پایگاه خبری تئاتر- گروه تئاتر اگزیت- اردشیر شیر خدایی: داستان دردناک شاهزادهای که از مقام ولیعهدی به خواجهی خدمتگزار حرمسرای دربار دشمن و قاتل دودمانش بدل میشود. هر چند در تاریخ از سرنوشت همسر لطفعلی خان زند و فرزندانش فتحالله و خسرومیرزا، اطلاعات دقیق و موثقی در دسترس نیست اما روایت شده بعد از شکست لطفعلی خان و کشته شدن دلخراش وی توسط آقا محمدخان قاجار، خسروی خردسال زنده ماند، اخته شد و تا پنجاه و اندی سال بعد از آن به خدمت دربار و حرمسرای قاجارها اجیر شد. با جسم علیل بازیچهی زنان حرمسرا شد و طاعت امرشان برد و خدمت بیوقفه کاخ کرد و از همه دردناکتر حجله آرای فتحعلی شاه (رجالهی هزار عروس و بانی قراردادهای ننگین ترکمچای و…) شد و درگاه عیشاش را عطرافشان و گل فشان مینمود.
نمایش توسط هفت اجراگر، ظاهراً، بخشهایی از حکایتهای دردناک و تجربههای دهشتبار خواجه خسرو زند را در مقاطع مختلف روایت میکند. زبان بدن بازیگران، طراحی گریم و صحنه با دستگاه گردان مخوف شکنجه با انبرهایی که ظاهراً برای اخته سازی، کاربرد دارد روایتگر تکثیر رنج و حرمان و درد شخصیت است و گاهی رساتر از متن نمایشنامه عمل میکنند که زبان پالوده اما کمی نارسایی در انتقال مطالب و مفاهیم دارد. گریم بازیگران کارآمد است . صورتشان گویی از روح زندگی تهی شده و چشمهایشان از حجم درد و ادبار و ظلمی که دیدهاند، در چشمخانه یخ زده و گویی تا ابد خیره مانده به تاریکی و ناامیدیاند و هالهای از مصیبت گردشان را فراگرفته است. آنها در کالبدهای مختلف با درد و تلخی هم سرنوشتاند.موسیقی با کارکرد مدرن لزوماً تاکیدی بر دورهی تاریخی مشخصی ندارد اما استفادهی نوای دگرگون شدهی موسیقی ایرانی در انتهای نمایش بسیار تاثیرگذار بود.
قربانیان مغفول تاریخ
اخته کردن، تاریخی به قدمت اعصار و قرون دارد. این عمل غیرانسانی و وحشیانه به بهانهها و دلایل مختلف و اکثراً برخلاف میل قربانیان آن انجام شده است. هرچند رد پای این عمل را حتی در اساطیر یونان نیز مییابیم. مثلاً گایا (الهه مادر زمین) به دلیل زندانی شدن فرزندانشان توسط شوهرش، اورانوس (خدای آسمان)، عصبانی شده بود. از پسرش کرونوس (پدر زئوس) درخواست کرد با پدرش مقابله کند. هنگامی که اورانوس برای همخوابگی نزد گایا آمد پسرش با ضربهای بیضههای او را قطع کرد و به دریا انداخت.
اخته سازی، عملی جهت تنبیه و تعذیب و تحقیر بوده است... گاهی برای تهذیب و پاکدامنی در مذاهب و آیینهایی به کار رفته، اما عموماً این روشی است برای بهرهکشی و استثمار بیشتر و اعمال زور و استیلا بر قربانیانش... و نیز برای مقطوعالنسل کردن مخالفان سیاسی و رقبای حکمرانی…. اسیران جنگی و حتی سربازان را اخته میکردند تا به افراد دائمی لشکر جنگی دربیایند و میل بازگشت به خانواده نداشته باشند. گاهی خادمان را برای معتمدتر شدن در دیوانهای درباری اخته میکردند. در ایران و عثمانی خواجگان در خدمت دربار و حرمسرا گمارده میشدند. اختگان بعضاً برده جنسی بودهاند. در اروپای سدههای قبل بعضی از پسربچههای خوش صدا را اخته میکردند تا بعد از بلوغ کیفیت صدایشان حفظ شود و همانند قبل بر صحنه بخوانند (castrati). از قرن هجدهم این عمل ممنوع شد.
خواجگان عمدتاً به دلیل شرایطشان در مرتبهی اجتماعی فرودستی قرار گرفتهاند. به راحتی حذف، جایگزین و یا کشته میشدند بدون اینکه کسانی که حذف میکنند یا آنها را به قتل میرسانند مورد پیگیری کیفری و عقوبتی قرار بگیرند.
***
اگرچه راوی محفل بیعاری، خواجه خسروی تکثیر شده بر صحنه است اما نیت و استراتژی متن نسبت به او چندان همدلانه نیست چرا که کلیشههای خصوصیات و صفات تحقیرآمیز منتسب به این قربانیان فراموش شده که حتی گاهی ماهیت انسانی شان نیز حذف شده است، تکرار و بر آنها تاکید میشود... در جایی از نمایشنامه دلیل تحمل شرایط زبون توسط خواجه خسرو اینطور طرح میشود :
" اختگی به دادش میرسه، بیعاری..."
