پایگاه خبری تئاتر-گروه تئاتر اگزیت- مترجم: شیرین میرزانژاد
سالها از آمدن یوجینیو باربا به نروژ میگذرد. او از آن زمان بر کشتی های نروژی سوار شده است، در کارگاه مکانیکال اَکِر کار کرده است، همزمان مدرک دانشگاهیاش را در زبانهای فرانسوی و نروژی دریافت کرده و پس از آن تئاتر اودین که شهرت جهانی دارد را تاسیس کرده است. متاسفانه مقر تئاتر اودین دیگر در شهر اسلو نیست، بلکه مدتهاست که در شهر کوچک اما فرهنگی یوتلاند در هولستِبرو (دانمارک) مستقر شده است. هر ساله برجستهترین تئاتریها از سرتاسر جهان در هولستبرو گرد هم میآیند: داریو فو، اِتیِن، دوکرو، ژان-لویی بارو و یرژی گروتووسکی در این شهر کوچک در سمینارها شرکت کردهاند. حرفهی یوجینیو باربا در کنار آموزش تئاتر، حلبسازی است.
باربا در آخرین سالی که تئاتر اودین را در اسلو اداره میکرد، در شهرداری مسئول تخلیهی سطلهای زباله در ساعت ۴ صبح بود و پس از آن در تئاترش کار میکرد و تا پاسی از شب مشغول آموزش و تمرین بود. سالها از زمانی که دولت فرانسه باربا را به سمت استاد تئاتر در دانشگاه اکسان پراوانس منصوب کرد میگذرد. هنگامی که باربا در دیدار از یکی از تئاترهای نروژ از مدیر تئاتر تقاضای استخدام کرد، شغل دستیار صحنه به او پیشنهاد شد. اما او سطلهای زباله را ترجیح داد. بنا به دلایل اقتصادی چند سال پیش تئاترش را از اسلو به هولستبرو منتقل کرد تا شرایط قابل قبولی برای کار داشته باشد. امروز تئاتر اودین انتشارات خودش را دارد و با کمک کسانی مانند پیتر بروک نشریهی خودش به نام تئوری و تکنیک تئاتر را منتشر میکند.
شایان ذکر است که یوجینیو باربا تئاتر اودیناش را در اسلو تنها با همکاران نروژی پایهگذاری کرد. جالب است که دو یا سه نفر از اولین بازیگرانی که در شهرت و اعتبار تئاتر اودین دست داشتند، کسانی بودند که از مدرسهی تئاتر دولتی نروژ اخراج شده بودند. به عبارت دیگر آنها کاندیداهای رد شدهی بازیگری بودند. دلیلی نداشت که تئاتر اودین نتواند در اسلو رشد کند. اسلو شهر بزرگتر و مرفهتری از شهر کوچک هولستبرو در دانمارک است. زبالهجمعکن اسلو، پروفسور یوجینیو باربا از دانشگاه اکسان پرووانس نه انگیزه و نه تمایلی به ترک نروژ که این همه در آن زحمت کشیده بود داشت. با این حال، چارهای هم نداشت: در هولستبرو میتوانست به کارش ادامه دهد. در این کشور این غیرممکن بود.
شاید میبایست کمی به این مطلب فکر کنیم.
اگر بگوییم این موضوع رقتانگیز و دردناک است، آن را دستکم گرفتهایم. تئاتر اودین در هولستبرو امروز یک نهاد تئاتری است، یک لابراتوار واقعی تئاتر که تمام دانمارک از آن بهره میبرد. خجالتآور است که آن را از دست دادهایم، چرا که قطعاً امکان نگه داشتن تئاتر اودین را داشتیم. حقیقت این است که ما نمیخواستیم نگهش داریم. علیرغم وجود افراد علاقمند و خوشنیت، مسئولان فرهنگی همگی بسیار بیعلاقه و بیتفاوت بودند و برخی محافل تئاتری هم برخوردی به شدت خصمانه داشتند.
خاطرهای در ذهنم مانده است که به نه سال قبل بازمیگردد: گفتهای از یک بازیگر شناخته شدهی نروژی، پس از نوشیدن چند لیوان که البته آبمیوه و آب نبود! آن را کلمه به کلمه نقل میکنم:«در تئاتر نروژ هیچ غلطی نمیتوانی بکنی. از تئاتر این مملکت دور شو!»
نمیتوان این امکان را به طور کامل رد کرد که همین طرز فکر شامل باربا و تئاتر اودین شده باشد؛ هم باربا و هم تئاترش بیگانه شمرده میشدند، عامل تهدید بودند و کلاً بوی گلّه را نمیدادند. او بوی دیگری داشت.
امروز کاملاً روشن است که این ما بودیم نه کس دیگری که با این شکل رفتار موجب ضرر شدهایم. فضای فرهنگی ما آنقدر بزرگ، غنی و متنوع نیست که بتوانیم بدون کسانی مانند باربا سر کنیم. همین که تئاتر اودین امروز در هولستبرو دایر است و نه در اسلو، فقدانی بزرگ برای کشور ماست. درست است که باربا نروژی نیست، اما تئاتر او، تئاتر اودین که همین جا (اسلو) به وجود آمده بود، تئاتری نروژی است. برایم بسیار جالب است که میبینم عنوان مجلهی تئاتریاش با وجود اینکه در دانمارک منتشر میشود، هنوز تلفظ نروژیاش را حفظ کرده است.
