" منِ توی آینه " دیدی فراتر از این کلیشه‌ها را دنبال می‌کند و در جستجوی مفهوم و رابطه‌ای تازه از منِ درون آینه است. غزل شجاعی با نگارش این اثر نشان می‌دهد که جدا از کنش‌گری می‌تواند استعدادهای نهفته‌ی خود را در نمایشنامه‌نویسی نیز محک بزند. او به خوبی کلیشه‌های دم‌دستی و رایج این‌ گونه آثار را شناسایی کرده و تا حدی در شروع اثر توانسته از آن‌ها نیز دور شود. این روند تا لحظه آشنایی دختر با منِ درونِ آینه به خوبی قوام میابد و پیش می‌رود. این لحظه دقیقاً همان نقطه عطف ابتدایی نمایشنامه ماست که حتی در این اثر به خوبی پردازش می‌شود.

پایگاه خبری تئاتر-گروه تئاتر اگزیت-مجید اصغری: با تماشای این نمایش می‌توان حدس زد آن زمانی را که برای اولین بار ایده‌ی اجرایی چنین اثری در سر کارگردان عزیز شکل گرفته و با چه ذوق و شوقی آن را به رشته تحریر درآورده و ایفای یکی از نقش‌ها را به دوستش ( آذین نظری ) پیشنهاد داده است.

می‌توان دید که این دو جوان پرانرژی و کنش‌گر بااستعداد این روزهای تئاتر ما چه لحظات به یادماندنی‌ای را در پلاتو تمرین برای خود به ثبت رسانده‌أند و در تلاش و کوشش بوده‌أند که آن لحظات ناب را مقابل دیدگان مخاطبان نیز به منصه ظهور برسانند. این دو کنش‌گر در صحنه به زوج مناسبی بدل می‌شوند و انرژی پایدار و منظمی در تمام طول نمایش میان‌شان رد و بدل می‌شود. اما آیا همه‌ی این مواردی که ذکر شد برای به وجود آوردن صحنه‌هایی با ایده‌های نو، خلاق و دراماتیک کافی است؟ بی‌تردید پاسخ این سوال منفی است.

با این حساب چرا این نمایش با تمام پتانسیل‌های خوبی که دارد، به یک نمایش ارزنده و مثال‌زدنی تبدیل نمی‌شود؟ برای رسیدن به پاسخ این سوال و ریشه‌یابی این مسئله، باید به منبع اصلی نمایش که همان نمایشنامه است رجوع کرده و نقاط قوت و ضعف آن را شناسایی کنیم. زیرا چنین برداشت می‌شود که این نمایشنامه است که تا یک جایی با کنش‌گران همراهی می‌کند اما از جایی به بعد آن‌ها را به حال خودشان رها کرده و از ادامه سوخت‌رسانی به پروژه امتناع می‌ورزد.

برای شفاف‌تر شدن این گزاره به این مثال توجه کنید. به عنوان مثال " قانون حریق " را به یاد بیاورید. برای به وجود آمدن حریق به ماده سوختنی، گرما و اکسیژن نیاز است. اگر یکی از این سه مورد نباشد حریقی به وجود نخواهد آمد. یک نمایشنامه پویا، محرک و خلاق نیز همچون قانون حریق عمل می‌کند. اگر به اندازه لازم از پتانسیل‌های دراماتیک برخوردار نباشد، تا یک جایی از نمایش پشتیبانی کرده و از جایی به بعد همچون حریق بدون ماده سوختنی خاموش خواهد شد. حال نمایش‌هایی که با دو کنش‌گر به صحنه می‌آیند، در وهله‌ی اول تمام ایده‌های دراماتیک خود را در جهت خلق هرچه بهتر یک " رابطه "ی رو به جلو خرج می‌کنند. استاد نوشتن چنین نمایش‌نامه‌هایی هارولد پینتر است که می‌داند چطور تا پایان متن، رابطه مشخص و شفاف، تعلیق، کشمکش (که در این نمایشنامه‌ها از آن به عنوان یک اصل یاد می‌کنند) و نقاط عطف و بحران بیافریند و حفظ نماید.

عدم تعلیق و رابطه میان دو کنش‌گر یکی از عللی است که این نمایش را برای مخاطبان تکراری و خسته‌کننده جلوه می‌دهد. حال نمایش ما در پیِ چه و درباره‌ی چیست؟ نمایش " منِ توی آینه " ( که عنوان مناسبی نسبت به موضوع آن نیز دارد ) درباره دختری است که از تنهایی در میان خانواده، دوستان و اطرافیانش رنج برده و به منِ در آینه که تصویری دیگری است از خودِ خودش پناه می‌برد و با او آشنا می‌شود. دختر با او درددل کرده، گاه با او یکی شده و گاه از او فاصله می‌گیرد تا جایی که مشخص نمی‌شود کدام منِ حقیقی و کدام منِ در آینه است. فارغ از این که آیا این ایده تکراری و حتی کلیشه‌ای است یا به‌روز است، باید اذعان کنم که اثر با ده دقیقه ابتدایی بسیار نو و خلاق آغاز می‌شود. همان‌طور که از عنوان نمایش و تبلیغات گروه اجرایی برمی‌آید، این فرم اجرایی در ذهن بنا می‌شود که یکی مقابل یک آینه قرار می‌گیرد و دیگری به تقلید از او به ایفای نقش می‌پردازد.

