی را که شما نمی توانید اصلش را برگزار کنید فرعش چه فایده ای دارد وسینماگران قهر کردند و بنابراین همین میشود وضعیت سینمای ما. ما خیلی هم نسبتی با سینمای جهانی نداریم. جشنواره اصلا برای چه برگزار می شود؟ برای مردم بعد مردم اصلا در آن حضور ندارند در درجه اول. بعد سینماگران باید گروه های الیت و متخصص باید باشند که قهرکرده اند ورفته اند و کار نمی کنند بعد عده ای از جاهای مختلف آمده اند و دارند همان کار را تقلید می کنند آیا نتیجه و خروجی همان قبلی خواهد بود ؟


وضعیت قیمت بلیط سینما چه قدر با گیشه تطابق دارد و چه قدر با وضعیت جیب مردم تطابق دارد که مخصوصا در این ایام طی یک تصمیم انقلابی شناور شده و از ۴۰ تومان شروع می شود تا ۸۰ هزار تومان

بلیط سینما با توجه به شرایط و ضعیت کلی و گرانی‌های بی امانی که وجود دارد خیلی گران نیست.


با توجه به کیفیت فیلم‌ها چطور؟

مفت گران است. یعنی آن فیلم‌ها را دیدنش مفتش گران است یعنی یک فیلمی مثل «شهرهرت» باید یک خسارت هم به مخاطب بدهد، به دلیل روح و روانی که نابود می‌کند بنابراین من می‌گویم که با توجه به این که یک ساندویچ ۳۰۰ هزار تومان می‌شود یک بلیط ۵۰-۶۰ هزارتومانی گران نیست موضوع این است که نه فیلم خوبی هست نه استقبالی هست.


بالاترین آمار لورفتن فیلم در دوره ریاست آقای خزاعی بود با تقریبا ۸ فیلم. اول این که این آمار چه قدر بزرگ است و چه قدر می‌تواند به گیشه سینما و هنرمندانمان خسارت جدی و بزرگی وارد کند چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ فرهنگی؟

خسارت این‌ها امروز دیده نمی‌شود و بعدا معلوم خواهد شد شما دارید زود قضاوت می‌کنید و باید صبر کنید تا ببینید که این آسیب‌ها گسترده‌تر از این حرف‌هاست و نمی‌شود خیلی امروز به آن نگاه دقیقی کرد و یک ارزیابی دقیق از ان داشت حالا به نظرم هنوز خیلی زود است برای قضاوت کردن.


درباره لو رفتن فیلم ها صحبت کنیم؟

این لو رفتن فیلم‌ها که به نظرم محصول خودشان و کارهایی که خودشان می‌خواهند است.


خودِ سازندگان یا خودِ مسئولان سازمان سینمایی؟

به طور کلی سینما یک پدیده از مد افتاده است و خیلی هم فرقی نمی‌کند که این فیلم‌ها لو برود یا نه. آیا این لو رفتن‌ها اصلا برای کسی مهم بود؟


نه. خودِ عواملشان هم گفتند اگر می بینید ببینیند نوش جانتان

چون می‌گویند که باز شاید این طور فیلممان دیده شود چون اجازه دیده شدن که داده نمی‌شود.


اگر از حق نگذریم آقای درستکار اتفاقا فیلم‌هایی که لو رفتند نسبتا قابل قبول بودند البته در قیاس با بقیه فیلم‌هایی که روی پرده سینما هستند همان برادران لیلا، جنگ جهانی سوم، اورکا و ... خیلی فیلم امسال لو رفت که از شمارش خارج است اما بازهم این طور نیست که به نفع سازندگان شده باشد.

لو رفتن فیلم‌ها و ناراحت نشدن مسئولین و سینماگران و حتی استقبال نشدن از فیلم‌های لورفته برای این است که سینما یک پدیده از مد افتاده است یک زمانی هر اتفاقی در سینما معنا داشت.


خیلی‌ها گفتند اگر در سینما و عرصه هنر کار باشد و درآمد خوب باشد هنرمندان و سلبریتی های ما ناچار نمی‌شوند که برای یک قران پول بروند کار تبلیغاتی انجام دهند، درست است؟

البته هنرمندان اصلی ما این کار را نمی‌کنند این‌ها را کسانی انجام می‌دهند که نسبت به سینما یا عرصه هنر بی هنرند و هنرمندان واقعی ما این کار را نمی‌کنند.


واقعا در طی این سال ها چه اتفاقاتی افتاد که ما که در طی سال های گذشته چهره های شناخته شده ای مثل عباس کیارستمی را داشتیم ما مهرجویی را داشتیم ما بیضایی و اصغر فرهادی را داشتیم چه اتفاقی افتاد که ما همه این ها را از دست دادیم و هیچ بازتولیدی هم نداریم مگر می شود جامعه ای که تا این اندازه استادان قوی داشته نتواند شاگردان خوبی تربیت کند؟

سیستم که نگاه بد دارد به کس و کاران خودش همین می‌شود این اتفاق حاصل یکی دو روز نیست فرض کنید باغی دارید که یک گوشه اش آباد باشد یک گوشه اش ویرانه باشد آب و هوای باغ یکی است و همه جایش شبیه هم است شما یک سرزمینی دارید که همه چیزش یک طور است. در چنین کشوری با چنین اوضاعی تیم فوتبال قهرمان می‌شود یا آثارش به فستیوال ها راه پیدا می‌کنند؟ وقتی یک کاری به فستیوال راه پیدا می‌کند به جای این‌که خوشحال شود ناراحت می‌شود بعد وقتی که یک معاون سینمایی خوب دارد برمی‌دارند یک فرد به درد نخور را می‌گذارند به همین ترتیب این وضعیت دومینو وار ادامه پیدا می‌کند.



منبع: خبرآنلاین