«آندورا» شهری است که در آن، مردم شهر، یهودیان (جهودها) را به چشم آدمیانی ترسو، زائد، و موجوداتی کودن می‌شناسند که تنها برای سودهای مالی و لذت‌های جنسی باید از آنها بهره بُرد. «کانِ» معلم به همراه همسر، دخترش «باربلین» و فرزندخوانده‌اش «آندری» در این شهر زندگی می‌کنند.

 

پایگاه خبری تئاتر- گروه تئاتر اگزیت- بهنام حبیبی:
ارزش‌گذاری منتقد: سه ستاره (خوب)

«آندورا» شهری است که در آن، مردم شهر، یهودیان (جهودها) را به چشم آدمیانی ترسو، زائد، و موجوداتی کودن می‌شناسند که  تنها برای سودهای مالی و لذت‌های جنسی باید از آنها بهره بُرد. «کانِ» معلم به همراه همسر، دخترش «باربلین» و فرزندخوانده‌اش «آندری» در این شهر زندگی می‌کنند.

«آندری» پسرخوانده‌ی بیست‌ویک ساله «کانِ» معلم، و عاشق «باربلین» خواهرخوانده‌ی نوزده‌ساله‌ی خود است. اگرچه در کودکی به آن دو گفته‌شده بود که آنها خواهر و برادر هستند ولی اکنون معلوم شده است که «کان»، در مدت اقامتش در کشور سیاهپوشان، «آندری» را از دست دشمنانی که قصد داشتند او را بکُشند، نجات داده است و با خود به «آندورا» آورده و از او نگهداری کرده است. بنابراین، «باربلین» و «آندری» خواهر و برادر نیستند و می‌توانند با یکدیگر ازدواج کنند. «آندری» تنها جهود این شهر، در پی رسیدن به آرزوها و اهدافش در ازدواج با معشوقه‌اش و ساختن آینده خود، پیوسته در جدال با مشکلات پیش‌آمده از سوی مردمی است که او را به چشم بزرگ‌ترین دشمن خود در این شهر می‌بینند. «آندورایی‌ها آدم‌های خوبی هستند فقط تا وقتی که پای پول به میون نیومده باشه، در این صورت اخلاق جهودها رو پیدا می کنن.» این اولین و کلیدی‌ترین جمله در گشایش اندیشگی نمایش «آندورا»ست. به عنوان مثال، «پِرادر» نجاری که می‌پذیرد تا در اِزای دریافت پنجاه لیر از «کان»، به «آندری» نجاری بیاموزد، در پی حقه‌بازی شاگرد دیگر کارگاه نجاری، «آندری» را به کودنی محکوم می‌کند و به او گوشزد می‌کند که تنها «ژِن خوب» می‌تواند صنعت بیاموزد و فرزند جهود از آن ژن بی‌بهره است. و یا این که، سرباز، با بی‌رحمی و بی‌تفاوتی، «باربلین» معشوقه‌ی «آندری» را مورد تجاوز جنسی خود قرار می‌دهد. در همین حال، کشیش شهر، اعتراض «آندری» در برابر مشکلات زندگی‌اش را تنها ناشی از توهم پوچ جهودی او در برخورد با مشکلات زندگی‌اش می‌داند. کشیش معتقد است، جهودها پیوسته و در همه حال، مشکلات پیش‌آمده در زندگی‌شان در ابعاد مختلف فردی، خانوادگی، و اجتماعی را تنها ناشی از اعتقاد به یهودیت خود می‌دانند و نه هیچ‌چیز دیگر، که این نظر، خود اعتقادی بی‌پایه و اساس است. کشیش در زیربافتِ سخنان خود قصد دارد تا به «آندری» این نکته را گوشزد کند که نه تنها یهودیت، بلکه هر دین دیگری با قرارگیری در نهاد انسان، به بخشی از وجود او تبدیل می‌شود و این ناتورالیسم ناگزیر انسان‌هاست تا با شرایط موجود زندگی خویش مدارا کنند و هیچ راه گریزی از آن نیست. این ناتورالیسم که رهاورد وراثت انسان‌های دیندار است، موجب ایجاد تمایزات ساختاری و حتی ریختاری در نوع انسان می‌گردد و از آن جا، تمایزات اجتماعی انسان‌ها، شهرها، و کشورها شکل می‌گیرند و «آندری» نیز می‌بایست یا با این تمایز ناتورالیستی مدارا کند و یا آن شهر را ترک کند. پرسوناژهای «آندورا» در ترکیبی اجتماعی، کشیش مذهبی، معلم، نجار صنعتگر، کافه‌چی کاسب، پزشک، سرباز، و کارگر را در بر می‌گیرند که هر یک خود نمادی هستند از گروه‌های مختلف بافت یک اجتماع که همگی به نوبه خود نسبت به «آندری» و دین او واکنش منفی نشان می‌دهند. در نهایت، هر یک از این نمادها با قرارگرفتن در جایگاه اعتراف، مانند مجرمی که به قتل اعتراف می‌کند، به اشتباهات عمدی و سهوی خود در اعدام بی‌دلیل «آندری» اعتراف می‌کنند و شاید این گونه، خود را از عذاب وجدانی که گرفتار آن‌اند می‌رهانند حال آن که این اشتباه آنان نبوده است که باعث چنین اقداماتی شده است بلکه وزن سنگین توهمات و اعتقادات بی‌علت و ریشه‌ی آنان چنین نگاه یکسونگر و فاشیستی را نسبت به مردم یهود پایه‌ریزی کرده است.