خوشبختانه نمایش دیدی فراتر از این کلیشه‌ها را دنبال می‌کند و در جستجوی مفهوم و رابطه‌ای تازه از منِ درون آینه است. غزل شجاعی با نگارش این اثر نشان می‌دهد که جدا از کنش‌گری می‌تواند استعدادهای نهفته‌ی خود را در نمایشنامه‌نویسی نیز محک بزند. او به خوبی کلیشه‌های دم‌دستی و رایج این‌ گونه آثار را شناسایی کرده و تا حدی در شروع اثر توانسته از آن‌ها نیز دور شود. این روند تا لحظه آشنایی دختر با منِ درونِ آینه به خوبی قوام میابد و پیش می‌رود. این لحظه دقیقاً همان نقطه عطف ابتدایی نمایشنامه ماست که حتی در این اثر به خوبی پردازش می‌شود. اما از همین نقطه به بعد روند نمایش به جای اینکه حالتی صعودی به خود بگیرد، به حالتی نزولی افتاده و پیشرفتی در آن حاصل نمی‌شود. نمایشنامه‌نویس بنا بر استعدادی که دارد باز چنین ضعفی را در اثرش پیدا می کند و گاه در تلاش است که تا حدی آن‌ها را برطرف کند. تمهیدات وی نه تنها کمکی به این روند نزولی نمایشنامه نمی‌کند بلکه بیشتر آن را در باتلاق بلاتکلیفی می‌برد.

به عنوان مثال بحران قصه را با خیانت مادر و خودکشی او از بالای ساختمان و گریه‌ی پدر در مراسم تشییع مادر و … به اوج می‌رساند. دوستانمان در این نمایش باید بدانند که این سوز و گدازهای اضافی به نمایش ما بار دراماتیک نمی‌دهد. این ترفندها بیشتر برای دوستانی است که به هر دلیلی مایلند ده بیست دقیقه‌ای به زمان نمایش خود اضافه کنند تا تایم اثرشان به اندازه یک اجرای بلند رسیده و پولی که از مخاطب می‌ستانند حلال و طیب شود. شجاعی برای دادن اطلاعات به مخاطبان راحت‌ترین راه را برمی‌گزیند. او دیوار چهارم را برمی‌دارد و با مونولوگ‌هایی بلند با مخاطبان ارتباط برقرار می‌کند. اگر وی تجربه بیشتری داشت و از ریسک‌پذیری استقبال می‌کرد، به احتمال زیاد این روش (که این روزها به یک مد در نمایش‌های ما تبدیل شده است) را به کناری می‌نهاد و تلاش می‌کرد که دو کنش‌گر به روش‌هایی نو و متفاوت با هم ارتباط گیرند. همین عدم ریسک‌پذیری باعث شده تا طراحی و کارگردانی اثر بی‌جان، ناقص و بی‌منطق بدل شود.

عدم فضاسازی مناسب نیز به این بی‌بندوباری در کارگردانی دامن می‌زند و آن را ابتر جلوه می‌دهد. با وجود این که ذاتاً نمایش از ایده خوبی برای کنش‌گری و ایجاد فضاسازی‌های مترقی بهره‌مند است، در سطحی‌ترین جایگاه خود قرار می‌گیرد و از پتانسیل‌های آن بی‌نصیب می‌ماند. به عنوان مثال کارگردان می‌توانست روند این اثر را به یک سفر نمایشی بدل کند و کاراکتر اصلی را از دنیای یک‌نواخت و روزمره رئالیستی یک دختر دانشجو به فضایی سورئال و حتی فلسفی درون آینه و کشف تازه‌ای از منِ خود ببرد و دوباره به جایگاه پیشین خود بازگرداند. با آمدن یکی از تماشاگران به پشت آینه نیز چنین ایراداتی از اثر برطرف نمی‌شود بلکه چاله‌ای به چاله هایش می‌افزاید. تنها می‌شود گفت حیف از این همه انرژی و استعداد که پشت کمی بی‌تجربگی و فقدان ریسک‌پذیری تلف می‌شود. خانم‌ها شجاعی و نظری عزیز، ایده‌ی خنده در بغض و بغض در خنده ممکن است تا حدی در ایفای نقش‌تان جواب دهد و به یاری‌تان بشتابد. از جایی به بعد این ترفند لو می‌رود و ... بگذریم.

امید به این که این زوج با استعداد همچنان به کارشان ادامه داده و نمایش‌هایی با توان ریسک‌پذیری بالا به صحنه تئاتر بیاورند. به امید رسیدن آن روز…




 



صفحه رسمی سایت خبری تئاتر در تلگرام

https://telegram.me/onlytheater

اخبار تئاتر:

افسانه ماهیان «مسئولیت شکستن سکوت مطلق» را افتتاح کرد

آغاز به کار خانه نمایش با باغ‌ وحش شیشه‌ای

«دریچه» در پاریس اجرا شد

اجرای « تو با کدام باد می روی؟»در تئاتر مستقل تهران

«سونات پاییزی» اثری بی‌ادعا و یک نوع مواجهه با فیلم برگمان است

یک تماشاخانه به دلیل مشکلات مالی تعطیل شد

تئاتر «بوف کور» اجراهای خود را آغاز کرد

«بی‌پدر» در سالن «قشقایی» تئاترشهر به صحنه می‌رود

اجرای نمایش «آدم آدم است» در تالار مولوی

"نویسنده مرده است" در تالار حافظ جان می‌گیرد

دو نمایشنامه از هاینریش بل منتشر شد

«ماراساد» در تئاتر مولوی به روى صحنه مى‌رود

مهلت ارسال آثار بیستمین جشنواره تئاتر مقاومت فتح خرمشهر تمدید شد