تئاتر زباله با این توضیحات شروع می‌شود. زمانی که می‌گویم شروع می‌شود منظورم دیدن تبلیغ یک اثر است. از نظر من از لحظه‌ای که شما تبلیغات یک نمایش را در رسانه‌ها می‌بینید، آن نمایش برای شما شروع می‌شود. این شروع می‌تواند با بی‌توجهی شما همانجا تمام شود و یا به همت شما برای حضور در محل اجرا ادامه ‌پیدا کند.

 

پایگاه خبری تئاتر- گروه تئاتر اگزیت- آرمان عزیزی:

ارزش‌گذاری منتقد: یک ستاره - قابل تحمل «به دلیل جسارت در اجرا»

تئاتر زباله همانطور که در متن تبلیغات تلگرامی‌اش آمده، قصد شوریدن علیه جریان اصلی تئاتر امروز را دارد. تصمیمی بسیار ارزشمند در جهت برهم‌زدن عادت مسلط تئاتر امروز و به چالش کشیدن جریانی که این روز‌ها تئاتر را از درون خورده و پوک کرده‌است. برای اجرای این تصمیم، بدون شک شناخت کافی از چند و چون این جریان مسلط اهمیت ویژه‌ای دارد و آگاهی از شرایط تاریخی و جغرافیایی، یعنی آگاهی از موقعیت پیش‌ رو بسیار تعیین‌کننده است.

نمونه‌های بسیاری در تاریخ تئاتر گواه همین روش مبارز‌ه‌ هستند. زمانی که معنا در اسارت جریان اصلی افتاد، بی‌معنایی بهترین‌ سلاح برای شورش شد، هنگامی که سیطره‌ی اصول روایت کلاسیک تئاتر را از نفس انداخت، دفرماسیون در روایت سر بر آورد و در موقعیتی که قدرت در آرایش هر چه شکوهمندتر صحنه بود، تئاتر بی‌چیز قد علم کرد. مهم، تقابل هوشمند هنرمند است با آنچه سیاستِ صحنه می‌ستاید.

و اینجا، دقیقا نقطه‌ای است که تئاتر زباله شکست می‌خورد؛ شکست در پس یک آرزوی متعالی. تئاتر زباله، مجموعه‌ای از چند صحنه‌ی بهم‌پیوسته‎ی گسسته است که در اجرایی بسیار شلخته، نه جریان اصلی تئاتر امروز، که خود اثر را بر صحنه شکنجه می‌دهد. توضیح نمایش نیم‌ساعته‌ی تئاتر زباله برای من حقیقتا بسیار سخت است. یک مرد با لباس زنانه، یک زن با همان لباس و کمربندی به گردن، چند شخصیت سرگردان، توالت فرنگی، موسیقی خوفناکی در غیاب دیالوگ.‌ شاید همین و همین.

من فکر می‌کنم ارجاع به آلن بدیو در توضیح این مسئله راه گشاست. بدیو در گفتگویی با نیکولا ترونگ در سال ۲۰۱۲ جمله‌ی مهمی را نقل می‌کند: «امروز تئاتر، مانند عشق، به همان میزان از جانب راستش مورد حمله است که از جانب چپش». از دیدگاه بدیو، در جبهه‌ای از دیدگاه چپ‌گرا، تئاتر عمر مفیدش به سر آمده و برای احیای آن باید هرگونه بازنمایی بر صحنه نقد شود. به تعبیری آن‌ها برای نجات تئاتر، بر هرگونه رئالیست می‌تازند و انتزاع را تا جای ممکن بر اثر تحمیل می‌کنند، تا در این میان، تئاتر دوباره بتواند خود را احیا کند. از نظر بدیو اما مشکل آن‌جا آغاز می‌شود که این رادیکالیته در مواجهه با هنر تئاتر، بیش از آنکه در جهت تصرف میدان عمل باشد، در راستای تخریب تئاتر اثر می‌کند. در واقع به تعبیر بدیو: «نفی، که کیشانه به خودش فروکاسته شده، هرگز به خودی خود هیچ تصدیقی به بار نمی‌آورد». بدیو به عنوان یک فیلسوف چپ، اذعان می‌کند که به هیچ وجه مخالف آزمون‌گری در هنر نیست. مخالف نفی و ویرانگری هم نیست. اما او این آشوب معناستیزِ ناهنرمندانه را نه یک حرکت انقلابی هدفمند، که تاراج تئاتر می‌داند.