در اینجا با روایت جریان غالب از خواجگان روبروییم که همیشه در تاریخ نقل شدهاند. آنها همچنان موضوع شماتت هستند. آنها جمع بیعاران هستند! گویی فاعلان قربانی شدن خویشاند و رجالِگان و جباران تاریخ در این میان هیچ نقشی ندارند...
شاید یکی از تفاسیر نمایش محفل بیعاری در دوران کنونی نقد یا نهیبی باشد بر میزان بالایی از بیتفاوتی، بیغیرتی و بیعاری (بی شرمی) در برابر ظلم مکرر... در واقع ابراز نگرانی باشد به شیوهی زیست (شایدخواجه واری!) مردمانی که در شرایط ظلم به جای مبارزه و خیزش، رو به سازش و مجیزگویی ستم و ستمگر میآورند. اما نماد قرار دادن و تحقیر قربانی تحت ظلم که خود بایستی موضوع تظلمخواهی ذهن روشن باشد، جای سوال دارد.
باید به یاد داشته باشیم فقدان عضو فیزیولوژیک نسبتی با منشهای اخلاقی فردی انسانی ندارد، هرچند نگاه مردسالارانه در تقدیس نریت، صفات خوبی مانند شجاعت، رشادت ، آزادگی و… را صرفاً به یک انسان مذکر کامل (و نه نقص عضو شده) و منطبق با آموزههایش منتسب میکند و اساساً وجود چنین ویژگی هایی را مثلًا در زنان، امری مردانه میداند. به کلمههای سکسیستی مانند "رادمردی"، "جوانمردی"، "مردانگی" و… توجه کنید. جملگی خصوصیات ارزشمندی مانند رشادت و مروت و بزرگواری را در کلمه، منتسب به وجود مردانه متجسد میکند.
هرچند نمونهی آقا محمد خان قاجار که به عنوان نمادی از سبُعیت و وحشیگری و خشونت (کشتن لطفعلی خان و ماجرای کرمان و درآوردن چشمها و...) که تحت الگوی شجاعت و رشادت جنگاورانه مردانه هم قابل طبقه بندی است، یک "اخته شده" است. اگرچه در تفاسیر این منش مردمحورانه خواجه تاج دار، صرفاً بر عقده حقارت وی و کینجویی و انتقامگیری بیمارگونهی وی تاکید میشود. در نمایش هم به دلیل فاجعه کرمان چنین اشاره میشود:"بیست هزار چشم از تماشاگران اختگی من کم شد."
آقامحمدخان در خردسالی اخته شد اما جنگاور شجاع و قهاری بوده. فقدان عضو فیزیولوژیک مردانهاش بر خصوصیات ثانویه جنسی و میل و قدرت جنسیاش تاثیر داشته اما بر خشونت و شجاعت و وحشیگریاش نه. به دلیل عدم توانایی زناشوییاش برای حفظ سلسله به (خان بابا) فتحعلی برادرزادهاش بابت همسرگیری و فرزندآوری پاداش میداده و خسروی بیچارهی نمایش محفل بیعاری مدام در این مجالس عیش و طرب قاجاریه خدمت میکرده...
در پایان نمایش اشاره میشود: قهرمان فروافتادهی دودمان زندیه اگر مردیاش را هم بگیرند مردانگیاش نمیتوانند. اما سوال اینجا است که چگونه ؟
آیا به دلیل اسلافش و اینکه از خاندان زندیه بوده چنین حکمی صادر میشود؟ آیا این رویکرد جبرگرایی قبیله ای را تایید میکند؟ در نمایش به این اشاره، ارجاع اجرایی و متنی نمیشود و یا برای من مخاطب درکپذیر نشده است چرا که کلیت نمایش بر ظلمپذیری یا بیعاری این قهرمان تاکید دارد نه آزادگی اش.
در هر حال محفل بیعاری، نمایش قابل احترامی است و قطعاً پتانسیل فعالسازی ذهن مخاطبینش را برای توجه بیشتر به ستم دیدگان فراموش شده و محذوف تاریخ دارد.
صفحه رسمی سایت خبری تئاتر در تلگرام
https://telegram.me/onlytheater
«توفان» در دانشکده هنر
ترجمه ایتالیایی دو نمایشنامه ایرانی با مقدمه ای از ابراهیم گلستان
مسعود دلخواه: امنیت جامعه هنری در دولت یازدهم ارتقا یافت
نمایشنامه «بینگو صحنههایی از پول و مرگ» منتشر شد
تمدید مهلت ارسال آثار به دبیرخانه انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی
بازیگران و عوامل «هملت، تهران ۲۰۱۷» معرفی شدند
نمایش "دیگری" به روایت بهاره رهنما
"روزن" در استکهلم به روی صحنه رفت
کاندیداهای نهایی بخش پژوهش تئاتر دانشگاهی اعلام شد
مجید مظفری با نماینده ملت در ایرانشهر
مریم کاظمی: ترجمه ای جدید از یک نمایشنامه مشهورکمدی را روی صحنه می برم
«شماعیزاده» در تئاتر باران روی صحنه میرود
نقد و بررسی نمایش ماراساد به طراحی و کارگردانی مریم برزگر
اجرای «هملت» در یک تماشاخانه تازه تاسیس