مدیریت حمید پورآذری در بخش نمایش‌های خارج از صحنه «آف‌استیج» سی‌وششمین جشنواره تئاتر فجر، خبر خوبی برای بسیاری از هنرمندان این حوزه بود، چراکه پورآذری خود هیچگاه از تجربه کردن نهراسیده است و با علاقه‌ای که به فرمالیسم دارد تجارب تئاتری تازه‌ای را با مخاطب به اشتراک می‌گذارد. خبر مدیریت او در این بخش نویدبخش ورود کارهای متفاوت در فرم و محتوا بود که دست آخر، با انتشار جدول جشنواره دیدیم بخش خارج از صحنه این دوره با کارهای متفاوت و متنوعی همراه است و بخش مسابقه آن به دو بخش تئاتر خیابانی و تئاتر در مکان‌های غیرمتعارف تقسیم شد. نام همان کارگاهی که خود پورآذری شهریورماه سال گذشته در تالار هنر شهر اصفهان برگزار کرد و از دل آن به نمونه اجرایی رسید که در دی ماه سال گذشته در اصفهان اجرایش کرد. او همچنین چند ماه پیش «متروکه خوانی» را در پلتفرم دیگر اجرا کرد که هنوز کار کاملی نشده بود و قصدش این بود تا این نمونه را به مخاطب ارائه دهد و بازخوردهای مخاطبان را از «متروکه خوانی» دریافت کند؛ همان کاری که بخش جدید تمرین‌ - اجرا یا Try Out جشنواره انجام می‌دهد.

 


پایگاه خبری تئاتر- روزناه ایران : شکوه مقیمی انتخاب آثار خارجی بخش آف‌استیج به عهده شما بود یا بخش بین‌الملل؟

کارها در واقع با تأیید بخش بین‌الملل بوده تا انتخاب من. ما درواقع پس از معرفی آنها سعی می‌کردیم یکسری اتفاقات را هماهنگ کنیم؛ مثلاً برای نمایش «شهرهای نامرئی» که نیاز به مکانی متفاوت داشت باغ موزه قصر را پیشنهاد دادم. اما هر شش اجرای خارجی، نوع متفاوتی از تئاتر محیطی و خیابانی را ارائه می‌کند. مثلاً در کار «منزل به منزل» که آغازگر جشنواره بود، تماشاگران بازی می‌کنند و با کارتن شروع به خانه ساختن می‌کنند؛ با این مفهوم که هرجایی می‌تواند خانه آدم باشد و بعد برای انجام آن یک مانیفستی دارند، اینکه شما می‌توانید دانسته‌های خودتان را کنار بگذارید و دل بدهید به خود اتفاق و با خلاقیت شروع به کار کردن کنید، نه با تکیه به دانش و آگاهی خودتان. این کار با اجرای هر روزه از ساعت 10 صبح تا  2بعدازظهر در باغ کتاب تکمیل می‌شود، ضمن اینکه سه روز از این اجرا یک تعداد از دانشجویان که در رشته‌های هنری مختلف هستند در قالب یک ورک شاپ در آنجا حضور داشتند و روز آخر تبدیل به یک اجرا می‌شود که اسمش «خانه خودتان است».

به نظرم این اجرا اتفاق خیلی جذابی است که مفهوم خودش را با هر کارتنی که دارد نصب می‌شود و بالا می‌آید، تکمیل و تکمیل‌تر می‌کند.

بازیگران اصلی نمایش «ریموت تهران» کمپانی ریمینی پروتکل هم خود تماشاگران هستند که در مواجهه با هوش مصنوعی قرار می‌گیرند. نکته‌ای که درواقع بخش آف‌استیج امسال دارد، فارغ از اینکه مسئولش بودم، وقتی از بیرون به آن نگاه می‌کنم این تنوع کارها و گوناگونی است که خیلی اتفاق عجیب و درست و جذابی است و اینکه شاید شما بسختی بتوانید دو تا کار را یک‌ شکل ببینید، چه کارهای خارجی و چه کارهای داخلی!