اگر با همین دیدگاه به تئاتر زباله نگاه کنیم، نمایشی جسورانه اما شتاب‌زده خواهیم دید که نتیجه‌ای جز یک شکست به بار نخواهد آورد. از این بدتر، تئاتر زباله نه معناستیز است نه معناساز. آرایش صحنه و صحنه‌پردازی‌های بی‌دلیل میان هر دو صحنه، در نور کمی که جلوی پای بازیگران را روشن می‌کند و به تبع آن، جلوی چشمان ناامید تماشاچیان را بیشتر شبیه جمله‌بندی‌های یک روان‌پریش است که هذیان می‌گوید. هذیانی از ترس دیدن هیبت عظیم تئاتر مسلطی که قصد شوریدن علیه‌اش را دارد. آزمون‌گری تئاتر زباله بر صحنه، ارزشمند است، اما در زمانه‌ای که جریان اصلی تئاتر، خود از معنا و جزئیات گریزان است، با این سرگشتگی معنا چطور می‌شود به مبارزه طلبیدش؟ چطور در این موقعیت حساس، برای مقابله با عادت تئاتر معاصر، که این روز‌ها محتوا را از هر ارجاع زمان‌مند و از هر تاویل تاریخی تهی کرده، با شعارزدگی می‌توان پیروز شد؟

تئاتر زباله، پر از نماد‌هایی است که امروزه همچون تیغی بر جان تئاتر فروشده است، تاج سفید، اسلحه، خنجر، تلویزیون و روزنامه و ترکیبی از رنگ‌ها. فروکاست این ابژه‌های قدرتمند به نماد، یعنی دو دستی تقدیم کردنشان به دشمن، یعنی سپردنشان به جریان مسلط، یعنی مهر تائیدی بر مفهوم‌پردازی کارگزاران تئاتر امروز. 

من ایده‌ی تئاتر زباله را بسیار می‌پسندم ولی آخرین صحنه‌ی نمایش به من ثابت کرد که خود اثر اما ایده‌ی خودش را هم دوست ندارد
 

 نمایش در انتها اعتراف می‌کند که تمام این نیم‌ساعت ادای یک یاغی را در می‌آورده و احتمالا همه چیز یک شوخی بیشتر نبوده. در صحنه‌ی پایانی، بازیگر اصلی روی زمین افتاده، او خودش را جلوی چشمان تماشاگر مثله کرده است. درِ ورودی سالن باز می‌شود سه مرد با چراغ قوه وارد می‌شوند و صحنه را جمع می‌کنند. یکی از آن‌ها به پهلوی بازیگر می‌زند: «پاشو دیگه، تئاتر تموم شد.» بازیگر بلند نمی‌شود و مرد دست او را می‌کشد تا کشان کشان از صحنه خارجش کند، در حالی که زیر لب این جمله را می‌گوید:«خیلی تو نقش فرو رفته.»





 

گروه گاراژ «ورکشاپ/دمونستریشن» مردم‌شناسی برگزار می‌کند

نمایش «بخواب در رویاهایت» در تئاتر مستقل تهران

اجرای نمایش «پاشیده» در پارکینگ عمومی

اسامی پذیرفته شدگان سومین جشنواره سراسری تئاتر اتود

اپرای عروسکی «مکبث» به صحنه می آید

ماهنامه «تیاتر» منتشر شد

فریده صابری درگذشت

اعلام نتایج آثار راه یافته به بخش صحنه‌ای جشنواره تئاتر تجربه

حمایت روسای انجمن‌های نمایش سراسر کشور از مهدی شفیعی

مالیات بر ارزش افزوده از بلیت تئاتر، سینما و موسیقی حذف شد

نمایشنامه «کار کار شیطانه» از داریو فو منتشر شد

زمان مجمع عمومی کانون نمایشنامه‌نویسان خانه تئاتر مشخص شد

همه‌چيز پاك شده بود

اندر حکایتِ درنیامدنِ «درنیومده»…


 


 

کانال پایگاه خبری تئاتر: 
https://t.me/onlytheater

صفحه اینستاگرام پایگاه خبری تئاتر:
https://www.instagram.com/theater.theater

صفحه رسمی سایت خبری تئاتر در تلگرام

https://telegram.me/onlytheater