آرمين جوان كارگردان جوانى با ايده‌هاى تازه است. او تجربه‌گراست و «دستگاه» تازه‌ترين اثر او كه با مشاوره فرهاد مهندس‌پور روى صحنه آمده نيز در راستاى همين تجربه‌گرايى است. سياوش قائدى كه خود از چهره‌هاى تئاترى است، با جوان گفت‌وگو كرده است.

پایگاه خبری تئاتر-شرق-سياوش قائدى:
‌نمایش دستگاه و گروه اجرائی آن در پی به‌اشتراک‌گذاشتن گونه تجربه‌ای با تماشاگر تئاتر هستند؟
دستگاه در ادامه تجربیات چند سال اخیر من و گروه نمایشم، نقطه عطفی است که می‌شود تجربیات ما را به بعد و قبل آن تقسیم کرد. به دو دلیل؛ اول فرایند تولید متکی به تهیه‌کننده و دوم نحوه کار با بدن به عنوان خمیرمایه اصلی ساخت تئاتر. از نظر محتوایی، دستگاه نمایشی ساخته‌شده از رویداد انقلاب کبیر فرانسه به سبب نقاط مشترک تاریخ معاصر ما با آن رویداد است.

‌نمایش دستگاه مانند تجربیات قبلی همه براساس متون ادبی یا رویدادهای مهم تاریخی اقتباس و ساخته شدند. اما با توجه به توضیحات خودت و مواجهه ما با نمایش، پرسش این است که چرا انقلاب کبیر فرانسه؟
اول اینکه با توجه به منابع متعدد موجود درباره انقلاب کبیر فرانسه در حوزه‌های مختلف تاریخی، سیاسی و اجتماعی، منابع ارزشمند نمایشی مثل نمایش‌نامه مرگ دانتون گئورک بوشنر محرک‌های من برای به‌تصویرکشیدن انقلاب بودند. دوم، انقلاب کبیر فرانسه از هر نظر رویداد مهم تاریخی است و موقعیت جذابی برای دراماتیزه‌کردن و البته نقطه اوجش ماجرای چالش دانتون و روبسپیر و مناسبات سیاسی، اجتماعی این دو هست. انقلاب کبیر فرانسه یا هر انقلاب دیگری پر از موقعیت‌های دراماتیک جذاب است، برای مثال، داستان مرگ لویی شانزدهم و ماری آنتوانت همسرش. دانتون خودش زمانی دستور داد تا بین انقلابیون و سلطنت‌طلب‌ها جوی خون جاری شود و بعدتر در دوره ترور و وحشت خودش قربانی ایده‌هایش از طریق گیوتین شد.

‌نمایش دستگاه جدا از درون‌مایه و محتوا، از چی ساخته شده؟ یا بهتر بپرسم، نمایش دستگاه در حوزه اجرا مخاطبش رو به ملاقات چگونه تجربه‌ای دعوت می‌کنه؟ و تفاوت‌های این تجربه با برای مثال مرگ دانتون بوشنر چیه؟
ببین، اگر بوشنر مسئله‌ا‏ش با رویداد تاریخی مثل انقلاب کبیر بازخوانی رمانتیک و شعارزده است و محصول زمان خودشه، چرا من هم این رویداد تاریخی رو با مسئله خودم و زمانه خودم خوانش نکنم. اساسا رویکرد من گریز از تکسته؛ فاصله‌گرفتن برای ایجاد یک امکان دیگر. اگر در تئاتر ما از این رویکرد پرهیز می‌شه، تا حدودی به‌دلیل ترس و عدم ریسک‌پذیریه. شما وقتی یک متن نمایشی با داستان مشخص داری، یه تکیه‌گاه داری که روی اون وایسادی، ولی به محض اینکه می‌خوای از قصه و چارچوب‌های دراماتیک گذر کنی، نیاز به جایگزین‌هایی داری، پیداکردن اونها سخت و زمان‌بره.

‌خب، اون جایگزین و تکیه‌گاه وجود داره؟ و اگه هست، چیه؟
حتما هست. اون ایده است. اینجا ایده‌ها جای عناصر کلاسیک متن دراماتیک رو می‌گیره. این ایده‌ها محصول حافظه تاریخی ماست. نوع زندگی و جهان‌بینی ماست و کارگردانه که این ایده رو  به یه تجربه فضایی تبدیل می‌کند. من همیشه به این فکر می‌کنم که تئاتر بدون هر عنصری جز بازیگر و تماشاگر می‌تونه ساخته بشه و بازیگر هم ابزارش چیزی جز بدن و بیان نیست. ما با تجربه‌های زیسته خود که بدن جز اصلی اونه، این ایده‌ها را در فضا می‌سازیم و تو این نوع تجربه ما نیاز به مشارکت مخاطب هم داریم. نقش مخاطب در این جنس تئاتر پررنگ‌تره. جاهای خالی این اجرا با مشارکت مخاطب پر می‌شه. البته مخاطب لزومی نداره همون لحظه همه این ‌جاي‌های خالی‏ها رو پر کنه. یا بهتره بگم حتی لزومی نداره به جهان‌بینی من راه پیدا کنه و با من همسو بشه، اون خودش نقش اجتماعی خودش رو ایفا می‌کنه. من خطابه‌ای ننوشتم که بخواهم مخاطب داشته باشه، من چیزی رو برای او نمایش می‌دم و او تماشا می‌کنه. فهم نزد تماشاگره. من چیزی برای فهماندن به تماشاگر ندارم. تماشاگر باید برای فهم این تئاتر مشارکت کنه و این زمانی به وجود میاد که اون بتونه عادت‌های خودش رو تخریب کنه و وضعیت تازه‌اش رو تحلیل کنه.