با گذراندن این تجربه فکر می‌کنید کارهای خارجی کارشان از نظر مفهوم و فرم چه فرقی با کارهای ایرانی دارد؟

به نظر من تفاوت زیادی وجود ندارد؛ اولاً که می‌گویم تئاتر ما در این مملکت هنر جوانی است که به سختی قدمتش به صد سال می‌رسد درحالی‌که در اروپا بیش از 2500 سال قدمت دارد و این یک نکته خیلی مهمی است. تجربه‌هایی که در این چندسال گذشته اتفاق افتاده شاید عمرش به 20، ‌30 سال هم نرسد. در اروپا گروه‌ها با همه وجود کار می‌کنند و شاید تفاوت در همین است، وگرنه ما در کارهای ایرانی، واقعاً کارهای عجیب و جذابی داریم.

در تئاتر خارج از صحنه و حتی جشنواره تئاتر خیابانی مریوان که ویژه این نوع تئاتر است هم کارهایی می‌بینیم که می‌توانند روی صحنه هم اجرا شوند و لزوماً خیابانی یا محیطی نیستند. در حالی که تئاتر خیابانی باید چنان وامدار محیط باشد که اجرایش در سالن بی‌معنی شود. چرا هنوز به فرم و مفهوم مشخصی از این نوع تئاتر در ایران نرسیده‌ایم؟

تئاتر خیابانی نیازمند یک خانه‌تکانی است. خوشبختانه در این دوره برای نخستین بار قضاوت درمورد تئاتر خیابانی به کارشناس‌های باتجربه سپرده شد و نکته دیگر این است که خودشان هم می‌گویند این تئاتر نیازمند یک تحول است. برای رسیدن به شکل و شمایل داوری جلسه‌ای داشتیم و برای اینکه چگونه کارها را قضاوت کنیم، نظرات بسیار جذاب و پیشرویی وجود داشت، اما باید کم کم این تئاتر پوست بیندازد. من با شما موافقم که یک بخش از کارها که در خیابان اجرا می‌شوند می‌توانند در سالن هم اجرا شوند. اساساً هنر شهری یا هنر خیابانی فاکتورهای دیگری هم دارد و مشخصاً فقط این نیست که بیاییم در خیابان یک کاری را اجرا کنیم. جغرافیای شهر، لوکیشن، آب و هوا و مسائل آن شهر در شکل گرفتن هنر شهری دخیل است. حالا اینکه چگونه به آن کانسپت نگاه می‌شود و اینکه حتی معضل شهری را ما چگونه عنوان و با آن برخورد می‌کنیم هم مسأله مهمی است.

چند تا از این بچه‌ها هستند که دارند یک کارهایی می‌کنند و به نظرم قدم‌های مفیدی است، مثلاً امیرحسین شفیعی کارهای اخیرش حرفی برای گفتن دارد یا پیام عزیزی و آدم‌های دیگری که هستند... انگار دارد یک اتفاقی می‌افتد چون ضرورتش احساس می‌شود و خود بچه‌های خیابانی بیشتر از هرکسی ضرورت تغییر را حس می‌کنند.

به نظرتان در تئاتر خیابانی مردم باید مستقیماً و به شکل فیزیکی درگیر کار شوند؟ مثل «ریموت تهران» و «منزل‌ به‌ منزل» یا درگیری نیاز نیست الزاماً فیزیکی باشد؟

بحث اینکه در تئاتر خیابانی بگوییم الزاماً یک تعامل فیزیکی مستقیم انجام می‌شود به نظرم خیلی درست نیست. ذات خود کار باید این تعامل را به وجود بیاورد. اگر فکر کنیم که این اتفاق باید بیفتد آن‌وقت کار وصله‌ای می‌شود، اتفاق باید درست بیفتد. همین که آدم‌های رهگذر ناگهان می‌ایستند به تماشا یعنی نخستین تعامل شکل گرفته است؛ بعد می‌بینی خود ذات کار می‌گوید تماشاگر باید وسط بیاید یا نه. درواقع نباید به زور تئاتر شورایی را وصله کنیم بلکه باید رفو شود. ما مجبوریم به سمت جلو حرکت کنیم وگرنه نابود می‌شویم.