کنکاش رویدادی داستان، در پی رسیدن به مانیفست ضدیهود در اروپای قرن بیستم است که بر مبنای آن، یگانه راه مطمئن و سودبخش برای کاهش قدرت و سیطره یهودیان در سراسر جهان، سِتَرونی و نازایی آنهاست که آن هم تنها با نابودی این گروه از بشر به سامان می‌رسد و جهان را از گسترش جغرافیایی، اقتصادی، فرهنگی، ... این گروه متمایز دیندار می‌رهاند. اما آن چه در زیربافت داستانی این اثر نمایشی پنهان می‌ماند و سر برنمی‌آورد، سرشت ناگزیر فطری و غریزی انسان‌ها در گرایش به کشش‌های انسانی و عشقِ بین آنهاست که بی‌مرز و بی‌انتها، مرزهای دوستی و دشمنی را یکجا درمی‌نوردد و همچنان عشق را بر بالاترین درجه‌ی انسانیت جای می‌دهد. «کان» که در مدت اقامتش در کشور دشمن، یعنی کشور سیاهپوشان، با «سینیورا» مادر «آندری» معاشرت داشته است، صاحب فرزندی می‌شوند، اما در گیرودار جنگ‌های آن منطقه و کشتار آندورایی‌ها، معلم، خود و فرزندش را نجات می‌دهد و سال‌ها در کشور خود، زبان به اعتراف نمی‌گشاید که این ثمره‌ی عشق او با یک دشمن سیاهپوش است. اگرچه عنصر تعلیق در روند رویدادی داستان «آندورا» از آغاز تا پایان نمایش، تماشاگر را همراهی می‌کند ولی آن چه بیش از هر عنصر دراماتیک دیگر، ساختار دراماتیک «آندورا» را متمایز می‌سازد، تجمع اضداد و تفرق احباب در چینش پرسوناژهای داستان است که به راستی بزرگ‌ترین امتیاز این اثر نمایشی برای بازگویی و واکاوی موقعیت و شرایط یهودیان در سالیان همزمان و پس از جنگ جهانی دوم در اروپاست.

کارگردانی «آندورا»، در پیروی از قطعات رئالیستی و سورئالیستی داستانش، در چینشی ناگزیر، پازلی از قطعات نمایشی را می‌سازد که البته همگی در سیستم استانیسلاوسکی و با نوع بازی رئالیستی جان می‌گیرند. طراحی میزانسن‌های موومانی بازیگران، در نسبت اَبعاد صحنه، خوب و به  اندازه به نظر می‌رسد. از همه‌ی فضاهای موجود در صحنه به خوبی بهره برده می‌شود اما علت بهره نبردن کافی از فضای پیرامونی چوبه دار مشخص نمی‌شود. میزانسن‌های موومانی، هم در نوع خطی دوبعدی و هم در نوع حجمی سه‌بعدی در بهره‌گیری از اکسسوارهای صحنه و حتی کف صحنه به خوبی اجرا می‌شوند. «آندورا» سرشار از تابلوهای زیبای رُمانتیک «آندری» و «باربلین»، و همچنین تابلوهای سراسر خشم مردم در برابر «آندری» و جهودیت است. تابلوهای صحنه‌ای دادگاه و معاشرت سرباز با «باربلین» را نیز نمی‌توان از نظر دور داشت. اَکت و مَکث‌های نمایشی بازیگران، در ایجاد پارادوکس حسی در برتری قدرت مردم و ناتوانی «آندری»، بسیار خوب و مناسب عمل می‌کنند.