‌تماشاگر چطور می‌تونه این‌گونه تجربه‌هارو انتخاب کنه؟ اساسا در این فضای پرسودای تئاتر تجاری تماشاگر چگونه می‌تونه تشخیص بده با چه اجرائی ملاقات می‌کنه؟ این ایده اساسا امکان‌پذیره؟
این مشکل تماشاگر یا کارگردان نیست. مشکل تئاتر ماست. من تا اونجایی که حضور ذهن دارم، تئاتر ما به‌ویژه در این دو دهه نتونسته هویت‌سازی کنه برای سالن‌ها و جریان‌های اصلیش. ما با این جنس تئاتر می‌خوایم اختلال ایجاد کنیم در عادت‌ها، می‌خوایم به حساسیت‌ها ضربه وارد کنیم. من می‌بینم که قوه تحلیل از ما ربوده شده. مثلا نگاه کنید به نحوه برخورد مردم با فاجعه دردناک ساختمان پلاسکو. ما از یک فاجعه حتی تحلیل درستی نداریم.

‌این خواست جامعه تئاتری ما بوده؟!
نه. این سیستماتیکه، در تلویزیون، در سیستم آموزشی ما و جز اینها مشهوده. ما زمانی می‌تونیم بگیم در جامعه چندصدایی زندگی می‌کنیم که با قوه تحلیلمون بتونیم بسنجیم و انتخاب کنیم.
‌با توجه به توضیحاتی که دادی، نمایش دستگاه و تجربیاتی از این‌دست را در چه گونه و دسته‌ای از تئاتر می‌توانیم قرار بدهیم؟ آیا اساسا این‌گونه دسته‌بندی‌ها در کشورهای دیگه هست؟
به‌نظر من تئاتر آلترناتیو مناسب می‌تونه باشه. تئاتر تجربی خودش امروز غیرقابل‌تعریفه. کارگردانانی که خودشون رو تو این دسته قرار دادند حالا خودشون تبدیل به جریان رسمی شدند. پس تئاتر آلترناتیو مناسب‌تر هست. مخاطب وقتی انتخاب می‌کنه باید بدونه داره میاد یک تئاتر نامتعارف در قیاس با تئاتر رسمی ببینه. از پوستر و تبلیغات این هویت باید ساخته بشه تا به مکان و گروه مستقر در اون. ما این مرزها رو به خاطر اقتصاد تئاتر از بین بردیم. خیلی قطعی‌تر باید سالنی وجود داشته باشه در تهران که تماشاگر بدونه داره میاد تئاتری خارج از عادت ببینه.

‌ما با ازبین‌بردن این مرزها حق انتخاب رو از تماشاگر گرفتیم؟
ما از آغاز حقی برای مخاطب قائل نشدیم. ما ناگزیر برای بقای تئاتر باید هویت‌سازی کنیم. از طریق گروه‌ها و سالن‌های نمایشی. این تئاتر باید روی انگیزه‌های خودش پیش از هر عامل دیگه‌ای حساب باز کنه. آینده تئاتر ما متصل به حمایت و پشتیبانی دولت است، سقوط تئاتر به ورطه تجارت و مناسبات بازار برای کل جامعه گران تموم خواهد شد.




 

صفحه رسمی سایت خبری تئاتر در تلگرام

https://telegram.me/onlytheater

اخبار تئاتر:
 

اختتامیه جشنواره تئاتر فجر با صدای استاد شجریان / معرفی برگزیدگان

پردیس تئاتر تهران افتتاح شد

خداحافظی سعید اسدی از دبیری جشنواره تئاتر فجر

بزرگداشت دکتر علی رفیعی برگزار شد

علی رفیعی: تئاتر در زیرزمین ها و انباری های تئاتر شهر به دست نمی آید

وزیر ارشاد: باید عرصه تئاتر را به بزرگان این هنر واگذار کنیم

«برای کلاه آهنی‌ها» در تئاتر باران به صحنه می‌رود.

نمایشنامه «نظارت عالیه» اثر ژان ژنه با ترجمه ایرج انور منتشر شد

«بازگشت به خانه» در ارغنون به روی صحنه می‌رود

باغ آلبالو در تالار وحدت اجرا می شود

بیش از 300 درخواست حضور برای کارگاه های گروه تئاتر اودین

تئاتر شهر میزبان پنج اثر نمایشی جدید خواهد بود.

صالحی امیری: بودجه تئاتر در سال 96 دو برابر می شود