تئاتر این مملکت باید حرکت کند. در هر نوعی، نباید هیچ چیزی را از هم جدا کنیم که مثلاً بگوییم تئاتر شورایی یا تئاتر مستند یا... همه اینها در ذات خودش تئاتر است و این را باید باور کنیم.

به نظر شما جشنواره امسال می‌تواند سرآغازی برای این اتفاق باشد؟ با توجه به برنامه‌ریزی‌اش که با سال‌های پیش متفاوت است و خیلی جدی‌تر به برخی انواع تئاتر نگاه شده است.

امیدوارم  باشد! یعنی سال آینده با آمدن آدم بعدی باز نخواهیم چرخ را از اول اختراع کنیم.

چه شد باغ موزه قصر برای «شهرهای نامرئی» انتخاب شد؟ چه چیز نادیدنی آنجا بود که «پینو دی بودوا» قصد دیدنی کردن آن را داشت؟

خود معماری و امکانی که می‌دهد به انجام یکسری کارهایی مختلف و متفاوت. اساس اجرایش برپایه معماری است. در سفر دو روزه‌ای که پینو یک ماه یا سه هفته قبل از جشنواره به ایران داشت، یکسری مکان‌های مختلف را به او معرفی کردیم از جمله باغ‌ موزه قصر؛ قبلاً عکس‌ها و فیلم‌هایی دیده بود و وقتی هم که از نزدیک این مکان را دید خیلی از معماری راضی بود. او با پارچه و نور یکجور انگار هویت را از فضاها می‌گیرد و انگار که دارند چیزی که فراموش شده و دیده نمی‌شود را دوباره برجسته می‌کنند.

چه هویتی؟

یکسری چیزها هست که تو فکر می‌کنی وقتی که دیوارها ساخته می‌شوند، می‌توانست وجود داشته باشد اما این‌طور نیست؛ این گروه 26 است که دارد در جهان همین کار را اجرا می‌کند و در یکی از اجراهایشان تپه‌ای را که خیلی شاید مورد استفاده نبود با پارچه‌های آبی تبدیل به دریاچه کردند. می‌خواهم بگویم قطعاً بر اساس مطالعاتی که داشتند المان‌های اصیل ایرانی را به کار گرفتند، مثل گلیم بافی یا خطاطی.

یعنی در این اجرا زندان هویت خودش را از دست داده است؟

دقیقاً. زندان و باغ موزه یک لوکیشن است فقط.

در همین کار  گروهی ایرانی، تیم ایتالیا را همراهی می‌کنند. بخش‌ رزیدنسی‌ها نیز با تعامل بین ایران و دیگر کشورها اتفاق افتاد. این رویدادها می‌تواند آغازی برای انجام تولیدهای مشترک باشد یا صرفاً این همکاری‌ها برای زیباسازی چند روز جشنواره است؟

باید دید که اساس سیاستی که به شکل کلان اتخاذ می‌شود چیست! ولی الزامی ندارد که حتماً یک اتفاق مشترک بیفتد ولی تبادل کار و تبادل نظری که درواقع وجود دارد مهم‌ترین اتفاق است و یک قدم رو به جلو هست و قرار گرفتن اینها کنار هم خود اتفاق جذابی است.

با توجه به مبنای شعار جشنواره بر «گفت‌و‌گو»، قصد ندارید نشستی با حضور هنرمندان خارجی در این بخش و هنرمندان ایرانی برگزار کنید تا با هم به گفت‌و‌گو بنشینند و از تجربیات و اندیشه هم باخبر شوند؟
واقعیتش تا قبل از اجراها این اتفاق اصلاً شدنی نبود چون 13، ‌14 ساعت از ظهر تا نیمه‌های شب مشغول کار بودند و امیدوارم بشود درواقع بعد از اجرا این اتفاق بیفتد. فرصت خوبی است که بتوانیم از تجربیات چندین ساله‌شان در این حوزه که عمری طولانی‌تر از تئاتر ما دارد استفاده کنیم.





 



کانال پایگاه خبری تئاتر:  https://t.me/onlytheater

صفحه اینستاگرام پایگاه خبری تئاتر: https://www.instagram.com/theater.theater






صفحه رسمی سایت خبری تئاتر در تلگرام

https://telegram.me/onlytheater