دراماتورژی بازیگران در سیستم استانیسلاوسکی و با بهره‌گیری از دراماتورژی کارکترهای تیپیک آنها شکل می‌گیرد. پرسوناژهای «آندورا» دارای شخصیت‌هایی تقریباً تیپیک از لایه‌های مختلف اجتماع‌اند و هر یک از آنها به خوبی و با درشت‌نمایی مناسبی، به بیان جزئیات لازم برای نقش‌های اجتماعی خود می‌پردازند. شخصیت‌پردازی‌های همه‌ی بازیگران در پیروی از داستان نمایش، نوعی حرکت زیربافت ثابت در دشمنی با «آندری» را در بر می‌گیرد که در مورد همه‌ی بازیگران به خوبی قابل مشاهده است. «آندری» شخصیت اصلی و محوری داستان، از آغاز تا پایان نمایش را به خوبی و با حفظ شخصیت و حس خود به ایفای نقش می‌پردازد و به موازات این بازی، نزدیک‌ترین کسان او، پدرش «کانِ» معلم، و معشوقه‌اش «باربلین» نیز تغییرات حسی و رفتاری ویژه خود در برخورد و تعامل با تک ماندن «آندری» در برابر نوسانات رویدادی داستان را به خوبی به نمایش می‌گذارند. سطح بیان دیالوگ‌ها در برخی از بازیگران، کمی پیچیده و مونوتُن است که کمی به کارکترهای آنها در شخصیت‌پردازی‌شان لطمه می‌زند.

صحنه‌ی «آندورا» را دکورهای ثابت کافه، چوبه‌ی دار، و لَته‌های بَک‌گِراند صحنه، و همچنین اکسسوارهای متحرک روی کف صحنه تشکیل می‌دهند. اکسسوارهای متحرک صحنه در ترکیبی متغیر با دکورهای ثابت، فضاهای گوناگون مناسبی را برای طراحی میزانسن‌های موومانی بازیگران می‌سازند. اکسسوار متحرک چرخان انتهای صحنه با چرخش گاه‌به‌گاه خود، فضاهای مختلفی چون خیابان، اتاق «باربلین»، دادگاه، ... را می‌سازد که در نوع و اجرای خود، جالب و کاربردی است. طراحی نور صحنه با حرکاتش روی نقاط مختلف صحنه، مکان‌ها و زمان‌های مختلفی را بنا بر نیاز صحنه‌ای ایجاد می‌کند. نور نمایش در پرتاب‌های عمومی، موضعی، و نقطه‌ای خود به ترتیب، فضاهای عمومی رئالیستی، فضاهای خاص دو یا چند پرسوناژ در فضای بزرگ‌تر، و همچنین فضاهای خاص سورئالیستی را می‌آفریند. البته این طراحی با در نظر گرفتن میزانسن بازیگران و فضای لازم در نظر گرفته می‌شود، مانند فضای سورئالیستی  ویژه اعتراف در پیشگاه تماشاگران که در آوانسن و با نور نقطه‌ای برای یک پرسوناژ ایجاد می‌شود. موسیقی زنده نمایش «آندورا» ترکیبی مناسب از ساز پیانو را با ویلن، گیتار، و کلارینت می‌سازد. تکنوازی های سولوی پیانو در آفرینش فضاهای رُمانتیک در بازی «آندری» و «باربلین»، در کنار اجراهای گروهی پیانو، ویلن و کلارینت و ایجاد فضاهای شاد، توهم‌زا، و گاهی وحشت‌آور، همراهی بسیار مناسب و به جایی از نقش‌آفرینی موسیقی در این اثر نمایشی است. «آندورا» در طراحی لباس خود نیز تکلف و تأکید بر حفظ تعهد زمانی داستان را همراه دارد و در طراحی لباس پرسوناژهایش تلاش دارد تا اجرایی رئالیستی از پوشش اروپای اواسط قرن بیستم را به روی صحنه آورد.

«آندورا» نگاهی آنارشیستی از نویسنده‌ای اروپایی است که در اثر قرارگیری در میان آتش فاشیسم ضدیهودی در اروپا، و گذر از جهنم تاریخی جنگ جهانی دوم که به ویرانی کاشانه‌اش اروپا منتهی شد، بی‌پروا به واکاوی درون آدم‌های یک جامعه و اِفشای تُهی بودن ظرف انگیزه‌هایشان در برابر یک جریان اعتقادی و دینی می‌پردازد. «آندورا»، تأکیدی است بر ترک تعصبات بی‌منطق، و تکیه بر اندیشه و احساس آدمی.











صفحه رسمی سایت خبری تئاتر در تلگرام

https://telegram.me/onlytheater