سه یا چهار سال پیش کنفرانسی دربارهی تئاتر آوانگارد در اسلو برگزار شد و تعدادی کارگردان جوان نظراتشان را خصوصاً دربارهی اقتصاد عنوان کردند: برای شروع تئاتر تجربی به پشتوانهی مطمئن اقتصادی نیاز است. این به خودی خود جالب توجه نیست. آنها شکایت میکردند که با این وضع موجود نمیتوان در نروژ مانند کشورهای همسایه که بیشتر به فرهنگ علاقه دارند، یا جوامعی که فرهنگ در آنها غالب است، انتظار تئاتر واقعاً مدرن آوانگارد را داشت. اما آنها یک نکته را در نظر نداشتند: هیچ کس به این اشاره نکرد که در همان زمان اسلو یکی از پیشروترین تئاترهای آوانگارد اروپا به نام تئاتر اودین را حی و حاضر در خود داشت که در یکی از پناهگاههای زیرزمینی شهرداری فعالیت می کرد و کارگردانش ساعت ۴ صبح وقتی که کارگردانان نروژی غرق در خواب بودند، زباله جمع میکرد.
حقیقت این است که تنها تئاتر آوانگارد شمال اروپا که در سطح اروپا شناخته شد و در سطح حرفهای جهانی حرفی برای گفتن داشت، در همین اسلو تاسیس شد و رشد کرد. اسفناکتر این است که کارگردانها و بازیگران جوان نروژی حتی به خود زحمت نمیدادند که بروند و آن را ببینند. تنها تئاتر آوانگارد خلاق اسکاندیناوی، تقریباً در سکوت کامل از اینجا رفت. از میان منتقدان تئاتر نروژ تنها مارتین نَگ به تئاتر اودین توجه نشان داد.
در درازمدت هیچ کس حتی پروفسور باربا هم نمیتواند هر روز از ساعت ۴ صبح سطلهای زباله را خالی کند و در طول روز تا نیمهشب کار موثر تئاتریاش را ادامه دهد. نتیجهاش را هم میدانیم: از دانمارک سردرآورد که فضای پرثمرتری نسبت به نروژ دارد. این برای او امتیاز بود، اما نه برای ما
باید دقایقی به این موضوع فکر کنیم.
در یک اشارهی کاملاً شخصی مایلم این را اضافه کنم که من هرگز کسی را در تئاتر ندیدهام که بینش عمیقتر یا تحصیلات عمومی گستردهتری از باربا در تئاتر داشته باشد. به علاوه، او یک آکروبات ماهر و همچنین حلبساز است، که برای یک کارگردان میتواند بسیار مفید واقع شود، چرا که بینشی ملموس از مشکلات عملی فنی صحنه به او میدهد.
یوجینیو باربا آنچنان اثر عمیق و ماندگاری بر فضای تئاتری اسکاندیناوی گذاشته است که از بین رفتنی نیست. نوشتن تاریخ تئاتر اروپای شمالی بدون قرار دادن باربا در جایگاهی ویژه تحریف مطلق تاریخ است.
برای یک نروژی گذشتن از این سوال بسیار دشوار است: آیا این واقعاً لازم بود؟ آیا واقعاً لازم بود که به باربا شغل دستیار صحنه پیشنهاد شود؟ آیا لازم بود که بگذاریم به جمعآوری زباله در اسلو ادامه دهد؟ متاسفانه احساس میکنم که پاسخ بسیاری از تئاتریهای این کشور این باشد:«او را میخواستیم چه کار؟»
تمام این ماجرا اشکال دارد. اگر تئاتر اسلو یک نمایش در برگن به عنوان میهمان اجرا کند، در روزنامهها با تیتر درشت به عنوان رویدادی جهانی توصیف میشود. اگر باربا در ونیز یا پاریس اجرا کند، هیچ اشارهای به آن نمیشود.
نمیتوان گفت که اطلاعات در دست نیست. این موضوع حول محور خطی مرئی در سیاستهای فرهنگی نروژ میگردد. این خط، خطی قدیمی است. اگر بخواهیم مودبانه بگوییم، نامش «دیکتاتوری آدمهای متوسط» است. اگر هم بخواهیم برخورد تندتری داشته باشیم، نامهای بسیار بدتری میتوان بر روی آن گذاشت.
بیایید دو دقیقه به یاد عزیز از دست رفتهمان سکوت کنیم.
دربارهی نویسنده:
ینس بیورنِبوئه (Jens Bjørneboe) (۱۹۲۰-۱۹۷۶) نویسنده، نقاش و معلم نروژی است. او یکی از روشنفکران و منتقدان سرسخت جامعهی نروژ و به طور کلی تمدن غربی بود. او یکی از مهمترین نویسندگان نروژی پس از جنگ جهانی دوم به شمار میآید.
صفحه رسمی سایت خبری تئاتر در تلگرام
https://telegram.me/onlytheater
اختتامیه جشنواره تئاتر فجر با صدای استاد شجریان / معرفی برگزیدگان
پردیس تئاتر تهران افتتاح شد
خداحافظی سعید اسدی از دبیری جشنواره تئاتر فجر
بزرگداشت دکتر علی رفیعی برگزار شد
علی رفیعی: تئاتر در زیرزمین ها و انباری های تئاتر شهر به دست نمی آید
وزیر ارشاد: باید عرصه تئاتر را به بزرگان این هنر واگذار کنیم
«برای کلاه آهنیها» در تئاتر باران به صحنه میرود.
نمایشنامه «نظارت عالیه» اثر ژان ژنه با ترجمه ایرج انور منتشر شد
«بازگشت به خانه» در ارغنون به روی صحنه میرود
باغ آلبالو در تالار وحدت اجرا می شود
بیش از 300 درخواست حضور برای کارگاه های گروه تئاتر اودین
تئاتر شهر میزبان پنج اثر نمایشی جدید خواهد بود.
صالحی امیری: بودجه تئاتر در سال 96 دو برابر می شود